موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام غصب
غصب آن است كه انسان از روى ظلم، بر مال يا حقّ كسى مسلّط شود و اين يكى از گناهان كبيره است كه اگر كسى انجام دهد در قيامت به عذاب سخت گرفتار مىشود، از حضرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه هر كس يك وجب زمين از ديگرى غصب كند، در قيامت آن زمين را از هفت طبقۀ آن مثل طوق به گردن او مىاندازند.
مسأله 2554- اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى ديگرى كه براى عموم ساخته شده استفاده كنند، حقّ آنان را غصب نموده و همچنين است اگر كسى نگذارد جايى را كه ديگرى به آن پيشى گرفته، استفاده كند.
مسأله 2555- چيزى را كه انسان پيش طلبكار گرو مىگذارد، بايد پيش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پيش از آن كه طلب او را بدهد آن چيز را از او بگيرد، حقّ او را غصب كرده است.
مسأله 2556- مالى را كه نزد كسى گرو گذاشتهاند، اگر ديگرى غصب كند صاحب مال و طلبكار مىتوانند چيزى را كه غصب كرده از او مطالبه نمايند و چنانچه آن چيز را از او بگيرند، باز هم در گرو است و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن را بگيرند، آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو مىباشد.
مسأله 2557- اگر انسان چيزى را غصب كند، بايد هرچه زودتر به صاحبش يا ولىّ او برگرداند و اگر به وكيل او هم بازگرداند به منزلۀ اين است كه به خود صاحب بازگردانده است.
مسأله 2558- اگر از چيزى كه غصب كرده منفعتى به دست آيد، مثلًا از گوسفندى كه غصب كرده برهاى پيدا شود، مال صاحب مال است و نيز كسى كه مثلًا خانهاى را غصب كرده، اگر چه در آن ننشيند بايد اجارۀ آن را بدهد، مگر آن كه بر فرض غصب نكردن هم اجاره دادن آن خانه و استفاده از آن براى مالك مقدور نباشد كه در صورتى كه غاصب در آن ننشيند لازم نيست اجارۀ آن را بدهد.
مسأله 2559- اگر از بچۀ نابالغ يا ديوانه يا سفيه چيزى را كه مال او است غصب كند، بايد آن را به ولىّ او بدهد و اگر آن را به ولىّ ندهد يا به دست آن بچه يا ديوانه يا سفيه بدهد و از بين برود، ضامن است.
مسأله 2560- هرگاه دو نفر با هم چيزى را غصب كنند هر كدام آنان به نسبت استيلايى كه پيدا كرده ضامن آن است و چنانچه هر دو بر تمام آن چيز تسلّط داشته باشند، هركدام از آنان ضامن آن چيز است اگر چه هر يك به تنهايى نمىتوانسته آن را غصب كند.
مسأله 2561- اگر چيزى را كه غصب كرده با چيز ديگرى مخلوط كند، مثلًا گندمى را كه غصب كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آنها ممكن است، اگر چه زحمت داشته باشد، بايد جدا كند و به صاحبش برگرداند مگر بداند كه صاحب آن به گونۀ ديگرى راضى است.
مسأله 2562- اگر چيزى را كه ساختن آن حرام است ولى نگاه داشتن آن حرام نيست غصب كند و آن را خراب كند، بايد آن را به همراه تفاوت قيمتش به صاحبش بازگرداند.
همچنين اگر مثلًا گوشوارهاى را كه غصب كرده خراب نمايد، چنانچه براى اين كه تفاوت قيمت ندهد، بگويد آن را مثل اوّلش مىسازم، مالك مجبور نيست قبول نمايد و مالك نيز نمىتواند او را مجبور كند كه آن را مثل اوّلش بسازد، مگر درست كردن آن مشقّتى براى غاصب نداشته باشد كه مالك مىتواند غاصب را مجبور كند.
مسأله 2563- اگر چيزى را كه غصب كرده به طورى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود؛ مثلًا طلايى را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد مال را به همين صورت بده، بايد به او بدهد و نمىتواند براى زحمتى كه كشيده مزد بگيرد، بلكه بدون اجازۀ مالك حقّ ندارد آن را به صورت اوّلش درآورد، و اگر بدون اجازۀ او آن چيز را مثل اوّلش كند، بايد تفاوت قيمت ساخته و نساخته را هم به صاحبش بدهد.
مسأله 2564- اگر چيزى را كه غصب كرده به طورى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود، و صاحب مال بگويد بايد آن را به صورت اوّل درآورى واجب است آن را به صورت اوّلش درآورد، و چنانچه قيمت آن به واسطۀ تغيير دادن از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلايى را كه غصب كرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد: بايد به صورت اوّلش درآورى، در صورتى كه بعد از آب كردن، قيمت آن از پيش از گوشواره ساختن كمتر شود، بايد تفاوت آن را بدهد.
البتّه اگر كم شدن قيمت به جهت اختلاف قيمت بازار باشد (نه به خاطر پديد آمدن نقصى در خود آن گوشواره يا ويژگىهاى آن) پرداخت تفاوت قيمت لازم نيست.
مسأله 2565- اگر در زمينى كه غصب كرده زراعت كند، يا درخت بنشاند زراعت و درخت و ميوۀ آن مال خود اوست، و چنانچه صاحب زمين راضى نباشد كه زراعت و درخت در زمين بماند، كسى كه غصب كرده بايد فوراً زراعت يا درخت خود را اگر چه ضرر نمايد از زمين بكند، و نيز بايد اجارۀ زمين را در مدّتى كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد و خرابىهايى را كه در زمين پيدا شده، درست كند؛ مثلًا جاى درختها را پر كند، و اگر به واسطۀ اينها قيمت زمين از اوّلش كمتر شود، بايد تفاوت آن را هم بدهد، و نمىتواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد، يا اجاره دهد، و نيز صاحب زمين نمىتواند او را مجبور كند كه درخت يا زراعت را به او بفروشد.
مسأله 2566- اگر صاحب زمين راضى شود كه زراعت و درخت در زمين او بماند كسى كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت و زراعت را بكند، ولى بايد اجارۀ آن زمين را از وقتى كه غصب كرده تا وقتى كه صاحب زمين راضى شده بدهد.
مسأله 2567- اشياء بر دو گونهاند: قيمى و مثلى:
مراد از «قيمى» چيزى است كه تهيّۀ مثل آن از هر جهت، براى معمول افراد آسان نيست.
مراد از «مثلى» چيزى است كه تهيّۀ مثل آن از هر جهت، براى معمول افراد آسان است.
اگر كسى يكى از اشياء قيمى همچون گاو و گوسفند را غصب كند و آن چيز از بين برود، بايد قيمت آن را بدهد ولى اگر غاصب، مثل چيزى را كه تلف شده، از هر جهت، مالك باشد- مثلًا گوسفندى با مشخّصات گوسفند تلف شده را از كسى طلب داشته باشد- يا تهيّۀ مثل چيز تلف شده براى شخص غاصب آسان باشد، مالك مىتواند غاصب را مجبور كند كه مثل را به وى تحويل دهد، ولى اگر تهيّۀ مثل براى غاصب دشوار باشد يا بايد براى تهيّۀ آن بيش از قيمت آن بپردازد، لازم نيست مثل را تحويل دهد بلكه مىتواند قيمت آن را به مالك بپردازد و چنانچه قيمت بازار آن فرق كرده باشد، بايد قيمت زمان تلف شدن را بدهد هر چند احتياط مستحب آن است كه بالاترين قيمتى را كه از زمان غصب كردن تا زمانى كه مىخواهد قيمت را بدهد، پيدا كرده بدهد.
مسأله 2568- اگر چيزى را كه غصب كرده «قيمى» باشد (همچون گوسفند) و از بين برود، چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد، ولى در مدّتى كه پيش او بوده به جهتى؛ همچون چاق شدن يا بهبود گوشت آن، گرانتر شده باشد، بايد بالاترين قيمت وقتى را كه در نزد وى بوده بدهد.
مسأله 2569- اگر چيزى را كه غصب كرده «مثلى» باشد (همچون گندم و جو) و از بين برود، بايد مثل همان چيزى را كه غصب كرده بدهد و چيزى را كه مىدهد بايد خصوصيّاتش مثل چيزى باشد كه آن را غصب كرده و از بين رفته است.
مسأله 2570- اگر چيزى را كه غصب كرده ديگرى از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال مىتواند عوض آن را از هر يك از آنان بگيرد، يا عوض مال خود را از هر دو (از هر كدام آنان مقدارى از عوض را) بگيرد، و چنانچه عوض مال را از اوّلى بگيرد، اوّلى مىتواند آنچه را داده از دومى بگيرد ولى اگر از دومى كه آن چيز پيش او تلف شده بگيرد، او نمىتواند آنچه را داده از اوّلى بگيرد.
مسأله 2571- اگر چيزى را كه مىفروشد يكى از شرطهاى صحّت معامله در آن نباشد، مثلًا چيزى را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند بدون وزن معامله نمايند، معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله راضى باشند كه در مال يكديگر تصرّف كنند اشكال ندارد، وگرنه چيزى را كه از يكديگر گرفتهاند مثل مال غصبى است و بايد آن را به هم برگردانند، و در صورتى كه مال هر يك در دست ديگرى تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2572- هرگاه مالى را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند يا مدّتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد، در صورتى كه آن مال تلف شود، بنا بر احتياط با يكديگر مصالحه كنند.