بازدید این صفحه: 4653 تاریخ انتشار: 1392/7/25 ساعت: 01:48:25
حج، بزرگترين دانشگاه اسلامي (مروري بر درسهايي كه از حج آموختيم)
حج يكي از امور عبادي و اركان مهمّه اسلام و فرايض بزرگ است كه در آن فوائد و مصالح و منافع بسيار درج و متضمن سعادت دارَين و فوز نشأتين است. از جنبه تقويت و تلقين عقيده به توحيد و از جنبه رياضت و تصفيه باطن، تزكيه نفس و
موضوع: مناسبت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
نوشتاري از حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله الوارف
حج يكي از امور عبادي و اركان مهمّه اسلام و فرايض بزرگ است كه در آن فوائد و مصالح و منافع بسيار درج و متضمن سعادت دارَين و فوز نشأتين است. از جنبه تقويت و تلقين عقيده به توحيد و از جنبه رياضت و تصفيه باطن، تزكيه نفس و تهذيب اخلاق و از جنبه اجتماعي و توثيق روابط مودّت عمومي و برقراري حُسن تفاهم بين اقوام و ملل و عناصر مختلف، و از جنبه ظهور قدرت معنوي دين مبين و نمايش تسليم مسلمين در برابر اوامر و احكام الهي و از جنبه حل مشكلات بين المللي و از ناحيه مشورت و تبادل نظر و اخذ تصميمات مقتضي درباره آينده اسلام و تعيين خط مشيهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، تربيتي و از ناحيه تعليم اخوّت اسلامي و مساوات، و الغاء امتيازات طبقاتي، نژادي، عنصري و صنفي و آموزش آزادگي و رشد دادن آزادي و درك كرامت انساني و احترام به حقوق بشر و جنبههاي ديگر، حج يك عمل نمونه و بينظير و مظهر نظرات اسلام و مقاصد عالي قرآن است. در اينجا به طور فشرده به بعض برنامهها و درسهايي كه شاگردان مكتب حج آموخته و ميآموزند اشاره مينماييم:
احرام
احرام بستن كه بر خود حرام كردن و تعهّد ترك اعمال و افعال و التذاذات معين و كفّ نفس و خودداري از جدال و قسم و تحمّل بعض مشاق است، تمرين صبر و خويشتنداري، و مقاومت در برابر جنبشهاي نفساني و غرائز حيواني است. غرائز و ميلهاي مختلفي كه در باطن انسان وجود دارد و ابزار كمال و سير به سوي ترقي انسان است حركتدهنده و جهشزا و جنبشافزا است و اگر نيروهاي بازدارنده و كنترل كننده نباشند اين نيروهاي محرّكه بدون نظم و اعتدال، مانند ماشين بيترمز انسان را با سرعت حركت ميدهند و براي خودش و ديگران گرفتاريهاي بزرگ و مصائب ايجاد ميكنند. در بين تمام نيروهاي بازدارنده و اعتدال آفرين فقط نيروي ايمان و تربيت بر اساس عقيده به عالم غيب و با معنا و با هدف بودن اين عالم نقش مؤثر و سازنده و اطمينانبخش دارد. ايمان به انسان تعهّد ميدهد و او را ملتزم به حفظ نظم و رعايت اعتدال و ترك تجاوز به حقوق و حدود مينمايد و در حال احرام اين حال تعهد در انسان تجديد و نوسازي ميشود.
تمام اين جمعيتهاي انبوه كه محرم شدهاند مراقب حال خود هستند كه خلاف تعهّدي كه در حال بستن احرام كردهاند كاري از آنها صادر نشود و آثار تعبد و التزام و پرستش خدا از روش و رفتار همه به اختلاف مراتب معرفت آنها ظاهر و هويدا است.
طواف
دور كعبه طواف كردن، اظهار خضوع و تواضع در برابر خداي يگانه و دعاها و اذكاري كه در موقع طواف ميخوانند، همه آموزنده و زندهكننده روح توحيد و امّيد بخش است؛ هر كس به لهجه و لغتي مناسكي دارد و مشغول دعا است. در ضمن اين طواف و تعظيم خانه به ياوهسراييهاي وهابيان كه نظير اين را در مشاهد رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم و ائمه طاهرين عليهمالسلام شرك يا نامشروع ميگويند خط بطلان ميكشد، زيرا اگر آن برنامهها مثل تقبيل ضريح و احترام از قبور و حتي طواف قبور شرك باشد، برنامه طواف و آداب و مستحبات آن و تعظيم بيت نيز به گفته اين نادانان شرك ميباشد، زيرا همه به ظاهر و جمودي كه اينها دارند تعظيم سنگ و اشياي ديگر است.
نماز طواف
نماز طواف از آن جهت كه نماز و مناجات با خدا و تشرف به حضور حق است و هم از جهت اينكه در مسجد الحرام و خلف مقام ابراهيم بهجا آورده ميشود در نورانيت باطن و حصول توجه و خضوع و خشوع فوقالعاده مؤثر است، زيرا بيشتر يا همه در حال انجام اين تكليف غير از فكر عبادت و پرستش حق و امتثال و اطاعت امر انديشه و فكري ندارند و حقيقت نماز را كه معراج مؤمن است درك مينمايند و اگر هم به اين درجات از معرفت نرسيده باشند بايد سعي كنند هرچه امكان دارد به اين حقيقت خود را نزديك كنند.
سعي بين صفا و مروه
سعي بين صفا و مروه عملي است كه تسليم شخص را در برابر دستورات و احكام الهي ظاهر ميسازد. اين همه مردم به امر خدا از اين كوه به آن كوه ميروند بيآنكه از فلسفه اين عمل بپرسند يا در رعايت آداب و ترتيباتي كه شارع مقدس در آن مقرر كرده كوتاهي و سهل انگاري بنمايند. اينجا مقام تسليم است چون شارع مقدس دستور داده است از صفا شروع شود از صفا شروع ميكنيم و اگر دستور فرموده بود از مروه شروع كنيم از مروه شروع ميكرديم؛ با فلسفه و مصلحت عمل كاري نداريم، هر چند تمام احكام خدا را در رابطه با حفظ مصالح يا دفع مفاسد ميدانيم اما اگر عقل ما به فلسفه حكمي هم نرسيد، نرسيد چون فهم همه حقايق در اختيار همه عقول و عقول همه نيست و ما در مقام بندگي و اطاعت و عبادت قصد فلسفه و مصلحت نداريم و داعي ما بر عمل فقط امتثال امر مولي جل شأنه است و اگر عبادات را به نيت مصلحت و رجحاني كه خود عمل دارد بدون نظر به تكليف الهي بجا آوريم عباديت آن حاصل نميشود.
آن كه از فلسفهها ميپرسد و راز و امر فرمان مولا را ميجويد و ميگويد تا مصلحت را ندانم عمل را انجام نميدهم موضع خود را در برابر خدا از موضعش در برابر يك پزشك هم ضعيفتر مينمايد و به قدري كه به يك پزشك تسليم ميشود و از دستورات و اسرار نسخه و داروهايي كه ميدهد پرسش نميكند و به آن عمل مينمايد به خدا خود را تسليم نكرده است.
وقوف به عرفات
سرتاسر عرفات را چادرها فراگرفته، همه در چادرها نشسته و با آنكه نزديك به هم و پهلوي يكديگر نشستهاند مثل اين است كه يك مكان خلوت و گوشه تنهايي را يافتهاند تا به عبادت و عرض حاجات و گريه و زاري و بيقراري و طلب مغفرت و آمرزش مشغول باشند. در تمام عالم چنين اجتماع روحاني تشكيل نميشود، غوغا و شور و هيجان عجيب است. همه خدا را به زبانها و لهجههاي گوناگون ميخوانند.
ارزش اين موقف را از جنبه روحاني و معنوي و ساختن شخصيت افراد و طرد تعينات و فوائد اجتماعي و تربيتي نميشود معين كرد.
مشعر الحرام
در اينجا برنامه عوض ميشود و از چادر و پذيرايي خبري نيست. در مشعرالحرام همه در بيابان ميمانند و مشغول عبادت و ذكر خدا و دعا ميشوند. خود اين تغيير مكان براي عبادت و پرستش خدا حال تازه و آمادگي نويني براي حاجيان فراهم مينمايد. اينجا هم برنامه برنامه خودسازي و توبه و جبران مافات و تعيين خط مشي آينده و تصميم بر مراعات آن است. مناجات و راز و نياز با حضرت كريم كار ساز و خواندن دعاهايي كه رسيده در دل شب موجب ارتقاء روح و پرواز فكر ميشود.
اعمال مني
رمي جمره عقبه و جمرات سه گانه:
رمي جمره يكي از اعمال واجب حج است كه اگر چه به ظاهر يك عمل ساده است ولي در باطن يك تعبد بزرگ و اظهار طرد شيطان و پرهيز از طريقههاي شيطاني و راههاي ابليسي است.
اين عمل يك تمرين و تلقين مهمي است كه نفوس را به مخالفت شيطان و افكار شيطاني وادار ميكند و مثل اين است كه انسان خود را از انديشههاي پليد و اهريمني پاك سازد و همه نيروهاي نفس اماره را خرد كند خصوصاً كه توأم با خواندن دعاهاي مخصوصه است و خلاصه انسان را متعهد مينمايد كه هميشه با اين اعلام و شعار قاطع با شيطان در مبارزه باشد و از همه اينها بالاتر همان روح تعبد و فرمانبري است كه در اين موقع به صورتهاي مختلف ظاهر ميشود.
قرباني
حضرت ابراهيم خليل ابتداءً از طرف خدا مأمور به ذبح فرزند (اسماعيل) شد وقتي اين فرمان را كه در خواب به او اعلام شده بود به فرزندش ابلاغ كرد فرزندش در كمال رضا و تسليم جواب داد: يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرينَِ؛ فرمان خدا را اجرا كن مرا از صابران خواهي يافت.
هنگامي اين پدر و پسر در صحراي مني آن مظهر خلوص نيّت و رضا و تسليم آماده انجام فرمان شدند و ابراهيم كارد را بر گردن فرزند زيباي عزيزش ميكشيد تا سرش را از پيكر پاكش جدا نمايد كارد نبريد و تلاش ابراهيم بياثر ماند فرمان خدايي رسيد كه «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا» و به فداي ذبح فرزند ذبح گوسفندي پذيرفته شد و ابراهيم اطاعت كرد و سپس اين روش از آن حضرت به يادگار ماند و ذبح گوسفند به عنوان قرباني سنّت شد؛ و بايد گفت كه سالروز واقعه تاريخي به اين اهميت كه در آن تقديم قربانيهاي انساني ممنوع شده باشد شايسته است كه در ضمن برنامه حج منظور و بشريت همه ساله از آن تقدير نمايند.
و اين همان اقدام بزرگي است كه «تولستوي»، پيغمبر عظيم الشأن اسلام را به آن ميستايد هر چند سابقه منع قرباني بشري به عصر ابراهيم خليل ميرسد، اما اين محمّد رسول خدا بود كه در ضمن شريعت كامل و جامعي كه از سوي خدا آورد همه سنّتهاي حسنه را احياء و تجديد كرد و امت بزرگ اسلام را به تأسي به ابراهيم خليل هدايت نمود. آري! «تولستوي» ميگويد: از چيزهايي كه شك در آن نيست اين است كه محمّد پيغمبر از بزرگترين مردان مصلحي است كه به اجتماع خدمت ارزنده نمودند و همين در فخر او بس است كه امتي را به نور حق هدايت كرد و آن را چنان قرار داد كه در برابر آرامش و صلح خضوع نمايد و زندگي زهد (و ساده و بيتجمل) را برگزيند و آن را از خونريزي و تقديم قربانيهاي بشري و زنده بهگور كردن دختران منع كرد و مردي مثل اين مرد سزاوار تجليل و احترام است.
حلق و تقصير
در تراشيدن سر، رمز بندگي و عبوديت ظاهرتر ميشود و ظاهراً در سابق كه بردهفروشي مرسوم بوده سر غلامهايي را كه در معرض فروش ميگذاردهاند ميتراشيدند يا شايد سر فرزنداني را كه براي قرباني نذر ميكردهاند ميتراشيدند. هر طور بوده است، تراشيدن سر غلام علامت رقيّت بوده، از اين جهت تراشيدن سر در اين موقع علامت بندگي و اعتراف به اين است كه همه مملوك حق و نيازمند به او هستند و او مالك و صاحب همه است و در عين حال يك نوع جهادي با انانيّتها و منيتهاي بشري است و در زمان ما هم همين گونه است. تراشيدن سر براي بسياري از اشخاص سرشناس و صاحبان مقامات و مشاغل مهمّ و جوانان و طبقه به اصطلاح متجدّد و روشنفكر و مترقّينماها دشوار است.
در مقام حلق يا تقصير شايد برخي باشند كه ناخود آگاه تحت تأثير اين گرايشها يا علاقه به زيبائي و اينكه يك عمر به داشتن موي سر و زلف عادت داشتهاند با اينكه در معصيت خدا ريششان را ميتراشيدهاند مايلند سرشان را نتراشند و به فتواي تخيير عمل نمايند ولي مشاهده ميشود همين افراد با اينكه از آغاز تصميم به ترك تراشيدن سر ميگيرند به تدريج برنامههاي سازنده و تربيتهاي روحي حج حالشان را عوض مينمايد.
طواف وداع
طبعاً طوافكننده در اين طواف توجه بيشتر و خشوع و خضوع زيادتري دارد، زيرا بعد از اين طواف ديگر موفق ميشود يا نه از اين جهت با دل شكسته از خدا ميخواهد كه بازگشت به مكه معظمه و حج خانهاش را روزي او فرمايد و دعا ميكند و حوائج خود را از خدا ميخواهد و مانند كسي كه بخواهد به سفري طولاني برود و با عزيزان خود با چشم اشكبار وداع نمايد و آنها را يك يك در بغل گرفته و ميبوسد انسان در وقت طواف وداع همين حال را دارد؛ با خانه كعبه معظمه با حجرالأسود، با حجر اسماعيل، با مقام ابراهيم با در و ديوار و زمين مسجدالحرام با حال سوزناك وداع مينمايد. دلش ميخواهد كه ميان او و ميان مسجدالحرام و عبادت و نماز در اين مسجد بزرگ كه «اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ» است مفارقت و جدايي نيفتد و از فيوض و رحمتهايي كه به اين مسجد و عبادتكنندگان در آن متصل و پياپي نازل ميگردد محروم نباشد ولي خواه و ناخواه وداع انجام ميشود و با دلي كه به تمام اين اماكن تعلق دارد اندك اندك از خانه دور ميشود آرام آرام و آهسته آهسته راه ميرود و قدمها را كوچك برميدارد كه ديرتر از مسجد خارج شود گاهي مينشيند و قدري فكر و انديشه ميكند و گاهي بر ميخيزد و چند قدمي ميرود گاهي به كعبه معظمه نگاه ميكند و گاهي به مقام ابراهيم به اين كيفيت از مسجدالحرام در حالي كه اصلا ميل بيرون شدن ندارد خارج ميشود.
اين حالات از هر جهت براي روح رياضت و تربيت است و نفس گرفتار به علائق دنيه دنيويه را به عوالم بالا و بالاتر و جهان معنويات نزديك و متصل ميسازد عالمي كه از تعلقات اين عالم مادي و علائق شهواني منزه است. اين خاطرهها براي هميشه در نفس انسان اثر ميگذارد و هرچه هم آلودگيهاي بعدي به كارهاي دنيا و مطالب حيواني آدمي را احاطه كند نوانيت اين خاطرات كم و بيش در حد معرفت و رشد عقلي و روحي اشخاص دل را منوّر ميدارد، و مانند برقي كه در بيابان در شب تاريك پرتو افكن گردد هر چند ضعيف باشد باطن را روشن ميكند و روح انسان را نگاه ميدارد و از قطع رابطه كلي با مبدأ مانع ميشود.
منبع : سایت معظم له
کد خبر: 139272530739
1392/7/25
آخرین مطالب 1392/7/23:
قربان ، عید بصیرت و تبلور بندگی و عبودیت
1393/7/2:
پيشواي علم و جود، نوشتاري از حضرت آيت الله صافي در فضايل امام جواد(ع)
1392/7/7:
دیدار حضرت آیت الله صافی گلپایگانی با شهردار قم
|