حسین علیه السلام حکومت اسلامی تشکیل نداد، اما چهره واقعی حکومت اسلامی را نمایان ساخت و حقایق طلایی آن را با مدادی از خون برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.
موضوع: دیدگاه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از خبرگزاری حوزه، مرحوم آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر از علمای مبارز، خوشفکر و مبتکر بود که از حوزه علمیه نجف برخاسته و یکی از جدی ترین حامیان امام خمینی به شمار می رفت. اگرچه او و خواهرش شهیده بنت الهدی، مظلومانه از سوی صدام و صدامیان به شهادت رسیدند، اما آثار همه جانبه ایشان بر ساحت فکری عراق و جهان اسلام تاثیر گذاشته است که این امر به طور خاص از طریق شاگردان روشن بین و تالیفات گرانبهای ایشان قابل رویت است.
آنچه در پی می آید، یکی از نوشته های زیبا و استثنایی از سوی این فقیه شهید است که بعد از ترجمه در سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، تقدیم عشاق الحسین می شود:
حسین علیه السلام چراغ فروزان انسانیت است که در یکی از شب های ظلمانی درخشید تا آن را به روز روشن پیوند دهد و انسان را به انسانیت برساند و روح او را با اسلام خالص جلا بخشد و از حقوق فردی و اجتماعی خود بهره مند سازد، حقوقی که دولت های تروریست و برده داری آن را از مردم سلب کرده بودند، حکومت هایی که هیچ گاه از نظریه اسلام در تشکیل حکومت آگاه نبودند.
حسین تنها کسی است که در فردیت معجزه گونه او تمام قداست های انسانی خلاصه شده و حیات در روح بی نظیر او موج میزند و برایش بسی دشوار بود که این همه حیات را به خود اختصاص دهد، پس آن را به تاریخ و نسل ها بخشید و به این ترتیب حیات حسین از زندگی یک شخص محدود به یک زندگی غنی و جاودان و نمونه اسلامی اسلامی و روحی جاری در قلب نسل های هوشیار بشر تبدیل شد.
* احیای عقیده در پرتو نور حسینی
و این گونه بود که باور و عقیده، نشاط خود را از سر گرفت و آماده شد تا با روح و خون حسین جاودانه شود همان گونه که وجود خود را از او گرفته بود و بدین، ترتیب عقیده، بار دیگر با پرتو درخشان حسین زنده شد؛ چرا که زندگی و حیات حسین سرشار از عقاید پاک و روح بخش بود.
حسین عشق آمیخته با حقیقت مقدس و جمال الهی است که دنیا در حساب های او راهی ندارد؛ چرا که دنیا تنها پرتو ضعیفی است از آن چشمه جوشانی که حسین در آن فنا شده و روح او را جادو ساخته و تمام حواس او را ربوده است. به او گوش فرا ده، گویی در راه جهاد و در دعای عرفه، آن سرود جاودان بندگی است و با معشوق عظیم خود سخن میگوید که: "آن کس که تو را ندارد چه دارد و آن کس که تو را یافت چه کم دارد؟"
و این مناجات برخاسته از روح پاکی بود که حساب های دنیا در آن راهی نداشت و هیچ چیز را همسنگ کسب رضای الاهی نمیدانست تا بترسد آن را از دست بدهد یا آرزومند به دست آوردن آن باشد، زیرا از نظر او بزرگی پرتوی است از آن وجود و هستی نامحدود. و با همین روح سرشار از معنویت بود که وارد معرکه کربلا شد تا جان خود و فرزندان برگزیده و برادران و اصحاب خود و تمام اعتبارات این دنیای فانی را فدا کند؛ چرا که مستی عشق الاهی او را چنان تعالی بخشیده بود که با دو چشم عقل خود جز معشوق بزرگ خود چیز دیگری نمیدید که قربانی های او را پذیرفت و به آنها برکت داد تا جایی که هر چقدر بیشتر جانفشانی میکرد و بیشتر خون او فوران میکرد چهره اش درخشان تر و تابناک تر میگشت.
* میخواستند مشعل حسینی را خاموش کنند اما...
حسین در حالی وارد آن نبرد پر عطش شد که روح الاهی تمام وجود او را در بر گرفته بود و مشعل حیات و نور به دست داشت، اما مرگ آفرینانی که به دنبال ساختن کاخ های خود بر تاریکی بودند میخواستند این مشعل را خاموش و آن نور را از بین ببرند.
نبرد حسین در کربلا، معرکه ای خونبار و هولناک بود که علت آن اوضاع نظام و حکومت ظالمان به نام اسلام بود، اما اسلام که سرشت جاودان داشت و ذاتش با رسالت های آسمانی پیوند خورده بود بنا داشت تا زمانی که انسانیت هست، پاک بماند و به همین خاطر است که یکی از دستورات اسلام برپایی حکومت عدل است؛ چرا که چنین حکومتی موجب کمال دین و اتمام نعمت الاهی بر بندگان است همان طور که قرآن کریم در مراسم با شکوه روز غدیر دستور برپایی یک نظام حکومتی پاک و مبتنی بر عدالت و مساوات را با رهبریت فرد اصلح بیان کرد، رهبر اصلحی که موجب سعادت جامعه و فرد و ضامن زندگی آزادانه و با کرامت در سایه اسلام برای آنها باشد. رهبر اصلحی که امتداد پیامبر و رسالت او باشد و از لغزش ها به دور باشد و در حکومت خود مبتلا به کبر و غرور غیر الاهی نگردد. چنین امامی از دسترس انتخاب و تعیین انسان ها به دور است و از این رو خداوند او را برگزید و این همان اساس روح اسلام است که با روح عظیم آن سازگار است.
* نه جمهوریِ مطلق نه دیکتاتوری
اسلام هیچ گاه حکومت منتخب انسان ها را معتبر نمیداند؛ چرا که چنین انتخابی بر اساس عواطف و احساسات و گرایش ها صورت میگیرد، اما اسلام برای ارزش گذاری و جهت بخشی احساسات و عواطف و گرایش ها آمده و نمیتواند یک حکومت فردی مطلق و مبتنی بر دیکتاتوری را بپذیرد. سرشت اسلام این است که امامت و پیشوایی را به فردی منتخب بسپارد اما نه بر اساس دیکتاتوری بلکه بنا بر برنامه ای مبتنی بر دموکراسی و عدالت. و این زمانی حاصل میشود که منبع قدرت در این حکومت، خداوند متعال باشد و تمام ملت ها روزی خوار و ملت الاهی به شمار بیایند و امام به عنوان رهبری امانتدار برای اجرای قوانین الاهی و پاسدار احکام و در پیشگاه خداوند مسؤول باشد و بر اساس قوانین الاهی حقوق زندگی انسان ها را بپردازد. و سید الشهدا علیه السلام تصویری زیبا از این واقعیت را به نمایش گذاشت آن گاه که فرمود: «به جان خودم سوگند که امام فقط مجری کتاب خداوند و برپا دارنده عدالت و مجری دین حق است که برای خداوند خود را وقف این کار ساخته است».
* انحراف در نظام سیاسی اسلام پس از پیامبر
اما این نظام حکومتی از زمان تاسیس توسط اسلام و رسالت با مخالفت های سختی روبرو شد که همگی با الاهی بودن و دائمی بودن حکومت الاهی و نبوی و هاشمی بودن همیشگی آن مخالف بودند. آنها در ابتدای امر مخالفت خود را به شکل ارائه پیشنهاد انتخاب آزادانه و استمرار رهبری و حکومت در میان مردم عادی مطرح کردند و آن نظام نمونه الاهی در میان تندبادهای لرزاننده که اینجا محل طرح آنها نیست معطل ماند. و بدین ترتیب حکومت در دنیای اسلام پس از محصور بودن رهبری در میان قریش، انتخابی شد و شمار آراء انتخاب کنندگان به اندازه ای بود که حکومت با بیش از این تعداد شکل نمیگرفت.
این حکومت ها در مرحله بعد به گرایش ها و نظریات فردی مبتلا شد و هنوز بیش از دو دهه نگذشته بود که رهبر و پیشوا توسط شش نفر انتخاب میشد که مسلمانان هیچ تاثیری در انتخاب آنها نداشتند و پس از آن جنبه فردی حکومت بروز بیشتری یافت و حکومت بر همان خط کجی که مخالفتن حکومت الاهی آن را ترسیم کرده بودند ادامه یافت، تا اینکه رفته رفته به حکومت دیکتاتوری بنی امیه تبدیل شد که از قانون حکومت داری مورد نظر اسلام فاصله زیادی داشت و بدین ترتیب حقیقت مورد نظر اسلام در نظام حکومتی به فراموشی سپرده شد.
* امام حسین چهره واقعی حکومت اسلامی را نشان داد
در این لحظه سرنوشت ساز از تاریخ حکومت اسلامی بود که زنگ جانفشانی در گوش های حسین به صدا در آمد و لحظه فرا رسیدن شهادت را در گوش او زمزمه کرد، نه برای رسیدن به حکومت و باز پس گرفتن آن از غاصبان؛ چرا که در آن شرایط که حسین همه آنها را بررسی کرده بود و از پدرانش نیز خبر آن را شنیده بود، امیدی برای رسیدن به حکومت نبود. قیام حسین برای این بود که حکومت مخالفان و غاصبان را به رنگ سرخ خون و رنگ سیاه ظلم آغشته سازد و غیر اسلامی بودن آن را برای همگان روشن سازد و این حقیقت را تبیین کند که تنها حکومت مورد نظر اسلام میتواند ادعای اسلام داشته باشد.
حسین علیه السلام حکومت اسلامی تشکیل نداد، اما چهره واقعی حکومت اسلامی را نمایان ساخت و حقایق طلایی آن را با مدادی از خون مو برای همیشه در تاریخ ثبت کرد.
* عاشورا؛ اعتبار حاکمان ظالم را از بین برد
روز عاشورا تاریخ زیبایی از تکرار غدیر بود و خون پاکی که در کربلا بر زمین ریخته شد برهانی بود بر اینکه روح والای اسلام از منطق معارضان و حکومت آنها برتر است. روز عاشورا قیامتی بود که آبرو و شرافت حکومت و اعتبار حاکمان ظالم را از بین برد و حقایق اسلام را با قهرمانی بی نظیر در یک عرصه خونبار و هولناک بیان کرد.
امام به این بسنده نکرد و در آن عرصه بزرگ از تمام انسانیت طلب یاری نمود و ندای الاهی خود را برای طلب یاری بلند ساخت و پس از آن بود که تاریخ اسلام از جانفشانی ها و بخشش های خیر خواهانه و جنبش های آزادی خواه لبریز شد و این ندا همواره و تا ابد در گوش بشریت طنی انداز خواهد بود و آنها را به سوی مرگی پیش میبرد که زندگی آفرین است و به فداکاری و جانفشانی برای رسیدن به کرامت رهنمون میسازد و به آنها می آموزد چگونه یک نفر از زندگی و جان خود برای امت بگذرد.