با داشتن روحیه دوزخی نمی توان به بهشت رسید/ تفرقه و درگیری نشان از دوزخی بودن دارد
عبدالمجید معادیخواه ملاک بهشتی شدن افراد را به استناد قرآن "حق پذیری" دانسته و معتقد است: اگر انسانی، روحیه حق پذیری داشته باشد و در زمانی که حقیقت برای او روشن شد بپذیرد، دچار تعصب و زندانی تنگ نظری نباشد و در آن اندازه ای که حقیقت را متوجه می شود، عمل کند، بهشتی است. ملاک قرآن برای ورود به بهشت، برای همه، چه کسانی که از این آیین ها پیروی کرده اند، چه پیروان مسیح، چه پیروان یهود و دیگران، همان است که گفته شد، «من آمن باللَّه واليومالآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربّهم».
موضوع: گفتگو
عبدالمجید معادیخواه ملاک بهشتی شدن افراد را به استناد قرآن "حق پذیری" دانسته و معتقد است: اگر انسانی، روحیه حق پذیری داشته باشد و در زمانی که حقیقت برای او روشن شد بپذیرد، دچار تعصب و زندانی تنگ نظری نباشد و در آن اندازه ای که حقیقت را متوجه می شود، عمل کند، بهشتی است. ملاک قرآن برای ورود به بهشت، برای همه، چه کسانی که از این آیین ها پیروی کرده اند، چه پیروان مسیح، چه پیروان یهود و دیگران، همان است که گفته شد، «من آمن باللَّه واليومالآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربّهم».
گفت وگوی خبرنگار شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با عبدالمجید معادیخواه، مسوول بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران در پی می آید:
*گفته مي شود انسان ها جزيي از يك كل هستند، آيا پيوند خوردن اين روح ها و رسيدن به آن كل، همان بهشت است؟ آيا بهشت همان كل است؟
معاديخواه: اين مباحث، بحث هاي ساده اي نيست و در يك زمان كوتاه نمي توان به ابعاد آن رسيد. ابتدا بايد اين مرحله برای افراد طي شود كه پيامبران و طبعا پيامبر خاتم را پذيرفته باشند زیرا پيامبران براي انسان از آينده و بعدي از اين عالم گفته اند كه بشر به طور طبيعي نمي تواند با آن ارتباط داشته باشد و خارج از قلمرو شناخت حسي و تجربي اوست. شايد بتوان براي بخشي از اين حقايق، استدلال هاي عقلاني داشت اما تمام جزييات و ابعاد آن مربوط به بعد ديگري از اين عالم است كه انسان با آن بي ارتباط است. انسان هايي با انتخاب خدا به اين حقايق راه يافته و براي ديگر افراد بشر، خبرهايي آورده اند بنابراين مراجعه به قرآن، تنها راه براي شناخت بهشت است. هنگام مطالعه آیات قرآن در رابطه با بهشت باید توجه کرد که در این آیات، تلاش شده در ارائه آن حقایق بلند دور از دسترس بشر با زبان و در سطح انسان ساکن زمین صحبت شود. مانند دانشمند بزرگي كه با يك كودك سخن مي گويد، با اين زبان با انسان سخن گفته است. در حقیقت انسان به دليل یک خطا از جايگاه اصلي خود، دور شد و در نگاه قرآن، انسان تبعيدي زمين و اين عالم است. صرفنظر از مباحث موجود، اگر آدم شجره ممنوعه را استفاده نمي كرد، جايگاه او بهشت بود يعني خود انسان يك پديده بهشتي است، نه يك پديده زميني. با آن خطا ناگزير به زمين تبعيد شده و در حال گذراندن دوره اي در اين تبعيدگاه است. لطف خداوند نیز راهي بریا بازگشت انسان به جايگاه خود باقی گذاشته است که در صورت پذیرش پيامبراني که از طرف خدا آمده و آيات او را بيان كرده اند، مي تواند به آن زندگی بهشتي خود بازگردد. اين تصويري است كه قرآن دارد.
*بهشت اغلب با يكسري معيارهاي انساني و جسماني براي انسان تصوير شده است، با معيارهاي عقلاني، بهشت، چگونه است؟ اين كه مي گوييد خداوند راهي براي بازگشت انسان به جايگاه خود قرار داده است، اين جايگاه در كجاي اين جهان قرار دارد؟
معاديخواه: بشر نمي تواند با هيچ كدام از اينها ارتباط برقرار كند.
* در تفاسير قرآن و روايات، ردپايي از اين موضوع وجود دارد؟
معاديخواه: بله. در صورت تصدیق پیامبران الهی و معتقد بودن به سخن انبيا و حقايقي كه قرآن در اختيارمان قرار داده است، مي توان تصوري داشت. این شرایط، مانند حالت كودكي است كه بخواهد در دوران جنيني و رشدش در آن دنیای محدود، مسايل عالم بعد را بفهمد که نمی تواند آن طور که باید آن را درک کند.
* يعني اين پتانسيل در بشر وجود دارد كه به مرحله درک آن برسد یا خیر؟
معاديخواه: بله. كودكي كه در دوره جنيني قرار دارد، پتانسيل فهم مسايل زندگي بعد خود را دارد اما فاصله دارد...
*پس مي تواند در اين مورد فكر كند و تحليلي فراتر از زبان كودكانه اي كه در ابتدا به او عرضه شده است، داشته باشد. اين مساله به ظاهر فرابشري است اما مي تواند مسير زندگي انسان را در اين عالم رقم بزند، مثلا از اين زاويه وارد موضوع شويم كه وقتي از پيامبر(ص) پرسیدند بهشت چیست؟ فرمودند «انا الجنة» یعنی «من بهشت هستم». بنابراين مي توان گفت انسان كامل و قرب الي الله و نزديك شدن به آن كمال مطلق در مسير تكامل، بهشت است. آيا مسيري براي رسيدن به مرحله انسان كامل مشخص شده است؟ اين روح انساني قرار است چه طور حركت كند تا به آن كل برسد؟
معاديخواه: اگر به آن مثال بيشتر دقت و تصور كنيد، مساله، مقداري باز مي شود كه مشكل ما چيست. فرض كنيد كودكي در دوران جنيني مي خواهد بداند باغ و بوستان در اين عالم يعني چه؟ هنر يعني چه؟ ارزش هاي اخلاقي وانساني يعني چه؟ مثلا تغذیه آن جنین از حالتی شیه خون است، برای توصیف لذات این دنیا، مجبور می شوند همان لذت او را بزرگتر کنند و به آن حجم دهند، به جای آن مقدار کم تغذیه او مثلا بگویند در عالم بعدی می توانی از یک دریا خون تغذیه کنی اما این موجود که نمی تواند این لذات معنوی را بفهمد، تنها مگر با اعتماد متوجه شود وگرنه آن زندگي با زندگي اي که پس از آن خواهد داشت، قابل مقايسه نيست.
*درست مي فرماييد. انسان در ابعاد این دنیا و و در ماده محدود است اما موجودی است كه روح خداوند در او جاري شده، اين انسان، بالقوه مي تواند در اين مسير حركت كند و به آن درك متعالي برسد، آيا موافقيد؟
معاديخواه: بله. عرض كردم بايد بالاخره كسي مراحلي را طي كند تا مثلا به مرحله اي از عرفان برسد که مسايلي را متوجه شود اما افرادي كه اين مراحل را طي نكرده اند راهی ندارند غير از اينكه به تصويرهايي كه از طرف پیامبران و در قرآن آمده است، اعتماد كنند. با تامل و تدبر در اين آيات، مي توانند مسایلی را متوجه شوند.
*با اين فرض ادامه دهيم كه اين اعتماد وجود دارد، در صورت وجود اين اعتماد، چه راهي براي رسيدن به آن بهشت وجود دارد؟ اصلا آن بهشت چيست؟
معاديخواه: این که چه هست که باز به حرف قبل بازگشتیم.
*ولی شما مي فرمايید نمي توان تصويري ارائه داد.
معاديخواه: نه. بيان آن كمي سخت است که تصوير ارائه مي شود يا نمي شود. هر انساني آرمان خواه است و آرمان خواهي با تنگناي زندگي زمين همخوان نيست بنابراین هميشه در جنگ هستند. انسان از یک سو نمی تواند آن آرمان ها را رها كند، از طرف دیگر واقعيت ها و اين تنگنا را نمي تواند ناديده بگيرد. اين نشان مي دهد جاي انسان در اینجا نيست و پديده اي است كه ملكوت وجودش وسيع تر و بسيار گسترده تر از اين تبعيدگاهي است كه در آن قرار دارد. صحبت از بهشت، صحبت از مرحله ای است که انسان مي تواند از آن تنگنا خارج شود، به دنیایی برسد که محدوديت ندارد. یکی از تفاوت های بهشت با زندگی زمینی این است که در اینجا هر زمینه ای دچار محدودیت هستیم. آنجا محدوديت و تنگنا، رقابت و حسد و بدخواهي نيست، دل ها نسبت به هم كينه ندارد. چرا؟ به این دلیل كه وسيع تر از آن است كه كسي جاي ديگري را تنگ كند. فرض کنید نهاد بی نهایت طلب انسان بخواهد طلا پیدا کند، این بی نهایت طلبی به یک ذره و دو ذره قانع نخواهد شد، طبعا طلا هم در زمين تا اندازه اي نيست كه به همه، آن اندازه که بخواهند برسد در نتیجه دعوا و جنگ در خواهد گرفت اما این نهایت طلبی مثلا در مراحل پيشرفت هاي علمي قرار بگیرد، يك فرد هر اندازه هم پيشرفت علمي داشته باشد، به كسي ضرري نمي زند و جای کسی را تنگ نمی کند، تا هر اندازه که بخواهد می تواند پیشروی کند؛ تفاوت دو زندگي چنين تفاوتي است. این مساله در همه ابعاد است. موارد گفته شده در قرآن در رابطه با بهشت که باید در آن تامل کرد، همه مثل هایی که برای نزدیک کردن مطالب به ذهن بشر زده شده است وگرنه همه آن مي تواند سوال برانگيز باشد. آنجا محیطی است که مرز، محدودیت و تنگنایی وجود ندارد، زمينه اي براي كدورت، تنگ نظري و درگيري وجود ندارد، کسی با دیگری مشکل ندارد، صدای خود را بر دیگران بلند نمی کند، زنگارهاي دل، زدوده شده و همه فضا، صفا و صميمتی بدون دورويي و نفاق است و این عالم، عالم دیگری است. انسان چنين استعدادي دارد، می تواند چنين تولدي داشته باشد و به چنين عالمي برسد اما چون به هر حال دو عالم متفاوت است، نمی توان جزییات نه دوزخ و نه بهشت را درست تصور كرد و تنها باید بر خبرهایی که برای ما آورده شده است، استناد کرد. این خبرها برای مسلمانان در قرآن است که در این زمینه در آن سخن بسیاری گفته شده است. در این آیات معمولا بر این تکیه شده است که ايمان و عمل صالح، دو بال انسان براي پرواز به سمت بهشت است.
*اين ايمان و عمل صالحي كه مي گوييد براي بهشتي شدن لازم است آيا مختص به مسلمانان است و بايد در مسير فقهي خاصي حركت كند؟ يا اين كه براساس آيات قرآن مي توان اين تعبير را نيز داشت كه سايرين نيز این شرايط را تجربه مي كنند؟ چون بهشت و جهنم موضوعی است كه در تمام اديان الهي مورد توجه قرارگرفته و همه انسان ها- هر دینی که داشته باشند- تعريف و تصوري از آن براي خود دارند.
معاديخواه: آن چه می توان در این زمینه از جمع بندی آیات قرآن به دست آورد این است که ملاک، حق پذیری است یعنی اگر انسانی، روحیه حق پذیری داشته باشد و در زمانی که حقیقت برای او روشن شد بپذیرد، دچار تعصب و زندانی تنگ نظری نباشد و در آن اندازه ای که حقیقت را متوجه می شود، عمل کند، بهشتی است. ملاک قرآن برای ورود به بهشت، برای همه، چه کسانی که از این آیین ها پیروی کرده اند، چه پیروان مسیح، چه پیروان یهود و دیگران، همان است که گفته شد، «من آمن باللَّه واليومالآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربّهم».
*کسی که به ظاهر ایمانی ندارد اما دانشمند است و به بشر خدمت فراوانی کرده یا نیکوکار است و عمل صالح دارد...
معادیخواه: اکثر آنهایی که شما اسمشان را می شنوید، مثلا دانشمندان، مسیحی هستند یا برخی یهودی هستند و...
*فرض کنیم شخصی ایمان نداشته باشد اما نیکوکار باشد.
معادیخواه: انسانی که ایمان ندارد، خود به خود در باتلاق لذت جویی های مادی می افتد. کسی که ایمان ندارد چه دلیلی دارد آسایش خود را صرف دیگری کند؟ باید ارزش بالاتری را بشناسد که برای آن، این ارزش را زمین بگذارد، در غیر این صورت انسانی که در فضای بسیار خوبی زندگی می کند، چرا باید از آن فضا خارج شود و برای اسایش دیگری خود را به زحمت بیاندازد؟ممکن است از آن ارزش تفاسیر مختلفی صورت بگیرد یا با ادبیات مختلفی بیان شود اما هیچ فردی بدون باور، کاری را انجام نمی دهد.
*اما گاهی از بعضی واعظان و نظریه پردازان شنیده می شود که مسلمانان را جدا قرار می دهند و غیر مسلمانان را از بهشت محروم می دانند، چرا چنین مسایلی دیده می شود؟
معادیخواه: این موارد، کاستی هایی است که آسیب شناسی می خواهد. قرائت های مختلفی از دین وجود دارد و افرادی که گمان می کنند به گونه ای دیگر است و برداشت دیگری دارند، طبعا باید خود پاسخ دهند، آنچه ما از قرآن می فهمیم این است.
*چه راهکاری وجود دارد که بتوان این تفکر را اصلاح کرد؟
معادیخواه: ما در همه زمینه ها به شکل گرفتن فضای گفت وگو، نیاز داریم تا افرادی که برداشت ها و دیدگاه هایی در زمینه های مختلف و احیانا تفاوت هایی در نگاه و برداشت دارند، بتوانند با هم گفت وگو کنند. در صورت وجود فضای گفت و گو، این دیدگاه ها با یکدیگر برخورد می کنند و به هر حال در نهایت به نتیجه می رسد و جمع بندی ای صورت می گیرد. متاسفانه ما آشنایی چندانی با گفت وگو نداریم و اغلب با هیاهو زندگی کرده ایم.
* تفکری که در مورد بهشت مطرح کردیم که عده ای تنها مسلمانان را مجاز به ورود به بهشت می دانند، جنبه ای از تفکری کلی تر و متصلب و متعصب است که مناقشاتی در زمینه های مختلف دینی و مذهبی را دامن می زند. به طور مثال، شرایطی که جهان اسلام، امروز با آن مواجه است و هر روز بر آشوب و کشتار، افزوده می شود، همه این موارد از همان کلیت متعصب ناشی می شود. برای اصلاح این تفکر چه کاری می توان انجام داد؟
معادیخواه:همه این تعصب ها در نهایت در جنگ قدرت ریشه دارد.
*یعنی اصل تفکر و اعتقاد نیست که این مسایل را به وجود می آورد و ناشی از قدرت طلبی آن افراد است که به این سمت می روند؟
معادیخواه: کانون های واقعی قدرت سعی می کنند افرادی را در خدمت بگیرند و تربیت کنند که ممکن است حتی خود آن افراد، گمان کنند با عقیده حرف می زنند اما برنامه ریزی کلی این مسیر به همان کانون های قدرت بازمی گردد و دیوارکشی بین انسان ها، ریشه ای به این شکل دارد زیرا تفرقه و پراکندگی بین جوامع، برای آن کانون های قدرت، مفید است در نتیجه تا زمانی که قدرت طلبی هست و کانون های قدرت هستند، این مسایل نیز وجود دارد.
*قدرت طلبی که تا ابد در نهاد بشر هست..
معادیخواه: بله هست دیگر...
*به هر حال برای تقابل با آن باید کاری از طرف کسانی که با این روند مخالف هستند، صورت بگیرد.
معادیخواه: همه افرادی که کار فرهنگی می کنند، در حال انجام این امر هستند اما نتیجه آن نمی تواند مطلق باشد و ناگهان هر چه نگاه منفی وجود دارد، تمام شود، به طور طبیعی پیشرفتی نسبی خواهد داشت. هر اندازه که کار فرهنگی به صورت درست انجام شود، به همان مقدار این سیاهی ها برطرف خواهد شد. بستگی دارد افرادی که امکاناتی در اختیار دارند، تا چه اندازه برای کار فرهنگی ارزش قایل باشند و فرهنگ سازی را جدی بگیرند.
*پس کسانی که امکانات را در اختیار داشته و در جایگاه و قدرتی قرار دارند می توانند در این جهت کارساز باشند.
معادیخواه: طبعا آنها تاثیر بیشتری دارند و شعاع اثر گذاریشان بیشتر است، تریبون ها و امکانات در اختیار آنهاست. به هر حال شخصی که حتی بهترین حرف ها را نیز داشته باشد، در صورتی که بخواهد کتابی بنویسد، سایتی راه اندازی کند، فیلمی بسازد و ...، باید سرمایه گذاری کند. به عنوان مثال تولید یک فیلم مفید در جهت کاهش تعصبات موجود در جامعه، چقدر هزینه دارد؟این هزینه ها را عهده هر کسی بر نمی آید.
*بنابراین در این راستا باید به فرهنگ سازی پناه برد و صاحبان قدرت و افرادی که دارای موقعیتی هستند باید در این جهت فعالیت کنند .
معادیخواه: بله، اساسش فرهنگ سازی است.
*شما در دوره ای مسوولیت وزارت فرهنگ و ارشاد را به عهده داشتید و مسلما در آن دوره، امکاناتی در اختیار داشته اید. در آن دوره در زمینه اصلاح تعصبات موجود، چه کارهایی توانستید انجام دهید؟
معادیخواه:چندان ساده نیست که در یک بحث همه کارهای آن دوره را توضیح دهم. فرضا یکی از قدم هایی که در آن زمان برداشته شد، هفته وحدتی بود که با بررسی درست، تاریخچه آن که البته فراموش شده و چندان به چشم نمی آید. اولین باری که جشن های انقلاب به صورت وسیع برنامه ریزی شد،، مربوط به همان سالی است که من در وزارت ارشاد بودم و این «دهه فجر»، یادگار همان زمان است. فضایی ایجاد شد، برخی مرحوم منتظری را تشویق کردند یا خود آنها علاقه مند شدند که کارهای دیگری انجام شود در نتیجه برای برگزاری هفته وحدت، نامه ای به وزیر ارشاد آن زمان که من بودم، نوشتند، فرصت هم بسیار کم بود و به این مساله توجه نشده بود که این کار وسیع به به زمان نیاز دارد. با وجود این زمان کم و تنگنای به وجود آمده، قدمی برای همین هفته وحدت برداشته شد اما متاسفانه به همین شعار بسنده شد و ادامه پیدا نکرد.
* اگر امروز در چنین جایگاهی قرار می گرفتید، چه کاری برای اصلاح تفکر متعصب انجام می دادید؟
معادیخواه: اگر متولیان فرهنگ این اندازه همت داشته باشند که بیایند همان دوران را بازخوانی کنند، کارهای بسیاری می توان انجام داد. به عنوان نمونه، همان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در آن زمان، همه نهادهایی را که امکان کار فرهنگی و تبلیغاتی داشتند را با هم همدل و همراه کرد، چندین نهاد بزرگ در کشور که امکان کارهای فرهنگی داشتند، با یکدیگر جمع می شدند و امکانات خود را برای این فرهنگ سازی در کنار هم قرار می دادند که این نوع کار، ادامه پیدا نکرد. یکی از حرکت های بزرگ این شورا، دهه فجر بود که اسم آن باقی ماند اما خودش خیر. امروز اگر افراد، ملاحظاتی نداشته باشند و از بدآمد و خوش آمد افراد ناراحت نشوند، می توانند از نماینده های نهادهای مختلفی که در آن زمان در این حرکت ها و آن شورا فعال بودند بخواهند خارات خود را بازگو کنند. همه نهادهایی که در جمهوری اسلامی امکان کار فرهنگی داشتند، به جای کارهای پراکنده و بریده بریده که احیانا بسیاری وقت ها، یکدیگر را نیز خنثی می کنند، بیایند همه با هم با همدلی واقعی برنامه ریزی کنند. این یکی از کارهایی بود که در آن زمان، پایه اش گذاشته شد اما بعدا خراب شد و از بین رفت. امروز هم معتقد هستم اگر همه نهادهای مختلفی که امکان کار فرهنگی دارند، بتوانند با هم در جایی برنامه ریزی کنند، به نتایج و کارهای بزرگی دست می یابند اما شرط آن این است که در چنین کاری، نگاه حزبی و باندی نبوده و صرفا دغدغه فرهنگ باشد. به عنوان مثال الآن، تلاش فراوانی می شود تا مردم در راهپیمایی شرکت کنند، یکی از حرکت هایی که در آن زمان به صورت ناقص انجام شد و بنا بود کامل شود، این بود که در زمان سالگرد پیروزی انقلاب، با روحیه آن دوران، مردم بتوانند کارنامه دولت را در طول این یک سال ببینند و اظهار نظر کنند،
در آن دوره، تلاش شد که روابط عمومی ها فعال شود و همه آنها روابط عمومی مادری داشته باشند و در حقیقت بنا بود، وزارت ارشاد چنین نقشی ایجاد کند. ابزار و وسایلی باشد که اینها را تبدیل به یک صحنه هایی که تماشای آن و اظهار نظر در رابطه با آن به سادگی صورت پذیرد، در حقیقت آینه دوطرفه ای باشد که دولت، مردم را و مردم، دولت را در آن ببینند و هر سال چنین اتفاقی بیفتد. کار دیگری که انجام شد، در رابطه با حج بود. امروز بسیاری از افراد در زمان مشرف شدن به حج، به دلیل فاله زبان، نمی توانند چندان از آن فضا که افراد مختلف با زبان های مختلف هستند استفاده و تجربیات خود را منتقل کنند. در آن زمان صحبت از این بود که سهمیه ای برای افرادی که بتوانند زبان عربی را در حد گفت وگو کردن یاد بگیرند، قایل شویم و امکانات یادگیری زبان را نیز ایجاد کنیم. این کار چندان پرهزینه ای نبود اما اثر بسیاری داشت. اینکه در جهان اسلام منعکس می شد که جمهوری اسلامی، آنقدر برای دیگران احترام قائل است که چنین برنامه ای را طراحی کرده استف موج بسیار بیشتری از نوشتن یک کتاب یا کارهای نمایشی ایجاد می کرد.
*بحث ما از بهشت شروع شد، و به فرهنگ و وحدت رسید، حالا این مسیر دو طرفه هم هست؟ از فرهنگ سازی و وحدت هم می شود به بهشت رسید؟
معادیخواه: بله اساسا یکی از تفاوت های زندگی دوزخی و بهشتی این است که در دوزخ دعوا است و در بهشت دعوا وجود ندارد، در قرآن گفته شده است،«إن ذلك لحق تخاصم أهل النار»، این حقیقتی است که آتش نشین ها با هم در جنگ هستند، این آیه به این معناست که هرکجا دیده شود افراد با یکدیگر در جنگ هستند، نشانه دوزخی بودن آنهاست. این حرف بزرگی است. در بهشت دعوا نیست، "اخوان علی سرور متقابلین"، با روحیه برادری در مقابل هم قرار می گیرند و در دل هایشان هیچ زنگاری از کینه نیست. این تصویری از زندگی دوزخی و بهشتی است که در قرآن ارائه شده است اما ما خیال می کنیم باید با کلک بهشت را از خدا بگیریم، بدون اینکه چنین روحیه ای داشته باشیم یعنی با داشتن روحیه دوزخی، نخی به درختی بسته و از خدا بهشت می خواهیم. برای بهشتی شدن باید خصوصیات اهل بهشت را پیدا کرد، مثلا کسی که دلی پر کینه از مردم دارد، اهل بهشت نمی شود. یکی از خصوصیات بهشت این است که در آن هیاهو و بد زبانی نیست « لا یسمعون فیها لغواً و لا کذابا» و در جایی دیگر «الا قیلا سلاما سلاما»، در آن سخنی پوچ یا دروغ آلود شنیده نمی شود، مگر سخن گوشنواز درود. این یکی از ویژگی های بهشت است که آلودگی صوتی هیاهو و بد زبانی در آنجا نیست، برخی افرادی فکر می کنند در حال تلاش برای بهشتی کردن مردم هستند در حالی که روحیه و روش آنها جهنمی است. ما همیشه در تمام دعواهای کلامی مان دچار تخاصم هستیم، فرقه و مذهب که جای خود دارد حتی فرض کنید این شخص شیعه هم هست اما خطش با دیگری تا حدودی فرق می کند، با هم تخاصم پیدا می کنند. هر اندازه که دل انسان از کینه ها پاک باشد، به همان اندازه نیز به بهشت نزدیک می شود. امیرالمومنین(ع) می گوید «کسی که وارد تخاصم شد، دیگر نمی تواند تقوا داشته باشد».
گفت وگو از شیما مفیدی- شفقنا