موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احكام ميت
غسل مس ميت
مسأله 527- اگر كسى بدن انسان مردهاى را كه سرد شده و غسلش ندادهاند، مس كند؛ يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند، بايد غسل مس ميت نمايد؛ چه در خواب مس كند چه در بيدارى، با اختيار مس كند يا بىاختيار، حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد بنابر احتياط بايد غسل كند؛ ولى اگر حيوان مردهاى را مس كند، غسل بر او واجب نيست.
مسأله 528- براى مس مردهاى كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست، اگر چه جايى را كه سرد شده مس كند.
مسأله 529- اگر موى ريز خود را به بدن ميت برساند، يا بدن خود را به موى ريز ميت يا موى ريز خود را به موى ريز ميت برساند، احتياط آن است كه غسل كند و اين حكم در موهاى بلند جارى نيست، بلكه غسل مطابق احتياط استحبابى است.
مسأله 530- براى مس بچه مرده؛ حتى بچه سقط شدهاى كه چهار ماه او تمام شده، غسل مس ميت واجب است، بلكه بنابر احتياط مستحب براى مس بچه سقط شدهاى كه از چهار ماه كمتر دارد، غسل كند و اگر بچه چهار ماههاى مرده به دنيا آمده و بدنش سرد شده باشد، بنابر احتياط مادر او غسل مس ميت كند.
مسأله 531- بچهاى كه بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنيا مىآيد، بنابر احتياط وقتى بالغ شد، لازم است غسل مس ميت كند و اگر در هنگامى كه مميّز بود غسل كند، غسلش صحيح است و لازم نيست پس از بالغ شدن دوباره غسل كند.
مسأله 532- اگر انسان، ميتى را كه سه غسل او كاملًا تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمىشود؛ ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود جايى از بدن او را مس كند؛ اگر چه غسل سوم آن قسمت تمام شده باشد، بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 533- اگر ديوانه يا بچه نابالغى ميت را مس كند، بعد از آن كه ديوانه عاقل يا بچه بالغ شد، بايد غسل مس ميت نمايد و اگر بچه هنگامى كه مميّز است غسل كند غسل او صحيح است و لازم نيست پس از بالغ شدن دوباره غسل كند.
مسأله 534- اگر از بدن زنده يا مردهاى كه غسلش ندادهاند، قسمتى كه داراى استخوان است جدا شود و پس از سرد شدن و پيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بنابر احتياط بايد غسل مس ميت كند ولى اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد، براى مس آن غسل واجب نيست.
مسأله 535- براى مس استخوانى كه گوشت ندارد و آن را غسل ندادهاند؛ چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده، بنابر احتياط بايد غسل كرد، و همچنين است براى مس دندانى كه از مرده جدا شده، در صورتى كه آن را غسل نداده باشند، ولى براى مس دندانى كه از زنده جدا شده، و گوشت ندارد يا گوشت آن خيلى كم است، غسل واجب نيست.
مسأله 536- غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام داد، ولى كسى كه مس ميت كرده اگر بخواهد نماز بخواند، احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد.
مسأله 537- اگر چند ميت را مس كند، يا يك ميت را چند بار مس نمايد، يك غسل كافى است.
مسأله 538- براى كسى كه بعد از مس ميت غسل نكرده است، بودن در مسجد- ولو در غير حال مرور- و نزديكى با زن و خواندن سورههايى كه سجده واجب دارد- حتى آيههاى سجده آن- مانعى ندارد، ولى براى نماز و مانند آن بايد غسل كند.
[غسل ميت]
احكام محتضر
مسأله 539- مسلمانى را كه محتضر است؛ يعنى در حال جان دادن مىباشد، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بنابر احتياط مستحب در صورت امكان به پشت بخوابانند به طورى كه كف پايش به طرف قبله باشد.
مسأله 540- احتياط واجب آن است كه بعد از مرگ فرد مسلمان، تا بلند كردن جنازه او را، به گونهاى كه در مسأله قبل گفته شد رو به قبله بخوابانند، همچنين بنابر احتياط مستحب در حال غسل نيز تا وقتى كه غسل تمام نشده او را رو به قبله بخوابانند ولى بعد از آن كه غسلش تمام شد، بهتر آن است كه او را مثل حالتى كه بر او نماز مىخوانند بخوابانند.
مسأله 541- بر هر مسلمان شايسته است محتضر مسلمان را رو به قبله كند و اين كار مطابق احتياط استحبابى است و بنابر احتياط استحبابى از ولىّ محتضر اجازه بگيرند.
مسأله 542- مستحب است شهادتين و اقرار به امامت دوازده امام عليهم السلام و ساير عقايد حقه را به كسى كه در حال جان دادن است، طورى تلقين كنند كه بفهمد، و نيز مستحب است چيزهايى را كه گفته شد تا وقت مرگ تكرار كنند.
مسأله 543- مستحب است اين دعا را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد:
«اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَاقْبَلْ مِنِّي اليَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ، يٰا مَنْ يَقْبَلُ اليَسِيرَ ويَعْفُو عَنِ الكَثِير، إقْبَلْ مِنِّي اليَسِيرَ، واعْفُ عَنِّي الكَثِير، إنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ، أَللّٰهُمَّ ارْحَمْني فَإِنَّكَ رَحِيمٌ».
مسأله 544- مستحب است كسى را كه سخت جان مىدهد، اگر ناراحت نمىشود، به جايى كه نماز مىخوانده ببرند.
مسأله 545- مستحب است براى راحت شدن محتضر بر بالين او سورههاى مباركه «يس» و «صافات» و «احزاب» و «آية الكرسى» و دو آيه بعد آن تا «هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ» و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره را بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.
مسأله 546- تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيزى روى شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.
احكام بعد از مرگ
مسأله 547- بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه ميت را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچهاى روى او بيندازند، و اگر شب مرده است در جايى كه مرده چراغ روشن كنند، و براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند و در دفن او عجله نمايند. ولى اگر يقين به مردن او ندارند بايد صبر كنند تا معلوم شود، و نيز اگر ميت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد، بايد به قدرى دفن را عقب بيندازند كه شكم او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و شكم او را بدوزند.
تجهيز ميت
مسأله 548- غسل و كفن و نماز و دفن ميت مسلمان؛ اگر چه دوازده امامى نباشد، بر هر مكلفى واجب است و اگر بعضى انجام دهند، از ديگران ساقط مىشود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كردهاند.
مسأله 549- اگر كسى مشغول كارهاى ميت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند ولى اگر او عمل را نيمهكاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
مسأله 550- اگر انسان اطمينان كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميت شده، واجب نيست به كارهاى ميت اقدام كند ولى اگر شك يا گمان غيراطمينانى دارد، بايد اقدام نمايد.
مسأله 551- اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام دادهاند، بايد دوباره انجام دهد. ولى اگر گمان دارد كه باطل بوده، يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.
مسأله 552- براى غسل و كفن و نماز و دفن ميت، بايد رضايت ولىّ را احراز كنند.
مسأله 553- ولىّ زن شوهر او است، و بعد از او خويشاوندان نسبى به ترتيب طبقات ارث، و در هر طبقه مردها بر زنها مقدماند، و در صورت تعدّد بنابر احتياط از همه بايد اجازه گرفته شود.
مسأله 554- اگر كسى بگويد: من ولى ميت هستم، يا ولىّ ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم يا بگويد: راجع به امور تجهيز ميت من وصىّ او مىباشم، چنانچه به حرف او اطمينان دارند، يا ميت در تصرف اوست، يا اين كه دو مرد عادل به گفته او شهادت دهند، بايد حرف او را قبول كرد.
مسأله 555- اگر ميت براى غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولىّ، كس ديگرى را معيّن كند احتياط آن است كه ولىّ و آن كس هر دو اجازه بدهند و كسى كه ميت او را براى انجام اين كارها معيّن كرده، مىتواند اين وصيت را رد كند؛ ولى اگر آن را رد نكند يا رد آن به وصيت كننده نرسد تا بميرد، لازم است وصى پس از مرگ به آن عمل كند.
احكام غسل ميت
مسأله 556- واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول: با آبى كه با سدر مخلوط باشد، دوم: با آبى كه با كافور مخلوط باشد، سوم: با آب خالص.
مسأله 557- سدر و كافور بايد به اندازهاى زياد نباشد، كه آب را مضاف كند و به اندازهاى هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 558- اگر سدر و كافور به اندازهاى كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط مستحب مقدارى كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند.
مسأله 559- اگر كسى در حال احرام بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جاى آن بايد با آب خالص غسلش بدهند، مگر اين كه در احرام حج بوده و حلق يا تقصير و سعى بين صفا و مروه كرده باشد يا در احرام عمره مفرده بوده و حلق يا تقصير نموده باشد.
مسأله 560- اگر سدر و كافور يا يكى از اينها پيدا نشود، يا استعمال آن جايز نباشد؛ مثل آن كه غصبى باشد، بايد به جاى هر كدام كه ممكن نيست ميت را با آب خالص غسل دهند و بنابر احتياط مستحب يك تيمم نيز بنمايند.
مسأله 561- كسى كه ميت را غسل مىدهد بايد مسلمان دوازده امامى و عاقل و بالغ يا مميّز بوده و غسل را درست انجام دهد ولى اگر ميت مسلمان غير دوازده امامى را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تكليف از مسلمان دوازده امامى ساقط است.
مسأله 562- كسى كه ميت را غسل مىدهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعنى غسل را براى خداوند انجام دهد.
مسأله 563- غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او، جايز نيست، و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده، چنانچه پدر يا مادر يا جدّ يا جدّه نزديك او مسلمان بوده، يا به جهت ديگرى محكوم به اسلام باشد، بايد او را غسل دهند در غير اين صورت غسل دادن او جايز نيست.
مسأله 564- بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچهاى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
مسأله 565- حرام است مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد ولى زن مىتواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مىتواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را در حال اختيار غسل ندهد.
مسأله 566- مرد مىتواند دختر بچهاى را كه سن او از سه سال بيشتر نيست، غسل دهد؛ و زن هم مىتواند پسر بچهاى را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.
مسأله 567- اگر براى غسل دادن ميت مرد، مرد پيدا نشود، زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند، مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه ازدواج با او محرم شدهاند، مثل عروس و مادرزن، يا به واسطه شيرخوردن با او محرم شدهاند غسلش مىدهند و بنابر احتياط در هنگام غسل بايد لباس يا چيزى كه بدن او را بپوشاند بر او باشد، و نيز اگر براى غسل ميت زن، زن ديگرى نباشد، مردهايى كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه ازدواج يا شيرخوردن با او محرم شدهاند او را غسل مىدهند، و بنابر احتياط او را با لباس غسل دهند.
مسأله 568- اگر ميت و كسى كه او را غسل مىدهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند، بهتر است كه غير از عورت، جاهاى ديگر ميت برهنه باشد.
مسأله 569- نگاه كردن به عورت ميت حرام است، و كسى كه او را غسل مىدهد اگر نگاه كند؛ هر چند معصيت كرده، غسل باطل نمىشود. ولى نگاه كردن زن و شوهر و كسانى كه در حكم آنها هستند به عورت يكديگر جايز است، هر چند احتياط مستحب در ترك است.
مسأله 570- اگر جايى از بدن ميت نجس باشد چنانچه با همان آبى كه براى غسل بر وى ريخته مىشود پاك شود، غسل صحيح است و احتياط مستحب آن است كه پيش از آن كه آنجا را غسل بدهند آب بكشند، بلكه بهتر آن است كه تمام بدن ميت، پيش از شروع به غسل از جهت نجاستهاى ديگر پاك باشد.
مسأله 571- غسل ميت مثل غسل جنابت است، با اين فرق كه احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است، ميت را غسل ارتماسى ندهند، و در غسل ترتيبى ميت لازم است طرف راست را پيش از طرف چپ بشويند، و نيز اگر ممكن است بنا بر احتياط مستحب هر يك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند، بلكه آب را روى آن بريزند.
مسأله 572- كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت براى او كافى است.
مسأله 573- مزد گرفتن براى غسل دادن ميت حرام است، و اگر كسى براى گرفتن مزد، ميت را غسل دهد، آن غسل باطل است؛ ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل حرام نيست.
مسأله 574- در غسل ميت، غسل جبيرهاى مشروع نيست و اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعى داشته باشد، بايد ميت را يك تيمم دهند و بنابر احتياط مستحب عوض هر غسل ميت را يك تيمم دهند و در غير تيمم اول ساير تيممها را رجاءً انجام دهند، و كسى كه ميت را سه تيمم مىدهد اگر در يكى از آنها قصد ما فى الذمه نمايد؛ يعنى نيت كند كه اين تيمم را براى آن كه به تكليف عمل شده باشد، انجام مىدهم، بىاشكال تيمم چهارم لازم نيست.
مسأله 575- كسى كه ميت را تيمم مىدهد، بايد دست خود را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهاى ميت بكشد و اگر ممكن باشد، احتياط مستحب آن است كه با دست ميت هم او را تيمم بدهد.
احكام كفن ميت
مسأله 576- ميت را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسرى مىگويند، كفن نمايند.
مسأله 577- لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه از سينه تا روى پا برسد، و پيراهن بايد، از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه تا روى پا برسد، و درازاى سرتاسرى، بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و نيز پهناى آن بايد به اندازهاى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.
مسأله 578- مقدارى از لنگ، كه از ناف تا زانو را مىپوشاند و مقدارى از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را مىپوشاند، مقدار واجب كفن است و آنچه بيشتر از اين مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحب كفن مىباشد، البته مقدارى از كفن كه كمتر از آن مطابق شؤون ميت نيست داخل در مقدار واجب كفن است.
مسأله 579- اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را كه در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشكال ندارد، و احتياط آن است كه مقدار مستحب و مقدار احتياطى كفن را از سهم وارثى كه به جهتى همچون عدم بلوغ يا جنون يا افلاس از تصرف در اموال خود ممنوع است بر ندارند، همچنين بنابر احتياط در اين مقدار رضايت ديگر ورثه هم جلب شود.
مسأله 580- اگر كسى وصيت كرده باشد كه در كفن كردن رعايت مقدار مستحب را نيز بنمايند يا وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مسألۀ قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولى مصرف آن را معيّن نكرده باشد، يا فقط مصرف مقدارى از آن را معيّن كرده باشد، مىتوانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.
مسأله 581- اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند، احتياط آن است كه مقدار واجب كفن را با ملاحظه شأن ميت به ارزانترين قيمتى كه ممكن است تهيه نمايند. ولى اگر كسانى از ورثه كه ممنوع از تصرف نيستند اجازه بدهند كه از سهم آنان بردارند، مقدارى را كه اجازه دادهاند، از سهم آنان مىشود برداشت.
مسأله 582- كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد، و همچنين اگر زن را به شرحى كه در فصل احكام طلاق گفته مىشود، طلاق رجعى بدهند و در زمان عده بميرد، شوهرش بايد كفن او را بدهد، و چنانچه شوهر به جهتى چون عدم بلوغ و ديوانگى و سفاهت از تصرف در اموال ممنوع باشد، ولىّ شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.
مسأله 583- دادن كفن ميت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه پرداخت مخارج او در حال زندگى بر آنان واجب باشد.
مسأله 584- احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدرى نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.
مسأله 585- كفن كردن با چيز غصبى اگر چه چيز ديگرى هم پيدا نشود جايز نيست، و چنانچه كفن ميت غصبى باشد و صاحب آن راضى نباشد بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند؛ ولى اگر اين كار توهين به ميت باشد، نبش قبر ميّت جايز نيست، بلكه به صاحب آن عوض كفن را از مال ميت و اگر ميت شوهر داشته باشد از مال شوهر وى مىدهند.
مسأله 586- كفن كردن ميت با چيز نجس؛ مانند پوست مردارى كه خون جهنده دارد و پارچهاى كه از موى سگ و خوك بافته شده و پارچهاى كه نجس شده باشد، در حال اختيار جايز نيست، ولى در حال ناچارى اشكال ندارد، همچنين كفن كردن ميت با پارچهاى كه در آن ابريشم به اندازه غير ابريشم يا بيشتر از آن بكار رفته در حال اختيار جايز نيست و بنابر احتياط مستحب با پارچهاى كه با طلا بافته شده نيز در حال اختيار كفن نكنند.
مسأله 587- بنابر احتياط مستحب با پارچهاى كه از پشم يا موى حيوان حرامگوشت يا پوست حيوان حلالگوشت تهيه شده، كفن نكنند؛ بلكه احتياط مستحب آن است كه از مو و پشم حيوان حلالگوشت نيز كفن نكنند.
مسأله 588- اگر كفن ميت به نجاست خود او يا به نجاست ديگرى نجس شود چنانچه با شستن مقدار نجس يا بريدن آن از مقدار واجب خارج نمىشود، بايد بشويند يا ببرند يا آن را تعويض كنند؛ هر چند در قبر گذاشته شده باشد، مگر آن كه كفن پس از دفن ميت و ريختن خاك بر روى آن نجس شده باشد كه در اين صورت نبش قبر جهت تطهير كفن ميت جايز نيست.
مسأله 589- كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته اگر بميرد، بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.
مسأله 590- مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حَنوط
مسأله 591- بعد از غسل واجب است ميت را «حَنوط» كنند، يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند، و مستحب است به سر بينى ميت هم كافور بمالند و بايد كافور، ساييده و تازه باشد، و اگر به واسطه كهنه بودن عطرش از بين رفته باشد، كافى نيست.
مسأله 592- مراعات ترتيب در حنوط لازم نيست ولى احتياط مستحب آن است كه اول كافور را به پيشانى ميت بمالند.
مسأله 593- بهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن حنوط نمايند، اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعى ندارد.
مسأله 594- كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته، اگر بميرد حنوط كردن او جايز نيست؛ مگر اين كه در احرام حج بعد از حلق يا تقصير و سعى بين صفا و مروه، يا در عمره مفرده پس از حلق يا تقصير بميرد.
مسأله 595- زنى كه شوهر او مرده و هنوز عدّهاش تمام نشده؛ اگر چه حرام است خود را خوشبو كند، ولى چنانچه بميرد حنوط او واجب است.
مسأله 596- احتياط آن است كه ميت را با مشك و عنبر و عود و عطرهاى ديگر خوشبو نكنند و اينها را با كافور مخلوط ننمايند.
مسأله 597- مستحب است قدرى تربت حضرت سيد الشهداء عليه السلام با كافور مخلوط كنند، ولى بايد از آن كافور به جاهايى كه بىاحترامى مىشود نرسانند و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد كه وقتى با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگويند.
مسأله 598- اگر كافور پيدا نشود، يا فقط به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نيست، و چنانچه از غسل زياد بيايد ولى به همۀ هفت عضو نرسد، بنابر احتياط بايد اول پيشانى و اگر زياد آمد به جاهاى ديگر بمالند.
مسأله 599- مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.
احكام نماز ميت
مسأله 600- نماز خواندن بر ميت مسلمان يا بچه او كه محكوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد، واجب است.
مسأله 601- نماز خواندن بر بچهاى كه شش سال او تمام نشده، رجاءً مانعى ندارد و نماز خواندن بر بچهاى كه مرده به دنيا آمده مستحب نيست.
مسأله 602- نماز ميت بايد بعد از غسل يا تيمم و حنوط و كفن كردن او خوانده شود، و اگر پيش از اينها، يا در بين اينها بخوانند؛ اگر چه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد، كافى نيست.
مسأله 603- كسى كه مىخواهد نماز ميت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا تيمم باشد و بدن و لباسش پاك باشد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه تمام چيزهايى را كه در نمازهاى ديگر لازم است، رعايت كند.
مسأله 604- كسى كه به ميت نماز مىخواند، بايد رو به قبله باشد، و نيز واجب است ميت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاى او به طرف چپ نمازگزار باشد.
مسأله 605- نماز خواندن در جاى غصبى حرام و بنابر احتياط مستحب باطل است بنابراين مكان كسى كه بر ميت نماز مىخواند بنابر احتياط مستحب غصبى نباشد و بايد از جاى ميت پستتر يا بلندتر نباشد، ولى پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد.
مسأله 606- نمازگزار بايد از ميت دور نباشد؛ ولى كسى كه نماز ميت را به جماعت مىخواند اگر از ميت دور باشد، چنانچه صفها به يكديگر متّصل باشد اشكال ندارد.
مسأله 607- نمازگزار بايد مقابل ميت بايستد؛ ولى اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف ميت بگذرد، نماز كسانى كه مقابل ميت نيستند اشكال ندارد.
مسأله 608- بنابر احتياط بين ميت و نمازگزار بايد پرده و ديوار يا چيزى مانند اينها نباشد؛ ولى اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد اشكال ندارد.
مسأله 609- در وقت خواندن نماز، بايد عورت ميت پوشيده باشد و اگر كفن كردن او ممكن نيست، بايد عورتش را؛ اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها باشد، بپوشانند.
مسأله 610- انسان نماز ميت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند و در موقع نيت ميت را معيّن كند، مثلًا نيت كند: نماز مىخوانم بر اين ميت قربةً الى اللّٰه.
مسأله 611- اگر كسى نباشد كه بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند، مىشود نشسته بر او نماز خواند. و اگر بعد از خواندن نماز نشسته پيش از دفن كسى پيدا شود كه بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند نماز ميت واجب است.
مسأله 612- اگر ميت وصيت كرده باشد كه شخص معيّنى بر او نماز بخواند، بنابر احتياط آن شخص از ولىّ ميت اجازه بگيرد و ولىّ ميت هم اجازه بدهد.
مسأله 613- مكروه است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند؛ ولى اگر ميت اهل علم و تقوا باشد مكروه نيست.
مسأله 614- اگر ميت را عمداً يا از روى فراموشى يا به جهت عذرى بدون نماز دفن كنند، يا بعد از دفن معلوم شود نمازى كه بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتى كه جسد او از هم نپاشيده واجب است با شرطهايى كه براى نماز ميت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.
دستور نماز ميت
مسأله 615- نماز ميت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است، بعد از نيت و گفتن تكبير اول بگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لٰا إِلهَ إلَّااللّٰهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللّٰهِ»، و بعد از تكبير دوم بگويد: «أَللّٰهُمَّ صَلِّ على مُحمَّدٍ وآلِ مُحمَّدٍ»، و بعد از تكبير سوم بگويد: «أَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ»، و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: «أَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِهٰذَا الميِّتِ» و اگر زن است بگويد: «أَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِهٰذِهِ الميِّتِ»، و بعد تكبير پنجم را بگويد.
و بهتر است بعد از تكبير اول، بگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لٰا إِلٰهَ إلّااللّٰهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشيراً ونَذيراً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ».
و بعد از تكبير دوم، بگويد: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمّدٍ وبارِكْ عَلى مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً وآلَ محمَّد، كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وبارَكْتَ و رَحِمْتَ عَلى إبْرَاهيمَ وآلِ إبْراهيمَ، إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ، وصَلِّ عَلى جَميعِ الْأنبياءِ والْمُرْسَلينَ، والشُّهداءِ والصِّدِّيقينَ، وجَميعِ عِبَادِ اللّٰهِ الصَّالحين».
و بعد از تكبير سوم بگويد: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنينَ والْمُؤْمِناتِ والمُسْلِمِينَ والمُسْلِماتِ، الْأَحياءِ مِنْهُمْ والْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَيْنَنَا وبَيْنَهُمْ بالخَيْراتِ، إنَّكَ مُجيبُ الدَّعَواتِ، إنَّكَ على كلِّ شيءٍ قَديرٌ».
و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: «اللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُكَ وابْنُ عَبْدِكَ وابْنُ أَمَتِكَ، نَزَلَ بِكَ وأَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّاخَيْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن كانَ مُحْسِناً فَزِدْ في إِحْسَانِهِ، وإِنْ كان مُسِيئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ في أعْلى عِلِّيِّين، واخْلُفْ على أهْلِهِ في الغَابِريِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ»
ولى اگر ميت زن است بعد از تكبير چهارم بگويد: «اللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُكَ وابْنَةُ عَبْدِكَ وابْنَةُ أَمَتِكَ، نَزَلَتْ بِكَ وأَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّاخَيْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن كانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ في إِحْسَانِها، وإِنْ كانت مُسِيئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ في أعْلى عِلِّيِّين، واخْلُفْ على أهْلِها في الغَابِريِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ».
مسأله 616- بايد تكبيرها و دعاها را طورى پشت سر هم بخواند كه نماز از صورت خود خارج نشود.
مسأله 617- كسى كه نماز ميت را به جماعت مىخواند، بايد تكبيرها و دعاهاى آن را هم بخواند.
مستحبات نماز ميت
مسأله 618- چند چيز در نماز ميت مستحب است:
اول: آن كه نمازگزار بر ميت با وضو يا غسل يا تيمم باشد و احتياط آن است در صورتى تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد.
دوم: اگر ميت مرد است، امام جماعت يا كسى كه فرادى بر او نماز مىخواند مقابل وسط قامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل سينهاش بايستد.
سوم: پا برهنه نماز بخواند.
چهارم: در هر تكبير، دستها را بلند كند.
پنجم: فاصله او با ميت به قدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.
ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند.
هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مىخوانند آهسته بخوانند.
هشتم: در جماعت اگر چه مأموم يك نفر باشد عقب امام بايستد.
نهم: نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند.
دهم: پيش از نماز سه مرتبه بگويد: «الصَّلٰاة».
يازدهم: نماز را در جايى بخوانند كه مردم براى نماز ميت بيشتر به آنجا مىروند.
دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مىخواند، در صفى تنها بايستد.
مسأله 619- خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است، ولى در مسجد الحرام مكروه نيست.
احكام دفن
مسأله 620- واجب است ميت را طورى در زمين دفن كنند، كه بوى او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.
مسأله 621- اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد، بايد به جاى دفن، او را در بنا يا تابوت بگذارند.
مسأله 622- ميت را بايد در قبر به پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او رو به قبله باشد.
مسأله 623- اگر كسى در كشتى بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمىشود و بودن او در كشتى مانعى ندارد، بايد صبر كنند تا به خشكى برسند، و او را در زمين دفن كنند؛ وگرنه، بايد در كشتى غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند، و پس از خواندن نماز ميت، بنابر احتياط در صورت امكان او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند، والا چيز سنگينى به پايش بسته و به دريا بيندازند و اگر ممكن است، بايد او را در جايى بيندازند كه فوراً طعمه حيوانات نشود.
مسأله 624- اگر بترسند كه دشمن قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينى يا اعضاى ديگر او را ببرد، چنانچه ممكن باشد- به طورى كه در مسأله پيشين گفته شد- او را به دريا بيندازند.
مسأله 625- مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت را در صورتى كه لازم باشد، از اصل مال ميت برمىدارند.
مسأله 626- اگر زنى كه كافر است بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، يا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد و امكان حياتيافتن وى نباشد، چنانچه بچه محكوم به اسلام باشد- چون پدر يا جد يا جده نزديك وى مسلمان است- بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند كه روى بچه به طرف قبله باشد.
مسأله 627- دفن مسلمان، در قبرستان كفار، و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جايز نيست.
مسأله 628- دفن مسلمان در جايى كه بىاحترامى به او باشد، مانند جايى كه خاكروبه و كثافت مىريزند، جايز نيست.
مسأله 629- دفن ميت در جاى غصبى و در زمينى كه مثل مسجد و حسينيه و مدرسه علميه براى غير دفن كردن وقف شده باشد، جايز نيست.
مسأله 630- دفن ميت در قبر مردۀ ديگر بنابر احتياط جايز نيست، مگر آن كه قبر كهنه شده و ميت اولى بكلى از بين رفته باشد.
مسأله 631- چيزى كه از ميت جدا مىشود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، بنابر احتياط بايد با او دفن شود، همچنين قطعهاى كه از زنده جدا مىشود بنا بر احتياط بايد دفن شود؛ ولى دفن ناخن و دندانى كه در حال حيات از انسان جدا مىشود لازم نيست، بلكه مستحب است.
مسأله 632- اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.
مسأله 633- اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد، بايد به آسانترين راه براى مادر او را بيرون آورند و چنانچه ناچار شوند كه بچّه را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد؛ ولى در صورتى كه بيرون آوردنش متوقّف بر نگاه كردن يا لمس عورت مادر باشد، بايد به وسيله شوهرش اگر آشنا به طب باشد، او را بيرون بياورند و اگر ممكن نيست زنى كه آشنا به طب باشد و اگر ممكن نيست، مرد محرمى كه آشنا به طب باشد و اگر آن هم ممكن نيست، مرد نامحرمى كه آشنا به طب باشد بچه را بيرون بياورد و در صورتى كه آن هم پيدا نشود، كسى كه اهل فننباشد مىتواند بچه را بيرون آورد.
مسأله 634- هر گاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد يا امكان حيات يافتن وى باشد، اگر چه احتمال زنده ماندن طفل يا حياتيافتن جنين ضعيف باشد، بايد به ترتيبى كه در مسألۀ پيش گفته شد؛ به هر راهى كه براى زنده ماندن بچه سودمندتر است، بچه را از شكم مادر بيرون آورند و محل بريدگى را بدوزند.
مستحبات دفن
مسأله 635- مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط، گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند مگر آن كه قبرستان دورتر، از جهتى بهتر باشد، مثل آن كه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، يا مردم براى فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا بروند.
و نيز مستحب است جنازه را در چند ذرعى قبر، زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طورى زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند، و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبلۀ قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچهاى روى قبر بگيرند.
و نيز مستحب است جنازه را به آرامى از تابوت برداشته وارد قبر كنند، و دعاهايى كه دستور داده شده، پيش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن كه ميت را در قبر گذاشتند گرههاى كفن را باز كنند، و صورت ميت را روى خاك بگذارند، و بالشى از خاك زير سر او بسازند، و پشت ميت خشت خام يا كلوخى بگذارند كه ميت به پشت برنگردد.
و پيش از آن كه قبر را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ ميت بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدت حركتش دهند و در صورتى كه ميت مرد باشد سه مرتبه بگويند: «اسْمَعْ، افْهَمْ يا فُلانَ بنَ فُلانٍ» و به جاى «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم ميت و پدرش را بگويند، مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش على است سه مرتبه بگويند: «اسْمَعْ، افْهَمْ يا محمَّد بن علي».
و پس از آن بگويند: «هَلْ أَنْتَ على العَهْدِ الذي فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ أَنْ لا إلهَ إلّااللّٰه وحْدَهُ لا شَرِيكَ له وأنَّ مُحمّداً صلّى اللّٰهُ عليه وآله عَبْدُهُ ورَسُولُهُ وسَيِّدُ النَّبيّينَ وخاتَمُ الْمُرْسَلِينَ، وأَنَّ عَلِيّاً أمِيرُ المؤمِنِينَ وسَيِّدُ الوَصِيِّينَ وإمامٌ افْتَرَضَ اللّٰهُ طاعَتَهُ على العالَمينَ، وأَنَّ الحسَنَ والحُسَيْنَ وعَليَّ بنَ الحُسَيْن و مُحمّدَ بنَ عَليٍّ وجَعْفَرَ بْنَ مُحمّدٍ وموسى بنَ جَعْفَرٍ وعليَّ بنَ مُوسى ومُحمّدَ بنَ عليٍّ وعليَّ بنَ مُحمّدٍ والحسنَ بنَ عليٍّ والقائِمَ الحُجّةَ المهدِيّ صلواتُ اللّٰهِ عليهمْ أئِمّةُ المؤمِنِينَ وحُجَجُ اللّٰهِ على الخَلْقِ أجمعينَ وأَئمَّتُكَ أئِمَّةُ هُدىً أَبْرار».
و بعد بگويد: «يٰا فُلانَ بنَ فُلانٍ»- و به جاى «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم ميت و پدرش را بگويد: «إذا أتاكَ الملكانِ المقرَّبانِ رَسُولَيْنِ من عِنْدِ اللّٰهِ تَبارَكَ وتَعالى وسألاكَ عَنْ رَبِّكَ وعن نبيِّكَ وعَنْ دِينكَ وعَنْ كتابِكَ وعَنْ قِبْلَتِكَ وعَنْ أَئمَّتِكَ فلا تخف ولا تَحْزَنْ وقُلْ في جوابِهما: اللّٰهُ رَبِّي، ومُحمّدٌ صلّى اللّٰه عليه وآلهِ نَبِيِّي، والقُرآنُ كتابي، والكَعْبَةُ قِبْلَتِي، واميرُ المؤمِنِينَ عليُّبن أبي طالبٍ إِمامِي، و الحسنُ بن عليٍّ المجتبىٰ إِمامِي، والحُسَيْنُ بن عليٍّ الشهيدُ بِكَرْبَلاء إِمامِي، وعليٌّ زين العابدين إِمامِي، ومُحمّدٌ الباقرُ إِمامِي، وجَعْفَرٌ الصَّادقُ إِمامِي، وموسى الكاظِمُ إِمامِي، وعليٌّ الرضا إِمامِي، ومُحمّدٌ الجوادُ إِمامِي، وعليٌّ الهادي إِمامِي، والحَسَنُ العسكريُّ إِمامِي، والحُجّةُ المُنْتَظَرُ إِمامِي، هٰؤلاءِ صلواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أئِمّتِي وسادَتي وقادتِي وشُفعائِي، بِهِمْ أتَوَلّى ومِنْ أعدائِهِمْ أَتَبَرَّءُ في الدُّنيا والآخِرَةِ».
سپس بگويد: «ثمَّ اعْلمْ يا فُلانَ بن فُلانٍ»- و به جاى «فُلانَ بنَ فُلانٍ» اسم ميت و پدرش را بگويد- «أنَّ اللّٰهَ تبارَكَ وتعالى نِعْمَ الرَّبُ، وأَنَّ مُحمّداً صلّى اللّٰه عليه وآلهِ نِعْمَ الرّسولُ، وأنَّ عليَّ بن أبي طالبٍ وأولادَهُ المعصومينَ الأئمَّةَ الاثنَيْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ، وأَنَّ ما جاءَ بهِ محمَّدٌ صلّى اللّٰه عليه وآلهِ حقٌّ وأَنَّ الموتَ حقٌّ، وسُؤالَ مُنْكَرٍ ونَكِيرٍ في القَبْرِ حقٌّ، والبعثَ حقٌّ، والنُّشُورَ حقٌّ، والصِّراطَ حقٌّ، والميزانَ حقٌّ، وتطايُرَ الكُتُبِ حقٌّ، وأَنَّ الجنَّةَ حقٌّ، والنّارَ حقٌّ، وأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها، وأنَّ اللّٰهَ يَبْعَثُ مَنْ في القُبُورِ».
سپس بگويد: «أَفَهِمْتَ يافُلان»- و به جاى فُلان اسم ميت را بگويد- «ثَبَّتَكَ اللّٰهُ بالقَوْلِ الثّابت، وهداكَ اللّٰهُ إلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، عَرَّفَ اللّٰهُ بَيْنَكَ وبَيْنَ أوليائِكَ في مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ».
پس بگويد: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ، واصْعَدْ بروحِهِ إلَيْكَ، ولَقِّنْهُ مِنْكَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ».
و در صورتى كه ميت زن باشد پارهاى از اين دعا تغيير مىكند به اين ترتيب:
«اسْمَعي، افْهَمي يا فُلانَةَ ابنةَ فُلانٍ» و به جاى «فُلانة» نام ميت و به جاى فلان نام پدرش را بگويد- و پس از آن بگويد: «هَلْ أَنْتِ على العَهْدِ الذي فارَقتِنا ... وأئمَّتُكِ أئمَّةُ هدًى أبْرارٌ، يا فُلانةَ ابْنةَ فُلانٍ»- و به جاى فلانة نام ميت و به جاى فلان نام پدرش را بگويد، پس بگويد:
«إذا أتاكِ الملكانِ المقرَّبانِ رَسُولَيْنِ من عِنْدِ اللّٰهِ تَبارَكَ وتَعالى وسألاكِ عَنْ رَبِّكِ وعن نبيِّكِ وعَنْ دِينكِ وعَنْ كتابِكِ وعَنْ قِبْلَتِكِ وعَنْ أَئمَّتِكِ فلا تَخَافي ولا تَحْزَني وقولي في جوابِهما ... ثمَّ اعلمي يا فُلانةَ ابْنةَ فُلانٍ» و به جاى فلانة اسم ميت و به جاى فلان نام پدرش را بگويد و بعد بگويد: «افَهِمْتِ يٰا فُلانة» و به جاى فلانة اسم ميت را بگويد پس از آن بگويد: «ثَبَّتَكِ اللّٰهُ بالقَوْلِ الثّابتِ وهداكِ اللّٰهُ إلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، عَرَّفَ اللّٰهُ بَيْنَكِ وبَيْنَ أوليائِكِ في مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ».
پس بگويد: «اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْها واصْعَدْ بروحِها إلَيْكَ، ولَقِّنْها مِنْكَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ».
مسأله 636- مستحب است كسى كه ميت را در قبر مىگذارد، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پاى ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان نسبى ميت كسانى كه حاضرند، با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: «إِنّا للّٰهو إنّا إليه راجعون»، و اگر ميت زن است كسى كه با او محرم مىباشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمى نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
مسأله 637- مستحب است قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانهاى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود و روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب كسانى كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده، در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه «إنّا أنزلناه» بخوانند و براى ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند:
«اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْه، وَأَصْعِدْ إلَيْكَ روحَهُ، ولَقِّنْهُ مِنْكَ رضواناً، و أَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنيِه بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواك».
و اگر ميت زن است دعا را به اين شكل بخوانند:
«اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْها، وَأَصْعِدْ إلَيْكَ روحَها، ولَقِّنْها مِنْكَ رضواناً، وأَسْكِنْ قَبْرَها مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنيها بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواك».
مسأله 638- پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كردهاند، مستحب است ولىّ ميت يا كسى كه از طرف ولىّ اجازه دارد، دعاهايى را كه دستور داده شده به ميت تلقين كنند.
مسأله 639- بعد از رفتن، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتى دهند، ولى اگر مدتى گذشته است كه به واسطه سرسلامتىدادن، مصيبت يادشان مىآيد، ترك آن بهتر است، و نيز مستحب است كه تا سه روز براى اهل خانۀ ميت غذا بفرستند و غذاخوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.
مسأله 640- مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميت را ياد مىكند «إنّا للّٰهو إنّا إليه راجعون»، بگويد و براى ميت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.
مسأله 641- بنابر احتياط مستحب انسان در مرگ كسى صورت و بدن خود را نخراشد و به خود سيلى نزند و آسيب نرساند، بلكه اگر آسيب به نقص اساسى بدن بينجامد، حرام مىباشد.
مسأله 642- بنابر احتياط مستحب انسان در مرگ كسى يقه پاره نكند، بخصوص در مرگ غير پدر و برادر.
مسأله 643- اگر زن در عزاى ميت صورت خود را بخراشد و خونين كند يا موى خود را بكند، بنابر احتياط مستحب يك بنده آزاد كند، يا ده فقير را طعام دهد يا بپوشاند، و همچنين است اگر مرد در مرگ زن يا فرزند يقه يا لباس خود را پاره كند.
مسأله 644- احتياط مستحب آن است كه در گريه بر ميت صدا را خيلى بلند نكنند.
نماز وحشت
مسأله 645- مستحب است در شب اول قبر دو ركعت نماز وحشت براى ميت بخوانند و دستور آن اين است كه در ركعت اول بعد از حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ» بخوانند و بعد از سلام نماز بگويند:
«اللّهمّ صَلِّ على محمَّدٍ وآلِ محمّدٍ، وابْعَثْ ثوابَها إلى قَبْرِ فُلانٍ» و به جاى كلمه فلان اسم ميت را بگويند.
مسأله 646- نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر مىشود خواند؛ ولى بهتر است در اول شب بعد از نماز عشا خوانده شود.
مسأله 647- اگر بخواهند ميت را به شهر دورى ببرند، يا به جهت ديگر دفن او به تأخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او به تأخير بيندازند.
نبش قبر
مسأله 648- نبش قبر مسلمان؛ يعنى شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر تمام گوشت و استخوانش خاك شده باشد اشكال ندارد.
مسأله 649- نبش قبرى كه باعث هتك حرمت فرد مسلمان مىگردد؛ مانند امامزادهها و شهدا و علما و صلحا، اگر چه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.
مسأله 650- شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست:
اول: آن كه ميت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آنجا بماند.
دوم: آن كه كفن يا چيزى ديگرى كه با ميت دفن شده غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند؛ ولى اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى يا غير آن را با او دفن كنند، در مواردى كه وصيت نافذ است براى بيرون آوردن اينها نمىتوانند قبر را بشكافند.
سوم: آن كه ميت بىغسل يا بىكفن يا بىحنوط دفن شده باشد، يا بفهمند غسل يا تيممش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده، يا در قبر او را رو به قبله نگذاشتهاند. در همۀ اين موارد نيز شكافتن قبر در صورتى جايز است كه موجب هتك حرمت ميت نباشد.
چهارم: آن كه ثابت شدن حقى متوقّف بر ديدن بدن ميت باشد.
پنجم: آن كه ميت را در جايى كه بىاحترامى به اوست؛ مثل قبرستان كفار يا جايى كه كثافت و خاكروبه مىريزند، دفن كرده باشند.
ششم: آن كه براى يك غرض شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر كمتر نيست قبر را بشكافند، مثلًا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حاملهاى كه دفنش كردهاند بيرون آورند.
هفتم: آن كه بترسند درندهاى بدن ميت را پاره كند، يا سيل آن را ببرد، يا دشمن بيرون آورد.
هشتم: آن كه قسمتى از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند، ولى احتياط مستحب آن است كه آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود.
نهم: آن كه ميت را بخواهند به مشاهد مشرّفه نقل نمايند، بخصوص اگر وصيت كرده باشد.