موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصلاوّل: احرام
الف ـ واجبات احرام
واژه «احرام» به معناى ورود به حجّ يا عمره با لبّيك گفتن و انجام ديگر مقدّماتى است كه براى اين كار لازم است(1). همان گونه كه پيشتر نيز گذشت، احرام، بخش آغازين عمره تمتّع است، و در آن سه چيز واجب است:
1 ـ نيّت. 2 ـ پوشيدن لباس احرام. 3 ـ تلبيه يعنى گفتن لبّيك.
1 ـ نيّت احرام
مسأله 236) نيّت احرام به معناى قصد محرم شدن براى انجام اعمال عمره تمتّع يا حجّ تمتّع است. بايد دانست كه نيّت احرام از نيّت عمره
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ علاّمه ابن منظور، لسان العرب، ماده حرم.
(105)
يا حجّ جدا نيست؛ بنابر اين كسى كه به قصد انجام عمره يا حجّ لبّيك مىگويد در واقع محرم شده است، هرچند قصد احرام نكند.
مسأله 237) احرام، واجبى عبادى است يعنى بايد آن را به قصد قُربت انجام داد. بنابر اين اگر كسى براى ريا و خود نمايى احرام ببندد، احرامش باطل است.
مسأله 238) كسى كه مىخواهد احرام ببندد هنگام احرام بستن بايد قصد و نيّت خود را تعيين كند، يعنى معيّن كند كه آيا قصد حجّ دارد يا عمره؛ همچنين نوع حجّ را كه آيا حجّ تمتّع است يا قِران يا اِفراد؛ و نيز نوع عمره را كه آيا عمره تمتّع است يا عمره مفرده، بايد تعيين كند، و نيز بايد تعيين كند كه آيا حجّ را براى خود بجا مىآورد يا به نيابت از ديگرى؟
مسأله 239) كسى كه وظيفهاش حجّ تمتّع است بايد در حالى كه مىخواهد احرام عمره ببندد هرچند به طور اجمالى و ارتكازى نيّت داشته باشد كه عمره تمتّع انجام دهد و پس از آن حجّ تمتّع بجا بياورد. با اين حال اگر كسى در ماههاى حجّ عمره مفرده مستحبّى انجام داده و در مكه مانده باشد و بخواهد حجّ تمتّع بجا آورد، مىتواند عمره مفرده را عمره تمتّع قرار دهد و براى حجّ محرم شود، بلكه از ابتدا مىتواند به اين نيت كه عمره مفرده را بعدا عمره تمتع قرار دهد، به نيت عمره مفرده محرم شود.
(106) مناسك حج و عمره
مسأله 240) كسى كه وظيفه او عمره تمتع است و ندانسته به نيت عمره مفرده محرم شده است، اگر پس از پايان اعمال عمره فهميد، چنانچه تا وقت حج در مكه باقى بماند مىتواند آن را عمره تمتع قرار دهد و اگر در اثناى عمره فهميد نيز مىتواند آن را به نيت عمره مفرده تمام كرده و چنانچه تا وقت حج در مكه باقى ماند، مىتواند آن را عمره تمتع قرار دهد، اگرچه در اين فرض احتياط مستحب آن است كه نيت خود را از عمره مفرده به عمره تمتع برگرداند و آن را به نيت عمره تمتع اتمام نمايد.
مسأله 241) نيّت بايد از آغاز اعمال عمره تا پايان آن هرچند به طور اجمالى موجود و مستمرّ باشد.
مسأله 242) هنگام احرام بستن لازم نيست كه اعمال عمره يا حجّ را به طور تفصيلى بداند؛ بلكه همين اندازه كه بداند عمره يا حجّ اعمالى دارد و تصميم به انجام آنها داشته باشد، كافى است.
مسأله 243) به زبان آوردن نيّت يا خطور دادن آن در ذهن لازم نيست، بلكه توجّه به عمل و انگيزه داشتن براى انجام آن كافى است.
مسأله 244) كسى كه احرام مىبندد لازم نيست قصد ترك محرّمات احرام را هم داشته باشد، بلكه قصد انجام اعمال عمره يا حجّ كافى است، بلكه هرگاه انسان در حالى كه قصد انجام محرّمات را دارد، لبّيك بگويد، مثل اين كه مرد قصد كند از لباس دوخته
واجبات احرام (107)
استفاده كند، احرام او صحيح است؛ البته در مورد برخى از محرّمات مانند آميزش جنسى كه گاه باعث بطلان عمره يا حجّ مىشود، روشن است كه قصد انجام اين گونه امور باطل كننده احرام است، بلكه قصد احرام، با قصد ارتكاب اين گونه محرّمات منافات دارد و غير ممكن است.
مسأله 245) اگر كسى عمره را با ريا كردن يا سبب ديگرى باطل كند و وقت براى اعاده آن نداشته باشد، احتياط واجب آن است كه حجّ افراد بجا آورد و پس از آن عمره مفرده انجام دهد و در سال ديگر نيز حجّ را اعاده كند.
مسأله 246) اگر حجّ را با نيّت خالص انجام ندهد و با ريا كردن يا سبب ديگرى آن را باطل نمايد، اعاده حجّ به تنهايى در سال ديگر كافى نيست، بلكه بايد هم عمره و هم حجّ را اعاده كند.
مسأله 247) اگر برخى از اركان عمره يا حجّ را به نيّت خالص انجام ندهد و با ريا كردن يا سبب ديگرى آن را باطل كند، در عمره حكم بطلان عمره و در حجّ، حكم بطلان حجّ را دارد، ولى هرگاه امكان جبران بخشى كه باطل شده وجود داشته باشد بايد آن را جبران نمايد و عملش صحيح است، هرچند با ريا كردن معصيت نموده است.
مسأله 248) اگر كسى به علّت ندانستن مسأله يا عذرى مانند آن به جاى نيّت عمره تمتّع، حجّ تمتّع را قصد كند، اگر در نظرش اين بوده
(108) مناسك حج و عمره
كه همان عملى را كه همه بايد انجام دهند، انجام مىدهد و تنها گمان مىكرده نام بخش اوّل حجّ، حجّ تمتّع است، عمل او صحيح و عمرهاش، عمره تمتّع است و بهتر است كه نيّت را تجديد كند؛ ولى اگر گمان مىكرده كه حجّ تمتّع بر عمره تمتّع مقدّم است و در نتيجه قصد حجّ تمتّع نموده، يعنى به اين قصد محرم شده كه پس از احرام به عرفات و مشعر برود و حجّ بجا بياورد و پس از آن عمره تمتّع انجام دهد، عملش باطل است و بايد مجدّدا در ميقات براى عمره تمتّع تجديد احرام كند و اگر از ميقات گذشته و نمىتواند به آنجا برگردد، بنابر احتياط بايد هر اندازه مىتواند به سمت ميقات برگردد و در آنجا تجديد احرام كند و اگر اين نيز برايش ممكن نيست، بايد در خارج از حرم احرام ببندد و اگر وارد حرم شده و نمىتواند از آنجا خارج شود، بايد در همان داخل حرم احرام ببندد و احتياط آن است كه هر اندازه مىتواند به سمت خارج از حرم برگردد.
مسأله 249) اگر پس از آن كه در ميقات مقدار واجب لبّيك را گفت، شك كند كه آيا نيّت عمره تمتّع كرده يا نيّت حجّ تمتّع، بنا بگذارد كه نيّت عمره تمتّع كرده و عمرهاش صحيح است. همچنين اگر پس از لبّيك گفتن در روز هشتم ذىحجّه كه بايد براى حجّ تمتّع لبّيك بگويد، شكّ كند كه آيا لبّيك را براى حجّ گفته يا براى عمره، بنا بگذارد كه براى حجّ تمتّع لبّيك گفته و حجّش صحيح است و احتياط
واجبات احرام (109)
مستحبّ در هر دو صورت آن است كه نيّت و لبّيك را تجديد كند.
مسأله 250) قصد ابطال عمره يا حجّ، مبطل نيست، بنابر اين كسى كه در ميقات يا محاذى آن يا جاى ديگرى كه تكليف اقتضا نموده محرم شده باشد، نمىتواند احرام خود را به هم بزند و اگر لباس احرام را هم بيرون بياورد و قصد خروج از احرام بكند، احرامش به هم نمىخورد و محرّماتى كه با احرام بستن بر او حرام شده حلال نمىشود و اگر كارى كه موجب كفّاره است انجام دهد بايد كفّاره بدهد.
2 ـ پوشيدن لباس احرام
دوّم از واجبات احرام، پوشيدن لباس احرام براى مردان است كه داراى دو جزء است، يكى «لنگ» كه بايد به كمر بسته شود و ديگرى «ردا» كه بايد به دوش انداخته شود.
مسأله 251) پوشيدن لباس احرام آن گونه كه بر مردان واجب است بر زنان واجب نيست و مىتوانند در لباسهاى معمولى خود محرم شوند.
مسأله 252) محرم مىتواند به علّت سرما يا هر غرض ديگرى بيش از دو جامه احرام بپوشد، مثلاً دو يا سه ردا و دو يا سه لنگ.
(110) مناسك حج و عمره
همچنان كه مىتواند براى پوشانيدن عورت علاوه بر دو جامه احرام از پارچه ديگرى كه دوخته نباشد نيز استفاده كند.
مسأله 253) در پوشيدن دو جامه احرام ترتيب خاصّى معتبر نيست؛ مهم اين است كه يكى را لنگ قرار دهد و ديگرى را ردا.
مسأله 254) بنابر احتياط واجب لُنگ بايد از ناف تا زانو را بپوشاند و پوشيدن ردا بايد به طور متعارف باشد و بنابر احتياط دو شانه انسان را بپوشاند.
مسأله 255) احتياط واجب آن است كه اين دو جامه پيش از نيّت احرام و لبّيك گفتن پوشيده شود و اگر پس از لبّيك گفتن بپوشد، احتياط آن است كه دوباره لبّيك بگويد.
مسأله 256) احتياط واجب آن است كه در حال اختيار به يك جامه بلند كه مقدارى از آن لُنگ باشد و مقدارى از آن ردا، اكتفا نشود، بلكه لُنگ و ردا بايد دو جامه جدا از هم باشند.
مسأله 257) احتياط واجب آن است كه در پوشيدن جامه احرام نيّت كند و قصد فرمانبردن امر پروردگار و اطاعت او را بنمايد، بلكه احتياط مستحبّ آن است كه هنگام بيرون آوردن جامههاى دوخته نيز قصد اطاعت فرمان خداوند را داشته باشد.
مسأله 258) دو جامهاى كه در آن احرام بسته مىشود بايد شرايط
واجبات احرام (111)
لباس نمازگزار را داشته باشد(1)؛ بنابر اين احرام بستن در جامه حرير يا جامهاى كه از اجزاى حيوان حرام گوشت يا مردار تهيّه شده باشد يا جامه نجس صحيح نيست؛ ولى وجود نجاستى كه در لباس نمازگزار بخشيده شده، در جامه احرام هم مانعى ندارد.
مسأله 259) لازم است جامهاى كه لنگ قرار داده مىشود، بدننما نباشد و احتياط مستحبّ آن است كه ردا هم بدننما نباشد.
مسأله 260) احتياط واجب آن است كه لباس احرام زن، حرير خالص نباشد؛ بلكه احتياط آن است كه زن از آغاز تا پايان احرام، حرير نپوشد.
مسأله 261) اگر بعد از احرام بستن لباس احرام يا بدن محرم نجس شد، از جهت احرام تطهير آن لازم نيست، گرچه احتياط مستحب آن است كه آن را تطهير كند.
مسأله 262) احتياط آن است كه جامه احرام از پوست نباشد ولى اگر به گونهاى باشد كه به آن «جامه» بگويند، مانعى ندارد.
مسأله 263) لازم نيست كه جامه احرام از نوع بافتنى باشد، بلكه مثل «نمدِ» ماليده شده هم در صورتى كه به آن جامه گفته شود كافى است.
--------------------------------------------------------------------------------
1- براى آگاهى تفصيلى نسبت به شرايط لباس نمازگزار مراجعه كنيد به: رساله توضيح المسائل، مسايل 827 تا 887.
(112) مناسك حج و عمره
مسأله 264) افضل آن است كه محرم هرگاه وارد مكّه شد اگر جامه را عوض كرده براى طواف دوباره همان جامهاى را كه در آن محرم شده، بپوشد، بلكه اين كار موافق با احتياط استحبابى است.
مسأله 265) لازم نيست محرم همواره جامه احرام را در بر داشته باشد، بلكه جايز است آنها را عوض كند يا براى شستن يا حمّام رفتن بيرون بياورد، بلكه جايز است در صورتى كه نياز باشد هر دو جامه را بيرون آورد و برهنه شود، بلكه براى غير حاجت نيز مىتواند براى مدتى كه عرفا زياد نباشد، لباس احرام را بيرون بياورد.
مسأله 266) اگر از روى علم و عمد و در غير حال ضرورت لباس احرام را نپوشد يا در لباس دوخته محرم شود، علاوه بر آن كه معصيت كرده، صحّت احرامش نيز خالى از اشكال نيست.
مسأله 267) اگر كسى پس از آن كه محرم شد، لباسهاى احرام را از تن خود خارج كند و اعمال عمره يا حج را با لباس دوخته بجا آورد، ضررى به اعمال او نمىزند و اعمالش صحيح است، اگرچه بايد به تفصيلى كه خواهد آمد كفاره بپردازد و اگر عمدا و در غير حال ضرورت بوده معصيت نيز كرده است.
مسأله 268) كسى كه به علّت عذرى مانند بيمارى نمىتواند لباس دوخته خود را بكَند و لباس احرام بپوشد، بايد در همان لباس نيّت عمره يا حجّ كند و لبّيك بگويد و اين كار ضررى به احرامش
واجبات احرام (113)
نمىزند، ولى هرگاه عذرش برطرف شد بايد جامه دوخته را بكند و لباس احرام بپوشد و لازم نيست به ميقات برگردد، البته براى پوشيدن لباس دوخته بايد به تفصيلى كه خواهد آمد كفاره بدهد.
مسأله 269) بنابر احتياط واجب گِره زدن لباس احرام يا گذاشتن چيزى مانند سنگ در لباس احرام و بستن طرف ديگر جامه با نخ به آن اشكال دارد.
مسأله 270) احتياط واجب آن است كه جامهاى را كه لنگ قرارداده، به گردن گِره نزند و اگر از روى جهل يا نسيان گِره زد، احتياط آن است كه فورا آن را باز كند ولى اين كار به احرامش ضرر نمىزند و كفّاره هم ندارد.
مسأله 271) اگر كسى پس از آن كه محرم شد، پيراهن بپوشد، بايد آن را بشكافد و از سمت پايين بيرون بياورد، ولى اگر در پيراهن محرم شود، لازم نيست آن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد، بلكه همين اندازه كه آن را بيرون آورد و لباس احرام بپوشد، كافى است و در هر دو صورت احرامش صحيح است مگر آن كه از روى علم و عمد و در غير حال ضرورت در پيراهن محرم شده باشد كه در اين صورت بنابر احتياط واجب بايد دوباره محرم شود.
مسأله 272) لباس احرام بايد مباح باشد، بنابر اين احرام بستن در جامه غصبى و جامهاى كه با عين پولى خريدارى شده كه خمس يا
(114) مناسك حج و عمره
زكات آن را ندادهاند صحيح نيست، ولى در جامه مشكوك مىتوان محرم شد، هرچند احتياط در اين زمينه بسيار پسنديده است.
3 ـ لبّيك گفتن
سوّم از واجبات احرام «تلبيه» يعنى لبّيك گفتن است و مقدار واجب لبّيك، اين است كه بگويد:
«لَبَّيْكَ، اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»،
و بنابر احتياط واجب پس از آن اضافه كند:
«اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَريكَ لَكَ»
و مستحبّ است بعد از آن گفته شود:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعيا إِلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الْجَلالِ وَالاْءِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَالْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْنى ويُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوبا وَمَرْغُوبا إلَيْكَ لَبَّيْكَ، إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَميلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَريمُ لَبَّيْكَ».
همچنين گفتن اين جملات نيز خوب است:
واجبات احرام (115)
«لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ وَهذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَةٍ إِلَى الْحَجِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَلْبيَةً تَمامُها وَبَلاغُها عَلَيْكَ.»
مسأله 273) مقدار واجب تلبيه مانند تكبيرةالاحرام نماز است و صحيح گفتن آن لازم و واجب است و اگر كسى آن را نداند، بايد بياموزد يا با تلقين كسى، به طور صحيح بگويد.
مسأله 274) اگر كسى نتواند حتّى با تلقين ديگرى مقدار واجب لبّيك را صحيح ادا كند، بايد به هر گونه كه مىتواند بگويد و بهتر است ترجمهاش را نيز بگويد و نايب نيز بگيرد.
مسأله 275) اگر كسى با علم به اين كه در صورت صحيح نگفتن تلبيه محرم نمىشود، عمدا تلبيه را غلط بگويد و اعمال عمره يا حجّ را انجام دهد، عملش صحيح نيست.
مسأله 276) ترجمه مقدار واجب لبّيك اين است: «اجابت مىكنم دعوت تو را خداوندا، اجابت مىكنم دعوت تو را. اجابت مىكنم دعوت تو را، شريكى براى تو نيست، اجابت مىكنم دعوت تو را. به درستى كه سپاس و نعمت و پادشاهى از آن توست، شريكى ندارى.»
مسأله 277) پس از آن كه انسان لبّيك را به طور صحيح گفت، اتمام اعمال عمره يا حجّ بر او واجب مىشود، هرچند عمره يا حجّى كه شروع كرده، مستحبّى باشد.
(116) مناسك حج و عمره
مسأله 278) طهارت از حدث اصغر و اكبر، شرط صحّت احرام و تلبيه نيست، بنابر اين كسى كه وضو ندارد، جنب، حايض و نفساء نيز مىتوانند لبّيك بگويند و محرم شوند.
مسأله 279) اگر احرام بستن يا لبّيك گفتن را فراموش كرد يا به علّت ندانستن مسأله، احرام نبست يا لبّيك نگفت و از ميقات گذشت، چنانچه پس از اتمام تمام اعمال عمره تمتع فهميد، عمرهاش صحيح است ولى اگر پيش از آن فهميد در صورت امكان واجب است به ميقات برگردد و احرام ببندد و لبّيك بگويد و اعمال عمره را بجا آورد و اگر نتواند برگردد، چنانچه وارد حرم نشده همانجا كه هست احرام ببندد و لبّيك بگويد و اگر وارد حرم شده بايد به خارج از حرم برگردد و لبّيك بگويد و اگر ممكن نيست همانجا كه هست محرم شود و لبّيك بگويد و بنابر احتياط واجب در تمام مواردى كه نمىتواند به ميقات برگردد هر اندازه مىتواند به سمت ميقات بازگردد.
مسأله 280) چنانچه پيش از اتمام عمره فهميد كه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله احرام نبسته يا لبيك را نگفته يا آن را صحيح ادا نكرده است و وقت براى احرام بستن و بجا آوردن اعمال عمره نداشته باشد، بايد حج افراد بجا آورد و اين حج مجزى از حجّةالاسلام است.
واجبات احرام (117)
مسأله 281) اگر كسى به علّت عذر يا بدون عذر مقدار واجب لبّيك را نگفت، محرّمات احرام بر او حرام نمىشود و اگر كارى كه موجب كفّاره است انجام دهد، كفّاره ندارد و همچنين است اگر لبّيك را با ريا كردن باطل كرده باشد.
مسأله 282) مقدار واجب لبّيك يك بار است، ولى مستحبّ است هرچه مىتواند لبّيك را تكرار كند، و براى هفتاد مرتبه لبّيك گفتن پاداش بزرگى ذكر شده است. در روايتى از امام باقر عليهالسلام از رسول خدا صلىاللهعليهوآله آمدهاست: «كسى كه در احرامش هفتاد بار از روى ايمان و اخلاص لبّيك بگويد، خداوند هزار هزار فرشته را بر دورى او از آتش و نفاق گواه مىگيرد.»(1)
مسأله 283) در تكرار لبّيكهاى مستحبّ لازم نيست همان عبارتى را كه هنگام احرام بستن مىگويند، تكرار كند، بلكه مىتواند بگويد: «لَبّيْكَ اَللّهُمَّ لَبّيْكَ» يا تنها «لَبّيْك» را تكرار كند.
مسأله 284) براى مردها مستحبّ است كه لبّيك را بلند بگويند.
مسأله 285) بنابر احتياط واجب كسى كه براى عمره تمتّع محرم شده، هنگامى كه خانههاى مكّه را ديد بايد از لبّيك گفتن خوددارى كند. منظور از خانههاى مكّه بنابر احتياط خانههايى است كه جزء
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ محمدّ بن يعقوب كلينى، كافى،ج4،ص337، باب التلبيه.
(118) مناسك حج و عمره
شهر مكّه به شمار آيد، هرچند شهر مكّه بزرگ شود.
مسأله 286) كسى كه براى حجّ احرام بسته، بنابر احتياط واجب بايد از ظهر روز عرفه به بعد، لبّيك گفتن را ترك كند.
مسأله 287) كسى كه براى عمره مفرده محرم شده، چنانچه از خارج از حرم به سمت مكه در حركت بوده، بنابر احتياط بايد وقتى به حرم رسيد تلبيه را قطع كند و اگر در مكه بوده و براى احرام به «ادنى الحل» آمده و محرم شده است، احتياط واجب اين است كه وقتى خانه كعبه را مشاهده كرد، ديگر تلبيه نگويد.
مسأله 288) شخص لالى كه تلبيه را مىداند ولى نمىتواند بگويد بايد زبان خود را به تلبيه حركت دهد و با انگشت خود نيز به آن اشاره كند و بهتر است ديگرى نيز به جاى او تلبيه بگويد و به جاى لالى كه اصلاً تلبيه را نمىداند و نمىتوان آن را به او تلقين كرد، بايد ديگرى تلبيه بگويد.
ب ـ مستحبّات احرام
مسأله 289) امور زير در احرام مستحبّ است:
1 ـ آن كه پيش از احرام بدن را پاكيزه نمايد وناخن و سبيل خود را بگيرد و موهاى زير بغل و زير شكم را بتراشد يا با داروى نظافت برطرف كند.
مستحبّات احرام (119)
2 ـ كسى كه قصد انجام حجّ دارد، از اوّل ماه ذىقعده و كسى كه قصد عمره مفرده دارد، از يك ماه قبل موهاى سر و ريش خود را اصلاح نكند.
3 ـ آن كه پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد، بلكه چون براى احرام بستن پاك بودن از حدث اكبر و اصغر شرط نيست و در حال جنابت و حيض و نفاس نيز مىتوان محرم شد، غسل احرام حتّى براى زن حايض و نفساء نيز مستحبّ است. در روايات معتبر نسبت به غسل احرام تأكيد شده تا آنجا كه برخى از فقها آن را واجب و شرط صحّت احرام دانستهاند، گرچه اقوى عدم وجوب غسل احرام است ولى خوب است مؤمنان تا آنجا كه ممكن است غسل احرام را ترك نكنند و اگر كسى احتمال بدهد كه در ميقات آب پيدا نشود جايز است پيش از رسيدن به ميقات غسل كند و اگر در ميقات آب پيدا كرد، مستحبّ است مجدّدا غسل كند. اگر حاجى يا معتمر پس از غسل احرام لباسى را كه پوشيدن آن بر محرم حرام است بپوشد يا غذايى را كه خوردن آن بر محرم حرام است بخورد، مستحبّ است غسل را اعاده نمايد. اگر كسى در روز براى احرام غسل كند، تا آخر شب آينده كفايت مىكند و اگر در شب غسل نمايد، تا آخر روز آينده كافى است، ولى اگر پس از غسل و پيش از احرام محدث به حدث اصغر شود غسل را اعاده نمايد.
(120) مناسك حج و عمره
4 ـ آن كه دو جامه احرام از پنبه و سفيد باشند.
5 ـ آن كه احرام پس از نماز و دعاهايى كه وارد شده، صورت گيرد؛ بدين ترتيب كه در صورت امكان پس از نماز ظهر محرم شود و در صورتى كه ممكن نيست پس از يكى ديگر از نمازهاى واجب شبانهروزى و در صورتى كه نتواند بعد از فريضه ادا احرام ببندد، بعد از فريضه قضا محرم شود و اگر اين هم ممكن نيست، پس از شش يا دو ركعت نماز نافله، محرم شود و محرم شدن پس از شش ركعت نماز افضل از محرم شدن پس از دو ركعت نماز است. در اين نمازها در ركعت اوّل پس از حمد، سوره توحيد و در ركعت دوّم پس از حمد، سوره كافرون را مىخواند. پس از نماز، خداوند را حمد و ثنا مىگويد و بر پيامبر صلىاللهعليهوآله و خاندان او عليهمالسلام درود مىفرستد، آنگاه اين دعا را مىخواند:
«اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ، وَآمَنَ بِوَعْدِكَ وَاتَّبَعَ أَمْرَكَ، فَإِنّى عَبْدُكَ وَفى قَبْضَتِكَ، لا اُوقى إِلاّ ما وَقَيْتَ، وَلا آخُذُ إِلاّ ما أَعْطَيْتَ، وَقَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لى عَلَيْهِ عَلى كِتابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقَوِّيَنى عَلى ما ضَعُفْتُ وَتُسَلِّمَ لى مَناسِكى فى يُسْرٍ مِنْكَ وَعافِيَةٍ، وَاجْعَلْنى مِنْ وَفْدِكَ الَّذى رَضيتَ وَارْتَضَيْتَ وَسَمَّيْتَ وَكَتَبْتَ. اَللّهُمَّ إِنّى خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ، وَأَنْفَقْتُ مالِىَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ. اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لى حَجَّتى
مستحبّات احرام (121)
وَعُمْرَتى، اَللّهُمَّ إِنّى اُريْدُ التَّمَتُّعَ بِالعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلى كِتابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، فَإِنْ عَرَضَ لى عارِضٌ يَحْبِسُنى فَخَلِّنى حَيْثُ حَبَسْتَنى بِقَدَرِكَ الَّذى قَدَّرْتَ عَلَىَّ. اَللّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً، أَحْرَمَ لَكَ شَعْرى وَبَشَرى وَلَحْمى وَدَمى وَعِظامى وَمُخّى وَعَصَبى مِنَ النِّساءِ وَالثِّيابِ وَالطّيبِ، أَبْتَغى بِذلِكَ وَجْهَكَ وَالدّارَ الاْآخِرَةَ.»(1)
6 ـ آن كه هنگام پوشيدن جامههاى احرام بگويد:
«اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذى رَزَقَنى ما اُوارى بِهِ عَوْرَتى وَاُؤَدّى فيهِ فَرْضى وَأَعْبُدُ فيهِ رَبّى وَأَنْتَهى فيهِ إِلى ما أَمَرَنى، اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذى قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنى وَأَرَدْتُهُ فَأَعانَنى وَقَبِلَنى وَلَمْ يَقْطَعْ بى وَوَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنى فَهُوَ حِصْنى وَكَهْفى وَحِرْزى وَظَهْرى وَمَلاذى وَرَجائى وَمَنْجاىَ وَذُخْرى وَعُدَّتى فى شِدَّتى وَرَخائى.»(2)
7 ـآن كه در حال احرام لبّيكها را تكرار كند، بويژه هنگام بيدار شدن از خواب، پس از هر نماز واجب و مستحبّ، هنگام رسيدن به سواره، هنگام بالا رفتن از تپّه يا فرود آمدن از آن، در پايان شب و هنگام سحر.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ وسائل الشيعه، كتاب الحج، باب 16 از «ابوابالاحرام»، حديث1.
2 ـ من لا يحضره الفقيه،ج2،ص527.
(122) مناسك حج و عمره
ج ـ محرّمات احرام
پس از آن كه حاجى يا معتمر لباس احرام پوشيد و به نيّت احرام، لبّيك گفت امورى بر او حرام مىشود كه آنها را «محرّمات احرام» مىگويند. حرمت برخى از محرّماتِ احرام، قطعى است و برخى از آنها را بنابر احتياط بايد ترك كرد. ارتكاب برخى از محرّمات احرام موجب كفّاره مىشود. احكام مربوط به كفّارات احرام به هنگام بحث از هر يك از محرّمات احرام بيان شده و احكام كلّى كفّارات نيز در پايان اين فصل خواهد آمد. محرّمات احرام عبارتند از:
1 ـ شكار كردن حيوان وحشى صحرايى
شكار كردن حيوان وحشى صحرايى يكى از محرّمات احرام است. شكار به عنوان يكى از محرّمات احرام داراى احكام فراوانى است، ولى چون در زمان ما چندان مورد نياز نيست تنها به ذكر چند مسأله بسنده مىكنيم.
مسأله 290) بنابر احتياط واجب در حال احرام كشتن هيچ حيوانى جز حيوانات موذى جايز نيست، پس بنابر احتياط بايد از كشتن جانورانى مانند مارمولك و زنبور هم اجتناب نمود، ولى اگر محرم از اذيّت و آزار حيوانى بترسد، كشتن آن مانعى ندارد.
مسأله 291) خوردن گوشت حيوان وحشى صحرايى كه شكار
محرّمات احرام (123)
شده در هر حال بر محرم حرام است؛ چه خودش آن را شكار كند يا ديگرى، و چه محرم آن را شكار كرده باشد يا غير محرم.
مسأله 292) نشان دادن شكار به شكارچى و نيز هرگونه كمك به او براى شكار حيوان بر محرم حرام است.
مسأله 293) شكار حيوان وحشى در حرم جايز نيست؛ هرچند شكارچى در حال احرام نباشد.
مسأله 294) اگر محرمى، شكار را ذبح كند، بنابر مشهور در حكم ميته خواهد بود و بنابر احتياط اين حكم هم درباره محرم است و هم در باره مُحلّ. پس كسى هم كه محرم نيست نمىتواند از صيدى كه توسّط محرم شكار شده، استفاده كند.
مسأله 295) صيد حرم نيز در حكم ميته است، خواه كشنده يا ذابح آن محرم باشد يا مُحلّ.
مسأله 296) براى محرم، صيد حيوانات دريايى مانند ماهى مانعى ندارد و اگر حيوانى هم در دريا و هم در خشكى زندگى كند، در صورتى حيوان دريايى محسوب مىشود كه در دريا تخم كند و بچهدار شود.
مسأله 297) ذبح حيوانات اهلى مانند مرغ خانگى، گاو، گوسفند و شتر و نيز خوردن گوشت آنها براى محرم جايز است.
مسأله 298) پرندگان، شكار صحرايى به شمار مىآيند و ملخ نيز
(124) مناسك حج و عمره
در حكم شكار صحرايى است.
مسأله 299) جوجه و تخم حيوانى كه شكار كردن آن حرام است در حكم خود آن حيوان است، بنابر اين برداشتن، شكستن و خوردن تخم حيوان وحشى صحرايى حرام است.
مسأله 300) علاوه بر حرمت شكار در حال احرام، نگاهداشتن صيد توسّط مُحرم نيز حرام است هرچند مالك آن باشد، بلكه برخى ادّعاى اجماع كردهاند كه با محرم شدن، ملكيّت محرم نسبت به صيد از بين مىرود.
مسأله 301) اگر محرم پيش از احرام در خارج از حرم حيوانى را شكار كرده يا خريده باشد و هنگام احرام بستن همراه او باشد، بايد پس از آن كه محرم شد فورا آن را رها كند و اگر حيوان، پرندهاى باشد كه پر درنياورده يا حيوانى باشد كه نتواند از خود مواظبت كند، بايد آن را نگهدارى كند تا بزرگ شود. ولى اگر محرم در وطن خود شكار و پرندهاى دارد، لازم نيست هنگام احرام آنها را رها كند.
2 ـ آميزش جنسى و امور شهوانى
آميزش جنسى، دست بازى كردن، نگاه همراه با شهوت و هرگونه تمتّع شهوانى مرد از زن يا زن از مرد، بر مرد و زن محرم، حرام است.
مسأله 302) اگر كسى در احرام عمره تمتّع از روى علم و عمد
محرّمات احرام (125)
آميزش جنسى كند، چه از جلو باشد و چه از پشت، يا اين كه ـ نعوذ باللّه ـ مرد با مرد آميزش كند، عمرهاش باطل نمىشود ولى كفاره بر وى واجب مىشود و كفاره آن بنابر احتياط واجب براى كسى كه بتواند شتر تهيه كند، يك شتر و اگر حال او متوسط باشد و نتواند شتر تهيه كند يك گاو اگر گاو نيز نتواند تهيه كند، يك گوسفند است؛ ولى اگر اين عمل پيش از پايان سعى انجام گرفته باشد، احتياط مستحب آن است كه عمره را تمام كند و دوباره آن را بجا آورد و اگر وقت براى اعاده عمره، تنگ باشد، به نيّت مافىالذّمّه يعنى اعمّ از حجّ تمتّع و حجّ افراد محرم شود و قربانى كند، سپس يك عمره مفرده انجام دهد و سال ديگر نيز حجّ را اعاده كند.
مسأله 303) اگر در احرام عمره مفرده اين عمل را از روى عمد انجام دهد، چنانچه پيش از سعى باشد عمره او باطل مىشود و بايد كفّاره بدهد و كفّاره آن يك شتر است و بايد تا ماه قمرى بعد در مكّه بماند، آنگاه به يكى از ميقاتها برود و براى عمره مفرده احرام ببندد و عمره را اعاده كند و احتياط واجب آن است كه پيش از آن عمره اول را نيز به پايان برساند. و چنانچه اين كار را پس از سعى و پيش از تمام شدن دور چهارم طواف نساء انجام داده باشد، عمرهاش باطل نيست ولى بايد براى گناهى كه مرتكب شده يك شتر كفّاره بدهد، و اگر پس از تمام شدن دور چهارم طواف نساء باشد، مرتكب عمل
(126) مناسك حج و عمره
حرام شده ولى كفّاره ندارد.
مسأله 304) اگر در احرام حجّ اين عمل را از روى علم و عمد انجام دهد، چنانچه پيش از وقوف به عرفات بوده، حجّ او مسلّما فاسد است و اگر پس از وقوف به عرفات و پيش از وقوف به مشعر الحرام بوده، بنابر اقوى فاسد است و در هر دو صورت بايد يك شتر كفّاره بدهد و حجّ را تمام كند و در سال ديگر نيز حجّ بجا آورد. زن و شوهرى كه اين كار را در حال احرام انجام دادهاند تا پايان مناسك حجّ نبايد با يكديگر خلوت كنند؛ حتّى در سال بعد هم چنانچه بخواهند از همان راه قبلى حجّ بجا آورند، وقتى به محلّ معصيت رسيدند بايد تا پايان اعمال حجّ از يكديگر جدا شوند.
مسأله 305) اگر كسى اين عمل را در احرام حجّ پس از وقوف به عرفات و مشعر انجام دهد، چنانچه پيش از تمام شدن دور سوم طواف نساء باشد، حجّش صحيح است و فقط بايد كفّاره بدهد و اگر پس از تمام شدن دور پنجم باشد، حجّش صحيح است و بنابر اقوى كفّاره هم ندارد و بعيد نيست گفته شود كه اگر بين شوط سوم و چهارم باشد، ملحق به قسم اول و اگر بين شوط چهارم و پنجم باشد، ملحق به قسم دوم است.
مسأله 306) اگر مرد محرم، زنى را از روى شهوت ببوسد، چنانچه منى از او بيرون آيد بنابر اقوى و اگر منى بيرون نيايد بنابر احتياط
محرّمات احرام (127)
واجب بايد يك شتر كفّاره بدهد؛ و اگر بوسيدن از روى شهوت نباشد، كفّاره آن يك گوسفند است، گرچه احتياط مستحبّ است كه يك شتر كفّاره بدهد. بنابر احتياط واجب هرگاه زن محرم نيز مردى را ببوسد همين حكم را دارد.
مسأله 307) در حال احرام بوسيدن مادر و ديگر محارم از روى عاطفه و شفقت مانعى ندارد.
مسأله 308) محرم مىتواند در حال احرام بدون شهوت به همسر خود نگاه كند ولى نگاه شهوانى حتّى به همسر خود هم جايز نيست.
مسأله 309) اگر محرم عمدا به كسى جز زن خود نگاه كند و در نتيجه منى از او بيرون آيد، اگر مىتواند يك شتر كفّاره بدهد و اگر نمىتواند يك گاو و اگر اين را هم نمىتواند يك گوسفند كفّاره بدهد. نگاه زن محرم به غير شوهر خود هم بنابر احتياط همين حكم را دارد.
مسأله 310) اگر مرد محرم از روى شهوت به همسر خود نگاه كند و در نتيجه منى از او بيرون آيد، بنابر احتياط بايد يك شتر كفّاره بدهد، ولى اگر منى خارج نشود و يا نگاه از روى شهوت نباشد و اتفاقا منى خارج شود كفّاره ندارد. بنابر احتياط نگاه زن محرم به همسر خود نيز همين حكم را دارد.
مسأله 311) محرم مىتواند بدن همسر خود را بدون شهوت لمس كند يا او را مثلاً براى سوار شدن يا پياده شدن در بغل بگيرد،
(128) مناسك حج و عمره
ولى لمس بدن او يا بازى با او از روى شهوت جايز نيست.
مسأله 312) اگر محرم همسر خود را با شهوت لمس نمايد، بايد يك گوسفند كفاره بدهد، چه انزال بشود و چه نشود؛ و اگر با همسر خود ملاعبه كند و انزال شود، كفاره آن مانند كفاره جماع است و اگر انزال نشود، كفاره آن يك گوسفند است؛ و بنابر احتياط دست زدن و ملاعبه زن محرم با همسرش نيز همين حكم را دارد.
مسأله 313) تمتّعات شهوانى مانند آميزش جنسى، دست بازى و نگاه همراه با شهوت، زمانى موجب كفّاره مىشود كه با علم و عمد صورت گيرد، بنابر اين اگر محرم اين امور را به علّت ندانستن مسأله يا از روى غفلت و نسيان انجام دهد، به حجّ و عمرهاش آسيبى نمىرسد و كفّاره هم ندارد.
مسأله 314) اگر مرد محرمى زن خود را كه او نيز محرم است مجبور نمايد تا با وى آميزش كند، بايد علاوه بر كفّاره خود، كفّاره زن را هم بدهد و چيزى بر عهده زن نيست؛ ولى اگر زن با رضايت حاضر به آميزش شده باشد كفّارهاش بر عهده خود اوست و مرد هم بايد كفّاره خود را بدهد.
مسأله 315) كسى كه از احرام بيرون آمده، گرچه مىتواند از روى التذاذ به همسر محرم خود دست بزند ولى اگر همسر محرم از اين كار لذّت مىبرد، بنابر احتياط نبايد به اين كار تن دهد.
محرّمات احرام (129)
مسأله 316) اگر فردى كه از احرام بيرون آمده همسر محرمش را ببوسد، چون از احرام بيرون آمده كفّارهاى بر عهدهاش نيست. همسر محرم نيز در صورتى كه در اين كار اختيارى از خود نداشته، كفّاره بر عهدهاش نيست.
3 ـ استمنا
سوّم از محرّمات احرام استمنا است. استمنا يعنى اين كه انسان با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد. اين كار در حال احرام و غير حال احرام حرام است.
مسأله 317) اگر محرم با آلت تناسلى خود بازى كند تا منى از او خارج شود يا با همسر خود يا ديگرى بازى كند يا با تخيّلات شهوانى يا هر راه ديگرى استمنا نمايد، چنانچه منى از او خارج شود، بايد يك شتر كفّاره بدهد.
مسأله 318) در مواردى كه آميزش جنسى موجب بطلان حجّ و عمره مىشود، با استمنا و بيرون آمدن منى نيز بنابر اقوى حجّ و عمره باطل مىشود.
4 ـ عقد بستن براى خود يا ديگرى
از ديگر محرّمات احرام، عقد بستن براى خود يا ديگرى است،
(130) مناسك حج و عمره
خواه شخص ديگرى كه عقد براى او بسته مىشود محرم باشد يا مُحلّ.
مسأله 319) بنابر احتياط واجب محرم نبايد شاهد عقد شود، گرچه عقد براى غير محرم باشد.
مسأله 320) اگر كسى در حالى كه محرم نيست شاهد بر عقد شده باشد، بنابر احتياط واجب نبايد در حال احرام بر آن عقد شهادت دهد.
مسأله 321) احتياط واجب آن است كه در حال احرام از خواستگارى كردن خوددارى شود.
مسأله 322) محرم مىتواند در حال احرام به همسرش كه او را طلاق رجعى داده، رجوع نمايد.
مسأله 323) اگر در حال احرام با علم به مسأله، زنى را به عقد همسرى خود درآورد، آن زن براى هميشه بر او حرام مىشود، ولى اگر اين كار را از روى ناآگاهى به مسأله انجام داده باشد، عقد باطل است ولى زن بر او حرام هميشگى نمىشود، هرچند احتياط آن است كه آن زن را به همسرى نگيرد مخصوصا اگر با او نزديكى كرده باشد. و اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند، عقد او باطل است ولى مىتواند بعدا با آن مرد ازدواج كند، اگرچه در صورتى كه زن مىدانسته در حال احرام عقد بستن حرام است، احتياط مستحب آن است كه بعدا با او ازدواج نكند.
مسأله 324) در مسايل فوق، فرقى ميان عقد دائم و عقد موقّت
محرّمات احرام (131)
(صيغه) نيست.
مسأله 325) اگر كسى زنى را به عقد مرد مُحرمى درآورد و محرم با او آميزش نمايد، در صورتى كه زن، مرد و عاقد هر سه عالم به حكم مسأله باشند، هر كدام بايد يك شتر كفّاره بدهند، ولى اگر آميزش صورت نگيرد، كفّاره بر آنها واجب نيست. و اگر بعضى از اين سه، حكم مسأله را بدانند و بعضى ندانند، كفّاره بر كسى كه عالم به حكم مسأله بوده، واجب است، و در اين حكم فرقى ميان آن كه زن و عاقد محلّ باشند يا محرم نيست.
5 ـ استعمال بوى خوش
يكى ديگرى از محرّمات احرام، استعمال هرگونه عطر و بوى خوش مانند مُشك، زعفران، كافور، عود و عنبر است.
مسأله 326) همان گونه كه ماليدن عطر و بوى خوش بر لباس و بدن جايز نيست، پوشيدن لباسى كه بوى عطر مىدهد نيز جايز نيست، اگر چه پيش از احرام به آن عطر ماليده شده باشد.
مسأله 327) در حال احرام، خوردن و نوشيدن غذاها و مايعاتى كه موادّ خوشبو مانند زعفران در آن وجود دارد، جايز نيست.
مسأله 328) اگر بوى خوشى به مشام محرم برسد و يا از روى اضطرار ناچار شود لباس معطّر بپوشد يا غذايى را كه بوى خوش
(132) مناسك حج و عمره
مىدهد بخورد، بايد بينى خود را بگيرد تا بوى خوش را استشمام نكند.
مسأله 329) بنابر احتياط واجب، محرم بايد از بوييدن گلها و سبزىهايى كه بوى خوش مىدهند اجتناب كند، ولى اجتناب كردن از گياهان خودروى صحرايى معطّر مانند «بومادران»، «درمنه» و «خزامى» لازم نيست.
مسأله 330) بنابر احتياط محرم بايد از خوردن موادّى مانند «دارچين»، «زنجبيل» و «هل» اجتناب نمايد.
مسأله 331) در حال احرام خوردن ميوههاى خوشبو مانند سيب، به و پرتقال مانعى ندارد، ولى بنابر احتياط واجب بايد از بوييدن آنها خوددارى شود.
مسأله 332) اگر محرم در حال احرام بوى بدى را استشمام كند، حرام است به منظور اين كه بوى بد را نفهمد بينى خود را بگيرد، ولى مىتواند سريع از آنجا بگذرد تا بوى بد را استشمام نكند.
مسأله 333) در حال احرام خريد و فروش عطر وموادّ خوشبو مانعى ندارد، ولى نبايد براى آزمايش آنها را ببويد يا به بدن و لباس خود بمالد.
مسأله 334) مشهور در ميان فقها آن است كه استفاده از خلوق كعبه حرام نيست، و خلوق ماده خوشبويى است كه كعبه معظّمه را با آن
محرّمات احرام (133)
معطّر مىسازند، ولى چون به روشنى معلوم نيست كه خلوق چيست، احتياط آن است كه از مادّه خوشبويى كه بر كعبه مىمالند اجتناب شود.
مسأله 335) اگر بوى صابون، شامپو و ديگر پاك كنندهها به گونهاى باشد كه استفاده از آنها، استفاده از بوى خوش محسوب شود، بايد از آنها اجتناب شود و در غير اين صورت مانعى ندارد.
مسأله 336) اگر محرم در حال احرام از عطر و بوى خوش استفاده كند، چه از روى اختيار باشد و چه به سبب اضطرار، بايد كفّاره بدهد و كفّاره آن بنابر احتياط واجب يك گوسفند است، ولى كفاره خوردن چيزى كه بوى خوش مىدهد بنابر اقوى يك گوسفند است، چه از روى اختيار باشد و چه به سبب اضطرار.
مسأله 337) اگر محرم در اوقات متعدّد، از بوى خوش استفاده كند، بنابر اقوى بايد براى هر بار استفاده كردن يك كفّاره بپردازد و همچنين اگر پس از استفاده از بوى خوش، كفّاره آن را پرداخت و مجدّدا از بوى خوش استفاده كرد، بايد دوباره كفّاره بدهد. ولى اگر بوى خوش را به طور مكرّر در يك فاصله زمانى كه عرفا يك وقت محسوب مىشود استعمال كند، بعيد نيست كه يك گوسفند كافى باشد، هرچند احتياط آن است كه به تعداد دفعاتى كه بوى خوش استعمال نموده، كفّاره بدهد.
(134) مناسك حج و عمره
6 ـ روغن ماليدن به بدن
از ديگر محرّمات احرام روغن ماليدن به بدن است، حتّى اگر بوى خوش در روغن نباشد.
مسأله 338) كسى كه مىخواهد محرم شود، جايز نيست روغنى را كه بوى خوش در آن است و اثرش تا هنگام احرام باقى مىماند استعمال كند.
مسأله 339) در حال احرام خوردن روغنى كه بوى خوش در آن نيست، مانعى ندارد.
مسأله 340) اگر محرم عمدا روغنى را كه بوى خوش در آن است استعمال كند، كفاره دارد و كفاره آن بنابر احتياط يك گوسفند است، اگر چه استفاده از آن به علّت اضطرار باشد. ولى اگر در روغن بوى خوش نباشد، گرچه ماليدن آن به بدن ـ جز در موارد اضطرار و نياز ـ گناه و معصيت است، ولى كفّاره ندارد.
مسأله 341) پمادهايى كه داراى چربى است، حكم روغن را دارد؛ بنابر اين ماليدن آنها به بدن جايز نيست، مگر اين كه ضرورت باشد. هرگاه محرم اين گونه پمادها را بر بدن بمالد، اگر داراى بوى خوش باشد بايد كفّاره بدهد، اگرچه مضطرّ باشد و كفاره آن همچنان كه گذشت يك گوسفند است بنابر احتياط واجب، ولى اگر بوى خوش نداشته باشد كفّاره ندارد.
محرّمات احرام (135)
7 ـ زينت كردن با زيورآلات براى زنان
مسأله 342) بنابر اقوى حرام است كه زن در حال احرام زيورهايى را كه عادت به پوشيدن آنها نداشته است به قصد زينت كردن و آرايش خود بپوشد، بلكه اگر زينت بر آن صدق كند بايد ترك شود هرچند قصد زينت كردن و آرايش نداشته باشد؛ ولى لازم نيست زيورهايى را كه پيش از احرام عادت به استفاده كردن از آنها داشته، بيرون بياورد.
مسأله 343) زن نبايد در حال احرام زيورهايى را كه عادت به پوشيدن آنها داشته است به هيچ مردى حتّى به شوهر خود نشان دهد.
مسأله 344) پوشيدن زيور اگرچه حرام است، ولى كفّاره ندارد.
مسأله 345) بنابر احتياط واجب مرد و زن محرم نبايد براى زينت «حنا» ببندند. بلكه اگر با حنا بستن به طور قهرى زينت حاصل مىشود احتياط در ترك آن است، هرچند قصد زينت هم نكرده باشند، بلكه حرمت حنا بستن در هر دو صورت خالى از وجه نيست، ولى كفّاره ندارد.
مسأله 346) كسى كه محرم نيست ولى قصد دارد در آينده محرم شود، هرگاه بداند اگر حنا ببندد اثر آن تا هنگام احرام باقى مىماند، بنابر احتياط واجب بايد از حنا بستن خوددارى كند.
(136) مناسك حج و عمره
8 ـ سرمه كشيدن
از ديگر محرّمات احرام سرمه كشيدن به قصد زينت است.
مسأله 347) سرمه كشيدن اگر زينت محسوب شود و يا در آن بوى خوش باشد، حرام است، مگر اين كه ضرورتى اقتضا كند؛ و اگر زينت نبوده و بوى خوش نيز نداشته باشد، چنانچه سرمه سياه باشد بنابر احتياط بايد از آن اجتناب شود و اگر سياه نباشد، اشكال ندارد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه از آن اجتناب شود.
مسأله 348) حرمت سرمه كشيدن در حال احرام، اختصاص به زن ندارد و بر مرد نيز حرام است.
مسأله 349) سرمه كشيدن در حال احرام هرچند حرام است، كفّاره ندارد، ولى اگر سرمه بوى خوش داشته باشد، احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.
مسأله 350) اگر محرم نياز به سرمه كشيدن پيدا كند، مىتواند سرمه بكشد و مانعى ندارد، ولى اگر سرمه بوى خوش داشته باشد بنابر احتياط بايد كفّاره بدهد.
9 ـ انگشتر به دست كردن
مسأله 351) در حال احرام انگشتر به دست كردن به قصد زينت حرام است، بلكه اگر عرفا زينت محسوب شود ولو قصد زينت
محرّمات احرام (137)
نداشته باشد نيز بايد از آن اجتناب كند؛ ولى اگر مُحرم به قصد عمل كردن به يك مستحبّ شرعى و يا به جهت خاصيتى كه در آن است، انگشتر به دست كند و قصد زينت نداشته باشد و عرفا نيز زينت محسوب نشود، مانعى ندارد.
مسأله 352) انگشتر به دست كردن حتّى در مواردى كه حرام است، كفّاره ندارد.
10 ـ نگاه كردن در آينه
نگاه كردن در آينه به قصد زينت كردن و آرايش خود از محرّمات احرام است.
مسأله 353) نگاه كردن راننده محرم در آينه ماشين يا نگاه كردن در آينه براى درمان درد و مانند آن مانعى ندارد، ولى احتياط مستحبّ آن است كه محرم اگر اين گونه جهات در كار نباشد، بدون قصد زينت هم به آينه نگاه نكند.
مسأله 354) حكم نگاه كردن به آينه براى مرد و زن يكسان است .
مسأله 355) بنابر احتياط واجب، اجسام صاف صيقل داده شده و آب صاف كه تصوير اشيا در آن به خوبى ديده مىشود، حكم آينه را دارد و محرم احتياطا نبايد به قصد زينت در آنها نگاه كند.
مسأله 356) عينك زدن در حال احرام اگر زينت محسوب شود
(138) مناسك حج و عمره
جايز نيست، ولى اگر زينت به شمار نيايد، اشكال ندارد.
مسأله 357) محرم مىتواند در حال احرام با دوربين عكاسى يا فيلمبردارى عكس و فيلم بگيرد.
مسأله 358) اگر در جايى كه محرم ساكن است آينه وجود داشته باشد و بداند كه گاهى سهوا چشم او به آينه مىافتد اشكالى ندارد؛ ولى اگر وجود آينه سبب شود كه محرم براى زينت به آن نگاه كند، احتياط آن است كه آينه را بردارد يا روى آن را با چيزى بپوشاند.
مسأله 359) نگاه كردن به آينه، كفّاره ندارد ولى اگر نگاه كرد، مستحبّ است پس از نگاه كردن «لبّيك» بگويد.
11 ـ جدال كردن
در حال احرام، جدال كردن حرام است.
مسأله 360) مقصود از جدال كردن كه حرام است، تنها گفتن «لا واللّه» و «بلى واللّه» و واژههاى هم معناى آن در ديگر زبانها و لهجهها نيست، بلكه سوگند خوردن براى اثبات مطلبى يا ردّ كردن مطلبى كه ديگرى مىگويد نيز «جدال» است.
مسأله 361) سوگند خوردن اگر به لفظ «اللّه» يا مرادف آن در ديگر زبانها باشد، جدال است، اما سوگند به غير از خداوند هر كس و هر چيز كه باشد، جدال نيست.
محرّمات احرام (139)
مسأله 362) بنابر احتياط واجب ديگر نامهاى مبارك خداوند نيز به لفظ جلاله «اللّه» ملحق مىشود. بنابر اين اگر كسى به نامهايى همچون رحمان، رحيم و خالق آسمانها و زمين سوگند ياد كند نيز احتياطا جدال محسوب مىشود.
مسأله 363) اگر ضرورت اقتضا كند، محرم مىتواند براى اثبات حقّ يا ابطال باطل به لفظ جلاله «اللّه» يا ديگر نامهاى خداوند سوگند ياد كند و در اين فرض، كفّاره هم ندارد.
مسأله 364) اگر محرم در جدال خود راستگو باشد، تا كمتر از سه مرتبه كفّاره بر عهدهاش نيست و تنها بايد استغفار كند، ولى اگر سه مرتبه جدال كرد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد.
مسأله 365) اگر محرم بيش از سه مرتبه جدال كند هرچند زياد باشد، در صورتى كه در جدالش راستگو باشد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، مگر اين كه پس از سه مرتبه جدال، كفّاره آن را بدهد كه در اين صورت هرگاه سه مرتبه ديگر جدال كند، بايد يك گوسفند كفّاره بدهد.
مسأله 366) اگر محرم در جدال، دروغگو باشد، براى بار اوّل يك گوسفند و براى بار دوّم يك گوسفند ديگر و براى بار سوّم و بيشتر يك گاو بايد كفّاره بدهد.
مسأله 367) اگر يك مرتبه به دروغ جدال نمود و كفّاره آن يعنى
(140) مناسك حج و عمره
يك گوسفند را پرداخت، بعيد نيست كه اگر پس از آن مجدّدا به دروغ جدال نمايد، كفّاره آن يك گوسفند باشد، نه دو گوسفند.
مسأله 368) اگر دوبار به دروغ جدال كرد و دو گوسفند به عنوان كفّاره ذبح نمود و مجدّدا يك بار ديگر به دروغ جدال كرد، ظاهرا كفّاره آن يك گوسفند است؛ ولى اگر پس از ذبح دو گوسفند، دوبار ديگر به دروغ جدال نمايد، ظاهرا كفّاره آن دو گوسفند است.
مسأله 369) اگر به دروغ سه مرتبه يا بيشتر جدال كند، كفّاره آن يك گاو است، مگر آن كه پس از سه بار جدال كردن يا بيشتر، كفّاره آن را بدهد كه در اين صورت بايد در اوّلين جدال پس از پرداخت كفّاره، يك گوسفند و در جدال دوّم، دو گوسفند و براى بار سوّم، يك گاو بدهد.
مسأله 370) مقصود از «مرتبه» كه در روايات باب جدال آمده و در چند مسأله پيش نيز ذكر شد، امرى عرفى است؛ پس براى تعيين «وحدت» يا «تعدّد» جدال بايد به قضاوت عرف مراجعه نمود.
مسأله 371) هرگاه محرم در مجالس متعدّد جدال نمايد، ظاهرا تعدّد صدق مىكند، اعمّ از آن كه پيرامون موضوع واحد جدال نمايد يا موضوعات متعدّد.
مسأله 372) اگر محرم در مجلس واحد و پيرامون موضوع واحدى به طور مكرّر جدال نمايد يك مرتبه محسوب مىشود، هرچند
محرّمات احرام (141)
احتياط مستحبّ آن است كه حكم تعدّد را بر آن مترتّب نمايد.
مسأله 373) اگر محرم در مقام جدال، نام خداوند را تكرار نمايد ولى موضوعى كه بر آن سوگند ياد مىكند يكى باشد، مثلاً بگويد: «واللّه باللّه تاللّه من فلان كار را انجام دادهام»، يك مرتبه جدال محسوب مىشود و اگر نام خداوند را يك بار بر زبان بياورد ولى بر چند چيز متعدّد سوگند ياد كند، مثلاً در مقام جدال بگويد: «واللّه كار من درست بودهاست و فلان كس آدم بدى است و من اهل فضل و دانش هستم» بنابر احتياط سه مرتبه جدال محسوب مىشود.
12 ـ فسوق
يكى از محرّمات احرام كه در غير حال احرام نيز حرام مىباشد، «فسوق» است. در واقع حرمت فسوق در حال احرام شديدتر از هنگامى است كه انسان محرم نيست.
مسأله 374) مقصود از فسوق تنها دروغ گفتن نيست، بلكه دشنام دادن و فخر فروشى به ديگران نيز فسوق به شمار مىآيد.
مسأله 375) اگر محرم، مرتكب فسوق شود، كفّاره ندارد و تنها بايد استغفار كند، ولى مستحبّ است كه چيزى كفّاره بدهد و اگر گاو ذبح كند بهتر است.
(142) مناسك حج و عمره
13 ـ پوشيدن لباس دوخته براى مردان
از ديگر محرّمات احرام پوشيدن لباسهاى دوخته مانند پيراهن، زيرجامه، كت، شلوار، قبا و مانند آن بر مردان است.
مسأله 376) پوشيدن چيزهايى كه شبيه به لباس دوخته است مانند پيراهنهايى كه با چرخ يا دست مىبافند جايز نيست و نيز پوشيدنىهاى بلند يا نيمتنهاى كه از نمد يا پنبه ساخته شده، پوشيدنشان جايز نيست.
مسأله 377) پوشيدن چيزهايى مثل كمربند، دمپايى، بند ساعت و امثال آن هرچند دوخته باشد اشكال ندارد.
مسأله 378) محرم مىتواند هميانى كه پول و ديگر وسايل خود را در آن مىگذارد حتّى اگر دوخته باشد به كمر ببندد؛ ولى بهتر است نوعى از هميان را انتخاب كند كه گره نداشته باشد.
مسأله 379) محرم مىتواند از فتقبندى كه دوخته است استفاده كند، ولى احتياط مستحب آن است كه كفّاره بدهد.
مسأله 380) به دوش گرفتن يا در دست گرفتن وسايلى مانند ساك و قمقمه آب كه در محفظه دوخته نگهدارى مىشود، مانعى ندارد.
مسأله 381) زنها در حال احرام مىتوانند هر اندازه بخواهند لباس دوخته بپوشند و كفّاره هم ندارد. در روايات تنها از پوشيدن «قفازين» كه نوعى دستكش بوده و زنهاى عرب پنبه در آن مىگذاشتهاند و براى
محرّمات احرام (143)
جلوگيرى از سرما به دست مىكردهاند، نهى شده است و احتياط واجب اين است كه زنها از پوشيدن هرگونه دستكش اجتناب نمايند.
مسأله 382) كفّاره پوشيدن لباس دوخته براى مرد يك گوسفند است.
مسأله 383) لزوم پرداخت كفّاره اختصاص به حال اختيار ندارد و حتّى اگر مرد به پوشيدن لباس دوخته نياز پيدا كرد بايد كفّاره بدهد، ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله لباس دوخته بپوشد كفّاره واجب نيست.
مسأله 384) اگر محرم به علّت سردى هوا يا عذرى به پوشيدن قبا يا پيراهن اضطرار پيدا كرد مىتواند بپوشد، ولى بايد قبا را پايين و بالا كند و به دوش بيندازد و دست از آستين آن بيرون نياورد و احوط آن است كه قبا را پشت و رو نيز بكند و پيراهن را نيز نبايد بپوشد، بلكه آن را به دوش بيندازد، ولى اگر اضطرار جز با پوشيدن قبا و پيراهن رفع نمىشود، مىتواند بپوشد ولى بايد كفاره بدهد.
مسأله 385) اگر محرم چند نوع لباس دوخته بپوشد، مثلاً يك پيراهن، يك شلوار و يك قبا، بايد براى هر كدام يك كفّاره بدهد، حتّى اگر پوشيدن لباسهاى متعدّد از روى اضطرار باشد.
مسأله 386) اگر چند لباس دوخته را داخل هم نمايد و يكباره آنها را بپوشد، بنابر اقوى بايد براى هر لباس دوخته يك كفّاره جداگانه بدهد.
(144) مناسك حج و عمره
مسأله 387) اگر محرم يك نوع لباس دوخته مانند پيراهن بپوشد و كفّاره آن را بدهد و باز پيراهن ديگرى بپوشد، بايد مجدّدا كفّاره بدهد. همچنين اگر لباسى را كه پوشيده بيرون بياورد و دوباره بپوشد بايد براى هر بار كفّاره جداگانه بدهد.
مسأله 388) اگر چند لباس از يك نوع بپوشد، مثلاً دو شلوار يا دو پيراهن، خواه در مجلس واحد باشد يا در مجالس متعدّد، بايد براى هر يك كفّاره جداگانه بدهد.
14 ـ گره زدن جامههاى احرام و دكمه گذاشتن براى آن
مسأله 389) بنابر احتياط واجب جايز نيست محرم جامههاى احرام را به يكديگر گره بزند يا براى آنها دكمه بگذارد و همچنين بنابر احتياط واجب گره زدن لنگ به گردن جايز نيست.
مسأله 390) بنابر احتياط واجب محرم بايد از وصل كردن لباسهاى احرام به يكديگر با سوزن و وسايلى مانند آن و همچنين گذاشتن چيزى مثل سنگ در جامه احرام و بستن طرف ديگر جامه با نخ به آن خوددارى كند.
مسأله 391) گره زدن جامههاى احرام و دكمه گذاشتن براى آن گرچه جايز نيست، ولى كفّاره ندارد.
محرّمات احرام (145)
15 ـ پوشانيدن تمام روى پا براى مردان
مسأله 392) در حال احرام، پوشيدن كفش، چكمه، گيوه، جوراب و چيزهايى از اين نوع كه تمام روى پا را مىگيرد براى مردان جايز نيست، ولى زنها مىتوانند در حال احرام از اينگونه پوشيدنىها استفاده كنند.
مسأله 393) در حال احرام، پوشيدن دمپايىهايى كه داراى بندهاى پهن است ولى تمام روى پا را نمىگيرد مانعى ندارد.
مسأله 394) اگر مرد به پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را فرا مىگيرد نياز پيدا كرد، احتياط مستحب آن است كه روى آن را شكاف دهد.
مسأله 395) اگر مرد محرم كفش، چكمه و مانند آن را بپوشد كفاره ندارد، ولى اگر با علم و عمد جوراب و مانند آن را به پا كند، بنابر احتياط واجب بايد يك گوسفند كفّاره بدهد.
16 ـ پوشانيدن سر براى مردان
مسأله 396) بر مرد محرم حرام است كه سر خود را با چيزهايى كه معمولاً سر را با آن مىپوشانند، مانند پارچه و كلاه بپوشاند؛ بلكه احتياط مستحب اين است كه از پوشانيدن سر با چيزهاى غير پوشيدنى مانند گِل، حنا، دارو و پوشال نيز خوددارى كند.
(146) مناسك حج و عمره
مسأله 397) پوشانيدن قسمتى از سر نيز حكم پوشانيدن تمام سر را دارد و جايز نيست.
مسأله 398) بنابر احتياط واجب مرد محرم بايد از به سر گذاشتن بارى كه تمام روى سر يا قسمتى از آن را مىپوشاند، خوددارى كند.
مسأله 399) پوشانيدن سر با ديگر اعضاى بدن مانند دست جايز است، ولى جز در موارد ضرورى مانند مسح كردن سر براى وضو احتياط در ترك آن است.
مسأله 400) جايز نيست مرد محرم تمام سر خود را زير آب يا مايعات ديگرى مانند سركه و گلاب نمايد و احتياط واجب آن است كه معظم سر را نيز در اين مايعات فرو نبرد.
مسأله 401) گوشها از سر محسوب مىشود، بنابر اين نبايد آنها را پوشانيد.
مسأله 402) گذاشتن سر روى بالش هنگام خوابيدن مانعى ندارد.
مسأله 403) اگر مرد محرم سر خود را زير پارچهاى كه روى كمان يا وسيله ديگرى انداخته شده قرار دهد به نحوى كه آن پارچه بالاى سر وى قرار بگيرد، مانعى ندارد. همچنين محرم مىتواند در پشهبند برود.
مسأله 404) محرم مىتواند زير دوش حمّام برود، ولى رفتن زير آبى كه تمام سر را فرا مىگيرد، جايز نيست.
مسأله 405) اگر تمام سر يا قسمتى از آن را بشويد، نبايد آن را ب
محرّمات احرام (147)
حوله يا دستمال به گونهاى خشك كند كه تمام سر يا قسمتى از آن پوشيده شود، ولى اگر خشك كردن سر به نحو جزء به جزء باشد كه در هر بار خشك كردن، پوشاندن سر بر آن صدق نكند، اشكال ندارد.
مسأله 406) مرد مُحرم هنگام خوابيدن نيز نبايد سر خود را بپوشاند، و اگر بدون توجّه سر را پوشانيد بايد فورا آن را باز كند و مستحبّ بلكه احوط است كه لبّيك بگويد.
مسأله 407) مرد مُحرمى كه سرش خيس است و مىخواهد وضو بگيرد و اگر بخواهد صبر كند تا پس از خشك شدن سرش وضو بگيرد، آفتاب طلوع مىكند و در نتيجه نمازش قضا مىشود، اگر نمىتواند به صورت جزء به جزء و به تدريج محل مسح را خشك كند، بنابر احتياط بايد با همان سر خيس وضو بگيرد و تيمّم هم بكند.
مسأله 408) كسانى كه موى مصنوعى بر سر دارند، بايد پيش از احرام بستن آن را از سر بردارند.
مسأله 409) بنابر احتياط واجب اگر مرد محرم از روى علم و عمد به نوعى تمام سر يا قسمتى از آن را پوشانيد، بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، ولى اگر به علّت ندانستن مسأله يا فراموشى و بىتوجّهى روى سر خود را بپوشاند، كفّاره ندارد و بنابر اظهر براى فرو بردن سر زير آب يا مايعات ديگر، كفاره واجب نيست.
مسأله 410) اگر به پوشانيدن سر مضطرّ شده باشد مانند اين كه به
(148) مناسك حج و عمره
علّت سردرد دستمالى بر سر بسته باشد، گرچه جايز است ولى بنابر احتياط بايد كفّاره بدهد.
مسأله 411) اگر چند مرتبه سر را پوشانيد، بنابر احتياط واجب بايد براى هر بار، كفّاره جداگانه بدهد.
مسأله 412) اگر پس از آن كه سر خود را پوشانيد، كفّاره داد ومجدّدا سر خود را پوشانيد، بنابر احتياط واجب بايد دوباره كفّاره بدهد.
مسأله 413) اگر مرد محرم با علم و عمد سر خود را با چيزى كه دوخته است بپوشاند، بايد دو كفّاره بدهد، يكى براى پوشانيدن سر و ديگرى براى پوشيدن چيز دوخته شده؛ ولى اين حكم مخصوص به موردى است كه عرفا پوشيدن چيز دوخته صدق كند؛ بنابر اين اگر محرم ساك يا چمدانى كه قسمتهايى از آن دوخته شده بر سر بگذارد، پوشيدن چيز دوخته صدق نمىكند و يك كفّاره براى پوشانيدن سر كافى است.
17 ـ پوشانيدن صورت براى زنها
مسأله 414) در حال احرام بر زن حرام است كه تمام صورت خود را با چيزهاى پوشيدنى مانند پارچه بپوشاند و بنابر احتياط واجب پوشاندن صورت با چيزهايى كه پوشانيدن صورت با آنها متعارف نيست مانند پوشال، گِل و بادبزن نيز جايز نيست.
محرّمات احرام (149)
مسأله 415) پوشاندن قسمتى از صورت در سمت پايين آن يعنى از بينى تا چانه جايز نيست و در قسمت بالاى آن نيز احتياط ترك نشود.
مسأله 416) اگر زن محرم دستهاى خود را روى صورتش بگذارد مانعى ندارد، ولى بنابر احتياط واجب بايد از خشك كردن صورت خود با حوله و مانند آن خوددارى كند ولى خشك كردن جزء به جزء و تدريجى با حوله به نحوى كه صدق پوشاندن نكند، اشكالى ندارد.
مسأله 417) زن محرم مىتواند هنگام خوابيدن صورت خود را روى بالش قرار دهد بلكه مىتواند با مثل پتو و ملحفه صورت خود را بپوشاند.
مسأله 418) بر زن محرم واجب است كه هنگام نماز سر خود را بپوشاند و از باب مقدّمه كمى از اطراف صورت را نيز بپوشاند، ولى پس از نماز واجب است فورا آن را باز كند.
مسأله 419) زن محرم مىتواند براى پوشاندن خود از نامحرم، چادر يا جامهاى را كه بر سر افكنده تا مقابل بينى يا چانه بلكه اگر نياز باشد تا مقابل گردنش پايين بيندازد و كفّاره ندارد، ولى بنابر احتياط بايد چادر يا جامهاى را كه پايين انداخته با دست يا چيز ديگرى از صورت خود دور نگه دارد تابه صورتش نچسبد.
مسأله 420) پوشيدن مقنعههايى كه زير چانه تا لب را مىپوشاند جايز نيست، ولى پوشانيدن زير چانه، چون از صورت محسوب
(150) مناسك حج و عمره
نمىشود، مانعى ندارد.
مسأله 421) زن محرم هنگام پوشيدن و بيرون آوردن مقنعه بايد سعى كند كه صورتش پوشيده نشود، ولى اگر بدون علم و عمد صورتش پوشيده شود مانعى ندارد.
مسأله 422) براى نقاب زدن و پوشاندن صورت كفاره واجب نيست اگرچه احتياط مستحب اين است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.
18 ـ سايه بر سر قراردادن براى مردان
مسأله 423) بر مرد محرم حرام است هنگام حركت از منزلى به منزل ديگر سايه بر سر قرار دهد، ولى براى زنان و كودكان مانعى ندارد.
مسأله 424) نشستن زير سقف در حال طىّ منزل چه در شب و چه در روز اگر موجب تحفّظ از آفتاب، باران، سرما يا گرما باشد، براى مرد جايز نيست و در غير اين صورت مانعى ندارد. بنابر اين نشستن زير سقف در روزهاى ابرى و بينالطّلوعين چنانچه موجب تحفظ از سرما يا گرما نشود مانعى ندارد ولى در شبهاى بارانى جايز نيست.
مسأله 425) اگر ماشينى كه محرم بر آن سوار شده از زير پلها يا تونلهايى كه در مسير است عبور كند يا در محلّ سوختگيرى كه
محرّمات احرام (151)
داراى سقف است توقّف كند و محرم زير سقف قرار بگيرد، مانعى ندارد. همچنان كه اگر بر شانه يا ديگر اعضاى بدن سايه قرار دهد، مانعى ندارد.
مسأله 426) در حرمت سايه بر سر قرار دادن به هنگام پيمودن راه فرق نمىكند كه در محمل و كجاوه روپوشدار بنشيند يا در اتومبيل سرپوشيده يا هواپيما يا زير سقف كشتى باشد.
مسأله 427) در حرمت سايه بر سر قرار دادن، بنابر احتياط فرقى ميان سايه حاصل از تابش عمودى خورشيد با سايه حاصل از تابش خورشيد به طور مايل نيست ولى هنگام پيمودن راه، مىتوان در سايه محمل، ماشين و مانند آن راه رفت.
مسأله 428) حُرمت سايه بر سر قراردادن مخصوص به هنگام پيمودن راه است؛ بنابر اين زمانى كه محرم در بين راه در جايى اقامت كرد و يا در مكه يا منى منزل نمود و يا در عرفات وقوف كرد، مىتواند زير سقف بماند.
مسأله 429) بنابر احتياط واجب پس از آن كه محرم در محلى مثل مكه يا منى منزل نمود و يا در عرفات وقوف كرد، چنانچه بخواهد از محلى به محل ديگر برود بايد از سوار شدن به ماشين سقفدار يا چتر بر سر گرفتن و امثال آن خوددارى نمايد.
مسأله 430) كسى كه بخواهد با نذر از محلّ حركت خود محرم
(152) مناسك حج و عمره
شود، اگر بداند كه ناچار است زير سقف بنشيند صحّت نذر و احرامش محلّ اشكال است.
مسأله 431) پس از آن كه حاجى يا معتمر در ميقات احرام بست، اگر بخواهد مسير ميان ميقات و مكّه را با ماشين طىّ كند و نشستن در ماشين سقفدار موجب تحفظ از آفتاب، باران، سرما يا گرما شود، بايد از اتومبيل بىسقف استفاده كند.
مسأله 432) در حرمت سايه بالاى سر قراردادن فرقى ميان سواره و پياده نيست.
مسأله 433) كسانى كه در حال احرام بر كشتى سوار شدهاند، جايز نيست زير سقف كشتى بمانند و از نشستن در سايه ديوارههاى كنارى كشتى نيز احتياطا بايد اجتناب نمايد.
مسأله 434) كسانى كه در مسجدالحرام براى حجّ محرم مىشوند، تا زمانى كه در مكّه هستند احتياطا نبايد در ماشين سقفدار بنشينند، چه بخواهند از مسجدالحرام به عرفات بروند يا به محلّ سكونت خود در مكّه، ولى استراحت زير سقف يا عبور از زير تونلهاى شهر مكّه مانعى ندارد.
مسأله 435) كسانى كه از تنعيم محرم مىشوند، در حال حركت از تنعيم به مسجدالحرام احتياطا نبايد سوار ماشين سقفدار شوند، همچنان كه بنابر احتياط بايد از استفاده از چتر و مانند آن
محرّمات احرام (153)
خوددارى كنند.
مسأله 436) در حال احرام، بالا و پايين آمدن از ماشينى كه ايستاده گرچه مستلزم گذشتن از زير سقف قسمت جلو ماشين است مانعى ندارد.
مسأله 437) عبور محرم از زير سايبانى كه از حدود كشتارگاه تا محلّ رمى جمرات كشيده شده، مانعى ندارد.
مسأله 438) بنابر اقوى كفّاره سايه بالاى سر قراردادن در حال طىّ منزل يك گوسفند است و در اين حكم فرقى ميان آن كه از روى عذر سايه بر سر قرار داده باشد يا بدون عذر، نيست.
مسأله 439) سايه بر سر قراردادن در وقت طىّ منزل به جهت عذرى مثل گرما يا سرما يا بارندگى شديد جايز است، ولى كفّاره ساقط نمىشود.
مسأله 440) اقوى آن است كه هرچند محرم در احرام عمره بيش از يك مرتبه سايه بر سر قرار داده باشد، يك كفّاره كافى است. همچنين در احرام حجّ گرچه بيش از يك مرتبه سايه بر سر قرار داده باشد، يك گوسفند كافى است، ولى اگر در احرام حجّ يا احرام عمره پس از سايه بر سر قراردادن، كفّاره بدهد احتياط مستحبّ آن است كه چنانچه مجدّدا سايه بر سر قرارداد، كفّاره بدهد.
مسأله 441) راننده محرمى كه با ماشين سقفدار رانندگى مىكند
(154) مناسك حج و عمره
هرگاه در هر احرام يك گوسفند كفّاره بدهد كافى است و با تكرار پياده و سوار شدن، كفّاره متعدّد نمىشود.
19 ـ سلاح در برداشتن و حمل سلاح
مسأله 442) بنابر احتياط واجب محرم بايد از به دوش گرفتن و در بر كردن سلاحهاى جنگى مانند شمشير، نيزه و تفنگ جز در حال ضرورت خوددارى كند.
مسأله 443) حمل سلاحهاى جنگى چه به صورت مخفى مانند اين كه سلاح را در پارچهاى بپوشاند و زير لباس خود قرار دهد و چه آشكار، مانعى ندارد، ولى احتياط در ترك آن است مخصوصا اگر آشكار باشد.
مسأله 444) سلاح در برداشتن اگر چه حرام است ولى كفّاره ندارد، لكن احتياط مستحبّ آن است كه اگر بدون ضرورت اين كار را انجام داد يك گوسفند كفّاره بدهد.
20 ـ خون بيرون آوردن از بدن
مسأله 445) حرام است كه محرم از بدن خود خون بيرون آورد، ولى خون بيرون آوردن از بدن ديگرى از طريق حجامت يا كشيدن دندان و مانند آن مانعى ندارد.
محرّمات احرام (155)
مسأله 446) خون بيرون آوردن از بدن در حال احرام به هر گونهاى كه باشد، حرام است؛ بنابر اين خراشيدن بدن به طورى كه خون از آن بيرون آيد جايز نيست و نيز مسواك كردن به گونهاى كه از لثهها خون بيرون بيايد، بنابر احتياط جايز نمىباشد.
مسأله 447) اگر محرم نياز پيدا كرد كه از طريق خون دادن يا حجامت كردن ومانند آن خون از بدن بيرون بياورد، جايز است. همچنان كه بيرون آوردن خون دمل در صورتى كه نياز باشد جايز است.
مسأله 448) ماليدن و خارانيدن زخمى كه انسان مىداند در اثر مالش و خارانيدن خون از آن بيرون مىآيد جايز نيست، ولى اگر ترك مالش و خارانيدن موجب اذيّت و آزار باشد مانعى ندارد.
مسأله 449) در حال احرام، تزريق آمپول، واكسن، سرم و مانند اينها مانعى ندارد، ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن مىشود جز در مورد نياز و ضرورت بايد از تزريق كردن اجتناب نمود.
مسأله 450) خون بيرون آوردن از بدن در حال احرام حتّى اگر بدون ضرورت باشد، كفّاره ندارد.
21 ـ دندان كشيدن
مسأله 451) بنابر احتياط واجب، محرم بايد از كشيدن دندان خود حتّى اگر كشيدن دندان همراه با خونريزى نباشد خوددارى كنند.
(156) مناسك حج و عمره
مسأله 452) در حال احرام كشيدن دندان ديگرى حتّى اگر خون از آن بيرون بيايد، حرام نيست.
مسأله 453) اگر محرم از روى علم و عمد دندان خود را بكشد، بنابر احتياط واجب بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و در اين حكم فرقى ميان كشيدن يك دندان با كشيدن چند دندان نيست.
مسأله 454) اگر ضرورت ايجاب كرد كه محرم دندانش را بكشد مانند اين كه درد شديد داشت، جايز است، ولى بنابر احتياط بايد كفّاره بدهد.
22 ـ ناخن گرفتن
مسأله 455) بر محرم حرام است كه ناخن دست يا پاى خود را حتّى در صورتى كه ناخن بلند باشد بگيرد و بنابر احتياط واجب كندن ناخن از ريشه، حكم كوتاه كردن آن را دارد.
مسأله 456) در حال احرام گرفتن ناخن ديگرى جايز است؛ بنابر اين محرم مىتواند ناخن محرم ديگر را به قصد تقصير، كوتاه كند؛ البته همچنان كه خواهد آمد در تقصير بنابر احتياط نمىتوان به گرفتن ناخن اكتفا نمود.
مسأله 457) گرفتن بخش كوچكى از ناخن هم جايز نيست، مگر آن كه باقى ماندن ناخن موجب آزار و اذيّت باشد، مانند اين كه
محرّمات احرام (157)
بخشى از ناخن افتاده و بخشى باقيمانده باشد و باقى ماندن تكّهاى از ناخن باعث اذيّت و آزار باشد.
مسأله 458) در حرمت ناخن گرفتن، ميان آلات مختلف ناخنگيرى مانند چاقو، ناخنگير و قيچى فرقى نيست، بلكه بنابر احتياط واجب بايد از ناخن گرفتن با سوهان و دندان هم خوددارى شود.
مسأله 459) اگر كسى دست يا انگشت اضافى داشته باشد، در صورتى كه اضافى بودن دست يا انگشت روشن باشد، بعيد نيست كه گرفتن ناخن دست يا انگشت زيادى جايز باشد، ولى احتياط مستحبّ آن است كه ناخن آن را نگيرد.
مسأله 460) اگر يك ناخن از دست يا پا را بگيرد، بايد يك مدّ طعام(1) به فقير كفّاره بدهد و براى هر ناخن دست يا پا نيز تا وقتى كه به عدد ده نرسيده بايد يك مُدّ طعام بدهد.
مسأله 461) اگر همه ناخنهاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد، كفّاره آن يك گوسفند است.
مسأله 462) اگر همه ناخنهاى دست را در يك يا چند مجلس بگيرد و ناخنهاى پا را هم در يك يا چند مجلس ديگر بگيرد، بايد دو گوسفند كفّاره بدهد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ هر مدّ برابر با ده سير يعنى تقريبا 750 گرم است.
(158) مناسك حج و عمره
مسأله 463) اگر همه ناخنهاى دست و كمتر از ده ناخن پا را بگيرد، بايد براى ناخنهاى دست يك گوسفند و براى هر يك از ناخنهاى پا هم يك مدّ طعام كفّاره بدهد. همچنين اگر ناخنهاى پا و كمتر از ده ناخن دست را بگيرد، بايد يك گوسفند براى ناخنهاى پا و براى هر يك از ناخنهاى دست هم يك مدّ طعام كفّاره بدهد.
مسأله 464) كسى كه بيش از ده ناخن دارد، اگر همه را بگيرد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و احتياط مستحبّ آن است كه براى ناخنهاى بيش از ده نيز در برابر هر ناخن يك مدّ طعام كفّاره بدهد.
مسأله 465) كسى كه بيش از ده ناخن دارد، اگر همه ناخنهاى اصلى را بگيرد، احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد. ولى اگر بعضى از ناخنهاى اصلى و بعضى از ناخنهاى زيادى را بگيرد، بايد براى هر يك از ناخنهاى اصلى يك مدّ طعام كفّاره بدهد و احتياط مستحبّ آن است كه براى هر يك از ناخنهاى زيادى هم يك مدّ طعام بدهد.
مسأله 466) اگر پس از آن كه همه ناخنهاى دست را گرفت، كفّاره آن را داد و سپس در همان مجلس همه ناخنهاى پا را هم گرفت، بايد يك گوسفند ديگر كفّاره بدهد.
مسأله 467) كسى كه كمتر از ده ناخن دارد اگر همه آنها را گرفت بايد براى هر ناخن يك مدّ طعام كفّاره بدهد واحتياط مستحبّ آن
محرّمات احرام (159)
است كه يك گوسفند ذبح كند.
مسأله 468) در مواردى كه محرم به گرفتن ناخن نياز پيدا مىكند، گرچه پرداخت يك مشت طعام به جاى يك مُدّ، خالى از وجه نيست، ولى احتياط واجب آن است كه به همان تفصيلى كه گذشت كفّاره بدهد.
23 ـ كندن مو از بدن
مسأله 469) در حال احرام، ازاله مو از بدن خود يا شخص ديگر ـ اعمّ از اين كه آن شخص محرم باشد يا مُحلّ ـ حرام است.
مسأله 470) در حرام بودن ازاله مو فرقى ميان موى كم و زياد نيست، حتّى ازاله يك نخ مو هم اگر از روى علم و عمد و بدون ضرورت باشد حرام است.
مسأله 471) در حرمت ازاله مو فرقى ميان انواع ازاله مانند تراشيدن با تيغ يا نورهماليدن يا كندن يا قيچى كردن نيست و همگى حرام است.
مسأله 472) بر شخص محرم حرام است كه از روى اختيار حاضر شود تا ديگرى موى او را ازاله نمايد؛ بنابر اين اگر محرم حاضر شود كه كسى سر او را بتراشد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، ولى اگر بدون اختيار باشد مانند اين كه او را به اين كار مجبور كرده باشند، محرم
(160) مناسك حج و عمره
مرتكب عمل حرام نشده و كفّاره هم به عهده او نيست.
مسأله 473) اگر ضرورت ايجاب نمايد كه محرم موى بدن خود را ازاله كند، مانند اين كه سردرد داشته باشد و رفع آن جز با تراشيدن موهاى سر ممكن نباشد، يا به علّت درد چشم نياز داشته باشد كه مژگانهاى خود را كوتاه كند، جايز است.
مسأله 474) اگر محرم بدون اين كه ضرورت ايجاب كند سر خود را بتراشد، بنابر اقوى بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، ولى اگر از روى ضرورت باشد بايد دوازده مُدّ طعام به شش نفر مسكين (هركدام دو مد) بدهد يا سه روز روزه بگيرد يا يك گوسفند قربانى كند.
مسأله 475) بنابر احتياط واجب برطرف كردن موى سر از راهى غير از تراشيدن نيز حكم تراشيدن را دارد.
مسأله 476) اگر محرم موهاى زير هر دو بغل خود را ازاله نمايد، بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و اگر موى زير يك بغل خود را ازاله كند، كفاره آن بنابر اقوى اطعام سه مسكين است.
مسأله 477) اگر مُحرم از روى علم و عمد، به سر يا صورت خود دست بكشد و يك مو يا بيشتر بيفتد، بايد يك مشت طعام صدقه بدهد ولى اگر از روى علم و عمد نباشد كفاره ندارد.
مسأله 478) اگر مقدارى از سر يا زير بغل خود را بتراشد، چنانچه مقدار آن به حدى باشد كه عرفا گفته شود سر يا زير بغل خود را
محرّمات احرام (161)
تراشيده است، كفاره آن مانند كفاره تراشيدن تمام سر يا زير بغل است وگرنه كفاره آن يك مشت طعام است كه بايد به فقير صدقه بدهد.
24 ـ كشتن يا بيرون انداختن جانوران ساكن در بدن
مسأله 479) اگر در بدن محرم جانورانى مانند شپش، كك و كنه وجود داشته باشند، در صورتى كه براى محرم ضررى نداشته باشد، جايز نيست آنها را بكشد و بنابر احتياط واجب بايد از انداختن شپش از بدن نيز خوددارى كند و احتياط مستحب آن است كه كك را نيز از بدن خود نيندازد.
مسأله 480) اگر شپش در جاى محفوظى از بدن محرم باشد، جايز نيست آن را به جايى كه حتما مىافتد منتقل نمايد، بلكه بنابر احتياط واجب بايد از منتقل كردن آن به جايى كه در معرض افتادن باشد نيز خوددارى شود.
مسأله 481) اگر جايى از بدن كه اين جانوران در آن هستند امنتر باشد، احتياط مستحبّ آن است كه به جايى كه داراى امنيّت كمتر است منتقل نشوند.
مسأله 482) اگر جانوران ساكن در بدن را كشت يا به جاى ديگرى كه نبايد منتقل كند، منتقل نمود، بنابر احتياط مستحب بايد
(162) مناسك حج و عمره
يك مشت غذا صدقه بدهد بلكه در كشتن يا انداختن شپش اين احتياط ترك نشود.
25 ـ كندن و بريدن درختان و گياهان حرم
مسأله 483) كندن و بريدن درخت و گياهى كه در حرم روييده، بر مُحرم و غير محرم حرام است، ولى درختهاى ميوه، درخت خرما و گياه اذخر كه گياهى معروف و خوشبوست از اين حكم استثنا شده است.
مسأله 484) اگر كسى در حرم منزلى داشته باشد و پس از آن كه منزل به ملكيّت او درآمده خودش گياه يا درختى در آن كاشته باشد، كندن و بريدن آن جايز است.
مسأله 485) اگر كسى منزلى در حرم خريدارى نمايد كه داراى درخت و گياه است، قطع كردن يا بيرون آوردن آنها جايز نيست.
مسأله 486) اگر پس از آن كه جايى خانه او شد، درختى در آن روييد، جايز است آن را قطع كند يا بيرون آورد حتى اگر خودش آن را نكاشته باشد، هرچند احتياط مستحبّ آن است كه از كندن يا بيرون آوردن آن خوددراى كند.
مسأله 487) اگر جايى از حرم خانه كسى بشود و سپس گياهى در آن برويد، در صورتى كه خودش آن را نكاشته باشد، احتياط واجب آن است كه از بريدن يا كندن آن خوددارى كند.
محرّمات احرام (163)
مسأله 488) اگر كسى درختى را كه بيرون آوردن آن از زمين جايز نيست، بيرون بياورد، احتياط آن است كه اگر بزرگ باشد يك گاو و اگر كوچك باشد يك گوسفند كفّاره بدهد.
مسأله 489) اگر كسى بخشى از درختى كه قطع كردن آن جايز نيست را قطع كند، بنابر اقوى بايد قيمت آن را كفّاره بدهد.
مسأله 490) بُريدن و كندن گياهان حرم حرام است، ولى كفّاره ندارد و تنها بايد استغفار نمايد.
مسأله 491) هرگاه در اثر راه رفتن انسان در حرم گياهى قطع يا كنده شود، در صورتى كه راه رفتن به طور عادى و متعارف باشد، مانعى ندارد.
مسأله 492) انسان مىتواند شتر و ديگر چارپايان خود را آزاد بگذارد تا از گياهان حرم استفاده كنند، ولى خودش نبايد براى آنها گياه حرم را ببُرد.
د ـ مكروهات احرام
مسأله 493) امور زير در احرام مكروه است:
1 ـ احرام در جامه سياه.
2 ـ خوابيدن مُحرم بر رختخواب و بالش زرد رنگ.
3 ـ احرام بستن در جامه كثيف، ولى اگر جامه در حال احرام
(164) مناسك حج و عمره
كثيف شود، بهتر است تا زمانى كه در حال احرام است آن را نشويد.
4 ـ احرام بستن در جامه راه راه.
5 ـ حمّام رفتن، و بهتر است كه محرم بدن خود را با كيسه و امثال آن نمالد.
6 ـ لبّيك گفتن محرم در پاسخ به كسى كه او را صدا بزند.