موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
فصل سوم:
وجود خداوند، امرى روشن و بديهى
اين كه هر پديده و ساختهشدهاى احتياج به آفريننده و سازندهاى دارد امرى واضح و روشن است. وقتى معلولى ايجاد شد هركس دنبال علت آن مىگردد؛ حتّى اگر كسى به صورت نوزادى فوت كند، نوزاد چشمان خود را بازكرده، با چرخش چشمانش به دنبال شخص فوت كننده مىگردد. هر كدام از ما با ديدن يك دوربين عكاسى مجهز و يا يك دستگاه كامپيوتر يقين پيدا مىكنيم كه آن را سازندهاى ماهر و زبردست ساخته است. اگر كسى به شما بگويد: اين دوربين عكاسى خود به خود و به طور اتفاقى و تصادفى اين طور ساخته شده و اصلاً سازندهاى ندارد، بلافاصله با خود مىگوييد: اين شخص عقلش را از دست داده است. با ديدن يك نقاشى زيبا فورا انسان سراغ نقاش آن را مىگيرد و مىپرسد: كدام هنرمندى اين نقاشى زيبا را خلق كرده است؟
حال كه هيچ چيزى در اين جهان نمىتواند بدون سازنده باشد، خود اين جهان باعظمت نيز نمىتواند بدون آفريننده باشد. آيا كسى باور مىكند كه كوههاى سر به فلك كشيده و درياها و اقيانوسهاى بزرگ و
(34)
ستارگان و كهكشانهاى عظيم و آسمان برافراشته و اين همه موجودات عجيب و گوناگون از گياهان و حشرات و چهارپايان و خزندگان و پرندگان گرفته تا خود انسان، بدون خالق و آفريدگارى باشد؟ ريزهكاريهاى دقيق در اشياء و موجودات و چگونگى رابطه آنها با يكديگر خود دليلى ديگر بر وجود سازندهاى تواناست.
به خلقت انسان بنگريد! تا آن هنگام كه نوزاد به دنيا نيامده است، شيرى در پستان مادر وجود ندارد، اما با تولد او ناگهان شير در پستان مادر آماده مىشود تا طفل نورسيده بهراحتى غذايش را از آن تأمين كند؛ پس از مدتى كه ديگر اين شير قادر به تأمين مواد خوراكى مورد نياز كودك نيست، دندانهاى او كه كار آسياب را انجام مىدهد مىرويد تا وى بتواند انواع غذاها را جويده و از مواد آن استفاده كند. اگر بعد از مدتى به همين كودك بگويى: تو و اين جهانى كه در آن زندگى مىكنى همه اتفاقى و به طور تصادفى به وجود آمده است، آيا او قبول مىكند؟ او كه خود با چشمانش ديده است در فصل زمستان چگونه براى ساختن يك آدم برفى بىجان چندين كودك دور هم جمع مىشوند و هركدام قسمتى از آن مجسمه برفى را مىسازند، چگونه باور مىكند كه اين انسان متحرك و باشعور نياز به سازنده و آفريدگارى ندارد. خلاصه اين كه به هر كجا نگاه كنيم، به هر يك از اشياء و موجودات جهان نظر دقيق بيندازيم، اثرى از سازندهاى حكيم و توانا را مشاهده مىنماييم.
به صحرا بنگرم صحرا تو بينم به دريا بنگرم دريا تو بينم
(35)
به هرجا بنگرم كوه و در و دشت نشان از روى زيباى تو بينم(1)
ايمان به خدا امرى فطرى
اعتقاد به خدا در ميان همه انسانها در طول تاريخ وجود داشته است، زيرا همان طور كه بيان شد اعتقاد به وجود پروردگار براى جهان امرى روشن و بديهى است و عقل هر فرد صاحبخردى بدان حكم مىكند. هر كس در هر گوشه جهان و در هر زمان اگر دودى را از راه دور مشاهده كند حكم به وجود آتش مىكند؛ اگر ردّ پايى در روى زمين مشاهده كند مىگويد فردى از اين جا عبور كرده است و به طور كلى از اثر پى به مؤثر آن مىبرد. در حقيقت اعتقاد به خدا امرى فطرى و ذاتى براى بشر است، به اين معنا كه همان طور كه وجدان و فطرت هر فردى حكم به ناپسند بودن ظلم مىكند و عدالت و نوعدوستى را امرى شايسته مىداند، همين طور هم هر فردى در وجود خود به خالق و آفرينندهاى براى اين جهان معتقد است؛ و روى همين حساب اعتقاد به خدا در همه دورانهاى گذشته وجود داشته است، و هر فردى به دنبال يافتن پروردگار خويش بوده است. اصلاً بتپرستى خود دليلى بر وجود اعتقاد به خدا و آفريننده در ميان بتپرستان مىباشد، جز اين كه آنها در تشخيص پروردگار دچار اشتباه شدهاند؛ بلكه برخى از بتپرستان اصلاً بت را آفريننده و خالق نمىدانستند و دليلشان بر پرستش بت آن گونه كه قرآن بيان مىفرمايد اين
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ باباطاهر،ديوان اشعار،قسمت اول دوبيتىها.
(36)
بوده است كه بتها شفيع و واسطهاى براى آنها در نزد خداوند باشند.(1)
عوامل انكار خداوند
پرسش: اگر خداخواهى و خداجويى امرى فطرى است و در نهاد هر فردى وجود دارد، پس چرا عدهاى منكر خدا بوده، به او اعتقاد ندارند؟
پاسخ: گاهى پردهاى از غفلت روى فطرت انسان كشيده مىشود و انسان از وجود خدا غافل مىشود، گاهى از روى لجاجت و خودخواهى يا براى رفع تكليف و مسؤوليت از خود منكر خداوند مىشود(2)، و گاهى نيز وجود خدا و اعتراف به او را با منافع شخصى خود ناسازگار مىبيند.
همان انسانهايى كه پرده غفلت فطرتشان را فراگرفته، در برخى موارد كه با مشكلات و سختىها و يا حوادث بزرگ و خطرناك مواجه مىشوند ناگهان پرده از روى فطرتشان كنار رفته و ناخودآگاه متوجه نقطهاى شده و از آن جايگاه درخواست مدد و يارى مىكنند. اگر خلبان اعلام كند كه تا چند لحظه ديگر هواپيما سقوط مىكند، مسافران هرچه به زمان گفته شده نزديكتر مىشوند، بيشتر متوجه نقطه مأنوس و مرموزى مىشوند كه تاكنون از آن غافل بودند، اما همين كه خطر رفع شد دوباره غفلت آغاز مىگردد و به تعبير قرآن كريم: «وقتى در كشتى سوار مىشوند با اخلاص تمام خدا را مىخوانند، ولى وقتى خدا آنها را نجات داد و به ساحل
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره يونس(10): آيه18.
2 ـ سوره نمل(27): آيه14.
(37)
رسيدند دوباره مشرك مىگردند»(1).
خلاصه سخن اين كه ذره ذره اجزاء جهان با زبان حال فرياد مىزنند كه ما را خالقى است، ولى لحظهاى انديشه و تفكر مىخواهد تا پيام آنها گرفته شود:
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار(2)
اما آنان كه به خاطر غرق شدن در دنيا پرده غفلت وجدان و فطرتشان را پوشانده، از شنيدن اين پيامها محروم خواهند بود:
كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم تو را كى بودهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
غيبت نكردهاى كه شوم طالب حضور پنهان نبودهاى كه هويدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ سوره عنكبوت(29): آيه65.
2 ـ سعدى،كليات مواعظ،قصايد فارسى،در وصف بهار.
3 ـ فروغى بسطامى،ديوان اشعار.
(38)