موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
وضو
مسأله 242- در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.
مسأله 243- درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى جايى كه موى سر بيرون مىآيد تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مىگيرد، بايد شسته شود، و اگر مختصرى از اين مقدار را هم نشويند وضو باطل است.
مسأله 244- اگر نسبت صورت و دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از نسبت صورت و دست متعارف مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردم متعارف تا كجاى صورت خود را مىشويند، او هم تا همانجا بشويد؛ و نيز اگر در پيشانى او مو روييده يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازۀ معمول پيشانى را بشويد.
مسأله 245- اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشههاى چشم و لب او هست كه نمىگذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو بررسى كند كه اگر هست برطرف كند.
مسأله 246- اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند و اگر پيدا نباشد شستن ظاهر مو كافى است.
مسأله 247- اگر شك كند كه پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه، بايد مو را بشويد و آب را به پوست برساند.
مسأله 248- شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمىشود واجب نيست، و شستن ظاهر بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده مىشود لازم است.
مسأله 249- كسى كه نمىدانسته بايد اين مقدار را بشويد، اگر نداند در وضوهايى كه گرفته، اين مقدار را شسته يا نه، نمازى را كه با آن وضو خوانده و وقتش باقى است با وضوى جديد اعاده نمايد و بنابر احتياط نمازهايى كه وقتش گذشته را نيز قضا كند.
مسأله 250- بايد صورت و دستها را از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است.
مسأله 251- اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه بگويند صورت و دستها را شسته است، كافى است.
مسأله 252- بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.
مسأله 253- كسى كه پيش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته است، در موقع وضو نبايد به آن اكتفا كند و لازم است دوباره تا سر انگشتان را بشويد، و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.
مسأله 254- در وضو شستن صورت و دستها در مرتبۀ اول واجب و در مرتبۀ دوم جايز و بيشتر از آن حرام مىباشد، و اين كه كدام شستن، اول يا دوم يا سوم است مربوط به شستن تمام عضو همراه با قصد وضو مىباشد، پس اگر به قصد وضو عضوى را دوبار به طور كامل شست، شستن بعدى حرام است و اگر به قصد وضو چند بار آب بريزد، هر گاه آب به تمام دست و صورت رسيد، يك مرتبه حساب مىشود و مازاد بر آن، مرتبۀ بعد به حساب مىآيد هر چند قصد مرتبۀ اول داشته باشد.
مسأله 255- بعد از شستن هر دو دست بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و احتياط آن است كه با داخل دست راست مسح نمايد و مسح را از بالا به پايين انجام دهد.
مسأله 256- يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است جاى مسح مىباشد و هر جاى اين قسمت را مسح كند كافى است؛ و بنابر احتياط از پهنا به اندازۀ پهناى سه انگشت به هم چسبيده مسح نمايد و احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازۀ درازاى يك انگشت باز مسح نمايد.
مسأله 257- لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است؛ ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازهاى بلند است كه اگر مثلًا شانه كند به صورتش مىريزد، بايد قسمتى از موها را كه پس از شانه كردن در جلو سر قرار مىگيرد مسح كند، يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهايى را كه به صورت مىريزد يا به جاهاى ديگر سر مىرسد جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد، يا بر موى جاهاى ديگر سر، كه جلوى آن آمده مسح كند باطل است.
مسأله 258- بعد از مسح سر، بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتان تا برآمدگى روى پا مسح كند و احتياط آن است كه تا مفصل را هم مسح نمايد.
مسأله 259- احتياط آن است كه مسح پا به اندازۀ پهناى سه انگشت بسته باشد و بهتر آن است كه تمام روى پا را با تمام داخل دست مسح نمايد.
مسأله 260- احتياط آن است كه در مسح پا دست را بر سر انگشتان بگذارد و بعد به روى پا بكشد، يا آن كه دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتان بكشد؛ نه آن كه تمام دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد.
مسأله 261- در مسح سر و روى پا، بايد دست را روى آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد وضو باطل است ولى اگر موقعى كه دست را مىكشد سر يا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
مسأله 262- جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مىشود بگويند از ترى كف دست است، اشكال ندارد.
مسأله 263- اگر براى مسح، رطوبتى در كف دست نمانده باشد نمىتواند دست را با آبى از خارج تر كند بلكه بنابر احتياط بايد از ريش خود رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد و گرفتن رطوبت از غير ريش و مسح نمودن با آن، محل اشكال است.
مسأله 264- اگر رطوبت كف دست فقط به اندازۀ مسح سر باشد، احتياط آن است كه سر را با آن رطوبت مسح كند و براى مسح پاها از ريش خود رطوبت بگيرد.
مسأله 265- مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است؛ ولى اگر به واسطۀ سرماى شديد، يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد و احتياط مستحب آن است كه تيمم نيز بنمايد، و اگر روى كفش نجس باشد بنابر احتياط بايد چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند، و تيمم هم بنمايد.
مسأله 266- اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح آن را آب بكشد، بنابر احتياط بايد چيز پاكى روى پا بيندازد و بر آن چيز مسح كند و تيمّم هم بنمايد.
وضوى ارتماسى
مسأله 267- وضوى ارتماسى: آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، يا صورت و دستها را كه در آب مىباشد به قصد وضو بيرون آورد، يا دست را در داخل آب به قصد شستن از بالا به پايين تكان دهد و در فرض اول و سوم مسح با ترى آن دست محل اشكال است.
همچنين اگر از هنگام فرو بردن دست تا بيرون آوردن آن به قصد وضو باشد مسح كردن با ترى آن دست خلاف احتياط است؛ بنابراين اگر بخواهد دست چپ را وضوى ارتماسى كند بنابر احتياط بايد تنها در هنگام بيرون آوردن دست، قصد وضو كند.
مسأله 268- در وضوى ارتماسى هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود، پس اگر وقتى كه صورت و دستها را در آب فرو مىبرد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسأله 269- اگر وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى انجام دهد، اشكال ندارد.
دعاهايى كه موقع وضو گرفتن مستحب است
مسأله 270- كسى كه وضو مىگيرد مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مىافتد بگويد: بِسْمِ اللّٰهِ وباللّٰهِ، وَالْحَمْدُ للّٰهِ الّذي جَعَلَ الْمٰاءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً.
و موقعى كه پيش از وضو دست خود را مىشويد بگويد: بِسْمِ اللّٰهِ وَ بِاللّٰهِ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوّٰابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهّرِينَ.
و در وقت مضمضه كردن بگويد: اللّٰهُمَّ لَقّنِي حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقٰاكَ وَ أَطْلِقْ لِسٰانِي بِذِكْرِكَ.
و در وقت استنشاق- يعنى آب در بينى كردن- بگويد: اللّٰهمّ لا تُحَرِّم عَلَيَّ رِيحَ الجَنَّة واجْعَلنِي مِمَّنْ يَشَمُّ رِيحَهَا وَرَوْحَهَا وَطِيبَها.
و موقع شستن رو بگويد: اللّٰهُمَّ بَيِّضْ وَجْهي يَوْمَ تَسْوَدُّ الوُجُوهُ ولا تُسَوِّدْ وَجْهي يَوْمَ تَبْيَضُّ الوُجُوه.
و موقع شستن دست راست بگويد: اللّٰهمَّ أَعْطِني كِتابِي بِيَمِينِي والخُلْدَ فِي الجِنَانِ بِيَسَاري وَحَاسِبْنِي حِساباً يَسيِراً.
و موقع شستن دست چپ بگويد: اللّٰهمَّ لا تُعْطِني كِتَابِي بِشِمالي وَلا مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَلا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً الى عُنُقِي، وأَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقطَّعَاتِ النِّيرَان.
و موقعى كه سر را مسح مىكند بگويد: اللّٰهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكَاتِكَ وَعَفْوِكَ.
و در وقت مسح پا بگويد: اللّٰهُمّ ثَبِّتنِي عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيه الْأَقْدامُواجْعَلْ سَعْيِي فِي مٰا يُرْضِيكَ عَنِّي يٰا ذَا الْجَلٰالِ وَالْإكْرٰامِ.
شرايط صحت وضو
شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است:
شرط اول: آن كه آب وضو پاك باشد.
شرط دوم: آن كه با آب مطلق باشد.
مسأله 271- وضو با آب نجس و آب مضاف و ساير مايعات باطل است، اگر چه انسان نجس بودن يا آب مطلق نبودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد، و اگر با آن وضو نمازى هم خوانده باشد، آن نماز باطل است.
مسأله 272- اگر غير از آب گلآلود مضاف، آب ديگرى براى وضو ندارد چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم كند، و اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد يا به وسيلهاى آن را صاف نمايد.
شرط سوم: آن كه آب وضو و فضايى كه در آن وضو مىگيرد، بنابر احتياط مستحب مباح باشد.
مسأله 273- وضو با آب غصبى و با آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه، حرام و بنابر احتياط مستحب باطل است؛ ولى اگر صاحب آن سابقاً راضى بوده و معلوم نيست كه از رضايت خود برگشته يا نه، وضو گرفتن جايز و بىترديد صحيح است.
و اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد بنابر احتياط مستحب وضوى او باطل است؛ چه بتواند در جاى ديگر وضو بگيرد يا نتواند.
مسأله 274- وضو گرفتن از حوض و دستشويى مدرسهاى كه انسان نمىداند آن حوض و دستشويى را براى همۀ مردم وقف كردهاند يا براى محصّلين همان مدرسه، در صورتى كه از راهى ثابت شود كه براى همۀ مردم وقف شده اشكال ندارد؛ مثل اين كه معمولًا مردم در آنجا وضو مىگيرند به گونهاى كه براى نوع مردم اطمينان حاصل مىشود كه براى همۀ مردم وقف شده است.
و اگر ثابت نشود، چنانچه شك در اصل عبارت وقف باشد وضو گرفتن اشكال دارد، مثلًا اگر انسان نداند در عبارت وقف، نام سادات حسينى ذكر شده يا سادات موسوى و او خودش از سادات حسينى باشد نه موسوى، نمىتواند در آن موقوفه تصرف كند؛ ولى اگر اصل عبارت وقف روشن است و شك كند كه واقف خصوصيتى ديگر را نيز معتبر كرده است يا نه، وضو گرفتن مانعى ندارد، مثلًا اگر مىداند وقف سادات است و شك مىكند واقف موسوى بودن را نيز قيد كرده يا نه، در اين صورت حكم مىشود كه وقف تمام سادات است و وضو گرفتن اشكالى ندارد.
مسأله 275- كسى كه نمىخواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض و وضوخانۀ آن را براى همۀ مردم وقف كردهاند يا تنها براى كسانى كه در آنجا نماز مىخوانند، اگر از راهى ثابت شود كه براى همۀ مردم وقف شده وضو گرفتن اشكال ندارد، در غير اين صورت در اين مسأله همان تفصيلى است كه در مسألۀ پيش گفته شد.
مسأله 276- وضو گرفتن از حوض و دستشويى تيمچهها و مسافرخانهها و مانند اينها براى كسانى كه ساكن آن اماكن نيستند، در صورتى بىاشكال است كه از طريقى جواز آن ثابت شود مثل اينكه براى نوع افراد اطمينان به جواز حاصل شود؛ مثلًا از اين راه كه معمولًا كسانى هم كه ساكن آنجاها نيستند از آنها وضو بگيرند.
مسأله 277- وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ جايز و صحيح است، هر چند مالك آنها از وضو گرفتن در آنها نهى كند، يا اين كه انسان بداند كه راضى نيست، يا اين كه مالك آنها صغير يا مجنون باشد؛ ولى احتياط مستحب آن است كه در اين چند صورت از آنها وضو گرفته نشود؛ ولى جايز نيست غاصب در آب غصبى وضو بگيرد، همچنين كسانى مانند همسر و فرزندان و مهمانهاى غاصب كه به حساب او در اين آب تصرف مىكنند و اگر وضو بگيرند بنابر احتياط مستحب وضوى آنها باطل است.
مسأله 278- اگر فراموش كند آب غصبى است، و با آن وضو بگيرد صحيح است؛ ولى كسى كه خودش آب را غصب كرده اگر غصبى بودن آن را فراموش كند و وضو بگيرد وضوى او حرام و بنابر احتياط مستحب باطل است.
شرط چهارم: آن كه ظرف آب وضو بنابر احتياط مستحب مباح باشد.
شرط پنجم: آن كه ظرف آب وضو بنابر احتياط مستحب طلا و نقره نباشد. و تفصيل اين دو شرط در مسألۀ بعدى ذكر مىشود.
مسأله 279- اگر آب وضو در ظرف غصبى است، و غير از آن آب ديگرى ندارد در صورتى كه بتواند به وجه مشروعى آن آب را در ظرف ديگر خالى نمايد، لازم است خالى كند و بعد وضو بگيرد؛ و اگر نتواند، بايد تيمم كند. و در هر دو صورت اگر معصيت كرده و از آن آب بردارد و وضوى ترتيبى بگيرد وضويش صحيح است و همچنين اگر بخواهد از ظرف طلا يا نقره وضوى ترتيبى بگيرد. و وضوى ارتماسى در ظرف غصبى يا در ظرف طلا و نقره بنابر احتياط مستحب باطل است.
مسأله 280- وضو گرفتن در حوضى كه مثلًا يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است، در صورتى كه برداشتن آب به نظر عرف، تصرف در آن آجر يا سنگ نباشد اشكالى ندارد، و در صورتى كه تصرف باشد، وضوى ارتماسى او بنابر احتياط مستحب باطل است؛ و وضوى ترتيبى او بىاشكال صحيح مىباشد، و در هر دو صورت مرتكب كار حرامى شده است.
مسأله 281- اگر در صحن يكى از امامان يا امامزادگان كه سابقاً قبرستان بوده حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را براى قبرستان وقف كردهاند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشكال ندارد.
شرط ششم: آن كه اعضاى وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.
مسأله 282- اگر پيش از تمام شدن وضو، جايى را كه شسته يا مسح كرده نجس شود، وضو صحيح است.
مسأله 283- اگر غير از اعضاى وضو جايى از بدن نجس باشد، وضو صحيح است؛ ولى اگر مخرج را از بول يا غائط تطهير نكرده باشد احتياط مستحب آن است كه اول آن را تطهير كند، بعد وضو بگيرد.
مسأله 284- اگر يكى از اعضاى وضو نجس باشد و بعد از وضو شك كند كه پيش از وضو آنجا را آب كشيده يا نه، چنانچه بداند كه در هنگام وضو متوجه پاك يا نجس بودن آنجا نبوده يا اصلًا مسأله را نمىدانسته وضو باطل است، و اگر مسأله را مىدانسته و مىداند كه متوجّه رعايت آن بوده، يا شك دارد كه متوجه بوده يا نه، وضويش صحيح است و در هر صورت، جايى را كه نجس بوده بنابر احتياط بايد آب بكشد.
مسأله 285- اگر در صورت يا دستها بريدگى يا زخمى است كه خون آن به طور كامل بند نمىآيد و آب براى آن ضرر ندارد، بايد در آب كر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد كه خون بند بيايد، بعد به دستورى كه گفته شد وضوى ارتماسى بگيرد.
شرط هفتم: آن كه وقت براى وضو و نماز كافى باشد.
مسأله 286- هر گاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد مىترسد تمام نماز يا مقدارى از واجبات آن بعد از وقت خوانده شود، بايد تيمم كند؛ ولى اگر براى وضو و تيمم يك اندازه وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.
مسأله 287- كسى كه در تنگى وقت نماز بايد تيمم كند، اگر به قصد قربت يا براى كار مستحبى مثل خواندن قرآن وضو بگيرد صحيح است، اگر چه به جهت ترك تمام يا قسمتى از نماز در وقت، گناه كرده است.
شرط هشتم: آن كه به قصد قربت، يعنى براى خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى وضو بگيرد، باطل است.
مسأله 288- لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب بگذراند ولى بايد در تمام وضو متوجه باشد كه براى خدا وضو مىگيرد به طورى كه اگر از او بپرسند: «چه مىكنى، و براى چه كسى انجام مىدهى؟» بگويد: «براى خدا وضو مىگيرم.»
شرط نهم: آن كه وضو را به ترتيبى كه گفته شد بجا آورد؛ يعنى اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد؛ و بايد پاى چپ را پيش از پاى راست مسح نكند و بنابر احتياط همزمان نيز مسح ننمايد و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است.
شرط دهم: آن كه كارهاى وضو را پشت سر هم انجام دهد.
مسأله 289- اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه وقتى مىخواهد جايى را بشويد يا مسح كند رطوبت تمام جاهايى كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد؛ وضويش باطل است. و اگر فقط رطوبت جايى كه جلوتر از محلى است كه مىخواهد بشويد يا مسح كند، خشك شده باشد مثلًا موقعى كه مىخواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راست خشك شده باشد و صورت تر باشد، وضويش صحيح است و احتياط مستحب آن است كه وضو را باطل كند و از سر بگيرد.
مسأله 290- اگر كارهاى وضو را پشت سر هم بجا آورد؛ ولى به واسطۀ باد يا گرماى هوا يا حرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبت خشك شود وضوى او صحيح است.
مسأله 291- راه رفتن در بين وضو، اشكال ندارد.
شرط يازدهم: آن كه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر ديگرى او را وضو دهد، يا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است. و كمك كردن در مقدمات وضو مكروه است بنابراين اگر كسى آب در كف دست انسان بريزد و انسان با آن آب وضو بگيرد وضو باطل نيست.
مسأله 292- كسى كه به تنهائى نمىتواند وضو بگيرد بايد با كمك ديگرى وضو بگيرد و اگر اين مقدار نيز نمىتواند، بايد نايب بگيرد كه او را وضو دهد، و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتى كه بتواند بايد مزد بدهد. ولى بايد خود او نيت وضو كند و با دست خود مسح نمايد، و اگر نمىتواند، بايد نايبش دست او را بگيرد و به محل مسح او بكشد و اگر اين هم ممكن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرد و با آن رطوبت سر و پاى او را مسح كند.
مسأله 293- هر كدام از كارهاى وضو را كه مىتواند به تنهايى انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.
شرط دوازدهم: آن كه استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.
مسأله 294- كسى كه مىترسد كه اگر وضو بگيرد تشنه بماند، نمىتواند وضو را ترك كند و احتياط مستحب آن است كه تيمم هم بنمايد، بلى اگر مىترسد كه اگر وضو بگيرد مبتلا به مرض صعب العلاج شود، نبايد وضو بگيرد و بايد تيمم كند و چنانچه به اين حد نرسد، ولى وضو براى او مشقتى داشته باشد كه متعارف مردم آن را تحمل نمىكنند، مىتواند وضو را ترك كند و تيمّم نمايد اما اگر مشقت را تحمل نمود و وضو گرفت وضوى او صحيح است و اگر نداند كه وضو براى او ضرر شديد دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد كه ضرر شديد داشته، صحت وضوى او محل اشكال است.
مسأله 295- اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمى كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد ولى بيشتر از آن مقدار ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.
شرط سيزدهم: آن كه در اعضاى وضو مانعى از رسيدن آب نباشد. اين امر گاه شرط در صحت وضو نيست، بلكه وظيفه وضوى جبيره است، چنانچه در فصل احكام وضوى جبيره خواهد آمد. مسأله 296- اگر مىداند چيزى به اعضاى وضو چسبيده ولى شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيرى مىكند يا نه، بايد آن را برطرف كند، يا آب را به زير آن برساند.
لازم به ذكر است كه معيار در شك در وجود مانع يا مانع بودن چيزى كه در محل وضو است، متعارف مردم مىباشد، پس اگر متعارف مردم در جايى شك نمىكنند ولى براى كسى شك ايجاد شود، به شك خود اعتنا نمىكند.
مسأله 297- اگر زير ناخن چرك باشد وضو اشكال ندارد، ولى اگر ناخن را بگيرد و بداند يا احتمال دهد آن چرك مانع از رسيدن آب به پوست است، بايد براى وضو آن چرك را برطرف كند و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايد.
مسأله 298- اگر در صورت و دستها و جلوى سر و روى پاها به واسطۀ سوختن يا چيز ديگر برآمدگى پيدا شود، شستن و مسح كردن روى آن كافى است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زير پوست لازم نيست، بلكه اگر پوست يك قسمت آن كنده شود، لازم نيست آب را به زير قسمتى كه كنده نشده برساند؛ ولى چنانچه پوستى كه كنده شده گاهى به بدن مىچسبد و گاهى بلند مىشود بايد آب را به زير آن قسمت برساند.
مسأله 299- اگر انسان شك كند كه به اعضاى وضوى او چيزى چسبيده يا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مثل آن كه بعد از گلكارى شك كند گل به دست او چسبيده يا نه، بايد بررسى كند، يا به قدرى دست بمالد كه براى خود او يا نوع مردم اطمينان پيدا شود كه اگر بوده برطرف شده، يا آب به زير آن رسيده است.
مسأله 300- اگر جايى را كه بايد شست يا مسح كرد چرك باشد ولى چرك آن مانع از رسيدن آب به بدن نباشد، اشكال ندارد و همچنين است اگر بعد از گچكارى و شستن با صابون و مانند آن چيز سفيدى كه از رسيدن آب به پوست جلوگيرى نمىكند بر دست بماند؛ ولى اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن مىرسد يا نه، بايد آنها را برطرف كند، مگر شك او غير متعارف باشد.
مسأله 301- اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضاى وضو مانعى از رسيدن آب هست، و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو متوجّه بوده، وضوى او صحيح است.
مسأله 302- اگر در بعضى از اعضاى وضو مانعى باشد كه گاهى آب به خودى خود زير آن مىرسد و گاهى نمىرسد و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زير آن رسيده يا نه، چنانچه بداند موقع وضو متوجّه رسيدن آب به زير آن نبوده، نمىتواند به آن وضو اكتفا كند.
مسأله 303- اگر بعد از وضو چيزى كه مانع از رسيدن آب است در اعضاى وضو ببيند و نداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است، مگر آن كه بداند كه در وقت وضو متوجّه آن مانع نبوده كه در اين صورت، نمىتواند به آن وضو اكتفا كند.
مسأله 304- اگر بعد از وضو شك كند چيزى كه مانع رسيدن آب است در اعضاى وضو بوده يا نه، چنانچه احتمال بدهد كه در حال وضو متوجّه بوده است، وضويش صحيح است.
احكام وضو
مسأله 305- كسى كه در كارهاى وضو يا شرايط آن؛ مثل پاك بودن آب، خيلى شك مىكند، چنانچه به حد وسوسه برسد، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 306- اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يا نه، بنا مىگذارد كه وضوى او باقى است؛ ولى اگر بعد از بول استبراء نكرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند از همان بول است يا چيز ديگر، وضوى او باطل است.
مسأله 307- كسى كه شك دارد وضو گرفته يا نه، بايد وضو بگيرد.
مسأله 308- كسى كه مىداند وضو گرفته و حدثى هم از او سر زده، مثلًا بول كرده، اگر نداند كدام جلوتر بوده، چنانچه پيش از نماز شك كند بايد وضو بگيرد. و اگر در بين نماز شك كند نمىتواند به نماز خود اكتفا كند، بلكه بايد وضو بگيرد و نماز خود را اعاده كند، و احتياط مستحب آن است كه نماز را رجاءً تمام كرده، پس از آن وضو بگيرد و نماز را اعاده كند. و اگر بعد از نماز شك كند، در صورتى كه احتمال بدهد در حال شروع به نماز متوجّه بوده است نمازى كه خوانده صحيح است؛ ولى بنابر احتياط براى نمازهاى بعد بايد وضو بگيرد.
و اگر زمان وضو معلوم باشد و زمان سرزدن حدث از او مجهول باشد، در همۀ صورتها نماز او صحيح است و حكم به وضودار بودن او مىشود؛ بنابراين اگر مثلًا مىداند كه در هنگام ظهر وضو گرفته و نمىداند كه آيا قبل از آن حدثى از او سر زده يا بعد از آن، نماز او صحيح است و مىتواند تمام احكام وضو را بار كند.
مسأله 309- اگر بعد از وضو يا در بين آن يقين كند كه بعضى جاها را نشسته يا مسح نكرده است، چنانچه رطوبت تمام جاهايى كه پيش از آن است به جهت طول مدت خشك شده، بايد دوباره وضو بگيرد؛ و اگر خشك نشده، يا به جهت باد يا گرمى هوا و مانند آنها خشك شده، بايد جايى را كه فراموش كرده و آنچه بعد از آن است را بشويد يا مسح كند. و اگر در بين وضو در شستن يا مسح كردن جايى شك كند، بايد به همين دستور عمل نمايد.
مسأله 310- اگر بعد از نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد در حال شروع به نماز متوجه بوده- ولو اجمالًا- كه بايد وضو داشته باشد، نمازش صحيح است؛ ولى احتياط آن است كه براى نمازهاى ديگر وضو بگيرد.
مسأله 311- اگر در بين نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، در صورتى كه احتمال بدهد در حال شروع نماز متوجّه بوده- ولو اجمالًا- كه بايد وضو داشته باشد، نمازش صحيح است؛ ولى احتياط مستحب آن است كه نمازش را رجاءً تمام كند و وضو بگيرد و نماز را دوباره بخواند؛ و بنابر احتياط براى نمازهاى بعد وضو بگيرد.
مسأله 312- اگر بعد از نماز بفهمد كه وضوى او باطل شده ولى شك كند كه قبل از نماز باطل شده يا بعد از نماز، چنانچه احتمال بدهد كه در هنگام شروع نماز متوجه شرايط صحّت نماز بوده، نمازى كه خوانده صحيح است.
مسأله 313- اگر انسان مرضى دارد كه بول او قطره قطره مىريزد، (كه به وى مسلوس گفته مىشود) يا نمىتواند از بيرون آمدن غائط خوددارى كند (كه به وى مبطون گفته مىشود)، چنانچه يقين دارد كه از اول وقت نماز تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پيدا مىكند، بايد نماز را در وقتى كه مهلت پيدا مىكند بخواند. و اگر مهلت او به مقدار كارهاى واجب نماز است، بايد در وقتى كه مهلت دارد فقط كارهاى واجب نماز را بجا آورد و كارهاى مستحب مانند اذان و اقامه و قنوت، بلكه سوره را ترك نمايد.
مسأله 314- كسى كه بول او قطره قطره مىريزد و به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نمىكند، مىتواند با همين حالت نماز بخواند و خروج بول با اين كيفيت وضوى او را باطل نمىكند، بلكه وضو به سبب حدث به نحو متعارف؛ همچون خوابيدن يا بول يا غائط كردن مثل ساير مردم و ... باطل مىشود.
مسأله 315- كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى كند و به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نمىكند، چنانچه در بين نماز يك يا چند دفعه غائط از او خارج مىشود، به طورى كه وضو گرفتن بعد از هر بار خروج غائط براى او حرجى نيست، بايد آبى در كنار خود قرار دهد و بعد از هر دفعه خروج غائط فوراً با رعايت شرايط نماز؛ مانند رو به قبله بودن، وضو بگيرد و نماز را از جايى كه قطع كرده ادامه دهد و اگر اين كار براى او حرجى است، مىتواند با همان حال نماز بخواند و تنها حدث به نحو متعارف وضوى او را باطل مىكند.
مسأله 316- اگر مرضى دارد كه نمىتواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند خروج باد، وضو را باطل نمىكند و مىتواند با همان حال نماز بخواند.
مسأله 317- كسى كه نمىتواند از خروج بول يا خروج باد جلوگيرى كند لازم نيست براى هر نماز وضو بگيرد، همچنين در مورد كسى كه نمىتواند از خروج غائط جلوگيرى كند و وضو گرفتن بعد از هر دفعه براى او حرجى است؛ ولى اگر حرجى نيست بايد براى هر نماز وضو بگيرد و فوراً مشغول نماز شود. و اگر از او غائط خارج شود به دستور مسأله 315 رفتار كند.
مسأله 318- سجده و تشهد فراموش شده و نماز احتياط حكم اجزاى نماز را دارد، بنابراين براى كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى كند اگر در ضمن سجده يا تشهد فراموش شده يا نماز احتياط غائط از وى خارج شود، چنانچه حرجى نيست، بايد وضو بگيرد و بقيۀ عمل را انجام دهد. و بنابر احتياط در سجده سهو نيز همينطور رفتار كند.
مسأله 319- كسى كه بول او قطره قطره مىريزد بايد براى نماز به وسيلۀ كيسۀ پاكى كه در آن پنبه يا چيز ديگرى است كه از رسيدن بول به جاهاى ديگر جلوگيرى مىكند، خود را حفظ نمايد و بايد براى هر نماز مخرج بول را كه نجس شده آب بكشد و نيز كيسه را كه نجس شده آب كشيده يا آن را تعويض نمايد. ولى اگر نماز ظهر و عصر را با هم بخواند لازم نيست براى نماز عصر مخرج بول و كيسه را تطهير نموده و مىتواند با همان حال نماز عصر را هم بخواند. و همچنين است اگر نماز مغرب و عشا را با هم بخواند، و در هر حال تا مىتواند بايد از سرايت نجاست به جاهاى ديگر بدن جلوگيرى كند.
و نيز كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى كند، چنانچه ممكن باشد، بايد به مقدار نماز از رسيدن غائط به جاهاى ديگر جلوگيرى كند و در صورت امكان براى هر نماز مخرج غائط را آب بكشد و اگر در وسط نماز هم غائط بيرون آيد بنابر احتياط اگر مشقت ندارد مخرج غائط را آب بكشد.
مسأله 320- كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن بول يا غائط يا باد خوددارى كند در صورتى كه ممكن باشد، بايد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط و باد جلوگيرى كند اگر چه خرج داشته باشد، بلكه اگر مرض او به آسانى معالجه مىشود احتياط مستحب آن است كه خود را معالجه كند.
مسأله 321- كسى كه نمىتواند از بيرون آمدن بول يا غائط يا باد خوددارى كند، بعد از آن كه مرض او خوب شد، لازم نيست نمازهايى را كه در وقت مرض مطابق وظيفهاش خوانده قضا نمايد. ولى اگر در بين وقت نماز مرض او خوب شود، بايد نمازى را كه در آن وقت خوانده دوباره بخواند.
چيزهايى كه بايد براى آنها وضو گرفت
مسأله 322- براى شش چيز وضو گرفتن واجب است:
اول: براى نمازهاى واجب غير از نماز ميت، و در نمازهاى مستحب وضو شرط صحت است.
دوم: براى سجده و تشهد فراموش شده، اگر بين آنها و نماز واجب حدثى از او سر زده، مثلًا بول كرده باشد، و احتياط آن است كه براى سجده سهو هم وضو بگيرد.
سوم: براى طواف واجب خانۀ خدا، خواه در عمره باشد يا حج، عمره يا حج واجب باشد يا مستحب.
چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد يا به جهت اجاره يا شرط يا دستورى كه اطاعت آن لازم است، وضو واجب شده باشد.
پنجم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه جايى از بدن خود را به خط قرآن و مانند آن كه مس آنها بدون وضو جايز نيست، يا به جهت اجاره يا شرط يا دستورى كه اطاعت آن لازم است، رساندن جايى از بدن خود به خط قرآن و مانند آن بر او لازم شده باشد.
ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده، يا بيرون آوردن آن از مزبله و مانند آن، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند. ولى چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بىاحترامى به قرآن باشد بايد تيمم كند و اگر معطّل شدن به مقدار تيمم هم بىاحترامى به قرآن باشد، بايد بدون تيمم قرآن را از مزبله و مانند آن بيرون آورد، يا اگر نجس شده آب بكشد.
مسأله 323- مس نمودن خط قرآن، يعنى رساندن جايى از بدن به خط قرآن براى كسى كه وضو ندارد، حرام است؛ ولى اگر قرآن را به زبان فارسى يا به زبان ديگر ترجمه كنند، مسّ آن اشكال ندارد.
مسأله 324- جلوگيرى بچه و ديوانه از مسّ خط قرآن و مانند آن واجب نيست؛ ولى اگر مسّ نمودن آنان بىاحترامى به قرآن و مانند آن باشد، بايد از آنان جلوگيرى كنند.
مسأله 325- كسى كه وضو ندارد بنابر احتياط حرام است اسم خداوند متعال و صفات خاصۀ او را- به هر زبانى كه نوشته شده است- مس نمايد، مگر پولى كه بر آن نام خدا نوشته شده باشد كه دست زدن به آن اشكال ندارد و بلكه بنابر احتياط مستحب نامهاى مبارك پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و حضرت زهرا عليها السلام را هم مسّ ننمايد. مسأله 326- انسان مىتواند قبل از وقت نماز، به قصد نماز يا به قصد اين كه با طهارت باشد وضو بگيرد يا غسل كند، تحصيل طهارت به خودى خود مستحب است و انسان مىتواند در هر وقت به قصد اين كه با طهارت باشد وضو بگيرد يا غسل كند.
مسأله 327- كسى كه يقين دارد وقت نماز داخل شده اگر نيت وضوى واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده، وضوى او صحيح است.
مسأله 328- مستحب است انسان براى نماز ميت و زيارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم معصومين عليهم السلام و براى همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن، و مسّ حاشيۀ قرآن، و براى خوابيدن وضو بگيرد، و نيز مستحب است كسى كه وضو دارد دوباره وضو بگيرد و اگر براى يكى از اين كارها وضو بگيرد، هر كارى را كه مىتوان با وضو انجام داد، مىتواند انجام دهد، مثلًا مىتواند با آن وضو نماز بخواند.
چيزهايى كه وضو را باطل مىكند
مسأله 329- هفت چيز وضو را باطل مىكند:
اول: بول، دوم: غائط، سوم: باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج شود.
چهارم: خوابى كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم نبيند و گوش بشنود وضو باطل نمىشود.
پنجم: چيزهايى كه عقل را از بين مىبرد، مانند ديوانگى و مستى و بيهوشى.
ششم: استحاضه زنان كه بعداً گفته مىشود.
هفتم: كارى كه بايد براى آن غسل كرد، مانند جنابت و حيض؛ ولى با مسّ ميت بنابر احتياط وضو باطل مىشود.
احكام وضوى جبيره
چيزى كه با آن زخم و عضو شكسته را مىبندند و دوايى كه روى زخم و مانند آن مىگذارند «جبيره» ناميده مىشود
مسأله 330- اگر در يكى از اعضاى وضو زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و آب ريختن روى آن يا مسح كردن آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت.
مسأله 331- اگر زخم يا دمل يا شكستگى در صورت و دستها است و روى آن باز است و آب ريختن روى آن ضرر دارد، بايد اطراف آن را به طورى كه در كيفيت وضو گفته شد از بالا به پايين بشويد، و چنانچه زخم و مانند آن پاك باشد يا بتواند آن را آب بكشد و كشيدن دست تر ضرر ندارد دست تر بر آن بكشد و اگر ضرر دارد يا زخم نجس است و نمىشود آب كشيد، بايد پارچۀ پاك و مانند آن را به طورى كه جزء جبيره حساب شود روى زخم بگذارد و دست تر روى آن از بالا به پايين بكشد و اگر اين كار ممكن نيست، تيمم نمايد و بنابر احتياط مستحب وضو هم بگيرد به اين شكل كه به غير از محل زخم، ساير جاها را بشويد.
مسأله 332- اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلوى سر يا روى پاها است و روى آن باز است، چنانچه نتواند آن را مسح كند، به اين معنى كه زخم مثلًا تمام محل مسح را گرفته باشد يا آن كه از مسح جاهاى سالم نيز متمكن نباشد در اين صورت، بايد پارچهاى پاك و مانند آن را به طورى كه جزء جبيره حساب شود روى زخم بگذارد و روى آن را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند و بنابر احتياط مستحب تيمم نيز بنمايد، و اگر مسح جبيرهاى ممكن نباشد لازم است تيمم نمايد و بنابر احتياط مستحب قسمتهايى را كه مىتواند وضو نيز بدهد.
مسأله 333- اگر زخم يا دمل يا شكستگى در صورت يا دستها باشد و جبيرهاى روى آن قرار داشته و بتوان آن را باز كرد، اگر جارى ساختن آب بر آن، هر چند به وسيله كشيدن دست تر بر روى آن، بدون ضرر ممكن باشد، بايد اين كار را انجام دهد، و در غير اين صورت اگر كشيدن دست تر روى پوست ضرر ندارد دست تر روى آن بكشد و اگر اين كار ضرر دارد بايد روى جبيره دست تر بكشد و اگر جبيره نجس است يا نمىشود روى آن دستتر كشيد بايد پارچهاى پاك و مانند آن را به طورى كه جزء جبيره حساب شود روى آن بگذارد و روى آن دست تر بكشد.
مسأله 334- اگر زخم يا دمل يا شكستگى در جلوى سر يا روى پا باشد و جبيرهاى روى آن قرار داشته باشد، چنانچه جبيره تمام محل مسح را نگرفته باشد و بتواند بر جاهاى سالم مسح كند، بايد به طور معمولى وضو بگيرد، همچنين اگر تمام محل مسح را گرفته باشد و بتواند آن را باز كند و روى پوست را مسح كند، و اگر نتواند روى پوست را مسح كند، چنانچه جبيره پاك باشد بايد روى آن را مسح كند و اگر جبيره نجس است يا نمىشود روى آن دست تر كشيد، مثلًا دوايى است كه به دست مىچسبد، بايد پارچهاى پاك و مانند آن را به طورى كه جزء جبيره حساب شود، روى آن بگذارد و دست تر روى آن بكشد و اگر اين هم ممكن نيست، بايد تيمّم كند.
مسأله 335- اگر نمىشود روى زخم را باز كرد ولى زخم و چيزى كه روى آن گذاشته پاك است و رسانيدن آب به زخم ممكن است و ضرر هم ندارد بايد آب را به روى زخم از بالا به پايين برساند، و اگر زخم يا چيزى كه روى آن گذاشته شده نجس است، چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روى زخم ممكن باشد و با ضرر همراه نباشد، بايد آن را آب بكشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتى كه آب براى زخم ضرر دارد يا آن كه رساندن آب به روى زخم ممكن نيست، يا زخم نجس است و نمىشود آن را آب كشيد، بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاك است روى آن را مسح كند، و اگر جبيره نجس است، يا نمىشود روى آن دست تر كشيد پارچهاى پاك و مانند آن را به طورى كه جزء جبيره حساب شود، روى آن بگذارد و دست تر روى آن بكشد و اگر اين هم ممكن نيست تيمم بنمايد و بنابر احتياط مستحب وضو نيز بگيرد.
مسأله 336- در احكام جبيره فرقى نيست كه جبيره تمام اعضاى وضو يا تمام يك عضو را گرفته باشد، يا بعضى از يك عضو را، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر جبيره تمام اعضا يا تمام يك عضو را- خواه عضوى كه شسته مىشود يا عضوى كه مسح مىشود- گرفته باشد، تيمم نيز بنمايد.
مسأله 337- لازم نيست جبيره از جنس چيزهايى باشد كه نماز در آن جايز است بلكه اگر از حرير يا از اجزاء حيوانى باشد كه خوردن گوشت آن جايز نيست مسح بر آن نيز اشكالى ندارد.
مسأله 338- كسى كه در كف دست و انگشتها جبيره دارد و در موقع وضو دست تر روى آن كشيده است، بايد سر و پا را با همان رطوبت مسح كند.
مسأله 339- اگر جبيره تمام پهناى روى پا را گرفته ولى مقدارى از طرف انگشتان و مقدارى از طرف بالاى پا باز است، بايد جاهايى كه باز است روى پا را، و جايى كه جبيره است روى جبيره را مسح كند.
مسأله 340- اگر در صورت يا دستها چند جبيره است بايد بين آنها را بشويد، و اگر جبيرهها در سر يا روى پاها باشد، بايد بين آنها را مسح كند و در جاهايى كه جبيره است بايد به دستور جبيره عمل كند.
مسأله 341- اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن مقدار زيادى ممكن نيست، بنابر احتياط واجب بايد به دستور جبيره عمل نموده و تيمم نيز بنمايد. و اگر برداشتن مقدار زيادى ممكن است، بايد آن را بردارد و به دستور جبيره عمل كند.
مسأله 342- اگر در جاى وضو زخم و دمل و شكستگى نيست ولى به جهت ديگرى آب براى آن ضرر دارد بايد تيمم كند.
مسأله 343- اگر جايى از اعضاى وضو را رگ زده است و نمىتواند آن را آب بكشد، يا آب براى آن ضرر دارد، بايد به دستور جبيره عمل كند.
مسأله 344- اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست يا به قدرى مشقت دارد كه نمىشود تحمل كرد، بايد تيمم بنمايد و بنا بر احتياط مستحب به دستور جبيره هم عمل كند؛ بلى اگر محل، جراحت و مانند آن داشته باشد و برداشتن آن چيز به جراحت صدمه مىزند بايد وضوى جبيره بگيرد و تيمم لازم نيست.
مسأله 345- غسل جبيرهاى- در غير غسل ميت- مثل وضوى جبيرهاى است و احتياط مستحب آن است كه آن را ترتيبى به جا آورند، و در غسل ميت غسل جبيرهاى مشروع نيست.
مسأله 346- كسى كه وظيفۀ او تيمم است، اگر در بعضى از جاهاى تيمم او زخم يا دمل يا شكستگى باشد، بايد به دستور وضوى جبيرهاى، تيمم جبيرهاى نمايد.
مسأله 347- كسى كه بايد با وضو يا غسل جبيرهاى نماز بخواند، چنانچه بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف نمىشود مىتواند در اول وقت نماز بخواند، و اگر اميد دارد كه تا آخر وقت عذر او برطرف شود مىتواند صبر كند و آخر وقت نماز بخواند و مىتواند رجاءً در اول وقت نماز بخواند ولى در هر صورت، در صورتى كه اول وقت نماز بخواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شود، لازم است وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 348- اگر انسان براى مرضى كه در چشم اوست موى چشم خود را بچسباند، بايد تيمم نمايد و بنابر احتياط مستحب وضو يا غسل جبيرهاى هم انجام دهد.
مسأله 349- كسى كه نمىداند وظيفهاش تيمم است يا وضوى جبيرهاى در صورتى كه جهل او از ندانستن مسأله است، بايد به مرجع تقليد خود مراجعه كند يا هر دو وظيفه را بجا آورد، و در صورتى كه جهل او از ندانستن خصوصيات مورد باشد بايد هر دو وظيفه را انجام دهد.
مسأله 350- نمازهايى را كه انسان با وضوى جبيرهاى خوانده و تا آخر وقت عذرش باقى بوده صحيح است و در صورتى كه عذر او در وقت نمازهاى بعدى استمرار داشته باشد مىتواند با آن وضو نمازهاى ديگر را نيز بخواند ولى در صورتى كه عذرش برطرف شود نمىتواند با آن وضو نمازهاى ديگر را بخواند.