موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
مسأله 2490 ـ در طلاق رجعى ، مرد به دو قسم مىتواند به زن خود رجوع كند :
اول : حرفى بزند كه معنايش اين باشد كه دوباره ازدواج با او را بر قرار نموده است .
دوم : كارى كند و به آن كار قصد رجوع نمايد ، و با نزديكى كردن رجوع محقق مىشود ، اگر چه قصد رجوع نداشته باشد ، و امّا بوسيدن و دست زدن با شهوت محل اشكال است ، ـ و بنابر احتياط واجب ـ اگر نخواهد رجوع كند بايد ، دوباره طلاق بدهد .
مسأله 2491 ـ براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد ، يا به زن خبر دهد ، بلكه اگر بدون اينكه كسى بفهمد خودش رجوع كند ، رجوعش صحيح است ، ولى اگر بعد از تمامى عدّه مرد بگويد كه در عدّه رجوع نمودهام و زن تصديق نكند ، لازم است مرد ادعاى خود را اثبات نمايد .
مسأله 2492 ـ مردى كه زن خود را طلاق رجعى داده ، اگر مالى از او بگيرد و با او صلح كند كه ديگر به او رجوع نكند ، اين مصالحه اگر چه صحيح است و واجب است كه رجوع ننمايد ، ولى حقّ رجوع او از بين نمىرود ، و در صورتى كه رجوع كند ازدواج دوباره بر قرار خواهد شد .
مسأله 2493 ـ اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند ، يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند ، يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر عقد كند ، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است ، ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند ، با پنج شرط به شوهر اول حلال مىشود ، يعنى مىتواند آن زن را دوباره عقد نمايد :
اول : آنكه عقد شوهر دوم هميشگى باشد ، و اگر ازدواج موقت كند ، بعد از آنكه از او جدا شد شوهر اول نمىتواند او را عقد كند .
دوم : شوهر دوم با او نزديكى و دخول كند ، و احتياط واجب آن است كه نزديكى از فرج باشد نه از دبر .
سوم : شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد .
چهارم : عدّه طلاق ، يا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود .
پنجم : بنابر احتياط واجب شوهر دوم در زمان نزديكى بالغ باشد .
طلاق خلع
مسأله 2494 ـ طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و از او كراهت دارد و مهر يا مال ديگر خود را به او مىبخشد كه طلاقش دهد ، «طلاق خلع» گويند . در طلاق خلع معتبر است كه كراهت زن از شوهرش بحدّى باشد كه او را به مراعات ننمودن حقوق زناشوئى تهديد نمايد .
مسأله 2495 ـ اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند ، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد ، پس از بذل مىگويد : «زَوْجَتِي فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ» و بنابر احتياط مستحب نيز بگويد : «فَهِيَ طالِقٌ» يعنى زنم فاطمه را در مقابل چيزى كه بذل نموده طلاق خلع دادم او رها است . و در صورتى كه زن معيّن باشد ، بردن نامش لازم نيست ، و همچنين در مبارات .
مسأله 2496 ـ اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وكيل ، صيغه طلاق را اينطور مىخواند : «عَنْ مُوَكِّلَتِي فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَكّلِي مُحَمَّدٍ لِيَخْلَعَها عَلَيْهِ» پس از آن مىگويد : «زَوْجَةُ مُوَكّلِي خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ فَهِيَ طالِقٌ» ، و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد ، وكيل بايد بجاى كلمه «مَهْرَها» آن چيز را بگويد ، مثلاً اگر صد تومان داده بايد بگويد «بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ» .
طلاق مبارات
مسأله 2497 ـ اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و از هم كراهت داشته باشند ، و زن مالى را به مرد بدهد كه او را طلاق دهد ، آن طلاق را «مبارات» گويند .
مسأله 2498 ـ اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگويد : «بارَأْتُ زَوْجَتِي فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ» ـ و بنابر احتياط لازم ـ نيز بگويد : «فَهِيَ طالِقٌ» يعنى من و زنم فاطمه در مقابل بذل كرده او ، از هم جدا شديم پس او رها است . و اگر ديگرى را وكيل كند ، وكيل بايد بگويد : «عَنْ قِبَلِ مُوَكّلِي بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِيَ طالِقٌ» ، و در هر دو صورت اگر بجاى كلمه «عَلى ما بَذَلَتْ» «بِما بَذَلَتْ» بگويد ، اشكال ندارد .
مسأله 2499 ـ صيغه طلاق خلع و مبارات در صورت امكان بايد به عربى صحيح خوانده شود ، و چنانچه ممكن نباشد حكم آن حكم طلاق است كه در مسأله (2479) گذشت ، ولى اگر زن براى آنكه مال خود را به شوهر ببخشد مثلاً به فارسى بگويد : براى طلاق ، فلان مال را به تو بخشيدم ، اشكال ندارد .
مسأله 2500 ـ اگر زن در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات ، از بخشش خود برگردد ، شوهر مىتواند رجوع كند و بدون عقد دوباره ازدواج را بر قرار سازد .
مسأله 2501 ـ مالى را كه شوهر براى طلاق مبارات مىگيرد ، بايد بيشتر از مهر نباشد بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد كمتر از مهر باشد ، ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد ، اشكال ندارد .