موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام ديه
مسأله 2812- قتل بر سه گونه است:
اوّل: قتل عمدى، در قتل عمدى يا قاتل به قصد قتل ديگرى را مىكشد يا با وسيلهاى كه به حسب عادت كشنده است و قاتل هم احتمال عقلايى اين امر را بدهد قتل صورت مىگيرد.
دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصى كسى را با آلتى بزند كه به حسب عادت كشنده نيست و يا قاتل اين امر را احتمال نمىدهد و قصد كشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بكشد.
سوم: قتل خطاى محض، در قتل خطاى محض قاتل انجام كارى بر روى مقتول را قصد نكرده، بلكه مثلًا براى شكار حيوانى تير انداخته ولى اشتباهاً كسى را كشته است.
در قتل عمد، ولىّ مقتول مىتواند قاتل را عفو كند، يا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حكم حاكم شرع بكشد، و اگر مقتول مسلمان، زن يا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم مىتوان كشت، لكن اگر قاتل، مرد باشد، بايد نصف ديه او را به وى بدهند و ولىّ مقتول مىتواند در صورت رضايت آنها به مقدارى كه طرفين راضى شوند از قاتل ديه بگيرد و در صورتى كه رضايت آنها به ديهاى باشد كه در شرع معيّن شده است، چون اندازههايى كه در شرع براى ديه تعيين شده مختلف است، قاتل مىتواند هر اندازهاى را كه مايل است انتخاب كند، بنابراين مىتواند قيمت نقره را كه از ساير اقسام ديه كمتر است بدهد، و اگر رضايت آنها به قسم خاصّى از ديه باشد، قاتل بايد همان قسم را بدهد.
در قتل شبه عمد و خطاى محض، ولىّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بكشد، بلكه حقّ دريافت ديه دارد كه در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطاى محض از عاقله (يعنى قوم و خويشان پدرى قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل ديه گرفته مىشود.
مسأله 2813- اگر كسى مرد مسلمانى را بكشد ديهاى كه بايد قاتل يا عاقلۀ وى بدهند يكى از شش چيز است:
اوّل: در قتل عمدى صد شتر كه بنا بر احتياط واجب داخل سال ششم شده باشند.
و بهتر آن است نرى باشند كه اخته و رگ ماليده نيست، و در قتل شبه عمد و خطاى محض شرائط ديگرى از جهت سن و نرى و مادگى در شتر معتبر است كه در كتابهاى فقهى مفصل آمده است.
دوم: دويست گاو.
سوم: هزار گوسفند.
چهارم: دويست حلّه، حلّه نوعى پارچه بوده و چون در تفسير آن اختلافاتى در ميان لغويان وجود دارد، احتياط آن است كه براى پرداخت ديه، ساير اقسام آن را اختيار كنند.
پنجم: هزار دينار طلاى شرعى كه بنا بر مشهور مقدار هر دينار طلا 18 نخود طلاى سكّهدار مىباشد.
ششم: ده هزار درهم كه بنا بر مشهور هر درهم 6/ 12 نخود نقرۀ سكّه است.
درباره مقدار دقيقتر دينار و درهم در مسأله 1872، 1904 و 1905 توضيح بيشترى داده شد.
و اگر مقتول زن مسلمان باشد، ديۀ او در هر يك از شش چيز نصف ديۀ مرد است و اگر مقتول كافر ذمّى باشد در صورتى كه مرد باشد ديۀ او هشتصد درهم و در صورتى كه زن باشد ديۀ او چهارصد درهم مىباشد، و اگر كافر غير ذمّى باشد ديه ندارد.
مسأله 2814- ديۀ چند چيز مثل ديۀ كشتن است كه مقدار آن در مسألۀ پيش گفته شد:
اوّل: آن كه دو چشم كسى را كور كند يا چهار پلك چشم او را از بين برد، و اگر يك چشم او را كور كند، بايد نصف ديۀ كشتن را بدهد و در هر پلك چشم هم 14 ديه گرفته مىشود.
دوم: دو گوش كسى را ببرد يا كارى كند كه هر دو گوش او كر شود و اگر يك گوش او را ببرد يا كر كند بايد نصف ديۀ كشتن را بدهد، ديۀ نرمه هر گوش ثلث ديۀ آن گوش است.
سوم: تمام بينى يا نرمۀ بينى كسى را ببرد.
چهارم: زبان كسى را از بيخ ببرد و اگر مقدارى از آن را ببرد بايد به نسبت حروف بيست و هشتگانه كه به جهت قطع زبان از بين رفته ديه بدهد، مثلًا اگر يك حرف را نتواند بگويد 28/ 1 ديه و اگر دو حرف نتواند 28/ 2 و ... و نسبت به چهار حرف فارسى نيز بر طبق نظر حاكم شرع ديه گرفته مىشود.
و در كسى كه لال است اگر تمام زبان را ببرد ثلث ديه را بايد بدهد و اگر مقدارى از زبان لال را ببرد بايد به نسبت مساحت قطع شده از زبان از ديۀ لال را بدهد، بنابراين ديۀ قطع نصف زبان لال 6/ 1 (3/ 1* 2/ 1) و ديۀ قطع ثلث زبان لال 9/ 1 (3/ 1* 3/ 1) خواهد بود.
پنجم: تمام دندانهاى كسى را از بين ببرد و ديۀ هر كدام از دوازده دندان جلوى دهان 5 صدم ديۀ كامل و ديۀ هر يك از شانزده دندان عقب 5/ 2 صدم ديۀ كامل است.
ششم: هر دو دست كسى را از بند جدا كند و اگر يك دست را از بند جدا كند بايد نصف ديۀ كشتن را بدهد.
هفتم: ده انگشت كسى را ببرد و ديۀ هر انگشت، 10/ 1 ديۀ كشتن است.
هشتم: هر دو پستان زنى را يا مردى را ببرد و اگر يكى از آنها را ببرد، بايد نصف ديۀ كشتن را بدهد.
نهم: هر دو پاى كسى را تا مفصل يا همۀ ده انگشت پا را ببرد و ديۀ هر انگشت پا 10/ 1 ديۀ كشتن است.
دهم: تخمهاى مردى را از بين ببرد.
يازدهم: طورى به كسى آسيب برساند كه عقل او از بين برود.
دوازدهم: به كسى صدمهاى بزند كه ديگر بوى خوب و بد را نفهمد.
مسأله 2815- ديۀ اعضاء بدن زن تا مقدارى كه به ثلث ديه نرسيده با ديۀ مرد مساوى است و در صورتى كه به ثلث برسد ديۀ او نصف ديۀ مرد خواهد بود.
مسأله 2816- در قتل عمد در صورتى كه اولياى مقتول قاتل را عفو كنند يا ديه بگيرند، قاتل بايد دو ماه پىدرپى روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند (البتّه وظيفه آزاد كردن يك بنده را هم دارد كه در زمان كنونى منتفى است) و در قتل شبه عمد يا خطاى محض بايد علاوه بر ديه، خود قاتل يك بنده آزاد كند و اگر نتواند بنده آزاد كند (كه در زمان كنونى چنين است) دو ماه پىدرپى روزه بگيرد، و اگر اين را هم نتواند شصت فقير را سير كند.
مسأله 2817- اگر قتل در يكى از ماههاى حرام (رجب- ذى قعده- ذى حجّه- محرم) انجام گيرد، 3/ 1 بر ديه افزوده شده و دو ماه پىدرپى روزه را نيز بايد در ماههاى حرام بگيرد كه طبعا روز عيد قربان هم در اين دو ماه قرار مىگيرد كه در اين مسأله روزۀ عيد قربان هم واجب است.
مسأله 2818- كسى كه سوار حيوان است، اگر كارى كند كه آن حيوان به كسى آسيب برساند، ضامن است، و نيز اگر ديگرى كارى كند كه حيوان به سوار خود، يا به كسى ديگر صدمه بزند، ضامن مىباشد.
مسأله 2819- اگر انسان كارى مىكند كه زن حامله سقط كند و آن سقط به حكم مسلمان باشد، چنانچه چيز سقط شده نطفه باشد ديهاش 20 دينار شرعى و اگر علقه؛ يعنى خون بسته، باشد 40 دينار و اگر مضغه؛ يعنى پارۀ گوشت، باشد 60 دينار و اگر استخوان باشد 80 دينار و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده 100 دينار و اگر روح در او دميده شده، ديۀ وى همچون ديۀ انسان متولّد شده است.
مسأله 2820- اگر زن حامله كارى كند كه بچهاش سقط شود، بايد ديۀ آن را به تفصيلى كه در مسأله پيش گفته شد به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزى از آن نمىرسد.
مسأله 2821- اگر كسى زن حامله را بكشد چنانچه بچه هم كشته شود بايد ديۀ زن و بچه را بدهد.
مسأله 2822- اگر پوست سر يا صورت مردى را پاره كند، بايد يك صدم ديۀ انسان را كه در مسألۀ 2813 گفته شد به او بدهد، و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد بايد دو صدم بدهد، و اگر خيلى از گوشت را پاره كند بايد سه صدم بدهد و اگر به پردۀ نازك استخوان برسد چهار صدم، و اگر بعضى از استخوان نمايان شود پنج صدم و اگر استخوان بشكند ده صدم و اگر بعضى از ريزههاى استخوان از جاى خود بيرون آيد، پانزده صدم و اگر به پردۀ مغز سر برسد بايد يك سوم ديه بدهد. و اگر سى و سه شتر بدهد كافى است.
مسأله 2823- اگر به صورت كسى سيلى يا چيز ديگر بزند به طورى كه صورت او سرخ شود بايد يك دينار و نيم شرعى بدهد و اگر كبود شود سه دينار و اگر سياه شود، بايد شش دينار بدهد، ولى اگر جاى ديگر بدن كسى را به واسطۀ زدن، سرخ يا كبود يا سياه كند، بايد نصف آنچه را كه گفته شده بدهد، درباره مقدار دينار شرعى در مسألۀ 1904 توضيح داده شد.
مسأله 2824- اگر به حيوانى كه شرعاً قيمت دارد زخم بزند، يا چيزى از بدن آن را ببرد، بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 2825- اگر انسان سگ شكارى را بكشد، بايد 40 درهم (كه دربارۀ مقدار آن در مسألۀ 1872 توضيح داده شد) به صاحب آن بدهد و اگر اقسام ديگر سگ را كه شرعاً قيمت دارد (همچون سگ گله و زراعت و بستان و سگ پليس) بكشد، بايد قيمت آن را به صاحبش بدهد، و بهتر است كه در اين موارد مصالحه شود، و كشتن سگى كه در خانهها نگهدارى مىشود ضمان ندارد.
مسأله 2826- اگر حيوان، زراعت يا مال كسى را از بين ببرد، چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد، بايد مقدارى را كه حيوان ضرر زده به صاحب مال يا زارع بدهد.
مسأله 2827- اگر بچه يكى از گناهان كبيره را انجام بدهد، ولىّ يا مثلًا معلم او با اجازۀ ولىّ مىتواند به قدرى كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.
مسأله 2828- اگر كسى بچهاى را طورى بزند كه ديه واجب شود ديه مال طفل است و اگر مرد، بايد به ورثۀ او بدهند و چنانچه مثلًا پدر بچه به قدرى او را بزند كه بميرد، ديۀ او را ورثۀ ديگرش مىبرند و به خود پدر از ديه چيزى نمىرسد.
مسأله 2829- ديۀ ميّت به ورثۀ وى مىرسد ولى برادر و خواهر مادرى از ديه سهمى ندارند، چنانچه در مسألۀ 2798 گذشت.