موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی
اهميّت امر به معروف ونهي ازمنکر
امر به معروف ونهي از منکر در ميان فرائض اسلام ، از جهت مو قعيّت و اهميّت داراي امتياز مخصوصي مي باشد .
وجوب امر به معروف ونهي از منکر در اسلام ، مانند وجوب نماز و روزه و زکوه از ضروريّات دين است کسي که از روي توجّه به لوازم آن وجوب آن را انکار کند ، جزء کفّار محسوب مي گردد .
در اين را بطه قرآن مجيد م يفرمايد : « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّهٌ يَدْعثونَاِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْروُفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون » .
يعني : لازم است در ميان شما مسلمانان ، جماعتي به دعوت مردم به کارهاي نيک و امر کردن مردم به معروف و نهي آنان از منکر قيام کنند و تنها راه فلاح و سعادت اين است .
و نيز مي فرمايد : « کُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ » .
يعني : شما مسلمانان به جهت اينکه به وظيفة امر به معروف و نهي از منکر قيام مي کنيد و ايمان به خداوند داريد ، بهترين امّت هاي جهان مي باشيد .
حضرت پيغمبر اکرم ( صلّي الله عليه و آله ) مي فرمودند : « تا هنگامي که امّت من امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و به يکديگر در کارهاي نيک کمک مي نمايند در خير و صلاح و خوبي خواهند زيست ، ولي همينکه اين وظيفه هاي مهمّ را ترک کنند ، برکت از زندگي آنها رخت برمي بندد و بعضي بر بعض ديگر ( بدان بر نيکان ) مسلّط مي شوند و ديگر يار و ياوري در آسمان و زمين پيدا نمي کنند . »
و نيز فرمودند : « هنگامي که امّتِ من انجام وظيفة امر به معروف ونهي از منکر را به يکديگر حواله کنند ( يعني هر يک از اداي اين وظيفة مهمّ شانه خالي کرده بگويد که اين وظيفه را ديگري بايد انجام بدهد ) بايد منتظر حوادث ناگوار و عذاب الهي باشند » .
و نيز حضرتش فرممودند : « خداوند مؤمن ضعيفي را که دين ندارد ، دشمن مي دارد .» از آن حضرت پرسيدند : « مِؤمن ضعيفي که دين ندارد ، کيست ؟ » در پاسخ فرمودند : « کسي است که نهي از منکر نم يکند » .
حضرت اميرمِؤمنان ( عليه السّلام ) دريکي ازخطبه هايي که خواندند فرمود : « علّت هلاکت ملّت هاي پيشين و نزول عقوبت هاي خداوند برآنها ، اين بودکه به انجام معصيت ها اقدام مي کردند و علما و متديّنين آنها ، نهي از منکر نمي نمودند . بنابر اين شما ملّت مسلمان از اين جريانها عبرت بگيريد و يکديگر را به انجام کارهاي نيک وادار کنيد و جلو انجام منکرات را بگيريد
حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمودند : مردي از قبيلة ختعم به محضر حضرت رسول( صلّي الله عليه وآله ) شرفيات گرديد و پرسيد : «با فضيلت ترين اعمال در اسلام کدام است ؟ »
حضرتش پاسخ داد که : « ايمان به خداوتد متعال » .
پرسيد : « بعد از آن چه عملي بافضيلت تر است ؟ »
فرمود : « صِلَة ارحام » ( ارتباط با خويشاوندان )
سؤال کرد : « از آن پس چه عملي افضل است ؟ »
فرمود : « امر به معروف ونهي از منکر »
سپس پرسيد : « کدام عمل در پيشگاه خداوند مبغوض ترين اعمال است ؟ »
حضرتش در پاسخ فرمود : « براي خداوند شريک قرار دادن » .
سؤال کرد : « بعد از آن کدام عمل مبغوض تر است ؟ »
فرمود : « امر به معروف و نهي از منکر »
حضرت امير مؤمنان ( عليه السّلام ) مردم را در رابطه با نجام اين با انجام اين دو وظيفه بر چهار دسته تقسيم نموده فرمودند :
1- برخي از افراد منکَر را با دست و زبان و دل خود انکار مي کنند .اين قبيل افراد خصلت هاي خير و نيکو را بسرحدّ کمال رسانيده اند .
2-بعضي از اشخاص منکر را با زبان و دل خود انکار مي کنند ولي در عمل براي جلوگيري از آن به فعاليّت نمي پردازند .اين نوع اشخاص دو خصلت از خصلت هاي خير را انجام داده ، ولي يکي از آنها را ( که فعاليّت عملي براي جلوگيري از منکر است ) ضايع گذشته اند .
3- بعضي از افراد فقدر دل خود از منکرات بيزارند ، ولي با زبان و دست خود براي جلوگيري از منکر اقدام نمي کنند .اين قبيل افراد دو خصلت شرافتمند را ضايع گذاشته و تنها به يک خصلت اکتفا مي کنند .
4- دسته اي از افراد بطورکلّي دربرابر منکرات و معاصي که مي بينند بي تفاوت مي باشند ،نه با دل و نه با زبان و نه با دست خود به جلوگيري از منکر نمي پردازند ، اينها هر چند در ظاهر به نام انسانهاي زنده نَفَسْ مي کشند ، ولي در حقيقت مردگاني هستند .
بعد از آن فرمود : « تمام اعمال نيک ، حتّي جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف ونهي از منکر ، مانند قطره اي در برابر درياي خروشان مي باشند » . ( در اين مورد بايد بدانيم که رجحان وفضيلت امر به معروف و نهي از منکر حتّي از جهاد ، از اين نظر است که ريشة واساس جهاد نيز امر به معروف ويهي از منکر است زيرا اگر حرکت امر به معروف ونهي از منکر درميان ملّت اسلامي خاموش شود جهاد که اساس عزّت وعظمت اسلا م است نيز تعطيل خواهد شد ) .
بعد از آن افزودند که : « با فضيلت ترين امر به معروف ونهي از منکر آن است که يک فرد با ايمان رويا روي سلطان جبّار وستمگر با کمال شهامت بايستد واين وظيفه را به انجام برساند » .
حضرت باقر (عليه السّلام ) فرمودند : «امر به معروف ونهي از منکر ، راه پيغمبران وصالحان روي زمين است ، اين فريضه ، فريضة بزرگي اسن که فرائض ديگر تنها در ساية آن برپا مي گردند ، تنها اين فريضه است که امنيّت بخش راهها و رَوِشهاي زندگش است ، حِلِيپت کسبها و کارها و اداي حقوق فردي و اجتماعي در پرتو آن صورت مي گيرد و در ساية اين فريضه ، زمين ها آباد مي شود و از دشمنان اسلام انتقام گرفته مي شود و از رشد لآنها جلوگيري به عمل مي آيد و در راستاي اين فريضة الهي تمام کارها براساس عدل انجام و روبراه مي شود و تا اين چراغ در جامعْ اسلامي روشن است ظلمي د رهيچ بُعدي نمي تواند عَرْضِ اندام کند » .
معناي معروف و منکر
« معروف » يعني کار نيکي که عقل خوبي آن ر ادرک مي کند و يا شرع مقدّس ما را ب هخوب بودن آن راهنمايي کرده است و « منکر » يعني کار بد و ناپسند که عقل بد بودن آن را درک مي کند و يا شارع اقدس ما را از ناپسند بودن آن آگاه نموده است .بنابراين هر دو ( معروف و منکر ) داراي مفهوم گسترده اي مي باشند بطوري که در صحنة زندگي انسانها ، کليّة آنچه که نيک و مستحسن است اعم از امور فرهنگي ، اعتقادي ، اقتصادي ، عبادي ، اخلاقي ، سياسي ، جسمي ، رواني ، فردي و اجتماعي ، مشمول معروف و کليّة آنچه که ناپسند و داراي عواقب و آثار نامطلوب است ، چه فرهنگي و چه اقتصادي ، چه سياسي ، چه رواني ، و چه جسمي و چه فردي و چه اجتماعي همه و همه ، مشمول منکر مي باشند .
امر و نهي دراي مراتبي است
امر به معروف به معناي وادار ساختن افراد به هر وسيله اي که باشد ، گفتار يا عمل ( به اشکالي که از موازين اسلام بدست مي آيد ) به کارهاي نيک اعمّ از اينکه آن معروف در حال فعلي انجام بگيرد يا فعلاً مقدّماتي را فراهم نمايند و زمينه هايي را بوجود بياورند که موجب تحقّق معروف در آينده شود ، بطوريکه اگر اين مقدّمات امروز انجام نمي شود ، در آينده آن معروف بوجود نمي آيد .
و نهي از منکر يعني جلوگيري از کارهاي بد به هر شکلي که بايد اعمّ از اينکه جلو ادامة آن منکري که هم اکنون واقع شده است را بگيرد و مانع ادامة آن گردند يا جلو آن منکري که فعلاً در شُرُف وقوع است گرفته شود يا زمينه اي بوجود بياورد و مقدّماتي را ترتيب بدهند که مانع وجود منکر در آينده شود بطريکه اين مقدّمات اگر فعلاً انجام نم گرفت و اين زمينه سازيها نبود آن منکر در آينده تحقق پيدا مي کرد .
گستردگي امر به معروف و نهي از منکر
بنابر توضيحي که دربارة معناي معروف و منکر داده شد و همچنين توضيحي که در رابطه با معناي امر به معروف ونهي از منکر داديم ، وسعت و گستردگي اين دو فريضة الهي روشن مي شود ، يعني : آموزش بي سوادان و نادانان ، آگاه کردن غافلان ، راهنمايي گمراهان ، پاکسازي و تهذيب اخلاق انسانها ، موعظه ، ارشاد ، پند و تذکّر ، تأسيس مدارس اسلامي ، ساختن و تعمير مساجد و مراکز تعليم و ترتيب با برنامه هاي منظّم ديني ، ايجاد محيط مساعد و جَوّ خوب اقدام به ترتيب کودکان و نوجوانان تأسيس مراکز اداره و تبيت سالم براي کارهاي يتيمان ، تأليف کتابهاي سودمند در سطوح مختلف ، نوشتن مقالات مفيد و چاپ و نشر آنها ، بيدار ساختن ملّت ها و توضيح نقشه ها و ترفندهاي استعمار براي آنها و راهنمايي آنها ب راههاي نجات از اين دامها ، تشکيل سمينارها و کنفرانسها ي مفيد و آگاهي بخش ، آماده کردن علمي و عملي نيروها براي تبليغ و نشر معارف اسلامي ، صرف اموال و اوقات و تحمّل رنجها و زيانها و در راه اهداف مذکوره ، همه و همه از شاخه هاي امر به معروف است ( هر چند در بعضي از اين موارد وجوب و در برخي مستحبّ است ) .
چنانچه منع و جلوگيري از تأسيس مراکز فحشاء و فساد از هر راه ممکن و تخريب و بهم زدن آن مراکز پس از تشکيل شدن ، جلوگيري از بوجود آمدن جَوّ ومحيط ناسالم ، پاسخ صحيح به مکتب هاي باطل وبي اساس وهمچنين پاسخ به تبليغات وسيعي که استعمار براي جلوگيري از نشر اسلام بوجود مي آورد ، ردّ کتابها ومقالات گمراه کننده ومنع از انتشار آنها و رو در رويي با جبّاران وطاغوتها در هر عصر وزمان ومبارزه براي جلوگيري از نفوذ ظلم وستم آنها ومجهّز ساختن نيروهاي مادّي ومعنوي در راه نابود ساختن هرگونه عوامل استعمار واستثمار وجلوگيري از گسترش آنها وتأسيس مراکز آموزشي واجتماعي اسلامي به منظور جلوگيري از توجّه انسانها به مراکز آموزشي واجتماعي دشمنان اسلام همه وهمه از شاخه هاي نهي از منکر است ( هر چند در برخي از اين موارد وجوب و در بعضي استحباب حکمفرما است ) .
اکنون مطالبي را که ذکر شد با ذکر مثالي توضيح مي دهيم :
وادار ساختن افراد به قرائت قرآن 2 مرحله دارد :
1- افراد را فعلاً وادار به قرائت قرآن نماييم .
2- مقدّماتي ترتيب بدهيم و مسائلي بوجود بياوريم که همه را با سواد کنيم تا قرآن راقرائت کنند .
معلوم است که در مرحلة اوّل فقط با سوادهاي فعلي قرآن خواهند خواند ، ولي در مرحلة دوّم همة افراد جامعة اسلامي قرائت قرآن خواهند کرد .
منظور ما اين نيست که امر به معروف با معناي وسيعي که ( براي امر وهمچنين معروف ) گفته شد در کليّة معروف ها شامل هر دو مرحله است ونبايد آن را در مرحلة اوّل محصور بدانيم .
دربارة نهي از منکر نيز همين دو مرحله وجود دارد :
1-جلو افرادي که فعلاً اشتغال به انجام منکري دارند را بگيريم .
2-مقدّماتي ترتيب بدهيم و وسائل وتجهيزاتي بوجود بياوريم که اصلاً زمينه وامکاني براي انجام منکربوجود نيايد .
روشن است که هر دو مرحله بايد مورد نظر باشد وهرگز محصور در مرحلة اوّل نبايد باشد واظهر آن است که هر يک از اين دو فريضة امر به معروف ونهي از منکر نسبت به مرحلة اوّل واجب کفايي است که در صورت اقدام عدّه اي که با قيام آنها آن معروف انجام مي گيرد وآن منکر رايج ترک مي شود از بقيّه افراد ساقط مي شود و امّا نسبت به مرحلة دوّم با آن گستردگي که ذکر گرديد ، واجب عيني است وبر همة افراد لازم است که در محدودة قدرت و امکانات خود در اين راه گام بردارند وبه وظيفة خود عمل نمايند .
آثار وعواقبي که در احاديث اهلبيت عصمت ( عليهم السّلام ) براي امر به معروف ونهي از منکر ذکر شده است ، از قبيل اينکه اين فريضة امنيّت بخش راها و روشهاي زندگي وموجب حلال شدن همة کسبها وکارها و اداي حقوق فردي واجتماعي وآباد شدن زمينها وجلوگيري از رشد قدرت دشمنان اسلام وانجام يافتن کليّه کارها بر اساس عدل ورو براه شده همة کارها بر اساس موازين اسلامي است ؛ بهترين گواه است که فريضة امر به معروف ونهي از منکر با همان گستردگي که ذکر گرديد ، مورد نظر حضرت رسول اکرم ( صلّي الله عليه واله ) وائمه اطهار (عليهم السّلام ) است ونبايد آنرا در قالب محدودي محصور نمود ، از خداوند متعال توفيق عمل به اين وظيفه را مسألت مي نماييم .
امر به معروف ونهي از منکَر
(مسأله2784)امر به معروف و نهي از منکر با شرائطي که ذکر خواهد شد واجب است ، و ترک آن معصيت است ، و در مستحبّات و مکروهات امر و نهي ، مستحبّ است .
(مسأله2785) امر به معروف و نهي از منکر واجب کفائي مي باشد و در صورتي که بعضي از مکلًّفين قيام به آن بکنند از ديگران ساقط است ، و اگر اقامة معروف و جلوگيري از منکر موقوف بر اجتماع جمعي از مکلَّ باشد ، واجب است اجتماع کنند .
(مسأله2786) اگر بعضي امر ئ نهي کنند و مؤثر نشود و بعض ديگر احتمال بدهند که امر آنها يا نهي آنها مؤثر است واجب است امر و نهي کنند .
(مسأله2787) بيان مسأله شرعيّه کفايت نمي کند در امر به معروف و نهي از منکر بلکه بايد مکلّف امر و نهي کند .
(مسأله2788) در امر به معروف و نهي از منکر قصد قربت معتبر نيست ، بلکه مقصود اقامة واجب و جلوگيري از حرام است .
شرايط امر به معروف ونهي از منکر
(مسأله2789) چند چيز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهي از منکر :
اوّل : آنکه کسي که مي خواهد امر و نهي کند ، بداند که آنچه شخص مکلّف بجا نمي آورد واجب است بجا آورد ، و آنچه بجا مي آورد بايد ترک کند و بر کسي که معروف و منکر را نمي داند واجب نيست .
دوّم : آنکه احتمال بدهد امر و نهي او تأثير مي کند ، پس اگر بداند اثر نمي کند واجب نيست .
سوّم : آنکه بداند شخص معصيت خود را تکرار کند ، پس اگر بداند يا گمان کند يا احنمال صحيح بدهد که تکرار نمي کند ، واجب نيست .
چهارم : آنکه در امر و نهي مفسده اي نباشد ، پس اگر بداند يا گمان کند که اگر امر يا نهي کند ، ضرر جاني يا عشرضي و آبروئي يا مالي قابل توجّه به او مي رسد واجب نيست ، بلکه اگر احتمال صحيح بدهد که از آن ترس ضررهاي مذکور را پيدا کند واجب نيست ، بلکه اگر بترسد که ضرري متوجّه متعلِّقان او مي شود واجب نيست ، بلکه با احتمال وقوع ضرر جاني يا عِرضي و آبروئي يا مالي موجب حَرَج بر بعضي مؤمنين ، واجب نمي شود بلکه در بسياري از موارد حرام است .
(مسأله2790) اگر معروف يا منکر از اموري باشد که شارع مقدس به آن اهميّت زياد مي دهد مثل اصول دين يامذهب و حفظ قرآن مجيد وحفظ عقايد مسلمانان يا احکام ضروريّه ، بايد ملاحظه اهميّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمي شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان يا حفظ احکام ضروريّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
(مسأله2791) اگر بدعتي در اسلام واقع شود ، مثل منکراتي که دولتهاي جائر انجام مي دهند به اسم دين مبين اسلام ، واجب است خصوصاً بر علماء اسلام اظهار حق وانکار باطل ، واگر سکوت علماء اعلام موجب هتک مقام علم وموجب اسائة ظنّ به علماء اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوي که ممکن است اگر چه بدانند تأثير نمي کند .
(مسأله2792) اگر احتمال صحيح داده شود که سکوت موجب آن مي شود منکري معروف شود يا معروفي منکر شود بر علماء اعلام اظهار حق واعلام آن ، وجايز نيست سکوت .
(مسأله2793) اگر سکوت علماء اعلام موجب تقويت ظالم شود يا موجب تأييد او گردد يا موجب جرأت او شود بر ساير محرّمات ، واجب است اظهار حق وانکار با طل ، اگر چه تأثير فعلي نداشته باشد .
(مسأله2794) اگر سکوت علماء اعلام باشد که مردم به آنها بدگمان شوند وآنها را متهم کنند به سازش با دستگاه ظلم ، واجب است اظهار حق وانکار باطل ، اگر چه بدانند جلوگيري از محرّم نمي شود واظهار آنها اثري براي رفع ظلم ندارد .
مراتب امربه معروف ونهي ازمنکر
(مسأله2795) براي امر به معروف ونهي از منکر مراتبي است ، وجايز نيست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبة پائين، به مراتب ديگر عمل شود .
(مسأله2796) مرتبة اوّل آنکه با شخص معصيت کار طوري عمل شود که بفهمد براي ارتکاب او به معصيت اين نحو عمل با او شده است ، مثل اينکه از او رو برگرداند ، يا با چهرة عبوس با او ملاقات کند ، يا ترک مراوده با او کند واز او اعراض کند به نحوي که معلوم شود اين امور براي آن است که او ترک معصيت کند .
(مسأله2797) اگر در اين مرتبه درجاتي باشد لازم است با احتمال تأثير درجه خفيف تر ، به همان اکتفا کند . مثلاًاگراحتمال ميدهد که با تکلّم با او ، مقصود حاصل مي شود ، به همان اکتفا کند وبه درجة بالاتر ، عمل نکند ،خصوصاً اگر طرف شخصي است که اين نحو عمل موجب هتک او مي شود .
(مسأله2798) اگر اعراض نمودن وترک معاشرت با معصيت کار موجب تخفيف معصيت مي شود با احتمال بدهد که موجب تخفيف مي شود ، واجب است اگر چه بداند موجب ترک بکلّي نمي شود ، واين امر در صورتي است که با مراتب ديگر ، نتواند از معصيت جلوگيري کند .
(مسأله2799) اگر علماء اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه وسلاطين جور ، موجب تخفيف ظلم آنها مي شود ، واجب است اعراض کنند از آنها وبه ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را .
(مسأله2800) مرتبة دوّم از امر به معروف ونهي از منکر ، امر ونهي به زبان است ، پس با احتمال تأثير وحصول ساير شرايط گذشته ، واجب است اهل معصيت را نهي کنند ، وتارک واجب را امر کنند به آوردن واجب .
(مسأله2801) اگر احتمال بدهد که با موعظه ونصيحت ، معصيت کار ترک مي کند معصيت را ، لازم است اکتفا به آن ، ونبايد از آن تجاوز کند .
(مسأله2802) اگر مي داند که نصيحت تأثير ندارد ، واجب است با احتمال تأثير امر ونهي الزامي کند ، اگر تأثير نمي کند مگر با تشديد در گفتار وتهديد بر مخالفت ، لازم است لکن بايد از دروغ ومعصيت ديگر احتراز شود .
(مسأله2803) جايز نيست براي جلوگيري از معصيت ، ارتکاب معصيت مثل فحش ودروغ واهانت ، مگر آنکه معصيت ، از چيزهائي باشد که مورد اهتمام شارع مقدّس باشد وراضي نباشد به آن به هيچ وجه، قتل نفس محترمه ، در اين صورت بايد جلوگيري کند به هر نحو ممکن است .
(مسأله2804) اگر عاصي ترک معصيت نمي کند مگر به جمع مابين مرتبة اوّلي وثانيه از انکار ، واجب است جمع به اينکه هم از او اعراض کند ، وترک معاشرت نمايد وبا چهرة عبوس با او ملاقات کند ، وهم او را امر به معروف کند لفظاً ونهي کند لفظاً .
(مسأله2805) مرتبة سوّم توّسل به زور وجبر است ، پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد که ترک منکر نمي کند يا واجب را بجا نمي آورد مگر با اعمال زور وجبر ، واجب است لکن بايد تجاوز از قدر لازم نکند .
(مسأله2806) اگر ممکن شود جلوگيري از معصيت ، به اينکه بين شخص و معصيت حائل شود وبا اين نحو مانع از معصيت شود ، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چيزهاي ديگر باشد .
(مسأله2807) اگر جلوگيري از معصيت توقّف داشته باشد بر اينکه دست معصيت کار را بگيرد يا اورا از محلّ معصيت بيرون کند يا در آلتي که به آن معصيت مي کند تصرّف کند جايز است ، بلکه واجب است عمل کند .
(مسأله2808) جايز نيست اموال محترمة معصيت کار را تلف کند ، مگر آنکه لازمة جلوگيري از معصيت باشد ، در اين صورت اگر تلف کند ضامن نيست ظاهراً، ودر غير اين صورت ، ضامن ومعصيت کار است .
(مسأله2809) اگر جلوگيري از معصيت توقّف داشته باشد بر حبس نمودن معصيت کار ، در محلّي يا مانع نمودن ازآنکه به محلّي وارد شود ، واجب است ، با مراعات مقدار لازم وتجاوز ننمودن از آن .
(مسأله2810) اگر توتقّف داشته باشد جلوگيري از معصيت ، بر کتک زدن وسخت گرفتن بر شخص معصيت کار ، ودر مضيقه قرار دادن او جايز است ، لکن لازم است مراعات شود که زياده روي نشود ، وبهتر آن است که در اين امر ونظير آن اجازه از مجتهد جامع الشرايط گرفه شود .
(مسأله2811) اگر جلوگيري از منکرات واقامة واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل ، جائز نيست مگر به اذان جامع الشرايط با حصول وشرائط آن .
(مسأله2812) اگر منکر از اموري است که شارع اقدّس به آن اهتمام مي دهد وراضي نيست به وقوع آن به هيچ وجه ، جايز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد ، مثلاً اگر کسي خواست يک شخص را که جايز القتل نيست بکشد بايد از او جلوگيري کرد ، واگر ممکن نيست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم ، جائز است بلکه واجب است ، ولازم نيست از مجتهد اذن حاصل نمايد . لکن بايد مراعات شود که در صورت امکان جلوگيري به نحو ديگري که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند ، واگر از حدّ لازم تجاوز کند معصيت کار واحکام متعدي بر او جاري خواهد بود .