بازدید این صفحه: 3757 تاریخ انتشار: 1392/8/6 ساعت: 11:10:48
حضرت آیت الله مظاهری :
بسياري ادّعاي انتظار ميکنند، امّا در عمل دروغ ميگويند
تا وقتي به دست شيعيان، انقلاب تدریجی رخ ندهد، به عبارت رساتر تا وقتي شيعيان صددرصد و از همه لحاظ، براي ظهور آماده و مهيّا نشوند، خبري از انقلاب دفعي نخواهد شد. لذا بارها از امام زمان«ارواحنافداه» نقل شده است که آن حضرت منتظر مهیّاشدن شيعيان هستند. آن حضرت منتظرند شرايط با انقلاب تدريجي فراهم شود، ولي کسي واقعاً به فکر نيست.
موضوع: دیدگاه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا، حضرت آیت الله العظمی مظاهری در بحث خود با عنوان «بهشت دنيايي در پرتو تمسّک به نبوت و ولايت » آورده است:
بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
نبوّت و ولايت، دو بال براي صعود
تشیّع دو بال براي صعود و پرواز دارد، یکی رسالت و ديگري ولایت. رسالت منهای ولایت ناقص است و ولایت منهای رسالت نيز ناقص است. در واقع، کمال در وقتی است که تشیّع این دو بال را در کنار هم و با هم داشته باشد. اين دو بال، همان ثقلين است که رسول خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلم» در طول بيست و سه سال دعوت و تبليغ، بارها و بارها به الفاظ گوناگون و محتواي يکسان، بر آن تأکيد فرمودند:
«انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضَلُّوا كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى وَ اهْلَ بَيْتى فَانَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ». [1]
من از دنیا ميروم و دو چیز جانشین من است: یکی قرآن و دیگری اهل بیت. این روايت شريف که متواتر نيز هست، مبيّن اين آیه است که ميفرمايد:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[2]
یعنی قرآن منهای ولایت، معنا ندارد. به قول یکی از اهل سنّت، قرآن منهای ولایت مثل آن است که بگویید کتاب قانون بوعلی سینا، استاد لازم ندارد! معلوم است این حرف اشتباهی است؛ کتابهاي قانون و شفای بوعلی سینا، اسفار صدرالمتألهین، فرائد شیخ انصاری، کفایۀ مرحوم آخوند و امثال آن، بسيار کتب وزين و والايي است، امّا يادگيري آن، استاد و به عبارت ديگر، مبيّن میخواهد.
ضرورت وجود مبيّن در کنار قرآن، با صراحت تمام در خود قرآن بيان شده است:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[3]
زنگ خطر انحراف
خداوند سبحان در روز غدير، با آيات نازل شده، پس از معرفي ولايت، زنگ خطر ميزند و ميفرمايد:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن»[4]
دیگر از دشمن نترسید، وقتی که اسلام ولایت پیدا کرد، وقتي ولایت با قرآن همراه شد، اسلام مصونیت دارد و بیمه است. اما از من بترسید. عبارت «وَ اخْشَوْن»، یک نکتۀ عجیبی دارد و یک معجزه است؛ یعنی مواظب باشید بين شما اختلاف نیفتد. مواظب باشید سقیفۀ بنی ساعده جلو نیاید که اگر چنين شد، از هر دشمني برای شما بدتر است. اگر اختلاف ايجاد شد، شکست میخورید و نمیتوانید در دنیا و آخرت سر بلند باشيد و نميتوانيد ادّعا کنيد: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْه»[5]
در حقيقت، در آيۀ اکمال، به قضيۀ سقیفۀ بنی ساعده هم اشاره شده است.
تأکيد بر بيعت
پس از نزول آيات واقعۀ غدير که افتخاري برای شیعه است، پیغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» با اينکه پيام را به همه ابلاغ فرموده بودند و کسي در آن اختلافي نداشت، از جانب خداوند متعال، دستور دادند که همگان بايد با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بيعت کنند؛ لذا سه شبانه روز همۀ مردم را در آن بیابان نگه داشتند تا بيعت کنند. تعداد اين افراد را از سی هزار تا صد و بیست هزار نفر نوشتهاند. يک بيابان حاجي از مکّه برگشته، اعمّ از زن و مرد، با اميرالمومنين«سلاماللهعليه» بيعت کردند. مورّخين از شيعه و اهل سنّت نوشتهاند عمر بن خطّاب جزء اوّلين کساني بود که بيعت کرد. جملۀ رسا، پرمحتوا و خوبي هم گفت که پس از او مردم معمولاً همان جمله را براي بيعت با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» تکرار ميکردند. وي دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» را گرفت و گفت: «بخٍ بخٍ لك يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي و مولى كلِّ مؤمن و مؤمنة»[6] سپس أبو بكر، عثمان، طلحه، زبير و ساير اصحاب بيعت کردند و پس از آنان، مابقي مهاجرين و انصار و همۀ مردم تا سه روز با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بيعت کردند و پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» با هر بيعتي «الحمد لله» ميگفتند.
وقتي بيعت مردها تمام شد، نوبت به زنان رسيد. پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» دستور دادند ظرفي را پر از آب کردند و امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» در این آب دست زدند و از خیمه بیرون آمدند. سپس خانمها به آن خیمه میرفتند و دستشان را در آن قدح آب میزدند و اينگونه بيعت ميکردند.
سرنوشت مخالفين ولايت
این سه روز تمام شد و همه بیعت کردند. اين واقعه در تاريخ اسلام مسلّم و قطعي است و احدي از شيعه و سنّي، آن را رد نکرده يا در آن تشکيک نکرده است. برخي از مورّخين نوشتهاند پس از ابلاغ پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» فردي ناشناس، اما لجوج و خودسر که معروف هم نبود، مقابل حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله! کاری که انجام دادي از طرف خودت بود یا از طرف خدا؟! اگر از خودت بود، قبول ندارم و اگر از خدا بود، نمیتوانم ببینم که من زنده باشم و علی ولی الله باشد. لذا از خدا بخواه آتشی بیاید و مرا نابود کند.» من تصوّر ميکنم او قصد داشته بحراني در آن فضا ايجاد کند. حضرت فرمودند: تا وقتي اينجا و نزديک ما باشي، عذابي بر تو نازل نميشود، بايد دورتر بروي تا عذاب تو را نابود کند. عرب بيابانگرد بر شترش سوار شد و همانطور با حالت قهر و شکايت دور شد. اندکي بعد سورۀ معارج نازل شد. برخي ميگويند همۀ سوره و برخي ميگويند فقط آيات اوّليۀ آن نازل شد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ»[7]
یارسول الله! آنچه او میخواست، واقع شد. صاعقه و آتشی آمد و او را خاکستر کرد.
اين خبر مهم را پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» به مردم دادند و همگان از سرنوشت او آگاه شدند.[8]
توجيه سقيفۀ بنيساعده و ثمرات شوم آن
همۀ بزرگان شيعه و اهل سنّت، واقعۀ غدير و آيات نازل شده در آن را قبول دارند و به آن اقرار دارند.[9] امّا متأسفانه اهل سنّت، بر خلاف شيعيان بر اين عقيده استوار نماندهاند. امّت اسلامي از عمل نکردن به فرمودۀ الهي: «وَ اخْشَوْن» صدمۀ فراواني خورد. با اينکه ترديدي در واقعۀ غدير و نزول آيات آن وجود نداشت، سقيفۀ بنيساعده تشکيل شد و عامل بدبختي مسلمين شد.
برخي از اهل سنّت در توجيه سقيفه، معتقدند پیغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» اشتباه کردهاند و پس از وفات پيامبر، مسلمانها صلاح امّت را در این دیدند که فردي جز اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» حاکم باشد! این خلاصۀ حرف آنها است. اين اقدام خودسرانه که موجب به انزوا کشاندن اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» شد، شجرۀ خبيثه را رشد داد و خواه ناخواه، ميوۀ آن بني اميّه و بنيعبّاس شدند و کمکم منجر به تجزيۀ عالم اسلام گرديد و کار مسلمين را به جايي رسانده است که امروزه، استکبار جهاني بر جهان اسلام تسلّط کامل دارد. ذخائر غني مسلمين را چپاول مي کند و کسي حرفي نميزند و گاهي برخي از کشورهاي اسلامي، افتخار نيز ميکنند!
اگر سقیفۀ بنی ساعده نبود و به این چند آیه عمل ميشد، اگر مردم به بيعت خود پايبند بودند و از آن سر بر نميتافتند، اکنون حکومتي جهاني و دنيايي منهاي فقر و فساد و تبعيض و ظلم، وجود داشت. زندگي بشري سرشار از فضائل و نيکيها بود و علم در آن با فضائل همزاد ميشد و رذائل نابود شده بود.
ارادۀ الهي تحقّق مييابد
به هر حال، پس از غدير، به دستور قرآن و خواستِ الهيِ پيامبرِ گرامي عمل نشد و شد آنچه نبايد بشود. امّا قاعدۀ لطف اقتضاء میکند حال که سقیفۀ بنی ساعده و در پي آن مصائب فراوان براي امّت اسلامي پيش آمده است، روزي مصلح جهاني ظهور فرمايد و جهان را از ظلم و بيداد، تهي و سرشار از فضائل و نيکيها کند. لذا بايد همگان بالاخص شيعيان، خود را براي حکومت عدل الهي مهيّا کنند و براي امر فرج دعا نمايند. وقتي همه مهيّاي حکومت الهي شدند، ظهور محقّق خواهد شد.
بسياري از افراد ادّعاي انتظار ميکنند، امّا در عمل اثبات ميکنند که دروغ ميگويند. از نظر عقيده و محبّت بسياري از افراد منتظر و مشتاق ظهور امام زمان هستند، امّا خود را براي ظهور مهيّا نميکنند. بايد بدانيم همین مقدار که ما منتظر ظهور امام زمان«ارواحنافداه» هستیم، آن حضرت هم منتظر ما هستند. يعني منتظرند که ما براي انقلاب جهاني مهيّا شويم.
انقلاب دفعي و تدريجي
بارها متذکّر شدهام که امام زمان«ارواحنافداه» دو انقلاب دارند: یکی انقلاب تدریجی که بايد به دست منتظران آن حضرت ايجاد شود و یکی هم انقلاب دفعی که خداوند پديد ميآورد، ولي متوقف بر انقلاب تدریجی است. بنابراين انقلاب دفعي نيز به دست ماست. يعني تا وقتي به دست شيعيان، انقلاب تدریجی رخ ندهد، به عبارت رساتر تا وقتي شيعيان صددرصد و از همه لحاظ، براي ظهور آماده و مهيّا نشوند، خبري از انقلاب دفعي نخواهد شد. لذا بارها از امام زمان«ارواحنافداه» نقل شده است که آن حضرت منتظر مهیّاشدن شيعيان هستند. آن حضرت منتظرند شرايط با انقلاب تدريجي فراهم شود، ولي کسي واقعاً به فکر نيست.
طبق قاعدۀ لطف نيز معنا ندارد که براي انقلاب دفعي زمينهسازي شود، امّا خداوند حکيم انقلاب دفعي را محقّق نسازد. بنابر اين به دنبال انقلاب تدريجي، يقيناً انقلاب دفعي رخ خواهد داد. اگر چنين نباشد، به معناي آن است که العیاذبالله، خدا ظالم است. یعنی اگر زمینه برای ظهور باشد، ولي خداوند آن را محقّق نکند، ظلم به بندگان است، در حالي که خداوند متعال، يک ذرّه ظلم روا نميدارد:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»[10]
«وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»[11]
پس هرچه هست، از قامت ناساز و بی اندام ماست. مائیم که باید انقلاب تدریجی را مهیا کنیم تا انقلاب دفعی توسّط امام زمان با معجزه و خرق عادت، به وقع بپيوندد.
در انقلاب دفعی، به يک شبانهروز، حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» بر جهان مسلّط میشوند و در شش شبانهروز، حکومت ايشان مستقر ميگردد. استمرار حکومت جهاني حضرت مهدي«ارواحنافداه»، معجزه نیست، بلکه پیاده شدن کامل دستورات دين مبين اسلام است. وقتی به همۀ فرامين اسلام عمل شود، یک زندگی بهشتی برای همگان ايجاد ميشود. در اين حکومت عدل، قانون اساسي مصحف حضرت فاطمه«سلاماللهعليه» است و يک زندگي توأم با فضائل و خالی از رذائل براي همگان فراهم خواهد شد.
چگونگي انقلاب دفعي
قرآن کريم، براي تبيين انقلاب دفعي و تقريب به ذهن چگونگي وقوع آن، آیات فراوانی دارد. مثلاً در داستان حضرت سليمان«عليهالسّلام» آمده است که به حضرت سليمان خبر دادند اهل يک سرزمين خورشيدپرست هستند و ملکۀ آنها يک زن است. پس از مقدّماتي، حضرت سلیمان«عليهالسّلام» یک جلسه گرفت و در آن جلسه گفت: چه کسی هست که تخت بلقیس را برای من بیاورد؟! يکي از اجنّه گفت پيش از آنکه از جاي خود برخيزيد، آن را حاضر ميکنم. ایشان گفتند زمان زيادي است. بالاخره آصف بن برخيا که وزير سليمان بود و به تعبير قرآن کريم قطرهاي از دریای علم قرآن را داشت، گفت: اجازه بدهيد من با یک چشم به هم زدن، تخت را میآورم:
«قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[12]
حضرت سلیمان«عليهالسّلام» اجازه داد و او به یک چشم بر هم زدن، تخت بلقیس را حاضر کرد. وقتي بلقيس نزد حضرت سليمان آمد، حضرت به او گفت: «أَ هكَذا عَرْشُكِ» آیا این تخت توست؟ بلقيس گفت: «كَأَنَّهُ هُوَ»[13] مثل اینکه خود آن است.
تنوين «عِلْمٌ» در آيۀ «عِندَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» تنوين «تنكير» است و دلالت بر «قلّت» مىكند، پس از علم نيز «مِنَ الْكِتابِ» آمده است، يعنى قطرهاى از دريا. يعني کسي تخت عظيم بلقيس را بر يک چشم بر هم زدن آورد که تنها قطرهاي از علم قرآن را داشت. امّا همۀ علم قرآن که قطرهاي از آن در اختيار آصف بن برخيا بود، در اختيار حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» و امام زمان«ارواحنافداه» است:
«وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[14]
مشرکين به رسول خدا ميگويند تو پيامبر نيستي. در پاسخ آنان بگو من پيامبرم و دو شاهد دارم يکي قرآن و ديگري کسي که همۀ علم قرآن را دارد، يعني علي بن ابيطالب«سلاماللهعليه». امام باقر«سلاماللهعليه» ذيل اين آيۀ شريفه فرمودهاند: «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ»[15]
امام زمان«ارواحنافداه» همۀ علم قرآن را دارند. آصف بن برخیا با قطرهای از دریای علم قرآن، توانست با یک چشم برهم زدن، تخت بلقیس را به شام بیاورد و بالاخره یمن را مسخّر کند. بنابراين کسی که همۀ علم قرآن را دارد، حتماً میتواند به یک شبانه روز بدون خونريزي بر جهان مسلّط شود.
استقرار و استمرار حکومت عدلي الهي
اینکه بعضی نقل ميکنند امام زمان«ارواحنافداه» افراد زيادي را ميکشند، صحيح نيست و از اسرائيليات است؛ بلکه آن حضرت با علم قرآن، در شش شبانه روز در جهان مستقر ميشوند و حکومت اسلامي و قرآني تشکيل ميدهند. پس از آن براي ادارۀ حکومت جهاني خود، مؤمنين خالص و نيکوکار را به کار ميگيرند. از اين رو شيعيان وظيفه دارند خود را براي ادارۀ چنين حکومتي آماده کنند و بهگونهاي عمل نمايند که لياقت کارگزاري در حکومت عدل مهدوي را پيدا کنند.
حضرت وليعصر«ارواحنافداه» جهان را پر از عدل داد ميکنند و پس از ايشان، ساير معصومين رجعت ميکنند و هزاران سال حکومت الهي برقرار ميگردد. در تمام آن حکومت، حضرت زهرا«سلاماللهعليها» حضور دارند و چنانکه امام زمان«ارواحنافداه» فرمودهاند، آن حضرت الگو و اسوۀ آنان است:
«فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[16]
مصحف ايشان نيز قانون اساسي دروان حکومت اهل بيت«سلاماللهعليهم» خواهد بود.
پديدار شدن اين بهشت دنيايي، حتمي است. قطع نظر از صدها روایت دربارۀ آيندۀ روشن بشري، عقل حکم ميکند که نمیشود در این دنیا برای اجتماع انسانها، یک بهشت دنیایی وجود نداشته باشد. حتماً روزي فرا ميرسد که یک زندگی منهای فقر، منهای تبعیض و ظلم، منهای بيماري و مشکلات براي انسانها ايجاد میشود. در روايات نيز بيان شده است که حکومت اهلبيت، روزي در جهان پياده ميشود و میلیونها سال طول ميکشد و بهشت دنیا برای همۀ بشريّت پديدار ميگردد.
==================
پينوشتها
[1]. جهت اطّلاع از مصادر روايت ر. ك: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152؛ إحقاق الحق، ج 9، صص 309تا 375 و...
2. المائدة، 3
3. النحل، 44
4. المائدة، 3
5. نهج الحق و کشف الصدق، ص 515
6. جهت آگاهي از مصادر مختلف اين روايت ر.ک: الغدير، ج 1، ص 508تا527
7. المعارج، 1و 2
8. ر.ک: إحقاق الحق، ج 2، ص 415تا 501
9.علامه امينى حديث غدير را از صد و ده نفر از صحابه، هشتاد و چهار نفر از تابعين و سيصد و شصت نفر از غير اين دو دسته نقل كرده است. (ر. ك: موسوعة الغدير فى الكتاب و السنة و الأدب، ج 2، ص 41تا 311)
10. النساء، 40
11.آلعمران، 182
12.النمل، 40
13.النمل، 42
14. الرعد، 43
15. الکافي، ج 1، ص 229
16. الاحتجاج، ج 2، ص 467
کد خبر: 13928630762
1392/8/6
|