کار سیاسی امام سجاد(ع) این بود که توانست تشیع را به نسل بعدی یعنی به امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» بدهد.
موضوع: اندیشه
آیت الله حسین مظاهری با بیان اینکه صحیفۀ سجادیه خسته کننده برای شیعه نیست، گفت: کسانی که به راستی در دعا کار کردهاند، ولو اینکه شیعه هم نباشند، اقرار کردهاند که این صحیفۀ سجادیه از نظر فرهنگ خیلی بالاست.
به گزارش مرجع ما به نقل از شفقنا، رئیس حوزه علمیه اصفهان در درس خود به مناسبت شهادت امام سجاد(ع) به الگوگیری از شیوه زندگی آن حضرت(ع) در دوران سخت زندگی ایشان تاکید کرد و با بیان اینکه صحیفه سجادیه گرچه دعاست اما برای شیعه خسته کننده نیست بلکه پشتوانه شیعه است، اظهار داشت: کار سیاسی امام سجاد(ع) این بود که توانست تشیع را به نسل بعدی یعنی به امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» بدهد.
او افزود: ما باید از امام سجاد الگو برداریم. باید هم رابطۀ با خدایمان محکم باشد و هم رابطۀ با مردم محکم باشد و هم کار فرهنگی و سیاسی و اجتماعی داشته باشیم. اگر این نباشد، شیعۀ حسابی نیست.
آیت الله مظاهری اذعان داشت: اصلاً معنای شیعه همین است، یعنی تابع اهل بیت«سلاماللهعلیهم» بودن. به قول امیرالمومنین«سلاماللهعلیه» نمیتوانید مثل ما باشید، اما: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَاد»، به هر اندازه که میتوانید باید پیرو امام سجاد«سلاماللهعلیه» باشیم.
او تصریح کرد: اگر ما کار فرهنگی نداشته باشیم و در اصول دینمان لنگ باشیم. کار سیاسی نداشته باشیم، کار اجتماعی نداشته باشیم و رابطهمان با خدا محکم نباشد و در رابطه با مردم بیتفاوت باشیم و بگوییم شیعه، معلوم است که نمیشود.
رئیس حوزه علمیه اصفهان تاکید کرد: شیعه یعنی آنکه از نظر عقیده، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» را قبول دارد و تا سرحد عشق آنان را دوست دارد و علاوه بر این، تابع اهل بیت«سلاماللهعلیهم» است.
متن سخنان آیت الله حسین مظاهری به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاه والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیه الله فی الأرضین و لَعنه الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب شهادت امام چهارم، امام سجاد«سلاماللهعلیه» است. من این شهادت و مصیبت را به همۀ شما تسلیت میگویم، و از طرف همۀ شما به ساحت مقدس حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» تسلیت میگویم و از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» میخواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف حضرت زهرا از جلسه بیرون رویم. برای اینکه لطف امام سجاد را به جلسه جلب کنیم، اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
امام سجاد«سلاماللهعلیه» ۵۷ سال در دنیا زندگی کردند. ۲۳ سال در زمان پدرشان و ۳۴ سال بعد از پدرشان یعنی در زمان امامت ایشان و در این پنجاه و هفت سال، وضع بحرانی بود، مخصوصاً برای شیعه. باید بگوییم یک خاری به چشم امام سجاد و استخوانی در گلوی ایشان بود و این ۵۷ سال را گذراندند. اگر امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در نهجالبلاغه میفرمایند: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»؛ من صبر کردم مثل کسی که یک استخوان در گلوی او و یک خار در چشم اوست؛ برای امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» ۲۵ سال اینطور بود، امّا در زمان پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»، امیرالمؤمنین خیلی شاد بودند و زندگی خرم و در خدمت اسلام و در خدمت پیغمبر اکرم داشتند. اما وضعیّت امام سجاد«سلاماللهعلیه» هر ۵۷ سال مثل جدشان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، بلکه خیلی سختتر بود. زندگی پرتلاطمی داشتند و شیعه در مضیقۀ عجیبی بود. برای شیعه صددرصد ناامنی بود.
عبدالملک مروان در زمان ایشان حکومت میکرد. حجاج بن یوسف ثقفی یکی از استاندارهای عبدالملک بود. که صد و بیست هزار نفر از شیعیان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را به جرم شیعهگری کشته بود. دمیری در حیاه الحیوان میگوید این حجاج بن یوسف ثقفی زندانی در وسط بیابان درست کرده بود. کسانی که در این زندان بودند، شبها از سرما و روزها از گرما مینالیدند. در شبانهروز یک نان جو به اینها میدادند که ثلث آن خاکستر بود. میمردند و مردههای آنها را دفن نمیکردند و بوی گند در آن زندان بلند بود اما آه و ناله آنها بلندتر بود. تمام عمر امام سجاد«سلاماللهعلیه» در این تلاطم و ناامنی بود. به جرم شیعهگری آدم میکشتند و به جرم شیعهگری آنها را از بیتالمال محروم میکردند. لذا امام سجاد«سلاماللهعلیه» بعد از پدر در زمانی زندگی میکرد که شیعه کم بود و آنها هم که بودند در مضیقه عجیبی بودند. هم از نظر ناامنی در مضیقۀ عجیبی بودند و هم از نظر اقتصادی. بالاخره مطرود بودند و حتی مطرود یکدیگر بودند و امام سجاد«سلام اللهعلیه» باید این شیعیان را اداره کند و بر این تلاطم هم صبر کند. فقط قضیۀ کربلای امام سجاد«سلاماللهعلیه» و اسارت ایشان نبود، بلکه این یک بحران و تلاطم برای امام سجاد بود. اما بعد از قضیۀ کربلا، تلاطم عجیبی و بحران عجیبی برای شیعه جلو آمد؛ لذا نظیر این جملۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» برای امام سجاد هم بوده «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، زندگی کردم مثل کسی که یک خار در چشم او و یک استخوان در گلوی او بود.
چیزی که همۀ ما باید به آن توجه داشته باشیم و امام سجاد«سلاماللهعلیه» سرمشق زندگی ما باشد، اینست که آقا امام سجاد بیکار ننشستند. شبانهروز کار میکردند. هم کار اجتماعی و هم کار تولیدی و هم کار فرهنگی و هم کار سیاسی میکردند.
کار سیاسی ایشان مهمترین کارهاست و آن موجی که امام حسین«سلاماللهعلیه» در کربلا ایجاد کرد و اسارت، آن موج را سرتاسری کرد، ادامۀ آن از امام سجاد«سلاماللهعلیه» است. شجرۀ طیّبهای که امام حسین«سلاماللهعلیه» در کربلا کاشت، آقا امام سجاد در این مدت ریشهدار و میوهدار کرد و مصداق کامل شجرۀ طیبه قرآن شد. معمولاً با عزاداریها و با گریه و زاریها بود. همان که قبلاً صحبت کردم که اگر این عزاداریها ثواب دارد و ثواب شهادت و ثواب حج و عمره دارد، برای اینست که ادامۀ آن موج است. امام حسین«سلاماللهعلیه» موجی برای ریشهکن کردن دشمن ایجاد کرد و درختی کاشت که شجرۀ طیبه تشیّع شد، زینب مظلومه و امام سجاد و عیال«سلامالله علیهم»، آن را سرتاسری کردند و امام سجاد به بار نشاند. شیعهای که صددرصد مطرود بود، در زمان پسر امام سجاد و نوۀ امام سجاد، یعنی امام باقر و امام صادق«سلامالله علیهما»، نضج و پرورش عجیبی پیدا کرد. به طوری که امام صادق«سلاماللهعلیه» توانستند بیش از صد هزار روایت برای شیعه پشتوانه کنند.
سنّیها روایت ندارند، یعنی روایتی که مسند باشد و به پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برسد، زیاد ندارند و معمولاً روایاتشان مرسل است یا از اصحاب یا از تابعین است و امام صادق«سلاماللهعلیه»، نوۀ امام سجاد«سلاماللهعلیه»، توانست هزارها روایت به جامعۀ بشریت عرضه بدارد، به عنوان پشتوانه برای شیعه.
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمودند: اینها در فقه بیش از ششصد روایت ندارند و فقه سنّی روی این ششصد روایت میگردد که معمولاً هم ضعیفالسّند است، هم از نظر آنها و هم از نظر ما. امّا وسائلالشیعه که چکش برای مراجع تقلید است، بیش از سی هزار روایت دارد و کتابهای فقهی و روایی فراوانی هم داریم و این کار امام سجاد«سلاماللهعلیه» است. یعنی امام سجاد با عزاداریهایشان زمینه درست کردند. ریشۀ دشمن را کندند، از نظر شخصیت. به اندازهای بنیامیه مطرود شدند که در تاریخ میخوانیم فرار کردند. در این دِه و آن دِه راهشان ندادند و بالاخره مروان حمار در یک خرابه رفت و دشمن رسید و فرار کرد و وقتی فرار کرد دستپاچه بود و میخواست ادرار کند. پایین آمد که ادرار کند که او را گرفتند. عربی گفت «ذهبت الدوله بالبوله»، به یک بول کردن حکومت بنیامیه آن چنانی نابود شد. اینها آثار کارهای امام سجاد«سلاماللهعلیه» است. گرچه معلوم است که معلم این مکتب، امام باقر و امام صادق«سلامالله علیهما» هستند، امّا زمینهساز برای امام باقر و امام صادق، امام سجاد است. به قول خودشان: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، بود، اما زمینهساز برای تشیع هم بود، زمینهساز برای اینکه فرهنگی به شیعه بدهد که هیچ طایفه و مذهب و هیچ دینی چنین فرهنگی را ندارد. لذا کار سیاسی امام سجاد«سلاماللهعلیه» خیلی بالاست. اگر امام سجاد نبود، آن قضیه کربلا حتماً نابود شده بود و به فراموشی سپرده شده بود. اما کارهای سیاسی یعنی عزاداریهای امام سجاد به جا و به موقع، خیلی کار کرد و باید بگوییم امام سجاد«سلاماللهعلیه» از نظر سیاست دینی، از همۀ ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» بیشتر کار کرده است. با عزاداریها و گریهها و با گفتارها و کردارها اما کردارهای عاطفی. حرفهای عاطفی زدن و درست کردن یک تلاطم، ولو نمیشد جلسه عزا بگیریم، ولو بحران عجیب بود، ولو شیعه نمیتوانست روضه بگیرد، اما امام سجاد«سلاماللهعلیه» به هرکجا میرسید و هر موقع میرسید، این کار سیاسی و عاطفی را انجام میداد. لذا امام سجاد«سلاماللهعلیه» از نظر سیاسی خیلی کار کردند که آن موج کربلا را، اسارت امام سجاد«سلاماللهعلیه» و حضرت زینب«سلاماللهعلیها» سرتاسری کرد، اما بقای آن موج سرتاسری از امام سجاد«سلاماللهعلیه» است که بعد از آن هم ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» مقید بودند که این روضه و عزاداریها را داشته باشند. هر وقت فرصت میشد این عزاداری و روضه و این کلمات عاطفی از آنها دیده میشود. لذا ایشان از نظر سیاسی خیلی کار کردند.
از نظر فرهنگی، زمینهساز برای مکتب تشیع بودند. مکتب تشیع مکتب پرباری است و زمینۀ آن را امام سجاد«سلاماللهعلیه» تهیه کردند. اما در میان کارهای فرهنگی امام سجاد، صحیفۀ سجادیه است که حتی سنّیها میگویند: اخت القرآن، اخت نهج البلاغه. انصافاً کتاب پرباری است. دعاست اما دعایی است که متضمن همه چیز هست. باید بگوییم که یک فرهنگ برای تشیع است و انصافاً این زبور آل محمد است. یعنی این صحیفۀ سجادیه نظیر نهجالبلاغه است. همینطور که نهجالبلاغه یک افتخار برای شیعه است و بعد از قرآن باید بگوییم نهجالبلاغه هم از نظر فصاحت و هم از نظر بلاغت بالاست، صحیفۀ سجادیه نیز چنین است. او راهی رفته و امام سجاد راه دیگری رفته، اما هر دو برای فرهنگ تشیع خیلی بالاست. این نهجالبلاغه است که ابن ابی الحدید معتزلی در بیست جلد تفسیر کرده است، اما میگوید من یک در هزار هم کار نکردهام و قطره از دریاست. گاهی میگوید من هزار مرتبه این خطبه را مطالعه کردهام اما هنوز برایم تازه است.
صحیفۀ سجادیه یعنی دعا، اما خسته کننده برای شیعه نیست. بلکه کسانی که به راستی در دعا کار کردهاند، ولو اینکه شیعه هم نباشند، اقرار کردهاند که این صحیفۀ سجادیه از نظر فرهنگ خیلی بالاست.
در دعا، سیاست هست. در دعا، علم کلام و فلسفه و عرفان هست. در دعا، همۀ علوم اسلامی مراعات شده و باید بگوییم صحیفۀ سجادیه یعنی یک خزینه و پشتوانه برای شیعه.
از نظر عبادت نیز همۀ شما میدانید که لقب ایشان زینالعابدین و سجاد است، یعنی از بس عبادت کرده است، پاهای مبارک ورم کرده است. از بس عبادت کرده، به سجاد نامیده شده است یعنی کسی که خیلی سجده میکرده است. در موقعی که باید عبادت کند، عبادت میکرد. عبادت به اندازهای بالاست که نماز شب امام سجاد«سلاماللهعلیه» در این مسافرت ترک نشد، حتی در شام عاشورا. در شام عاشورا امام سجاد«سلاماللهعلیه» مریض بودند و بیماری ایشان هم خیلی سخت بود. به واسطۀ همین بیماری، پروردگار عالم ایشان را برای امامت برای شیعه نگاه داشت. اما نماز شب ایشان ترک نشد. جملۀ مهمتر اینکه، زینب مظلومه«سلامالله علیها» وقتی کارش تمام شد، یعنی زن و بچه که متفرق در بیابانها بودند را جمع کرد، با التماس که به شأن حضرت زینب نمیخورد اما واجب بود، یک مشک آب از عمر سعد گرفت و به بچهها آب داد. دل زینب فارغ شد از اینکه بچهها تشنه نیستند. زینب مظلومه در پیش امام سجاد نماز شب میخواند. اما نماز شب را نشسته خواند. امام سجاد بعد از نماز شب حضرت زینب، اعتراض کرد که چرا نماز شب را نشسته خواندی؟ زینب مظلومه جواب داد که میخواستم بایستم اما زانوهایم تاب ایستادن نداشت.
عبادات امام سجاد«سلاماللهعلیه» انصافاً باید یک الگو برای ما باشد. در حالی که کار سیاسی میکند، عبادت را فراموش نمیکند. در حالی که کار فرهنگی میکند، عبادت را نیز فراموش نمی کند.
اما کار اجتماعی ایشان اینطور است که ایشان صد خانوار را اداره میکرد. شیعه در مضیقۀ عجیبی بود و بیتالمال برای اینها حرام بود و به اینها نمیدادند. اینها را حتی برای کار نمیبردند و کار برای اینها نمیکردند و مطرود جامعه بودند و فوقالعاده در مضیقه بودند. گرسنه بودند و اگر میخواستند کار کنند به آنها کار نمیدادند زیرا شیعه بودند. بالاخره در مضیقۀ عجیبی بودند. امام سجاد«سلاماللهعلیه» باید مدینه را اداره کند. سنّیها نوشتهاند و شیعه نوشته است که صد خانواده را اداره میکردند. معلوم میشود در مدینه صد خانوار، شیعه بوده است. مهم اینجاست که امام سجاد«سلاماللهعلیه» از کجا اینها را اداره میکرد؟ برای اینکه کسی خمس به امام سجاد نمیداد. شیعیان که در مضیقه بودند و سنّیها هم خمس قبول نداشتند. امام سجاد«سلاماللهعلیه» مثل جدش امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» کار میکرد. آن عبادتش و آن سیاستش و آن فرهنگش است، اما کار میکرد. حتی زمانی در مضیقۀ عجیبی واقع شدند، ایشان در بیابان و در بادیه رفتند و بادیهنشین شدند، یعنی گوسفندداری میکردند. کار تولیدی و توزیعی میکردند. مثل جدشان امیرالمومنین کار میکردند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در آن ۲۵ سال، ۲۶ مزرعه آباد کرده، برای فقرا یعنی برای شیعه و مستمندان. راوی میگوید امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» قنات میکندند. در چند تا از این ۲۶ مزرعه قنات بوده و مابقی چاه بوده که خود امیرالمومنین«سلاماللهعلیه» آب میکشیدند. بالاخره ۲۶ مزرعه آباد کردند. میگوید از قنات بیرون آمدند و از من پرسیدند ناهار چه داریم؟ گفتم کدوی پخته تهیه کردهام. بعد از نماز کدوی پخته را با شُکر و نشاطی خوردند و مرتب میفرمودند: لعنت خدا بر شکمی که به واسطۀ حرام خدا جهنم رود. یعنی شکمی که میشود با یک کدوی پخته سیر کرد، نباید انسان را جهنمی کند. بعد رفتند و کلنگ به سنگی خورد و آب فوران کرد و نشد چاه بکنند. از چاه بیرون آمدند و آب حسابی از چاه بیرون آمده بود. قوم و خویشها آمدند و معلوم میشود که ورثه بودند. تا چشم آقا به اینها افتاد که اینها خوشحالند از اینکه قنات و آب و مزرعهای هست، امیرالمؤمنین«سلامالله علیه» فرمودند: چشمداشت نداشته باشید، اینها از فقرا و مستمندان است. در تاریخ میخوانیم امیرالمؤمنین از چاه بیرون نیامده بودند و پاها در چاه بود و تنه بیرون بود و آن قنات را وقف کردند برای فقرا.
امام سجاد«سلاماللهعلیه» نیز چنین بودند. با آن همه مصائب و با آن همه مضیقه، شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه داشتند؛ در آنجا که باید کار عبادی کنند، کار عبادی میکردند. آنجا که باید نماز شب بخوانند، نماز شب میخواندند و آنجا که باید چاه بکنند، چاه میکندند و آنجا که باید گلهداری کنند، گوسفندداری میکردند و آنجا که باید پولش را صرف فقرا و ضعفاء کنند، در شب خود آقا همیان به دوش میگرفتند و در خانه فقرا میبردند و فقیرداری میکردند.
زینب مظلومه نیز همینطور بود. آنجا که باید گریه کند، گریه میکرد، آنجا که باید بچهداری کند، بچهداری میکرد و آنجا که باید حرف بزند، اول شجاع در حرف زدن میشد. مثل مجلس ابن زیاد یا مجلس یزید یا بازار کوفه.
همه این را شنیدهاند و همه میدانید و سنّی و شیعه نوشتهاند که امام سجاد«سلاماللهعلیه» باید در روز غذای شیعیان را تهیه کند و در شب خودشان یا بعضی از خواصشان به این طرف و آن طرف ببرند و بالاخره بتوانند صد خانوار را اداره کنند. این مخصوص شیعه نیست، بلکه سنّی هم این را میگوید که ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» مخصوصاً امیرالمؤمنین و امام سجاد مردمداری و فقیرداری میکردهاند. اداره کردن صد خانوار در حالی که در مضیقۀ مالی زیادی بودند، کار خیلی مشکلی است. امّا نگویید که نمیشود. حضرت امام«ره» بعضی اوقات میگفتند اگر نمیفهمی منکر نشو. نه راجع به این بحث ما، بلکه راجع به عرفان و فلسفه این را میگفتند. اگر انسان همینطور انکار کند، مردانگی نیست. اگر بخواهید، میشود و نمیدانم و نمیشود و نمیتوانم در قاموس انسان نیست. بعضی از تجملگراها اگر به راستی تجملشان را کنار بگذارند، میتوانند پنجاه خانوار را اداره کنند.
شخصی آمد نزد یکی از تجملگراها و گفت این شبانه روز تو به اندازه قوت سال ماست. یک روز را روزه بگیر و ما را خلاص کن. الان خیلی از تجملگراها چنین هستند. اگر یک روز را روزه بگیرد، میتواند یک خانوار را اداره کند. امام سجاد«سلاماللهعلیه» تجملگرا نبودند و از آن نهی میکردند. کسانی هم که امام سجاد به آنها کمک میکردند در مضیقه بودند و به اندازۀ ضرورت به آنها میدادند. آنگاه میشد صد خانواده را اداره کنند. امام سجاد«سلاماللهعلیه» کار تولیدی و توزیعی میکردند و مستمندان را اداره میکردند.
کار سیاسی امام سجاد«سلاماللهعلیه» نیز توانست تشیع را به نسل بعدی یعنی به امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» بدهد. آن هم کار فرهنگی که زمینهساز برای فرهنگ تشیع بود. ما باید از امام سجاد الگو برداریم. باید هم رابطۀ با خدایمان محکم باشد و هم رابطۀ با مردم محکم باشد و هم کار فرهنگی و سیاسی و کار اجتماعی داشته باشیم. اگر این نباشد، شیعۀ حسابی نیست. اصلاً معنای شیعه همین است، یعنی تابع اهل بیت«سلاماللهعلیهم» بودن. به قول امیرالمومنین«سلاماللهعلیه» نمیتوانید مثل ما باشید، اما: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَاد»، به هر اندازه که میتوانید باید در این بحثی که امشب داشتیم، پیرو امام سجاد«سلاماللهعلیه» باشیم.
و اما اگر ما کار فرهنگی نداشته باشیم، و در اصول دینمان لنگ باشیم. کار سیاسی نداشته باشیم، کار اجتماعی نداشته باشیم و رابطهمان با خدا محکم نباشد و در رابطه با مردم بیتفاوت باشیم و بگوییم شیعه، معلوم است که نمیشود. شیعه یعنی آنکه از نظر عقیده، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» را قبول دارد و تا سرحد عشق آنان را دوست دارد و علاوه بر این، تابع اهل بیت«سلاماللهعلیهم» است.
روایتی از امام باقر امام «سلاماللهعلیه» است که به امام سجاد«سلاماللهعلیه» منتهی میشود. پیرمردی آمد خدمت امام باقر و در روایت داریم عصازنان آمد و دینش را به امام باقر عرضه داشت. گفت یابن رسول الله! من شما را دوست دارم. دوستان شما را هم دوست دارم. من دشمنان شما را دشمن دارم. من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام میدانم. یعنی عاملم، یعنی طبق عقیدهام عمل میکنم «فَهَلْ تَرْجُو لِی»؟ یعنی آیا من اهل نجاتم؟ آقا امام باقر«سلاماللهعلیه» فرمودند: دل خوش دار. کسی آمد نزد پدرم امام سجاد«سلاماللهعلیه» و همین را گفت که یابن رسول الله! من شما را دوست دارم و دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن دارم، حلال شما را حلال و حرام شما را حرام میدانم، آیا نجات مییابم؟ امام سجاد«سلاماللهعلیه» فرمودند: دل خوش دار. دم مرگ پیغمبر و حضرت زهرا و أمیرالمؤمنین و حسن و حسین«سلامالله علیهم» میآیند و جان تو مثل گلی که بو کنی، از بدنت مفارقت میکند و روح تو را میبرند در پیش خودشان.
راوی میگوید این پیرمرد به اندازهای خوشحال شد که گریۀ شوق کرد و غش کرد. آقا امام باقر«سلاماللهعلیه» او را به هوش آوردند. بعد پیرمرد دستهایش را به بدن امام مالید و خودش را متبرک کرد و اجازۀ مرخصی گرفت و رفت. وقتی میرفت، آقا امام باقر به قد و قامت او نگاه میکردند. بعد فرمودند: هرکه بهشتی میخواهد به او نگاه کند.[۸]
یعنی اینست که در روز قیامت زیر لوای حمد است. به دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» آب کوثر میخورد. اینست که بدون حساب و کتاب به پیروی اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت میرود. در دنیا پیرو اهل بیت بوده و آنجا نیز پیرو اهل بیت است و اینجا ایمان تقویت شده و آنجا هم پیرو اهل بیت است و آنها به جلو و او به دنبال آنها به بهشت میرود. خوب روایتی از امام سجاد«سلاماللهعلیه» است. اگر شیعه باشیم، قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولٰئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ»
امام سجاد و دیگر ائمّه شیعیان را صدا میزنند و ما اگر به راستی شیعه باشیم، پیرو امام سجاد باشیم، او به جلو و ما حتّی اگر یک میلیون فرسخ به عقب باشیم، اما به دنبال امام سجاد باشیم، حرکت میکنیم. دنبالهرو یعنی در قیامت زیر لوای حمد، دنبالهرو یعنی بدون حساب و کتاب به دنبال اهل بیت به بهشت رفتن.
بحث خوبی بود. مخصوصاً جوانها به بحث اهمیت دهند و عمل کنند. عمده عمل است و اینکه ما تا سرحدّ عشق اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را دوست داریم، درست است؛ تا سرحد عشق شعار اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داریم، در عزاداریها و در نشاطها، درست است؛ اما علاوه بر این باید بال دوّم هم باشد، مثل امام سجاد«سلامالله علیه»، هم کار فرهنگی و هم کار سیاسی و اجتماعی و کار عبادی داشته باشیم. بالاخره هرچه آنها میکردند ما هم یک در میلیون پیرو آنها باشیم.