در مورد شخصيت و حقوق زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است که ظاهر و فهم ابتدايي از بعض آنها بر نکوهش جنس زن و نقصان حقوق آنان دلالت دارد.
موضوع: اندیشه
در مورد شخصيت و حقوق زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است که ظاهر و فهم ابتدايي از بعض آنها بر نکوهش جنس زن و نقصان حقوق آنان دلالت دارد و با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام نسبت به زنان را منفي شمردهاند.
براي اين که در درک صحيح نگاه اسلام به جايگاه و حقوق زن دچار بدفهميو داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا با استناد به آيات محکم و ادله صريح، نظر کلي اسلام در مورد زن را بدانيم و بعد با توجه به آن نظر و چارچوب کلي که اصل و اساس کار ميشود، آيات و روايات ديگر را بررسي و معنا کنيم.
با استناد به آيات و روايات صريح و قطعي، مباني اسلام در باب شخصيت و حقوق زن عبارتند از:
1. متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن را آفريده شده از همان خمير مايهاي ميداند که خمير مايه آفرينش مرد بوده است:
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها(1)
او خدايى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد.
بنا بر صراحت اين آيه زن و مرد از حيث ذات يکسان و هم مرتبه ميباشند و مرد بر زن برتري ذاتي ندارد.
2. مخاطب قرآن نه مرد بلکه انسان اعم از زن و مرد است.(مخاطب قرآن ناس، بني آدم و انسان است؛ علاوه اين که ضمير مذکر و مشتقات مذکر مثل اسم فاعل و مفعول و. .. که مخاطب در بسياري از آيات و روايات ميباشند، در عربي هر گاه به صورت مطلق و بدون قرينه استعمال گردند، بر نوع انسان اعم از مذکر و مؤنث دلالت دارند و اگر متکلم از آنها اراده جنس مذکر را داشته باشد، بايد قرينه بياورد؛ به عنوان مثال مخاطب «المسلمون عند شروطهم» همه مسلمانها هستند ولي در جمله «المسلمون و المسلمات» منظور فقط مردان مسلمان است و ذکر المسلمات قرينه ميشود که منظور از المسلمون همه مسلمانها اعم از زن و مرد نيست.)
3. از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلکه ملاک برتري و تقرب نزد خدا(که حقيقت برتري است) تقوا است و با تقوايان مقربترند خواه زن باشند يا مرد:
اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ (2)
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم. ..گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست
4. بر خلاف توهم گذشتگان که عمل زن را ارزشمند و مقبول درگاه خدا نميدانستند(3)، از نظر اسلام هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و ملاک قبولي اعمال، صالح بودن آنها و ايمان عمل کننده است:
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً(4)
و كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.
أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي(5)
من عمل هيچ عملكنندهاى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد.
5.مسووليت اجتماعي به يکساني متوجه زن و مرد است:
الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر(6)
مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يكديگرند امر به معروف، و نهى از منكر مىكنند.
إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما(7)
به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.
6. چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوتهايي در استعداد و تواناييها دارند، از حيث حقوق و تکاليف هم تفاوتهايي دارند و گرچه در حقوق و تکاليف متفاوتند اما اين تفاوتها با ويژگيها و استعدادهاي هر کدام تناسب دارد و عدالت کاملا لحاظ شده است.
تفاوت حقوق و تکاليف اگر مبتني بر تفاوتهاي طبيعي و خلقتي و با رعايت آنها و متناسب با آنها باشد، نه تنها ظلم نيست بلکه عين عدالت است. تساوي حقوق و تکاليف در شرايطي که از حيث خلقت و ويژگيهاي خلقتي با هم تفاوت دارند، عين ظلم و بيعدالتي است.
7.عدالت اقتضا ميکند که بين حقوق و تکاليف تناسب برقرار باشد و در برابر هر حقي، تکليفي و در ازاي هر تکليفي، حقي باشد. اگر زن يا مرد تکليف خاصي بر عهده ميگيرد در قبال آن از حق خاصي هم بهرمند گردد. اگر حقوق را به مردان بدهيم و تکاليف را بر زنان بار کنيم يا در قبال تکليفي که بر زنان بار ميکنيم، حقوقي برايشان قرار ندهيم، اين ظلم و بيعدالتي است اما بهرمندي حقوقي بيشتر براي کسي که تکليف بيشتري بر عهده دارد، ظلم نيست و عين عدل است.
8.. متاسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني که حکومت به نام اسلاميبوده (جز دوره محدود رسول خدا و امام علي صلوات الله عليهما)، به درستي رشد کند و بسياري از دستور العملهايي که از معصومين صادر شده، با توجه به واقعيتهاي موجود اجتماعي بوده است.
براي آگاهي يافتن از نگاه واقعي پيامبران و امامان راجع به جنس زن بايد رفتار آنان با همسران و دخترانشان را ملاک قرار داد. آنان زنان و دختران خود را تربيت کرده و مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد.
آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان ميدادند که از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده است.
9. معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و...اهميت زياد ميدهد و اين اخلاق ذاتي است که اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحکام زندگي خانوادگي و اجتماعي است ولي در جوامعي که حکومت حق و عدل حاکم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده ميشود به طوري که اين خلق که ميتوانست عاملي براي حفظ استحکام خانواده و قوام اجتماع باشد، به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل ميگردد.
مشابه اين آيات و روايات، آيات به ظاهر نکوهشگري از قرآن است که در باره ذات انسان و خلقت مادي او ميباشند مثلا:
خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفا(8)
انسان، ضعيف آفريده شده.
إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّار(9)
انسان، ستمگر و ناسپاس است.
وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولا(10)
انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مىكند آن گونه كه نيكيها را مىطلبد و انسان، هميشه عجول بوده است!
آيات فوق طبيعت مادي و ذات انسان را تبيين ميکند و در مقام ارزش گذاري مثبت يا منفي نيست. اين طبيعت مادي لازم است و اگر در تحت تربيت و تسلط روح نوراني واقع گردد، شکوفا ميشود و به بالي براي تعالي يافتن تبديل ميگردد ولي اگر تربيت نشود و بر روح نوراني تسلط داده شود، باعث سقوط انسان ميگردد.
10. از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يکديگر را امر به معروف و نهي از منکر کنند ولي چون مسووليت مديريت خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسووليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فکري و اعتقادي خانواده اش هم مسوليت خاص دارد و بعضي از دستورها از باب اين مسوليتي است که دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست بلکه متعهد کردن مرد نسبت به آنان است.
11. اگر حديثي مخالف نص قرآن و مباني يقيني فوق باشد، قطعا آن جعلي است و سخن پيامبر و امامان نيست و نبايد بدان توجه کرد ولي به آساني نميتوان گفت اين حديث مخالف نص صريح قرآن است زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده باشيم و اگر به معناي صحيح توجه پيدا کنيم، ميبينيم که با قرآن منافات ندارد.
با توجه به اين که فهم درست احاديث مهارت فوق العاده ميخواهد، عالمان در مقام بررسي حديث و استنباط حکم بسيار سختگيرند و به آساني به يک حديث اعتماد نميکنند و معناي ابتدايي و ظاهري را سريع قبول و به استناد آن حکم صادر نمينمايند.
در مقام نقل حديث هم نبايد هر چه را عنوان حديث دارد، بدون بررسي سندي و متني نقل کنيم و از طرف ديگر نبايد هر حديثي را که مخالف قرآن پنداشتيم، فوري از کتب حديث حذف کنيم زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده ايم و آيندگان معناي صحيح حديث را متوجه شوند و ببينند که بين آن حديث و قرآن، منافاتي نيست بلکه بايد براي نقل حديث يک حداقلي در نظر گرفته و هر حديثي که آن حداقل را دارد، نقل کنيم و بررسي بيشتر را به فتوا دهندگان و استنباط کنندگان و اهل روايت و درايت بسپاريم.
اگر گذشتگان ميخواستند با ميراث حديثي اين گونه رفتار کنند و هر حديثي را که صحيح و همراستا با قرآن ندانسته بلکه آن را منافي با قرآن ميپنداشتند، حذف کنند، امروز ميراث حديثي ما بسيار ناچيز ميشد.
براي بررسي يک حديث از لحاظ متن و محتوا ما ابتدا بايد اصول و چارچوبهاي اسلام و قرآن را به دست آوريم و آن حديث را با دقت بر اصول و چارچوبها عرضه کنيم و در مجموعه احاديث ببينيم تا به معناي آن راه يابيم و علاوه بر آن، صحيح يا جعلي بودنش را متوجه شويم.
ديگر اين که اگر حديثي از حداقل اعتبار سندي برخوردار است، بايد سعي کنيم معنايي همراستا و متلائم با قرآن و اصول و مباني دين برايش پيدا کنيم به گونه اي که هم حديث را رد نکرده و هم معنايي منافي با مباني برايش نپذيرفته باشيم و در نهايت اگر نتوانستيم، حديث را وانهيم و علمش را به خدا، رسول و امامان واگذاريم.
با توجه به اين مقدمات؛ بسياري از روايات که به ظاهر بر نکوهش جنس زن دلالت دارد، بيان حقيقت وجودي زن است و در مقام ارزش گذاري مثبت يا منفي نيست. اگر آن حقيقت وجودي در راستاي صحيح قرار گيرد، زن را اوج ميدهد و شايسته ستايش ميگرداند و اگر در راستاي غلط قرار گيرد، زن را تنزل ميدهد و پست ميگرداند.
بسياري از اين روايات گر چه در نگاه اول تحقير کننده زن هستند، ولي توجيه صحيح و معقول دارند.
بسياري از روايات جعلي هستند و...
اميد است محققان محترم بيش از پيش با توجه به مقدمات گفته شده به بررسي آيات و رواياتي که به ظاهر نکوهشگر و شمارنده حقوق کمتر براي زنان هستند، پرداخته و نظر صحيح و مترقي اسلام را تبيين و در اختيار نسل جوان و آينده قرار دهند.
پانوشتها:
1. اعراف(7)آيه189.
2. حجرات(49)آيه13.
3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج4، ص140.
4. نساء(4)آيه124.
5. آل عمران(3)آيه195.
6. توبه(9)آيه71.
7. احزاب(33) آيه35.
8. نساء(4) آيه28.
9. ابراهيم(14) آيه34.
10. اسراء(17) آيه11.