موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام وصيّت
مسأله 2703- «وصيّت» آن است كه انسان سفارشى درباره امورى كه اختيار آنها با وى است، براى بعد از مرگ خود بنمايد، مثلًا سفارش كند كه بعد از مرگش براى او كارهايى انجام دهند، يا بگويد بعد از مرگش چيزى از مال او ملك كسى باشد، يا براى اولاد خود و كسانى كه اختيار آنان با او است قيّم و سرپرست معيّن كند، و كسى را كه به او وصيّت مىكنند «وصىّ» مىگويند.
مسأله 2704- كسى كه نمىتواند حرف بزند، اگر با اشاره يا كتابت مقصود خود را بفهماند براى هر كارى مىتواند وصيّت كند، بلكه كسى هم كه مىتواند حرف بزند اگر با كتابت يا اشارهاى كه مقصودش را بفهماند وصيّت كند صحيح است.
مسأله 2705- اگر نوشتهاى به امضا يا مهر ميّت ببينند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه به آن وصيّت كرده، بايد مطابق آن عمل كنند.
مسأله 2706- كسى كه وصيّت مىكند بايد مميّز و عاقل باشد و از روى اختيار وصيّت كند و كسى كه بدون اختيار وصيّت كرده اگر بعداً راضى شود وصيّت وى صحيح خواهد بود، وصيّت بچهاى كه به هفت سال نرسيده صحيح نيست و وصيّت بچهاى كه به هفت سال رسيده در مقدار اندك در صورت بجابودن صحيح است و بچهاى كه به ده سال رسيده مىتواند براى خويشاوندان نسبى خود تا مقدار يك سوم مال وصيّت كند، به شرط آن كه وصيّت وى از نظر عقلًا بجا و شايسته باشد، همچنين وصيّت سفيه اگر در نظر عقلًا بجا باشد نافذ است.
مسأله 2707- كسى كه به قصد خودكشى زخمى به خود بزند يا كار ديگرى انجام دهد اگر وصيّتى كند و سپس در اثر آن كار بميرد، وصيّتش صحيح نيست.
مسأله 2708- اگر انسان وصيّت كند كه چيزى از اموالش مال كسى باشد در صورتى كه آن شخص وصيّت را قبول كند، اگر چه قبولش در زمان زندهبودن وصيّتكننده باشد، بعد از مردن وصيّت كننده، مالك آن چيز مىگردد، بلكه ظاهراً اصلًا در وصيّت، قبول لازم نيست، بلكه همين مقدار كه كسى كه براى او وصيّت شده وصيّت را ردّ نكند براى درست شدن وصيّت كفايت مىكند.
مسأله 2709- وقتى انسان نشانههاى مرگ را در خود ديد بايد فوراً امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند يا به آنها اطّلاع دهد به گونهاى كه صاحبان مال بتوانند مال خود را در اختيار بگيرند، و اگر به مردم بدهكار است و موقعدادن آن بدهى رسيده بايد بدهد مگر صاحبان مال به باقى ماندن مال يا بدهى در دست وى راضى باشند، و اگر خودش نمىتواند مال يا بدهى را بدهد يا موقع دادن بدهى او نرسيده يا صاحبان مال به باقى ماندن مال در دست وى راضى باشند، چنانچه بترسد كه ورثه مال را به صاحبانش رد نكنند بايد به بهترين راه ممكن؛ مثلًا با وصيّتكردن يا شاهدگرفتن يا ثبت كتبى يا ثبت رسمى يا ... زمينۀ رسيدن مال را به صاحبان آن فراهم كند.
مسأله 2710- كسى كه نشانههاى مرگ را در خود مىبيند، اگر خمس و زكات و مظالم بدهكار است، بايد فوراً بدهد، و اگر نمىتواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد يا احتمال مىدهد كسى آنها را ادا نمايد، بايد وصيّت كند و همچنين است اگر حجّ بر او واجب باشد.
مسأله 2711- كسى كه نشانههاى مرگ را در خود مىبيند، اگر نماز و روزۀ قضا دارد، بايد وصيّت كند كه براى او نايب بگيرند، مگر مطمئن باشد كه كسى نماز و روزۀ او را بدون وصيّت هم بجا مىآورد، و اگر براى نايب گرفتن بايد از مال ميّت صرف كرد، به مقدار ثلث مال از مال ميّت بر مىدارند و براى برداشتن مقدار بيشتر از مال ميّت بايد ورثه اجازه دهند، و اگر مالى هم نداشته باشد بايد به بهترين راه ممكن كارى كند كه نماز و روزۀ او بجا آورده شود، مثلًا اگر احتمال دهد كسى بدون آن كه چيزى بگيرد آنها را انجام دهد، وصيّت مىكند تا نماز و روزۀ وى بجا آورده شود، و اگر قضاى نماز و روزۀ او به تفصيلى كه در مسألۀ 1399 گفته شد بر پسر بزرگترش واجب باشد، بايد به او اطّلاع دهد يا وصيّت كند كه براى او بجا آورد يا به طريق ديگر، كارى كند كه نماز و روزۀ او انجام گيرد.
مسأله 2712- كسى كه نشانههاى مرگ را در خود مىبيند، اگر مالى پيش كسى دارد يا در جايى پنهان كرده است كه ورثه نمىدانند، چنانچه به واسطۀ ندانستن، حقّشان از بين برود، بايد به آنان اطّلاع دهد و لازم نيست براى بچههاى صغير خود قيّم و سرپرست معيّن كند، ولى در صورتى كه بدون تعيين قيّم مالشان از بين مىرود يا خودشان ضايع مىشوند، بايد براى آنان قيّم امينى معيّن نمايد.
مسأله 2713- وصىّ بايد ديوانه و سفيه نباشد و أحوط اين است كه بالغ بوده و وصىّ مسلمان هم مسلمان باشد و در جايى كه وصيّت كردن لازم است بايد وصىّ مورد اطمينان باشد.
مسأله 2714- اگر كسى چند وصىّ براى خود معيّن كند، چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهايى به وصيّت عمل كنند، لازم نيست در انجام وصيّت از يكديگر اجازه بگيرند و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد كه همه با هم به وصيّت عمل كنند، يا نگفته باشد، بايد با نظر يكديگر به وصيّت عمل نمايند و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيّت عمل كنند، حاكم شرع آنها را مجبور مىكند و اگر اطاعت نكنند، حاكم شرع به طريقى كه نزديكترين راه به نظر موصّى مىداند وصيّت را اجرا مىكند، مثلًا به جاى همه يا يكى از آنان شخص يا اشخاص ديگرى معيّن نمايد.
مسأله 2715- اگر انسان از وصيّت خود برگردد؛ مثلًا بگويد: ثلث مالش را به كسى بدهند، بعد بگويد: به او ندهند، وصيّت باطل مىشود، و اگر وصيّت خود را تغيير دهد، مثل آن كه قيّمى براى بچههاى خود معيّن كند، بعد ديگرى را بجاى او قيّم نمايد، وصيّت اوّلش باطل مىشود و بايد به وصيّت دوم او عمل نمايند.
مسأله 2716- اگر كارى كند كه معلوم شود از وصيّت خود برگشته؛ مثلًا خانهاى را كه وصيّت كرده به كسى بدهند بفروشد، يا ديگرى را براى فروش آن وكيل نمايد، وصيّت باطل مىشود.
مسأله 2717- اگر وصيّت كند چيز معيّنى را به كسى بدهند، بعد وصيّت كند كه نصف همان را به ديگرى بدهند، بايد آن چيز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.
مسأله 2718- اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مىميرد، مقدارى از مالش را به كسى ببخشد و وصيّت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به كس ديگر بدهند بخشش وى صحيح است چنانچه در مسألۀ 2264 گذشت، و پس از كنارگذاشتن مقدار بخشيده شده، اگر مالى را كه وصيّت كرده به اندازۀ ثلث مال باشد يا ورثه اجازه دهند وصيّت صحيح است، و اگر ورثه اجازه ندهند تنها به اندازۀ ثلث نافذ مىباشد.
مسأله 2719- اگر وصيّت كند كه ثلث مال او را بفروشند و عايدى آن را به مصرفى برسانند، بايد مطابق گفتۀ او عمل نمايند.
مسأله 2720- اگر در مرضى كه به آن مرض مىميرد، بگويد كه مقدارى به كسى بدهكار است، چنانچه متّهم باشد كه براى ضررزدن به ورثه گفته است بايد مقدارى را كه معيّن كرده از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد اقرار او نافذ است و بايد از اصل مالش بدهند.
مسأله 2721- كسى را كه انسان وصيّت مىكند چيزى به او بدهند لازم نيست در حال وصيّت وجود داشته باشد، پس اگر وصيّت كند به بچهاى كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزى بدهند اگر آن بچه پس از مرگ وصيّتكننده موجود باشد لازم است آن چيز را به او بدهند و اگر موجود نباشد در مصرف ديگرى كه به نظر وصيّتكننده نزديكتر به مورد وصيّت باشد صرف مىكنند.
مسأله 2722- اگر انسان بفهمد كسى او را وصىّ كرده، چنانچه به اطّلاع وصيّتكننده برساند كه براى انجام وصيّت او حاضر نيست، لازم نيست بعد از مردن او به وصيّت عمل كند ولى اگر پيش از مردن او نفهمد كه او را وصىّ كرده يا بفهمد و به او اطّلاع ندهد كه براى عملكردن به وصيّت حاضر نيست در صورتى كه حرجى نباشد، بايد وصيّت او را انجام دهد، البتّه اگر به او گفته باشد كه اگر او را وصىّ كند حاضر به قبول آن نيست يا وصيّتكننده اين مطلب را از راه ديگرى بداند، در اين صورت لازم نيست به وصيّت عمل كند هر چند از وصىّ قرار دادن او اطّلاع نداشته باشد، و اگر وصيّتكننده از عدم رضايت وصىّ آگاه نباشد و وصىّ پيش از مرگ، موقعى ملتفت شود كه مريض به واسطۀ شدّت مرض نتواند به ديگرى وصيّت كند، در صورتى كه حرجى نباشد بايد وصيّت را قبول نمايد.
مسأله 2723- اگر كسى كه وصيّت كرده بميرد وصىّ نمىتواند مسئوليّت كار را بر عهدۀ ديگرى بگذارد و خود از مسئوليّت كار كناره گيرد، ولى اگر بداند مقصود وصيّتكننده اين نبوده كه وصىّ شخصا مسئول باشد، بلكه مقصودش فقط انجام امر وصيّت باشد، مىتواند مسئوليّت كار را به كسى واگذار نمايد كه به نظر وصيّت كننده با وصىّ تفاوتى ندارد.
مسأله 2724- اگر كسى دو نفر را با هم وصىّ كند، چنانچه يكى از آنها بميرد يا از شرايط لازم براى وصىّ (كه در مسألۀ 2713 گذشت) بيفتد، مثلًا ديوانه شود، اگر وصيّتكننده به متعدّدبودن وصىّ به طور مستقل نظر داشته باشد، حاكم شرع يك نفر را بجاى او معيّن مىكند و اگر هر دو بميرند يا از شرايط بيفتند، حاكم شرع دو نفر ديگر را معيّن مىكند، ولى اگر متعدّد بودن وصىّ به طور مستقل در نظر وصيّتكننده نبوده، بلكه مثلًا به خاطر متعدّدبودن فرزندان خود براى جلوگيرى از نزاع و دشمنى همه را وصىّ قرار داده باشد، با مرگ يكى يا از شرايط افتادن وى، شخص ديگرى به جاى وى جايگزين نمىشود.
مسأله 2725- اگر وصىّ نتواند به تنهايى مسئوليّت كارهاى ميّت را عهدهدار شود، حاكم شرع براى كمك او يك نفر ديگر را معيّن مىكند.
مسأله 2726- اگر مقدارى از مال ميّت در دست وصىّ تلف شود، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كرده يا بر خلاف نظر وصيّتكننده رفتار كرده، مثلًا ميّت وصيّت كرده است كه فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مال را به شهر ديگر برده و در راه از بين رفته، ضامن است و اگر كوتاهى نكرده و بر خلاف نظر وصيّتكننده هم رفتار ننموده، ضامن نيست.
مسأله 2727- هر گاه انسان كسى را وصىّ كند و بگويد كه اگر آن كس بميرد فلانى وصىّ باشد، بعد از آن كه وصىّ اوّل مرد، مسئوليّت امر بر عهدۀ وصىّ دوم قرار مىگيرد.
مسأله 2728- بدهكارى و حقوق لازم همچون خمس و زكات و مظالم و نيز حجّة الاسلام و حجّى را كه به جهت نذر كردن بر ميّت واجب شده است بايد از اصل مال ميّت بدهند، اگر چه ميّت براى آنها وصيّت نكرده باشد.
مسأله 2729- اگر مال ميّت از آنچه در مسألۀ قبل گفته شد زياد بيايد، چنانچه وصيّت كرده باشد كه ثلث يا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند، بايد به وصيّت او عمل كنند و اگر وصيّت نكرده باشد، آنچه مىماند مال ورثه است.
مسأله 2730- اگر مصرفى را كه ميّت معيّن كرده، از ثلث مال او بيشتر باشد، وصيّت او در بيشتر از ثلث در صورتى صحيح است كه ورثه حرفى بزنند يا كارى كنند يا با سكوت آنها معلوم شود وصيّت را اجازه نمودهاند و تنها راضىبودن آنها كافى نيست، و اگر مدّتى بعد از مردن او هم اجازه نمايند صحيح است و چنانچه بعضى از ورثه اجازه و بعضى ردّ نمايند، وصيّت فقط در سهم آنهايى كه اجازه نمودهاند صحيح و نافذ است.
لازم به توضيح است كه در مورد هر وارث بايد ديد كه آيا مقدارى كه به وسيلۀ وصيّت از سهم الارث وى كم مىشود از ثلث سهم او بيشتر است يا خير؟ و در صورت اوّل اجازۀ وى در نافذبودن وصيّت شرط است.
بنابراين اگر شخصى زمينى داشته باشد و وصيّت كند كه تمام يا قسمتى از آن را به مصرف برسانند، چون زن از زمين ارث نمىبرد، نظر وى در اين وصيّت نقشى ندارد، و اگر مرد 3 ميليون تومان پول داشته باشد و زمينى داشته باشد كه 3 ميليون تومان مىارزد، اگر وصيّت كند كه دو ميليون از پول وى را به مصرفى برسانند، در اينجا نسبت به سهم ديگر ورثه وصيّت به اندازۀ ثلث است ولى نسبت به سهم همسر، وصيّت بيشتر از ثلث مىباشد و بايد تنها نظر وى را نسبت به بيشتر از ثلث جلب نمود، و همين طور اگر نسبت به چيزهايى كه پس از مرگ پدر به پسر بزرگتر مىرسد و در مسأله 2794 گفته خواهد شد وصيّتى كند، تنها نظر پسر بزرگتر در مقدار بيشتر از ثلث تأثير دارد.
مسأله 2731- اگر مصرفى را كه ميّت معيّن كرده، از ثلث مال او بيشتر باشد، و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيّت او عملى شود، بعد از مردن او نمىتوانند از اجازۀ خود برگردند.
مسأله 2732- اگر وصيّت كند كه از ثلث او خمس و زكات يا بدهى ديگر او را بدهند و براى نماز و روزۀ او اجير بگيرند و كار مستحبّى هم مثل اطعام به فقراء بدهند، بايد اوّل خمس و زكات يا بدهى ديگر او را از ثلث بدهند و چنانچه ثلث كفايت نكند باقى مانده را از اصل مال بر مىدارند و اگر پس از برداشتن خمس و زكات يا بدهى ديگر ميّت چيزى از ثلث زياد آمد براى نماز و روزۀ او اجير مىگيرند و اگر از آن هم زياد آمد به مصرف كار مستحبّى كه معيّن كرده مىرسانند، و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازۀ خمس و زكات يا بدهى ديگر او باشد و ورثه هم اجازه ندهند كه بيشتر از ثلث مال مصرف شود، وصيّت براى نماز و روزه و كارهاى مستحبّى باطل است.
مسأله 2733- اگر وصيّت كند كه بدهى او را بدهند و براى نماز و روزۀ او اجير بگيرند و كار مستحبّى هم انجام دهند، چنانچه وصيّت نكرده باشد كه اينها را از ثلث بدهند، بايد بدهى او را از اصل مال بدهند و اگر چيزى زياد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهاى مستحبّى كه معيّن كرده برسانند و در صورتى كه ثلث كافى نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند، بايد وصيّت او عملى شود و اگر اجازه ندهند بايد نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چيزى زياد آمد به مصرف كار مستحبّى كه معيّن كرده برسانند.
مسأله 2734- اگر كسى بگويد كه ميّت وصيّت كرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفتۀ او را تصديق كنند، يا قسم بخورد و يك مرد عادل هم گفتۀ او را تصديق نمايد يا يك مرد عادل و دو زن عادله يا چهار زن عادله به گفتۀ او شهادت دهند، بايد مقدارى را كه مىگويد به او بدهند، و اگر يك زن عادله شهادت دهد، بايد يك چهارم چيزى را كه مطالبه مىكند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، بايد سه چهارم آن را به او بدهند، و نيز اگر دو كافر ذمّى كه در دين خود عادل باشند گفتۀ او را تصديق كنند، در صورتى كه ميّت ناچار بوده است كه وصيّت كند و مرد و زن مسلمان عادلى هم در موقع وصيّت نبوده، بايد چيزى را كه مطالبه مىكند به او بدهند.
مسأله 2735- اگر كسى بگويد من وصىّ ميّتم كه مال او را به مصرفى برسانم، يا ميّت مرا قيّم بچههاى خود قرار داده و به صدق گفتار وى اطمينان نباشد در صورتى حرف او قبول مىشود كه دو مرد عادل گفتۀ او را تصديق نمايند.
مسأله 2736- اگر وصيّت كند چيزى از مال او براى كسى باشد و آن كس پيش از آن كه قبول يا رد نمايد بميرد، تا وقتى ورثۀ او وصيّت را ردّ نكردهاند مىتوانند آن را قبول نمايند ولى اين حكم در صورتى است كه وصيّتكننده از وصيّت خود برنگردد وگرنه آن كس حقّى به آن چيز ندارد.