موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام عاريه
مسأله 2353- «عاريه» آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چيزى هم از او نگيرد.
مسأله 2354- لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند، و اگر مثلًا لباس را به قصد عاريه به كسى بدهد و او هم به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است.
مسأله 2355- عاريهدادن چيز غصبى و چيزى كه مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده؛ مثلًا آن را اجاره داده در صورتى صحيح است كه مالك چيز غصبى يا كسى كه آن چيز را اجاره كرده، عاريه دادن را اجازه دهد.
مسأله 2356- چيزى را كه منفعتش مال انسان است، مثلًا آن را اجاره كرده مىتواند آن را به كسى كه مورد اعتماد است و عاريه دادن به وى براى مال خطر نداشته باشد عاريه بدهد، ولى اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمىتواند آن را به ديگرى عاريه دهد.
مسأله 2357- اگر ديوانه و بچه و مفلّس و سفيه مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست. همچنين اگر كسى عاريهدهنده را مجبور كرده باشد، عاريه باطل است، مگر بعداً آن را اجازه دهد، امّا اگر ولىّ ديوانه يا بچه يا سفيه مصلحت بداند مىتواند مال آنها را عاريه دهد و نيز اگر بچۀ مميّز يا شخص سفيه با اذن يا اجازۀ ولىّ، يا شخص مفلّس با اذن يا اجازۀ طلبكاران مال خود را عاريه بدهند، صحيح مىباشد.
مسأله 2358- اگر انسان در نگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن هم زيادهروى ننمايد و اتّفاقاً آن چيز تلف شود ضامن نيست، ولى چنانچه شرط كند كه اگر تلف شود عاريهكننده ضامن باشد، يا چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2359- اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نيست.
مسأله 2360- اگر عاريهدهنده بميرد، چنانچه دربارۀ عاريه وصيّتى كرده و براى آن وصىّ تعيين كرده باشد، عاريهگيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به وصىّ او بدهد و اگر وصيّتى نكرده يا براى آن وصىّ تعيين نكرده باشد، بايد آن را به ورثه يا ولىّ يا وكيل آنها بدهد.
مسأله 2361- اگر عاريهدهنده طورى شود كه شرعاً نتواند در مال خود تصرّف كند، مثلًا ديوانه شود، عاريهكننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولىّ او بدهد.
مسأله 2362- عاريه عقدى غيرلازم است بنابراين كسى كه چيزى را عاريه داده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد، و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد مگر شرط شود كه عاريهدهنده يا عاريهگيرنده يا هر دو حقّ به هم زدن معامله را نداشته باشند كه بايد بر طبق شرط عمل شود.
مسأله 2363- عاريه دادن چيزى كه استفادۀ حلال ندارد، مثل آلات لهو و قمار و همچنين عاريه دادن چيزى كه هم استفادۀ حلال و هم استفادۀ حرام دارد براى استفادۀ حرام باطل است.
مسأله 2364- عاريهدادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن و عاريهدادن حيوان نر براى كشيدن بر ماده صحيح است.
مسأله 2365- اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك يا وكيل يا ولىّ او بدهد و بعد آن چيز تلف شود، عاريهكننده ضامن نيست، ولى اگر بدون اجازۀ صاحب مال يا وكيل يا ولىّ او آن را به جايى ببرد كه صاحبش معمولًا به آنجا مىبرده، مثلًا اسب را در اصطبلى كه صاحبش براى آن درست كرده ببندد و بعد تلف شود، يا كسى آن را تلف كند ضامن است.
مسأله 2366- اگر چيز نجس را براى كارى كه شرط آن پاكى است عاريه دهد، مثلًا ظرف نجس را عاريه دهد كه در آن غذا بخورند، بايد نجسبودن آن را به كسى كه عاريه مىكند بگويد و امّا اگر لباس نجس را براى نماز خواندن عاريه دهد لازم نيست نجس بودنش را اطّلاع دهد مگر عاريهكننده نجس بودن آن را قبلًا مىدانسته و فعلًا فراموش كرده، كه بايد عاريهدهنده نجس بودن آن را به وى گوشزد كند.
مسأله 2367- انسان چيزى را كه عاريه كرده بدون اذن يا اجازۀ صاحب آن نمىتواند به ديگرى اجاره يا عاريه دهد.
مسأله 2368- اگر چيزى را كه عاريه كرده با اذن يا اجازۀ صاحب آن به ديگرى عاريه دهد، چنانچه كسى كه اوّل آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود، عاريۀ دومى باطل نمىشود.
مسأله 2369- اگر بداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است، بايد آن را به صاحبش يا ولىّ يا وكيل صاحبش برساند و نمىتواند به عاريهدهنده بدهد.
مسأله 2370- اگر مالى را كه مىداند غصبى است عاريه كند و از آن استفادهاى ببرد و در دست او از بين برود، مالك مىتواند عوض مال و عوض استفادهاى را كه عاريهكننده برده، از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند، و اگر از عاريهكننده بگيرد، او نمىتواند چيزى را كه به مالك مىدهد از عاريهدهنده مطالبه كند، و اگر عاريهكننده از مال استفاده نكند، ولى در صورتى كه غاصب مال را غصب نمىكرد، مورد استفاده مالك قرار مىگرفت، مالك مىتواند عوض اين استفاده را از عاريهكننده يا از كسى كه مال را غصب كرده بگيرد.
مسأله 2371- اگر نداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است و در دست او از بين برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد، او هم مىتواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريهدهنده مطالبه نمايد، ولى اگر چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد يا عاريهدهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد، نمىتواند چيزى را كه به صاحب مال مىدهد، از عاريهدهنده مطالبه نمايد.