به گزارش مرجع ما به نقل از پایگاه معظم له سخنرانی حضرت آیت الله العظمی صانعی در مراسم عزاداری سید الشهداء علیه السلام به شرح ذیل می باشد:
موضوع: اندیشه
به گزارش مرجع ما به نقل از پایگاه معظم له سخنرانی حضرت آیت الله العظمی صانعی در مراسم عزاداری سید الشهداء علیه السلام به شرح ذیل می باشد:
سخنرانی حضرت آیت الله العظمی صانعی در مراسم عزاداری سید الشهداء علیه السلام - سال 1381
بزرگواری و کرامت امام حسین(ع)
أبی عبدالله(ع) بسیار بزرگوار است و ما نمیتوانیم بزرگواری و عظمت مقام آن حضرت را درک کنیم، مردی آمد در خانه آن حضرت عرض کرد: به من کمک کنید. حضرت مقداری درهم و دینار به او داد. ظاهراً کسی که در منزل امام(ع) کار میکرد و متصدی امور بود، دید این شخص پولها را برداشته و بررسی میکند. مرد گفت برای چه بررسی میکنی، مگر چیزی فروختهای که پولها را میشماری؟ آن شخص گفت: من سؤال کردم و آبرویم را فروختم. حضرت فرمود: راست میگوید، سه هزار درهم به او بدهید، هزار درهم برای سؤال کردنش، هزار درهم برای آبرویش، هزار درهم برای اینکه از ما خواسته است.[1] «یا ابا عبدالله بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى! كَيفَ أصِفُ حُسْنَ ثَنائِكُمْ وَ اُحْصى جَميلَ بَلائِكُمْ، وَ بِكُمْ أخْرَجَنَا اللّه مِنَ الذُلِّ وَ فَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْكُروبِ وَ أنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَكاتِ وَ مِنَ النّارِ ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة».
در تمام بشریت نمیتوانید تا این حد ارج و ارزش برای مقام انسان را ملاحظه کنید. حضرت فرمود: هزار درهم به او بدهید که ما را شایسته دانسته و از ما کمک خواسته است. أبی عبدالله پسر پیغمبر است، بر تربتش سجده میشود، أبی عبدالله روی سینه پیامبر(ص) - حتی در حال احتضار- جا دارد. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سینه و گلویش را میبوسد، از روز اول خلقت نام أبی عبدالله مطرح بوده تا آخر. حالا میگوید: هزار درهم به تو میدهم که ما را قابل دانستید و از ما چیزی طلب کردید. این چه کرامت و بزرگواری است؟ آنان چه انسانهای والایی بودند و ما چگونه میتوانیم این حد از شأن، مقام و منزلت را درک کنیم و بفهمیم.
حرمت شکنجه و ترور از دیدگاه اسلام
اخیراً یک بحثی مطرح شده بود که آیا میشود برای اینکه ما گروههای تروریستی را پیدا کنیم، برخی از افراد مظنون به همکاری با آنان را تحت شکنجه قرار دهیم یا نه؟! یک گروه از طرفداران حقوق بشر، به شکنجههایی که نسبت به برخی از این افراد اعمال میشود، و در ارتباط با حوادث تروریستی و کشتارهای عمومی در بعضی ازکشورها اعتراض میکنند، ولی گروه دیگری هستند که میگویند تحت هیچ شرایطی نمیتوان افراد را شکنجه کرد و نمیتوان یک فرد مجرم و توطئهگری که دستگیر کردیم با شکنجه از او اطلاعات کسب کنیم که بهواسطه آن از مرگ هزاران نفر جلوگیری کنیم. این بحث بعد از وقایع تروریستی یازده سپتامبر مطرح شد و بسیاری مدعی هستند که مانعی ندارد، برای حفظ جان انسانها ما یک نفر را شکنجه کنیم. این از نظر فقهی بحث مفصلی دارد. از نظر صناعت فقهی، شکنجه در اسلام به هیچ وجه جایز نیست. حتی اگر بهواسطه آن بتوانیم جان صدها هزار نفر را را حفظ کنیم، به نظر فقهی بنده، احکام اسلام اجازه چنین کاری را نمیدهد.
شواهد تاریخی در صدر اسلام بیانگر حرمت شکنجه و ترور است. شکنجه و ترور، به قول معروف «یرتضعان من ثدی واحد»، اینها هر دو از یک مَشرب فکری تغذیه میشوند. اگر شما برای نجات جان انسانها ترور و شکنجه را تجویز کردید، باید در حادثه کربلا ترور را هم تجویز کنید، چرا که جان أبی عبدالله -که جان همه عالم است و همه عالم باید فدای حیات او بشود- به خطر میافتد و مذبوح من القفا میشود، ولی یک ترور هم انجام نمیشود. این واقعه تاریخی مربوط به مسلم بن عقیل میباشد که در منزل «هانی بن عروه» زمینه ترور عبیدالله برایش فراهم است، میتواند راحت عبیدالله را ترور کند و در این صورت حادثه کربلا پیش نمیآمد، أبی عبدالله به کربلا میآمد، آنجا امامت میکرد، و کشته نمیشد و آن همه حوادث رخ نمیداد. امام هشتم به ریان فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ»؛ پسر شبیب! اگه گریه میکنی برای أبی عبدالله گریه کن، روز اول محرم بود که خدمت امام رسید. أبی عبدالله را مثل گوسفند ذبحش کردند و بقیه اصحابش را کشتند. به قول مرحوم آشیخ جعفر دو عبارت با هم فرق میکند چون همه شهدا ضربه به بدنشان رسید، از بالای اسب افتادند و روی جریان طبیعی کشته شدند، سپس سر از بدنشان جدا کردند؛ اما أبی عبدالله در حالتی که جان داشت، سرش را از بدنش جدا کردند، «ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ»، بعد هم چگونه «السلام على المذبوح من القفا، السلام علی العطشان...». ملاحظه کنید با ترور عبیدالله کار تمام میشد. اگر شما میگویید برای نجات جان انسانها شکنجه جایز است، خوب ترور هم برای نجات جان أبی عبدالله باید جایز باشد. چه شد که مسلم عقیل این کار را نکرد و به دنیای جهل و تاریکی بشریت امروز فرمود: شماها انسان را نمیشناسید، ما که پیرو مکتب اسلام و پیغمبریم میگوییم بگذار حسین کشته شود، بگذار استخوانهای سینهاش زیر سم ستوران خُرد شود، بگذار زن و بچهاش اسیر شوند، بگذار بهترین انسانها کشته شوند، اما یک ترور انجام نشود، به همین مقیاس شکنجه. چرا که گناه را با گناه نمی شویند.
أبی عبدالله(ع) و نائبش در این حادثه بزرگترین طرفدار حقوق بشر و بالاترین انسانی هستند که گفتند بگذار ما فدا شویم، اما ترور در جامعه اسلامی رواج داده نشود، شکنجه در جامعه اسلامی رایج نشود. پس یادمان باشد بزرگترین درس حادثه کربلا که از مسلم بن عقیل گرفته شده، این است که بهطورکلی در اسلام، ترور و شکنجه، غدقن و ممنوع است.
دفاع اسلام از حقوق بشر
نکته دیگر اینکه اگر کسی شخصی را با مقراض کردن بدنش (مثله کردن) او را کشت. به فتوای فقهای شیعه، ولیّ دم مقتول و صاحبان خون نمیتوانند قاتل را به همان روش بکشند. بلکه باید قاتل را با شمشیر گردن بزنند و با یک وسیلهای راحت او را بکشند، در عین حال میگویند به طریق دیگر نمیشود قاتل را مثلاً با اذیت و شکنجه کشت. اگر کسی با شمشیر کُند کسی را کشته است، نمیتوان قاتل را با همان شمشیر کُند قصاص کرد. این فقه شیعه است، همه فقها فرمودند: حرام است، قاتل را باید با شمشیر بُرنده بکشند. فقیه بزگوار صاحب جواهر (ره) میگوید: چطور میشود و جایز باشد. اسلام میگوید گوسفندی را که میخواهی ذبح کنی با کارد کُند نبُرد که اذیت شود، آن وقت میتوانیم در باب قصاص و اعدام قاتل با شمشیر کُند اینکار را بکنیم.
در تاریخ هست که امیرالمؤمنین(ع) را با شمشیر زهرآلود ضربت زدند. در هیچ کجا وارد نشده که بعد از شهادت امیرالمؤمنین، قاتل را با شمشیر زهرآلود کشته باشند. علی(ع) نفرمود قاتل مرا با شمشیر زهرآلود بکشید، بلکه فرمود: فقط یک ضربه شمشیر به او بزنید.
این روشها از دیدگاه اسلام، غیر جایز و حرام است و نمیتوان با فعل حرام، حرام دیگری را جبران نمود، آتش، هیچگاه آتش را خاموش نمیکند.
وقتی أبی عبدالله برای اولین بار با شمر روبهرو شد، فرمود: ما ابتدا شروع به جنگ نمیکنیم، ما آغاز کننده جنگ نیستیم. آن موقع که حُر بنِ یزید ریاحی راه را بر أبی عبدالله بست. حضرت فرمود: به آنها آب بدهید. حتی فرمود به اسبها که تازه از راه رسیدند، آب بدهید. جامعه بشری بعد از جنگ جهانی دوم، بحث حقوق بشر را مطرح کرده و منشور حقوق بشر را تدوین نموده است و همه میدانیم که این دفاع از حقوق بشر بیشتر جنبه ظاهری و تشریفاتی دارد و سازمان ملل متحد در مقام عمل نتوانسته از تضییع حقوق جامعه بشری جلوگیری نماید.
بعد هم خود أبی عبدالله به علی بن طاحان محاربی آب داد. هنگامی که خواستند نماز بخوانند، حُر اینجا خودش را شناساند. - به پدر و مادرانتان دعا کنید که شما را شیعه بار آوردند- شیعیان خودتان را بسازید تا فرزندانتان شیعه شوند. امروز بحث ژنتیک یک موضوع مهمی است، اصلاً قابل انکار نیست. حُر این صفات خوب را از راه ژن و وراثت از طریق مادرش دریافت کرده بود. چون هم بزرگ زاده است و از سران عرب است، هم مادرش زن بسیار با فضیلتی است، حُر هزار نفر سرباز تحت فرمان دارد. همه چیزش در خطر است، یعنی تمام زندگیاش تحت کنترل است. یعنی اینجا اقتضا میکرد بگوید من خودم نماز میخوانم، شما هم با اصحابتان نماز بخوانید، اما ایستاد و به أبی عبدالله اقتدا کرد. سلام بر تو و بر مادر و پدرت، حُر بن یزید ریاحی. گفت: نه! پسر پیغمبر نماز جماعت بخواند، من میایستم با لشکریانم و به شما اقتدا میکنم. نماز ظهر را اینطوری خواندند. باز عصر شد أبی عبدالله (سلام الله علیه) دوباره اذان و اقامه گفت. بزرگواری حضرت را ملاحظه کنید فرمود: با توجه به اینکه شرایط برای شما سخت و مشکل است نماز عصر را با سربازان خودت میخوانی یا با من؟ حُرگفت: نه، نماز عصر را هم با شما میخوانم.
أبی عبدالله (سلام الله علیه) چون اولین شکست نظامی را از حُر بن یزید ریاحی خورد، لذا او را نفرین کرد. در جنگ نفرین مهم نیست، فرمود: «ثکلتک اُمُک»، مادرت به عزایت بنشیند. حر هم آنجا خودش را نشان داد و هم اینجا. عرض کرد درست است نفرین کردی، ولی من نسبت به مادر شما نفرین نمیکنم، ولی هر کس دیگری بود میگفت!
أبی عبدالله بسیار بزرگوار است، خدمت حضرت نامه میآوردند، میفرمود: حاجتش برآورده شد. میگفتند: خوب نامه را بخوانید. گفت برای خواندن این شخص میایستد و فردای قیامت خدا از من میپرسد و من در مقابل او خجالت میکشم.
وقتی حضرت کنار جسد حُر آمد این جمله را فرمود: «انْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فِي الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ»؛ همانطور که مادرت اسمت را حُر گذاشت، تو حُری و آزاد، هم در دنیا و هم در آخرت، و بعد آن عصابه(پارچه) را بر پیشانیاش بست.
والسلام علیکم
-------------------
[1]. خصائص الحسینیه، شیخ جعفر شوشتری.