موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصل اول:
شناخت تكاليف و دستورات دين
سعادت زندگى دنيوى و اخروى انسان در گرو عمل به وظايف و تكاليفى است كه خداوند بر عهده او گذاشته است، و شكى نيست كه بدون آگاهى از چگونگى دستورات و وظايف، توانايى بر انجام آنها حاصل نمىگردد و سعادت و خوشبختى انسان تأمين نمىشود.
به طور كلى برنامههاى فراگير دين اسلام در دو بخش خلاصه مىگردد:
1 ـ «اصول دين» كه مربوط به مسايلى است كه هر فرد مسلمان در طول زندگى بايد به آنها باور و يقين داشته باشد. اين اصول زيربناى دين و مذهب به حساب آمده و اعتقاد به آنها بايد از روى جستجو و تحقيق باشد؛ و بدين جهت پذيرفتن آنها از روى تقليد و صرفا به خاطر گفته ديگران كافى نيست، بلكه هر فردى موظف است با تفكر و انديشه در جهان خلقت و با دليل و برهان به اين اصول يقين پيدا نمايد.
شناخت خالق هستى و صفات او همچون يگانگى، عدالت و... ايمان به معاد و رستاخيز انسانها در قيامت، اعتقاد به پيامبران الهى كه از طرف
(157)
خداوند جهت هدايت انسانها مبعوث شدهاند، و نيز قبول ولايت و اعتقاد به امامت و رهبرى پيشوايان معصوم عليهمالسلام از جمله اين امور هستند.
2 ـ «فروع دين» كه دستورات و وظايفى است كه دين اسلام بر عهده مسلمانها گذاشته است كه با عمل به آنها انسان به سوى كمال و ترقى فردى و اجتماعى گام برداشته و راه را براى زندگى جاويد و سعادتمندانه خويش در جهان آخرت هموار مىنمايد. نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر و دستورات اخلاقى از جمله اين وظايف است.
هر چند اصل برخى از اين وظايف امرى روشن و يقينى و مورد اتفاق همه مسلمانان است، ولى اطلاع از فروعات و مسائل جزيى بسيارى از آنها امرى مشكل بوده و جنبه تخصصى دارد، به همين جهت نمىتوان همه افراد را موظف كرد كه خودشان مستقلاً در اين امور تحقيق كنند، بلكه مىبايست افرادى در اين زمينه تحقيق و مطالعه كرده و از جزئيات آن آگاه شوند و ديگران با تبعيت از آنها به وظايفشان عمل كنند. بنابر اين مىتوان گفت انسان به يكى از دو راه زير مىتواند از فروعات دين آگاهى پيدا نمايد:
1 ـ «اجتهاد»، يعنى صاحبنظر شدن در فهم وظايف دينى از راه منابع آن از قبل قرآن و آنچه كه از طرف پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم و امامان عليهمالسلام رسيده است، و به كسى كه در فهم مسايل دينى به حد تخصص و كارشناسى رسيده است «مجتهد» گويند.
2 ـ «تقليد»، يعنى مراجعه به مجتهد و صاحب نظر و متخصص در
(158)
مسايل دينى و پيروى از فتواهاى او در هنگام عمل به وظايف، و به كسى كه براى به دست آوردن دستورات دينى خود به مجتهد و كارشناس دينى مراجعه مىنمايد «مقلِّد» گويند.
در اين جا به دو نكته بايد توجه داشت:
1 ـ تقليد مخصوص كسانى است كه خود مجتهد نيستند؛ بنابراين اگر كسى به درجه اجتهاد برسد، چه زن باشد چه مرد، نمىتواند از مجتهد ديگرى تقليد كند و بايد در مسائل به نظر خودش عمل نمايد.
2 ـ كسانى كه به درجه اجتهاد نرسيده و توانايى به دست آوردن احكام الهى را ندارند، حق ندارند نسبت به مسائل شرعى اظهار نظر كرده و فتوا دهند؛ و اگر چنين كارى را انجام داده و نظريه اشتباهى را براى ديگران مطرح كنند، مسؤول تمام كارهاى كسانى هستند كه از روى ناآگاهى به گفته آنها عمل كردهاند. در احاديث زيادى كه از پيشوايان دين به ما رسيده از اين كار بشدّت نهى شده است؛ امام باقر عليهالسلام مىفرمايد: «كسى كه بدون دانش و هدايت الهى فتوا دهد فرشتگان رحمت و عذاب او را لعنت نموده و مسؤوليت اعمال كسانى كه به فتواى او عمل كردهاند بر دوش او خواهد بود.»(1)
پرسش: آيا از هر فردى كه به درجه اجتهاد رسيده مىتوان تقليد كرد؟
پاسخ: خير، مجتهد بايد عاقل، بالغ، شيعه دوازده امامى، زنده و عادل باشد و جاهطلب و فريفته دنيا نباشد. و در صورتى كه بين نظرات
1 ـ وسائل الشيعه،ج27،ص20،حديث1.
(159)
مجتهدين اختلاف وجود داشته باشد بايد از فردى كه از همه متخصصتر است و در اصطلاح به او «اعلم» مىگويند، تقليد نمود.
پرسش: آيا زن نيز مىتواند به درجه اجتهاد برسد؟
پاسخ: بله، و در اين صورت ديگر نمىتواند از ديگرى تقليد نمايد، ولى تقليد ديگران از او در مسائل بنابر مشهور صحيح نمىباشد.
پرسش: از كجا بفهميم كه يكى از مجتهدين نسبت به ديگران از تخصص بيشترى برخوردار بوده و اعلم است؟
پاسخ: از راههاى زير مىتوان به اعلم بودن مجتهد پى برد:
1 ـ خود انسان اگر اهل علم و تشخيص است نسبت به اين امر اطمينان پيدا نمايد.
2 ـ از گفته شخصى كه آگاه و مورد اعتماد است به اين امر اطمينان پيدا كند.
3 ـ دو نفر عالم كارشناس كه عادل و خداترس هستند، در شرايط آزاد و بدون تهديد و ترس، گواهى به اين امر بدهند، به شرط اين كه دو نفر عادل ديگر خلاف آن را گواهى ندهند.
4 ـ در ميان علما و انجمنهاى علمى اعلم بودن وى مشهور شود و انسان از اين راه به اعلم بودن وى اطمينان پيدا كند.
پرسش: براى به دست آوردن فتوا و نظريه مجتهدى كه انسان از او تقليد مىكند چه راههايى وجود دارد؟
پاسخ: 1 ـ شنيدن از خود او يا از دو نفر انسان عادل؛ 2 ـ ديدن در رساله مجتهد و يا ملاحظه دستخط او؛ البته به شرط اين كه فرد به
(160)
درستى رساله يا دستخط اطمينان داشته باشد؛ 3 ـ هر راه عقلايى ديگر كه مورد اعتماد و اطمينان انسان است، مثلاً شنيدن فتوا از فرد راستگويى كه گفتهاش مورد اطمينان است.
پرسش: آيا انسان مىتواند از تقليد مجتهدى دست برداشته و به مجتهد ديگر مراجعه نمايد؟
پاسخ: اگر بفهمد كه مجتهد دوم نسبت به مجتهدى كه الآن از او تقليد مىكند اعلم و متخصصتر است و يا اين كه مجتهد اول يكى از ويژگىهاى تقليد را از دست داده است بايد دست از تقليد اوّلى بردارد و به دوّمى مراجعه نمايد، در غير اين صورت نمىتواند چنين كارى را انجام دهد.
پرسش: اگر كسى فتوا و نظر مجتهدى را براى ديگران اشتباه نقل نمايد يا بعد از نقل كردن بفهمد نظر آن مجتهد تغيير كرده است، وظيفهاش چيست؟
پاسخ: اگر فتوا را اشتباه نقل كرده در صورت امكان بايد اشخاصى را كه براى آنها آن فتوا را نقل كرده مطلع نموده و اشتباه انجام گرفته را برطرف نمايد؛ همچنين بنابر احتياط اگر فتوا تغيير كرده است بايد به آنها اطلاع دهد.
پرسش: اگر هر يك از مجتهدين در رشتهاى از مسايل دينى متخصص گردند، همانگونه كه در پزشكى يكى متخصص چشم است و ديگرى متخصص گوش، آيا مىتوان از هر كدام از آنها در رشته مورد تخصصش تقليد نمود؟
(161)
پاسخ: اگر هر كدام از آنها در يك رشته يا چند رشته از مسايل دينى از ديگران متخصصتر و اعلم باشند، بايد از آنها در رشته مورد نظر تقليد كرد.
اقسام تكاليف و شرايط عمومى آنها
امورى كه وظيفه انسانها را نسبت به اعمالشان بيان مىكند «احكام» نام دارد و به طور كلى بر پنج قسم است: واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح.
هر فردى كه واجد شرايط تكليف باشد، بايد دستورات و تكاليف لازم و قطعى شريعت اسلام را كه متوجه اوست انجام دهد، اين شرايط عمومى عبارتند از:
1 ـ «عقل»؛ پس انسان در حال ديوانگى تكليفى ندارد، خواه ديوانگىاش دائمى باشد و خواه مقطعى.
2 ـ «قدرت»؛ پس شخصى كه به طور كلى از انجام وظايف خود عاجز است تكليفى ندارد، و اگر نسبت به انجام بعضى از وظايف ناتوان باشد نسبت به همان مقدار تكليفى ندارد؛ چرا كه وظايف و تكاليف الهى هيچگاه بالاتر از ميزان قدرت و توانايى افراد نيست، قرآن كريم مىفرمايد: «خداوند هيچ كسى را جز به اندازه توانائيش تكليف نمىكند»(1).
3 ـ «اختيار»؛ پس فردى كه تحت سلطه ديگرى قرار دارد و هيچگونه اختيارى در به جا آوردن وظايف و دستورات دينى ندارد تكليفى نخواهد
1 ـ سوره بقره(2): آيه286.
(162)
داشت.
4 ـ «بلوغ»؛ پس بر بچهاى كه به حدّ بلوغ نرسيده است تكليفى نيست، و نشانه بلوغ دختر و پسر يكى از سه امر است:
اول: روييدن موى زبر و درشت زير شكم و بالاى عورت.
دوم: بيرون آمدن منى چه در خواب باشد و چه در بيدارى.
سوم: تمام شدن پانزده سال قمرى براى پسران ـ اگرچه احتياط مستحب آن است كه اگر سيزده سال پسر تمام شد تكاليف واجب را بجا آورده و از كارهاى حرام خوددارى نمايد ـ و تمام شدن نه سال قمرى براى دختران(1).
پرسش: آيا روييدن موى درشت در صورت و پشت لب و روى سينه و زير بغل و يا درشت شدن صدا نشانه بلوغ است؟
پاسخ: خير، مگر اين كه خود انسان به واسطه اين امور يقين كند كه بالغ شده است.
پرسش: اگر انسان به تكاليف خود به خيال اين كه بالغ نيست عمل نكند و بعد بفهمد كه از فلان تاريخ به بعد يكى از نشانههاى بلوغ در وى وجود داشته است، آيا بايد نمازها و روزهها و بقيه اعمال واجب را كه در اين مدت به جا نياورده انجام دهد؟
پاسخ: بله، هر مقدار را كه مىداند به جا نياورده بايد قضا نمايد ولى مقدارى را كه شك دارد به جا آورده يا خير لازم نيست قضا كند.
1 ـ پانزده سال قمرى در حدود 164 روز زودتر از پانزده سال شمسى تكميل مىشود، و همچنين نه سال قمرى در حدود 98 روز زودتر از نه سال شمسى كامل مىشود.
(163)
پرسش: آيا نماز و روزه بچه مميّز كه خوب و بد را تشخيص مىدهد و هنوز به حد بلوغ نرسيده است صحيح مىباشد؟
پاسخ: بله، به طور كلى عبادات طفل مميّز صحيح است.
پرسش: آيا بچه نابالغ مميّز مىتواند در انجام عبادات از مجتهدى كه داراى شرايط است تقليد نمايد؟
پاسخ: گرچه تقليد بر بچه تا وقتى بالغ نشده واجب نيست، ولى اگر تقليد نمود اشكال ندارد.
پرسش: آيا بچه نابالغ مميّز مىتواند از مجتهدى كه از ساير مجتهدان اعلم نيست تقليد كند؟
پاسخ: چون تقليد بر او واجب نيست از مجتهد غير اعلم هم مىتواند تقليد نمايد، ولى پس از بالغ شدن بايد به مجتهد اعلم مراجعه نمايد.
پرسش: مسلمانى كه به حد تكليف مىرسد، به چه مقدار از احكام و دستورات دين بايد آگاه شده و آنها را فرا گيرد؟
پاسخ: مسائلى را كه غالباً به آنها احتياج دارد بايد ياد بگيرد.
(164)