موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی
اَحکام نِکاح يا ازدواج
به واسطة عقد ازدواج ، زن به مرد حلال مي شود و آن بر دو قسم است : دائم و غير دائم ، عقد دائم آنست که مدّت زناشويي در آن معين نشود و زني را که به اين قسم عقد مي کنند دائمه گويند و عقد غير دائم آن است که مدّت زناشويي در آن معيّن شود ، مثلاً زن را به مدّت يک ساعت يا يک روز يا يک ماه يا يک سال يا بيشتر عقد نمايند و زني را که به اين قسم عقد کنند مُتْعَه و صيغه نامند .
احکام عقد
(مسأله2359) در زناشوئي چه دائم و چه غير دائم بايد صيغه خوانده شود و تنها راضي بودن زن و مرد کافي نيست و صيغة عقد را يا خود زن و مرد مي خوانند يا ديگري را وکيل مي کنند که از طرف آنان بخوانند .
(مسأله2360) وکيل لازم نيست مرد باشد ، زن مي تواند براي خواندن صيغة عقد از طرف ديگري وکيل شود .
(مسأله2361) زن و مرد تا يقين نکنند که وکيل آنها ، صيغه را خوانده است نمي توانند به يکديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اينکه وکيل صيغه را خوانده است کفايت نمي کند ، ولي اگر وکيل بگويد صيغه را خوانده ام کافي است .
(مسأله2362) اگر زني کسي را وکيل کند که مثلاً ده روز او را به عقد مردي در آورد و ابتداي ده روز را معيّن نکند در صورتي که از گفتة زن معلوم شود که به وکيل اختيار کامل داده آن وکيل مي تواند هر وقت که بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد در آورد و اگر معلوم باشد که زن ، روز يا ساعت معيّني را قصد کرده ، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند .
(مسأله2363) يک نفر مي تواند براي خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف زن و مرد وکيل شود و نيز مرد مي تواند از طرف زن وکيل شود و او را براي خود به طور دائم يا غير دائم عقد کند و همچنين زن مي تواند از طرف مرد وکيل شود که خود را به عقد او در آورد ولي احتياط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند .
دستور خواندن عقد دائم
(مسأله2364) اگر صيغة عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگويد: زَوَّجْتُکَ نَفْسي عَلَي الصَّداقٍ الْمَعْلُومٍ (يعني خود را زن تو نمودم به مهري که معيّن شده) پس از آن بدون فاصله مرد بگويد : قَبٍلْتُ التَّزْوٍيجَ ( يعني قبول کردم اين ازدواج را ) عقد صحيح است و اگر ديگري را وکيل کنند که از طرف آنها صيغة عقد را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکيل زن بگويد : زَوَّجْتُ مُوَکِلَّتي فاطٍمَهَ مُوَکٍلَّکَ اَحْمَدَ عَلَي الصٍداقٍ الْمَعْلُومٍ ، پس بدون فاصله وکيل مرد بگويد : قَبٍلْتُ لٍمُوَکٍلي اَحْمَدْ عَلَي الصٍداقٍ صحيح مي باشد . و بهتر آنست لفظي که مرد مي گويد با لفظي که زن مي گويد مطابق باشد ، مثلاً اگر زن زَوَجْتُ مي گويد مرد هم قَبٍلْتُ التًّزْويجَ بگويد .
دستور خواندن عقد غير دائم
(مسأله2365) اگر خود زن و مرد بخواهند صيغة عقد غير دائم را بخوانند ، بعد از آنکه مدّت و مَهر را معيّن کردند ، چنانچه زن بگويد : زَوَجْتُکَ نَفْسي فٍي الْمُدَّهٍ الْمَعْلُومَهٍ عَلَي الْمَهْرٍ الْمَعْلُومٍ ، بعد بدون فاصله مرد بگويد قَبٍلْتُ صحيح است . و اگر ديگري را وکيل کنند و اوّل وکيل زن به وکيل مرد بگويد : مَتَّعْتُ مُوَکِلَّتي مُوَکِلَّکَ فِي الْمُدَّهِ الْمَعْلُومَهِ عَلَي الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ ، پس بدون فاصله وکيل مرد بگويد : قَبِلْتُ لِمُوَکِلي هکَذا صحيح ميباشد .
شرائط عقد
(مسأله2366) عقد ازدواج چند شرط دارد :
اوّل : آنکه اگر مرد و زن قدرت خواندن صيغة عقد بعربي را داشته باشند ، ، بعربي بخوانند ؛ ولي اگر مرد و زن نتوانند صيغه را بعربي صحيح بخوانند ؛ به هر لفظي که صيغه را بخوانند صحيح است و لازم هم نيست که وکيل بگيرند امّا بايد لفظي بگويند که معني
«زَوَّجْتُ( تاآخر) وقَبِلْتُ» را بفهماند .
دوّم : مرد و زن يا وکيل آنها که صيغه را مي خوانند ، قصد انشاء داشته باشند ، يعني اگر خود مرد و زن صيغه را مي خوانند ، زن به گفتن « زَوَّجْتُکَ نَفْسي » قصدش اين باشد که خود را زن او قرار دهد و با گفتن اين لفظ پيمان زناشوئي ميان خود و آن مرد ببندد و مرد به گفتن « قَبِلْتُ التَّزْويجَ »اين پيمان و زن بودن او را براي خود قبول نمايد ، و اگر وکيل مرد و زن صيغه را مي خوانند ، به گفتن « زَوَّجْتُ (تا آخر) و قَبِلْتُ » قصدشان اين باشد که مرد و زني که آنان را وکيل کرده اند ، زن و شوهر شوند و ميان آنها زناشوئي برقرار شود .
سوّم : کسي که صيغه را مي خواند عاقل باشد ، و بنابر احتياط مستحّب بالغ باشد چه براي خود بخواند و چه از طرف ديگري وکيل شده باشد ؛ ولي اگر نا بالغ مميِّز ، با قصد انشاء صيغة عقد را براي ديگري وکالتاً يا فضولتاً اجرا کند و او اجازه دهد يا براي خود با اذن يا اجازه ولّي عقد کند يا بعد از بلوغ ، عقد قبل از بلوغ را ، براي خود قبول کند ، صحيح مي باشد .
چهارم : اگر وکيل زن و شوهر يا ولّي آنها صيغه را مي خوانند ، در عقد ، زن و شوهر را معيّن کنند ، مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند ، پس کسي که چند دختر دارد ، اگر به مردي بگويد زَوَجْتُکَ اِحْدي بَناتي ( يعني زن تو نمودم يکي از دخترانم را ) و او بگويد قَبِلْتُ يعني قبول کردم ، چون در موقع عقد ، دختر معيّن نبوده عقد باطل است .
پنجم : زن و مرد با ازدواج راضي باشند ، ولي اگر زن ظاهراً به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضي است ، عقد صحيح است .
(مسأله2367) اگر در عقد يک حرف غلط خوانده شود که معني آن را عوض کند ، عقد باطل است .
(مسأله2368) کسي که دستور زبان عربي را نمي داند ، اگر قرائتش صحيح باشد و معناي هر کلمه از عقد را جداگانه بداند واز هرلفظي معناي آن را قصد نمايد مي تواند عقد را بخواند .
(مسأله2369) اگر زني را براي مردي بدون اجازة آنان عقد کنند وبعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضي هستيم ، عقد صحيح است .
(مسأله2370) اگر زن ومرد يا يکي از آن دو را بازدواج مجبور نمايند وبعد از خواندن عقد راضي شوند وبگويند بآن عقد راضي هستيم ، عقد صحيح است .
(مسأله2371) پدر وجدّ پدري مي توانند براي فرزند نابالغ يا ديوانة خود که به حال ديوانگي بالغ شده است وهمچنين اگر ديوانگي بعداز بلوغ بوده ، ازدواج کنند وبعد از آنکه آن طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد ، اگر ازدواجي که براي او کرده اند مفسده اي نداشته ، نمي تواند آن را بهم بزند واگر مفسده اي داشته ، مي تواند آن را بهم بزند .
(مسأله2372) دختري که به حدّبلوغ رسيده است هر چند رشيده هم باشد يعني مصلحت خود را تشخيص بدهد در ازدواج خود چه دائم و چه موقت بايد با اذن پدر يا جد پدر اقدام به ازدواج نمايد.
(مسأله2373) اگر پدر وجدّ پدري غائب باشند . به طوري که نشود ازآنان اذن گرفت ودختر هم احتياج به شوهر کردن داشته باشد لازم نيست از پدر وجدّ پدري اجازه بگيرند وهمچنين اگر از ازدواج با کسي که با دختر کفو است ، را شرعاً و عرفاً منع کنند و دختر احتياج به شوهر کردن داشته باشد و نيز اگر دختر باکره نباشد ، در صورتي که بکارتش به واسطة شوهر کردن از بين رفته باشد ، اجازه پدر و جدّ لازم نيست .
(مسأله2374) اگر پدر ، يا جدّ پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد ، پسر بايد بعد از بالغ شدن ، خرج آن زن را بدهد .
(مسأله2375) اگر پدر يا جدّ پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد ، چنانچه پسر در موقع عقد مالي داشته ، مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالي نداشته ، پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند .
عيبهائي که بواسطة آنها مي شود عقد را بهم زد
(مسأله2376) اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن يکي از اين هفت عيب را دارد مي تواند عقد را بهم بزند :
اوّل : ديوانگي .
دوّم : مرض خوره .
سوّم : مرض برص ( پيسي ) .
چهارم : کوري .
پنجم : شل بودن به طوري که معلوم باشد .
ششم : آنکه افضا شده ، يعني راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يکي شده باشد ، ولي اگر راه حيض و غائط او يکي شده باشد بهم زدن عقد اشکال دارد و بايد احتياط شود .
هفتم : آنکه گوشت ، يا استخواني يا غدّه اي در فَرْج او باشد که مانع نزديکي شود .
(مسأله2377) اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او قبل از عقد ديوانه بوده يا بعداً ديوانه شده است يا قبل از عقد آلتِ مردي نداشته يا قبل از عقد عِنِين بوده است و نمي تواند وطي و نزديکي نمايد يا بعد از عقد بدون آنکه نزديکي کرده باشد ، عِنِّين شده يا تخم هاي او را قبل از عقد کشيده اند مي تواند عقد را بهم بزند .
(مسأله2378) اگر مرد يا زن ، به واسطة يکي از عيبهائي که در دو مسأله پيش گفته شد ، عقد را بهم بزند ، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند .
(مسأله2379) اگر به واسطة آنکه مرد عِنِّين است و نمي تواند وطي و نزديکي کند ؛ زن عقد را بهم بزند ، شوهر بايد نصف همر را بدهد . ولي اگربه واسطة يکي از عيبهاي ديگري که گفته شد مرد يا زن عقد را بهم بزند ، چنانچه مرد با زن نزديکي نکرده باشد ، چيزي بر او نيست و اگر نزديکي کرده ، بايد تمام مِهر را بدهد .
عدّه اي از زنها که ازدواج با آنان حرام است
(مسأله2380) ازدواج با زنهائي که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند ، حرام است .
(مسأله2381) اگر کسي زني را براي خود عقد نمايد ، اگر چه با او نزديکي نکند ، مادر و مادرِ آن زن و مادر پدر او هرچه بالا روند به آن مرد محرم مي شوند .
(مسأله2382) اگر زني را عقد کند و با نزديکي نمايد ، دختر و نوة دختري و پسري آن زن هر چه پائين روند ، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند ، به آن مرد محرم مي شوند .
(مسأله2383) اگر با زني که براي خود عقد کرده نزديکي هم نکرده باشد ، تا وقتي که آن زن در عقد او است نمي تواند با دختر او ازدواج کند .
(مسأله2384) عمّه و خالة پدر و عمّه و خالة پدر ِ پدر و عمّه و خالة مادر و عمّه و خالة مادرِ مادر هر چه بالا روند ، به انسان محرمند .
(مسأله2385) پدر و جّد شوهر ، هر چه بالا روند و پسر و نوة پسري و دختري او هر چه پائين آيند چه در موقع عقد باشند ، يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند .
(مسأله2386) اگر زني را براي خود عقد کند ، دائمه باشد يا صيغه ، تا وقتي که آن زن در عقد او است ، نمي تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد .
(مسأله2387) اگر زن خود را به ترتيبي که در کتاب طلاق گفته مي شود ، طلاق رجعي دهد ، در بين عدّه نمي تواند خواهر او را عقد نمايد ، بلکه در عدّة طلاق بائن هم که بعداً بيان مي شود ، احتياط مستحب آنست که از ازدواج با خواهر او خودداري نمايد . و اگر زني را متعه کرده باشد و مدّت او را بخشيده يا تمام شده باشد ، بنابر اقوي در عدّة او مي تواند با خواهر او به طور دائم يا موّقت ازدواج کند .
(مسأله2388) انسان نمي تواند بدون اجازة زنِ خود با خواهر زاده و برادر زادة او ازدواج کند ولي اگر بدون اجازة زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن راضي شود و بگويد به آن عقد راضي هستم آن عقد صحيح و نافذ مي شود .
(مسأله2389) اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده و خواهر زادة او را عقد کرده و حرفي نزند ؛ چنانچه بعداً رضايت ندهد عقد آنان باطل است .
(مسأله2390) اگر انسان پيش از آنکه دختر عمّه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا کند ، ديگر نمي تواند با آنان ازدواج نمايد .
(مسأله2391) اگر با دختر عمّه يا دختر خالة خود ازدواج نمايد و پيش از آنکه با آنان نزديکي کند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشکال ندارد .
(مسأله2392) اگر با زني غير از عمّه و خالة خود زنا کند ، احتياط واجب آن است که با دختر او ازدواج نکند ، ولي اگر زني را عقد نمايد و با او نزديکي کند ، بعد با مادر او زنا کند ، آن زن بر او حرام نمي شود ، و همچنين است اگر بعد از عقد پيش از آنکه با او نزديکي کند با مادر او زنا نمايد ، ولي در اين صورت احتياط مستحّب آن است که از آن زن جدا شود .
(مسأله2393) زن مسلمان نمي تواند به عقد کافر در آيد ، مرد مسلمان هم نمي تواند با زنهاي کافره غير اهل کتاب ازدواج نمايد ، ولي متعه کردن زن اهل کتاب مانند يهود و نصاري مانعي ندارد ، بلکه ازدواج آنها به طور دوام نيز بنابر اقوي جائز است ولي اين احتياط ترک نشود که در صورتي اقدام به ازدواج به طور دوام به آنها بکند که متمّکن از ازدواج با زن مسلمان نباشد .
(مسأله2394) اگر با زني که در عدّة طلاق رجعي است زنا کند ، آن زن بر او حرام مي شود و اگر با زني که در عدّة متعه ، يا طلاق بائن ، يا عدّة وفات است ، زنا کند بعداً مي تواند او را عقد نمايد ، اگر چه احتياط مستحّب آن است که با او ازدواج نکند و معناي طلاق رجعي و طلاق بائن و عدّة متعه و عدّة وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد .
(مسأله2395) اگر با زن بي شوهري که در عدّه نيست زنا کند ، بعداً مي تواند آن زن را براي خود عقد نمايد ، ولي احتياط مستحّب آن است که صبر کند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد نمايد ، و همچنين است اگر ديگري بخواهد آن زن را عقد کند .
(مسأله2396) اگر زني را که در عدّة ديگري است براي خود عقد کند ، چنانچه مرد و زن ، يا يکي از آنان بدانند که عدّة زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عدّه حرام است آن زن بر او حرام مي شود ، اگر چه مرد بعد از عقد کردن با آن زن نزديکي نکرده باشد .
(مسأله2367) اگر زني را براي خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عدّه بوده چنانچه هيچکدام نمي دانسته اند زن در عدّه است و نمي دانسته اند که عقد کردن زن در عدّه حرام است ، در صورتي که مرد با او نزديکي کرده باشد ،آن زن بر او حرام ابدي مي شود.
(مسأله2398) اگر انسان بداند زني شوهر دارد و با او ازدواج کند بايد از او جدا شود و بعداً هم نمي تواند او را براي خود عقد کند . و همچنين است اگر نداند که آن زن شوهر دارد ولي بعد از ازدواج با او نزديکي کرده باشد .
(مسأله2399) زن شوهر دار اگر زنا بدهد بر مرد زنا کننده حرام ابدي مي شود ولي بر شوهر خود حرام نمي شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقي باشد ، بهتر است که شوهر ، او را طلاق دهد ولي بايد مهرش را بدهد .
(مسأله2400) زني را که طلاق داده اند و زني که صيغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده يا مدّتش تمام شده ، چنانچه بعد از مدّتي شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقدِ شوهر دوّم ، عدّة شوهر اوّل تمام بوده يا نه ، بايد به شک خود اعتنا نکند .
(مسأله2401) مادر و خواهر و دختر پسري که لواط داده بر لواط کننده حرام است اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند . ولي اگر گمان کند که دخول شده ؛ يا شک کند که دخول شده يا نه ، بر او حرام نمي شوند .
(مسأله2402) اگر با مادر يا خواهر يا دختر کسي ازدواج نمايد وبعد از ازدواج با آن کس لواط کند آنها بر او حرام نمي شود . هر چند بعد ازازدواج ، دخول بر زوجه صورت نگرفته باشد .
(مسأله2403) اگر کسي در حال احرام که يکي از کارهاي حجّ است ، با زني ازدواج نمايد عقد او باطل است ، وچنانچه مي دانسته که زن گرفتن بر او حرام است ، ديگر نمي تواند آن زن را عقد کند .
(مسأله2404) اگر زني که در حال احرام است با مردي که در حال احرام نيست ازدواج کند ، عقد او باطل است ، واگر زن مي دانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است ، واجب است بعداً با آن مرد ازدواج نکند .
(مسأله2405) اگر مرد طواف نساء را که يکي از کارهاي حجّ است ، بجا نياورد ، زنش که به واسطة مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود حلال نمي شود ، ونيز اگر زن طواف نسا ء نکند شوهرش بر او حلال نمي شود ، ولي اگر بعداً طواف نساءرا انجام دهند به يکديگر حلال مي شوند .
(مسأله2406) اگر کسي دختر نابالغي را براي خود عقد کند وپيش از آنکه نُه سال دختر تمام شود ، با او نزديکي و دخول کند ، چنانچه او را اِفضا نمايد ، هيچ وقت نبايد با او نزديکي کند .
(مسأله2407) زني را که سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام ميشود ، ولي اگر با شرايطي که در کتاب طلاق گفته مي شود با مرد ديگري ازدواج کند ، شوهر اوّل مي تواند دوباره اورا براي خود عقد نمايد .
اَحکامِ عقد دائم
(مسأله2408) زني که عقد دائمي شده نبايد ندون اجازة شوهر از خانه بيرون رود وبايد خود را براي هر کاميابي جنسي که او مي خواهد تسليم نمايد وبدون عذر شرعي از نزديکي او جلوگيري نکند واگر در اينها از شوهر اطاعت کند ، تهيّة غذا ولباس ومنزل او ولوازم ديگري که در کُتُب ديگر تفصيلاً ذکر شده بر شوهر واجب است واگر تهيّه نکند چه توانائي داشته با شد ، مديون زن است .
(مسأله2409) اگر زن در کارهائي که در مسأله پيش کفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است وحقّ غذا ولباس ومنزل وهمخوابي ندارد ، ولي مهر او از بين نمي رود .
(مسأله2410) مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند .
(مسأله2411) مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولي اگر شوهر مايل باشد که زن را سفر را ببرد بايد خرج سفر اورا بدهد .
(مسأله2412) زني که از شوهر اطاعت مي کند اگر مطالبة خرجي کند وشوهر ندهد مي تواند در هر روز به اندازة خرجي آن روز بدون اجازه از مال او بردارد واگر ممکن نيست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهيّه کند ، د رموقعي که مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست .
(مسأله2413) مرد نمي تواند زن دائمي خود را به طوري ترک کند که نه مثل زن شوهر دار با شد نه مثل زن بي شوهر ، لکن واجب نيست هر چهار شب يک شب نزد او بماند .
(مسأله2414) شوهر نمي تواند بيش از چهار ماه نزديکي با عيال دائمي خود را ترک کند
(مسأله2415) اگر در عقد دائمي مهر را معيّن نکنند ، عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديکي کند ، بايد مهر او را مطابق مهر زنهائي که مثل او هستند بدهد .
(مسأله2416) اگر موقع خواندن عقد دائمي براي دادن مهر مدّتي معيّن نکرده باشند ، زن مي تواند پيش از گرفتن مهر از نزديکي کردن شوهر جلوگيري کند ، چه شوهر توانائي دادن مهر را داشته با شد ، چه نداشته باشد . ولي اگر پيش از گرفتن مهر به نزديکي راضي کود وشوهر با او نزديکي کند ديگر نمي تواند بدون عذر شرعي از نزديکي شوهر جلو گيري نمايد .
مُتْعه ياصيغه
(مسأله2417) صيغه کردن زن اگر چه براي لذّت بردن هم نبا شد صحيح است .
(مسأله2418) شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديکي با متعةخود را ترک کند .
(مسأله2419) زني که صيغه مي شود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزديکي نکند عقد وشرط او صحيح است وشوهر فقط مي تواند لذّتهاي ديگر از او ببرد ، ولي اگر بعداً به نزديکي راضي شود ، شوهر مي تواند با او نزديکي نمايد .
(مسأله2420) زني که صيغه شده اگر چه آبستن شود ، حق خرجي ندارد .
(مسأله2421) زني که صيغه شده حق همخوابي ندارد واز شوهر ارث نمي برد، وشوهر هم از او ارث نمي برد.
(مسأله2422) زني که صيغه شده اگر نداند که حق خرجي وهم خوابي ندارد عقد او صحيح است ، وبراي آنکه نمي دانسته حقّي به شوهر پيدا نمي کند .
(مسأله2423) زني که صيغه شده ، مي تواند بدون اجازة شوهر از خانه بيرون برود ، ولي اگر به واسطه بيرون رفتن ، حقّ شوهر از بين مي رود ، بيرون رفتن او حرام است .
(مسأله2424) اگر زني مردي را وکيل کند که به مدّت ومبلغ معيّن اورا براي خود صيغه نمايد ، چنانچه مرد او را براي عقد دائم خود در آورد يا به غير از مدّت يا مبلغي که معيّن شده اورا صيغه کند ، وقتي آن زن فهميد ، اگر بگويد راضي هستم عقد صحيح وگرنه باطل است .
(مسأله2425) پدر وجدّ پدري مي توانند براي محرم شدن ، يک ساعت يا دو ساعت زني را به عقد پسر نابا لغ خود در آورند ، ونيز مي توانند دختر نابالغ خود را براي محرم شدن ، به عقد کسي در آورند ، ولي بايد آن عقد براي دختر مفسده نداشته با شد.
(مسأله2426) اگر پدر يا جدّپدري ، طفل خود را که در محلّ ديگري است و نمي داند زنده است يا مرده ، براي محرم شدن به عقد کسي در آورد ، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مي شود وچنانچه بعداًمعلوم شود که در موقع عقد آن دختر زنده نبوده ، عقد باطل است وکساني که به واسطة عقد ظا هراً محرم شده بودند ، نا محرمند .
(مسأله2427) اگر مرد مدّت صيغه را ببخشد .چنانچه با او نزديکي کرده ، با يد تمام چيزي را که قرار گذاشته به او بدهد واگر نزديکي نکرده ، بايد نصف آن را بدهد .
(مسأله2428) مرد مي تواند زني را که صيغة او بوده و هنوز عدّه اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد يا اينکه دوباره صيغه نمايد ، ولي در موقعي که هنوز صيغة او است و مدّت تمام نشده است اگر بخواهد او را به عقد دائم خود در بياورد بايد اوّل مدّت او را ببخشد و سپس او را به عقد دائم خود در بياورد .
احکام نگاه کردن
(مسأله2429) نگاه کردن مرد به بدن زن نا محرم و همچنين نگاه کردن به موي آنان ، چه با قصد لذّت و چه بدون آن ، حرام است . و نگاه کردن به صورت و دستها اگر به قصد لذّت باشد ، حرام است ، ولي بدون قصد لذّت حرام نيست . و نيز نگاه کردن زن به بدن مرد به جز صورت و دستها حرام مي باشد و نگاه کردن به صورت و بدن و موي دختر نا بالغ اگر به قصد لذّت نباشد و به واسطة نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بيفتد اشکال ندارد ، ولي بنا بر احتياط بايد جاهائي را که مثل ران و شکم معمولاً مي پوشانند ، نگاه نکند .
(مسأله2430) اگر انسان بدون قصد لذّت به آن قسمت از بدن زنهاي کافر که معمولاً نمي پوشانند نگاه کند در صورتي که نترسد به حرام بيفتد ، اشکال ندارد .
(مسأله2431) زن بايد بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند ؛ بلکه احتياط واجب آن است که بدن و موي خود را پسري هم که بالغ نشده ولي خوب و بد را مي فهمد و به حدّي رسيده که مورد نظر شهواني است ، بپوشاند .
(مسأله2432) نگاه کردن به عورت ديگري حرام است ، اگر چه از پشت شيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد . و احتياط واجب آنست که به عورت بچّه مميز هم نگاه نکنند . ولي زن و شوهر مي توانند به تمام بدن يکديگر نگاه کنند .
(مسأله2433) مردو زني که بايکديگر محرمند ، اگر قصد لذّت نداشته باشند مي توانند غير از عورت به تمام بدن بدن يکديگر نگاه کنند .
(مسأله2434) مرد نبايد باقصد لذّت به بدن مرد ديگر نگاه کند و نگاه کردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذّت حرام است .
(مسأله2435) عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست ولي اگر براي عکس برداشتن مجبور شود که حرام ديگري انجام دهد مثلاً دست به بدن او بزند نبايد عکس او را بردارد و اگر زن نامحرمي را بشناسد در صورتي که آن زن مُتَهَتَّک نباشد ، به عکس او نگاه کند .
(مسأله2436) اگر در حال ناچاري ، زن بخواهد زن ديگر يا مردي غير از شوهر خود را تنقيه کند ؛ يا عورت او را او را آب بکشد ، بايد چيزي در دست کند که دست او به عورت آنها نرسد و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر ، يا زني غير از زن خود را تنقيه کند ، يا عورت او را آب بکشد .
(مسأله2437) اگر مرد براي معالجة زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند اشکال ندارد ، ولي اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند ، نبايد او او را نگاه کند .
(مسأله2438) اگر انسان براي معالجة کسي ناچار شود که به عورت او نگاه کند چنانچه ضرورت با نگاه کردن در آئينه مرتفع مي شود آئينه را در مقابل گذاشته و دران نگاه کند ولي اگر چاره اي جز نگاه کردن به عورت نباشد اشکال ندارد .
مسائل متفرّقه زناشوئي
(مسأله2439) کسي که به واسطة نداشتن زن به حرام مي اففتد ، واجب است زن بگيرد و همچنين زني که به واسطة نداشتن شوهر به حرام مي افتد واجب است اقدام به شوهر کردن نمايد .
(مسأله2440) اگر شوهر در عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده ، مي تواند عقد را بهم بزند .
(مسأله2441) اگر مرد و زن نامحرم در محلّ خلوتي باشند که کسي در آنجا نباشد و ديگري هم نمي تواند وارد شود ، چنانچه بترسند که به حرام بيفتند بايد از آنجا بيرون بروند و نمازشان درآنجا صحيح نيست ولي اگر طوري باشد که کس ديگر بتواند وارد شود يا بچّه اي که خوب و بد را مي فهمد درآنجا باشد ، اشکال ندارد .
(مسأله2442) اگر مرد مهر زن را در عقد معيّن کند و قصدش اين باشد که آن را ندهد ، عقد صحيح است ولي مهر را بايد بدهد .
(مسأله2443) مسلماني که منکر خدا يا معاد يا پيغمبر شود ، يا حکم ضروري دين ، يعني حکمي را که مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتي که بداند آن حکم ضروري دين است و انکار آن ، انکار نبوّت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، مرتّد است .
(مسأله2444) اگر زن پيش از آنکه شوهرش با او نزديکي کند به طوري که در مسأله پيش گفته شد مرتد شود ؛ عقد او باطل مي گردد . و همچنين است اگر بعد از نزديکي مرتد شود ولي يائسه باشد ، امّا اگر يائسه نباشد ، بايد به دستوري که در احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد ؛ پس اگر در بين عدّه مسلمان شود عقد باقي و اگر تا آخر عدّه مرتدّ بماند ، عقد باطل است . و معناي يائسه در مسأله 437 گذشت .
(مسأله2445) کسي که مسلمان زاده است چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند ، اگر مرتد شود زنش بر او حرام مي شود و بايد به مقداري که در احکام طلاق گفته مي شود عدّة وفات نگهدارد . ودر اصطلاح به چنين شخصي مُرْتَدّ فطري مي گويند .
(مسأله2446) مردي که از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا امده و مسلمان شده اگر پيش از نزديکي با عيالش مُرتدّ شود ، عقد او باطل مي گردد و اگر بعد از نزديکي مرتّد شود ، چنانچه زن او درسن زنهائي باشد که حيض مي بينند بايد آن زن به مقداري که در احکام طلاق گفته مي شود عدّه نگهدارد ، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه ، شوهر او مسلمان شود عقد باقي وگرنه باطل است .
(مسأله2447) اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهر بيرون نبرد و مرد هم قبول کند ؛ نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد .
(مسأله2448) اگر زن انسان ، از شوهر سابقش دختري داشته باشد ؛ انسان مي تواند آن دختر را براي پسر خود که از آن زن نيست ، عقد کند و همچنين اگر زن انسان از شوهر سابقش پسري داشته باشد انسان مي تواند دختر خود را که از آن زن نيست به ازدواج آن پسر در بياورد . و نيز اگر دختري را براي پسر خود عقد کند مي تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد .
(مسأله2449) اگر زني از زنا آبستن شود ، جايز نيست بچّه اش را سقط کند .
(مسأله2450) اگر کسي بازني که شوهر ندارد و در عدّة کسي هم نيست ، زنا کند ، چنانچه بعد او را عقد کند و بچّه اي از آنان پيدا شود ، در صورتي که ندانند از نطفةحلال است يا حرام ، آن بچّه حلال زاده است .
(مسأله2451) اگر مرد نداند که زن در عدّه است و با او ازدواج کند ، چنانچه زن هم نداند و بچّه اي از آنان به دنيا بيايد ، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو مي باشد ؛ ولي اگر زن مي دانسته که در عدّه است و مي دانسته که در عقد عدّه حرام است شرعاً بچّه ؛
فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يکديگر حرام مي باشند .
(مسأله2452) اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول کرد ، ولي اگر بگويد شوهر ندارم با در عدّه نيستم حرف او قبول مي شود .
(مسأله2453) اگر بعد از انکه انسان با زني ازدواج کرد ، کسي بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم ، چنانچه شرعاً ثابت نشود که زن شوهر داشته ، بايد حرف زن را قبول کرد .
(مسأله2454) اگر زني که آزاد و مسلمان و عاقل است دختري داشته باشد ، تا هفت سال دختر تمام نشده پدر نمي تواند او را از مادرش جدا کند .
(مسأله2455) مستحبّ است در شوهر دادن دختري که بالغه است يعني مکلّف شده عجله کنند ، حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمودند : « يکي از سعادتهاي مرد آن است که دخترش در خانة او حيض نبيند » .
(مسأله2456) اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن ديگر نگيرد ، احتياط واجب آن است که زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نکند .
(مسأله2457) کسي که از زنا به دنيا آمده ، اگر زن بگيرد و بچّه اي پيدا کند آن بچّه حلال زاده است .
(مسأله2458) هر گاه مرد در روزة ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديکي کند معصيت کرده ، ولي اگر بچپه اي از انان به دنيا بيايد حلال زاده است .
(مسأله2459) زني که يقين دارد شوهرش در يفر مرده اگر بعد از عدّة وفات که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد ؛ شوهر کند و شوهر اوّل از سفر برگردد بايد از شوهر دوّم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است ولي اگر شوهر دوّم با او نزديکي کرده باشد ؛ زن بايد عدّه نگهدارد و شوهر دوّم بايد مهر او را مطابق زنهائي که مثل او هستند بدهد ولي خرج عدّه ندارد .