كيست كه تو را بشناسد و در پيشگاه عظمتت سرتعظيم فرود نياورد؟ كدام مرد است كه وامدار مردانگيات نباشد؟ كدام دست است كه در مصيبت جاودانهات، بر سر و سينه نكوبد؟ كدام چشم است كه با شنيدن نام زيبايت، باراني نشود؟
موضوع: مناسبت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين
حسين جان! اي سيد و آقاي شهيدان كربلا!
سلام بر تو. سلام بر عظمتت. سلام بر ايثارت. سلام بر جانفشانيات.
كيست كه تو را بشناسد و در پيشگاه عظمتت سرتعظيم فرود نياورد؟ كدام مرد است كه وامدار مردانگيات نباشد؟ كدام دست است كه در مصيبت جاودانهات، بر سر و سينه نكوبد؟ كدام چشم است كه با شنيدن نام زيبايت، باراني نشود؟
حسين جان! چه دانشگاه بزرگي را با فداكاريهايت برپا نمودي. «به راستي چه دانشگاهي مانند اين دانشگاه، به اين وسعت در طول قرون و مرور اعصار، دانشجو داشته است؟ دانشجوياني، مانند شيخ مفيدها و شيخ طوسيها و دهها هزار نخبهي برجسته و ممتاز و هزاران شهيد كه به حضور خود در اين مكتب، افتخار مينمايند و همه از بركات اين دانشگاه، بهرهمند ميشوند.»
حسين جان! يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً
حكمتهايي از امام خوبان
امام حسينعليهالسلام: مَنْ عَبَدَ اللهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ؛ هر كس حق معبوديت خدا را بهجا آورد، خداوند بيش از حدّ انتظار و كفايتش به او عطا مىكند./بحارالأنوار؛ج68،ص184،ح44.
امام حسينعليهالسلام: اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ؛ اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بىنياز شوند./بحارالأنوار ؛ ج5، ص312،ح1.
امام حسين عليهالسلام: إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مىكنند، كه اين عبادت تجارتكنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مىپرستند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شايستگى مىپرستند، و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است./تحفالعقول، ص279،ح4.
- احاديث
قَالَ رَسُولُ اللهِصلياللهعليهوآله: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ؛ أَلَا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ.
قال أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَعليهالسلام: أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِي لَكُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ.
قال الصادقعليهالسلام: تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ إِنَّ اللهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.
قال الصادقعليهالسلام: يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ الله وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللهِ، لَمْ يَنْظُرِ اللهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً.
قال الصادقعليهالسلام: قَالَ لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا.
- شاگردان مكتب پيامبر صلياللهعليهوآله
احاديث معتبر بر اين مطلب دلالت دارند كه پيغمبر صلياللهعليهوآله، عليعليهالسلام و فرزندانش را به دانشهايي مخصوص گردانيد. كتابي به خط عليعليهالسلام و املاي پيغمبر صلياللهعليهوآله همواره در اين خاندان مورد استناد و مراجعه بوده است، در حقيقت، تبليغات و تعليمات امامان عليهمالسّلام و سيره و روش آنها مكمل و متمم هدف پيغمبر صلي الله عليه وآله در تربيت جامعه و هدايت بشر ميباشد.
بر اساس حديثِ متواتر و مشهور ثقلين، پيغمبر صلياللهعليهوآله جميع امت را به اين بزرگواران ارجاع داده است. با وجود اين حديث شريف، صلاحيت علمي اهل بيت پيغمبر، ظاهر و آشكار ميگردد.
علاوه بر اينها روايات بسيار ديگري از طرق اهل سنت دلالت دارند برآنكه در بين تربيتشدگان مكتب نبوت، علي عليهالسلام بيشتر از همه صحابه، از تابش انوار نبوت استفاده كرد؛ او بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله مرجع عموم در مسائل مشكل علمي ميباشد و علوم شرعيه همه به آن سرور منتهي ميشود.
بعد از علي عليهالسلام، منصب الهي امامت و رهبري علمي و ديني با فرزندانش حضرت امام حسن مجتبي و حضرت امام حسين، سيدالشهداءعليهماالسّلام بود. آنها ملجأ و پناه مردم در مسائل اسلامي، علوم تفسير و احكام شرعي بودند؛ سخنشان قاطع و مقبول، و روششان سرمشق و ميزان بود.
- امام حسين عليهالسلام، چراغ اسلام
هر چه بيشتر در حالات سيدالشهداء عليهالسلام دقيق شويم اين رمز بر ما آشكارتر ميشود كه در امر دين، بصيرتي خارقالعاده و بينشي غيبي، راهنماي آن حضرت بوده است.
علم و دانش آن بزرگوار از احتجاجات او با دشمنان اهل بيت، بخصوص معاويه و مروان، از نامههايي كه به معاويه مرقوم فرموده، از خطبههايي كه به مناسبتهاي مختلف انشاء نمودهاند و از دعاي عرفه، و دعاهاي ديگري كه از آن حضرت در كتابهاي شيعه و سني نقل است، ظاهر و آشكار ميگردد.
نافع بن ازرق، رهبر فرقه ازارقه خوارج به امام حسينعليهالسلام عرض كرد:
«خدايي را كه ميپرستي براي من توصيف كن!»
امام حسينعليهالسلام فرمود:
يا نافِعُ مَنْ وَضَعَ دينَهُ عَلَي الْقِياسِ لَمْ يَزَلِ الدَّهْرُ فِي الالتِباسِ مائِلاً ناكِباً عَنِ الْمِنْهاجِ ظاعِناً بِالاِْعْوِجاجِ ضالّاً عَنِ السَّبيلِ قائِلاً غَيْرَ الْجَميلِ يَابْنَ الاَزْرَقِ اَصِفُ اِلهي بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ لايُدْرَكُ بِالْحَواسِ، وَلا يُقاسُ بِالنّاسِ قَريبٌ غَيْرُ مُلْتَصِق، وَبَعيدٌ غَيْرُ مُسْتَقْصي يُوَحَّدُ، وَلا يُبَعَّضُ مَعْرُوفٌ بِالْـآياتِ مَوْصُوفٌ بِالْعَلاماتِ لا اِلهَ اِلا هُوَ الْكَبيرُ الْمُتَعالُ؛ اي نافع! هركس دين خود را بر قياس بسازد همواره در اشتباه است و در راه به صورت افتد، به اعوجاج و كژي كوچ كند، گمراه گردد و سخنان نازيبا گويد. اي پسر ازرق! من خدايم را وصف ميكنم به آنچه او خود را وصف فرموده است. او به حواس ادراك نشود و به مردم قياس نگردد. نزديك است اما به چيزي چسبيده نيست، دور است اما دوري نجسته (دوري و نزديكي خداوند مانند دوري و نزديكي موجودات ديگر نيست. دوري و نزديكي او با حواس مادي قابل درك نميباشد) او يگانه است و تبعيض، تجزيه و تركيب در او راه ندارند، و به نشانهها شناخته شده و به علامتها وصف گرديده است؛ غير از خداوند بزرگ و بلند مرتبه، خدايي نيست.
ابن ازرق گريست و گفت:
«ما اَحْسَنَ كَلامَكَ»؛ چقدر نيكو است كلام تو!
امام حسينعليهالسلام فرمود: «به من رسيده كه تو بر پدر و برادرم و بر من گواهي به كفر ميدهي!»
ابن ازرق گفت: «اَمّا وَاللهِ يا حُسَيْنُ لَئِنْ كانَ ذلِكَ لَقَدْ كُنْتُمْ مَنارَ الاِسْلامِ وَ نُجُومَ الاَحْكامِ»؛ يا حسين! اگر اين ناسزا از من صادر شده، به خدا سوگند! به يقين، شما چراغ اسلام و ستارگان احكام خداييد. يعني مردم بايد از انوار علوم و معارف شما روشني بجويند و در تاريكيها به ستارههاي وجود شما هدايت گردند.
- امام حسين، شمع بزم عالمان
ابن كثير در كتاب خود آورده است: «امام حسينعليهالسلام و ابن زبير از مدينه به سوي مكه بيرون شدند و در مكه اقامت گزيدند. امام حسينعليهالسلام مورد توجه مردم قرار گرفت. آنها به سوي او ميآمدند در اطراف او مينشستند وسخنش را ميشنيدند و از آنچه از او ميشنيدند سود ميجُستند وگفتههايش را ضبط كرده و مينوشتند تا از او روايت كنند.»
علائلي در سمو المعني نگاشته است: «مردم چنان شيفته معنويت و عظمت روح امام حسينعليهالسلام بودند و چنان امام حسينعليهالسلام محبوبيت داشت كه از همهكس و همهجا منصرف و منقطع شده و به سوي او ميشتافتند. كسي جز امام حسينعليهالسلام نبود كه اين همه مريد و ارادتمند داشته باشد؛ گويي مردم در وجود امام حسينعليهالسلام حقيقت ديگري از عالم ابداع الهي را تماشا ميكردند. چون امام حسينعليهالسلام سخن بگويد مثل آن است كه زبان عالم غيب باز شده و آنها را از رموز و اسرار پنهان وحقايق نهان آگاه ميسازد؛ و زماني كه خاموش ميشد، سكوتش به گونهاي متفاوت آنها را از حقايق ديگر با خبر ميساخت؛ زيرا پارهاي از حقايق را جز با خاموشي عميق نميتوان اظهار كرد؛ مثل نقطه و فاصلهاي كه در ميان سطرها، كلمهها و جملهها ميگذارند و همان نقطة خاليِ از نوشته، مانند نوشتههاي كتاب، معنايي ميدهد كه جز با آن نقطه با هيچ نوشتهاي آن معنا را نميتوان بيان كرد.»
كلام فوق نشان از واقعيتي انكارناپذير از محبوبيت علمي امام حسينعليهالسلام در ميان مردم دارد. با آنكه مردم در فشار حكومت بوده و جاسوسان و كارآگاهان همه جا در تعقيب آنها بودند تا كسي با امام حسينعليهالسلام رابطه نداشته باشند، اما قدرت سرنيزه و زور نظامي چگونه ميتواند مردم را از خودشان، دلشان و ضميرشان جدا كند؟ قدرت، هر ميزان كه باشد نميتواند بر شعور بشر مسلط شود و سرنيزه هر قدر كه كاري و نافذ باشد به باطن انسان و معنويت او نفوذ نميكند.
علائلي در ادامه آورده است: «حسينعليهالسلام كثير الحديث و الرواية بود، آن زمان با اينكه تعداد بسياري از اصحاب پيغمبر صلياللهعليهوآله نقل حديث ميكردند، اما مردم همه آنها را ترك كرده و به مجلس حسينعليهالسلام ميآمدند.» پس از اين، علائلي احاديثي از آن حضرت نقل ميكند.
اخباري كه از امام حسين عليهالسلام نقل شده حاكي از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قريحه و استحكام منطق اوست. اين اخبار بيش از آن است كه قابل شمارش باشد. آن حضرت بهگونهاي در مسائل علميه با جودت ذهن و حدّت خاطر اظهار نظر ميكرد و فتوا ميداد كه موجب تحيّر مردم ميشد، تا حدي كه عبدالله بن عمر در حق او گفت: «اِنَّهُ يَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّاً»
همچنان كه مرغ، جوجه خود را با منقار خود غذا ميدهد، امام حسينعليهالسلام نيز در بيت نبوت و ولايت از سرانگشت علوم رسول خدا صلياللهعليهوآله غذا خورد، و از سينه معارف اسلام شير مكيد و رشد و نمو يافت.
سلطان عشق (سروده حضرت آیت الله صافی گلپایگانی)
هلال ماه محرّم ز نو هويدا شد
بيا كه رايت سلطان عشق بر پا شد
بيا كه رايت سلطان عشق بر پا شد
بيا كه آيت فتح و ظفر هويدا شد
درآ به مكتب حرّيت و فداكاري
بيا كه دين ز قيام حسين احيا شد
شعار باطل و شرك و فساد شد محكوم
بيا كه جلوه توحيد، عالم آرا شد
اگر كه حامي حقي و يار قرآني
بيا كه پرچم دين و جهاد برپا شد
به ملك غيرت و جانبازي و اراده وعزم
شهيد كرب و بلا، قهرمان دنيا شد
به دشت ماريه از همت بلند حسين
كتاب همت و ايمان و صبر معنا شد
حسين عدل و شهامت، حسين آزادي
فداي دين خدا در هجوم اعدا شد
بزرگتر سند افتخار انسانها
به خون پاك حسين شهيد امضا شد
مرامنامه آزادي و حقوق بشر
از آن مجاهده بينظير انشا شد
دراين جهاد مقدّس، حسين شد پيروز
يزيد ننگبشر گشت وخوار ورسوا شد
يزيد كيست؟هرآنكسكه ضدآزادياست
هرآنكه دشمن قرآن و آل طه شد
فداي رهبر لبتشنهاي كه در ره دين
غريبوبيكس وتنها بهسوي هيجاشد
دريغ و درد كه در كربلا ز ظلم خسان
جدا سر از تن پاك عزيز زهرا شد
به زير سمّ ستوران فتاد جسم حسين
خيام محترم اهل بيت يغما شد
نگشت تابع ظالم كه ظلم را كوبيد
اگر چه رنج و بلايش فزون ز احصا شد
بنال «لطفي صافي» كه روز عاشورا
زخون پاك شهيدان چو عيد اضحي شد
فيض اشك(مصيبتهاي كربلايي1)
آن وقتي كه هر دو دست مبارك ابيالفضل العباس قطع شده بود و تير كين بر ديده حقبينش نشسته و بدن اطهرش مانند خانه زنبور از كثرت زخم سنان و تير، سوراخ سوراخ گشته و آبي كه براي اطفال حمل مينمود بر زمين ريخته بود: آيساً من الحياة و قريباً الي المماة بود كه ملعوني با عمودي از آهن رسيد.
چون ديد، عباس، دستي ندارد و توانائي دفاع در وجود مباركش نيست، از خدا و رسول شرم نكرده و بر مظلومي آن جناب ترحم ننمود و چنان عمود را - به قوت هر چه تمامتر- بر فرق مباركش زد كه مغز سرش بر شانه مبارك ريخت.
چو دشت بلا از غمش تار شد كشيد آه و از زين نگونسار شد
ور افتاد با سينه چاك چاك بسر باد خاكم ز زين روي خاك
فنادي: يا اخاه! ادرك اخاك العباس. چون امام حسين عليهالسلام ناله برادر را شنيد: آهي از جگر كشيد و فرياد برآورد: الآن انكسر ظهري و انقطع رجائي و قلّت حيلتي و أتي زينب، فنادت: واعباساه!
منبع: سایت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی