صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | مونسی ازجنس شیطان یا مونسی ازجنس فرشته:چه نوع غفلتی مارا فراگرفته؟ / آیت الله مظاهری
بازدید این صفحه: 5872          تاریخ انتشار: 1394/9/28 ساعت: 06:29:25
مونسی ازجنس شیطان یا مونسی ازجنس فرشته:چه نوع غفلتی مارا فراگرفته؟ / آیت الله مظاهری

حضرت آیت‌الله مظاهری گفتاری درباره مفاسده ناشی از غفلت بیان کرده است.

موضوع: اندیشه
نویسنده: حضرت آیت الله مظاهری

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

حضرت آیت‌الله مظاهری گفتاری درباره مفاسده ناشی از غفلت بیان کرده است.
به گزارش شفقنا متن گفتار ذکر شده بدین شرح است:
یکی از اضدادِ تفکّر، غفلت است که صفت بس، ناپسند است. بنا به فرمودۀ قرآن‌کریم، این صفت ناپسند، انسان را از انسانیّت خارج می‌سازد و حداقل موجب کوری دل و از بین رفتن بصیرت می‌گردد و سرانجام، انسان را به جهنم می‌افکند.

خداوند متعال می‌فرماید:

(و لقد ذرانا لجهنّم کثیراً من الجنّ و الانس لهم قلوبٌ لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون) [[۱]]

و محققاً، بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم، چه آنکه آنها را دلهایی بی‌ادراک و معرفت است، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت؛ آنها، همان مردمی هستند که غافل شدند.

(اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون) [[۲]]

هم اینان هستند که خدا بر دلها و گوشها و چشمهایشان مُهر زده است و اینان، همان مردم غافلند. این صفت، ناپسند پیامدهای بسیار سوی دارد که موجب زیان دنیا و آخرت است. اینک برخی از آنها را بیان می‌کنیم:

مفاسد غفلت

الف) غافل شدن از مراقبانی است که انسان را در تنهایی و نیز در ملاء عام زیر نظر دارند که هنگام بحث از قانون مراقبه، از این مراقبان سخن به میان آمد.

اگر این صفت ناپسند، جز غفلت از مراقبت خداوند متعال، پیامدی نداشته باشد، برای ناپسندی آن کافی است و در قرآن این سخن بارها تکرار شده است. که:

(… و ما الله بغافلٍ عمّا تعملون …) [[۳]]

… و خدا از آنچه که می‌کنید غافل نیست.

باید توجه داشت که غفلت از مراقبت خداوند متعال، صفتی بس ناپسند است.

ب) غفلت از خشم خدای تعالی.

خداوند می‌فرماید:

(افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیاتاً و هم نائمون. او امن اهل القری ان یاتیهم باسنا ضحیً و هم یلعبون. افامنوا مکر الله فلا یا من مکر الله الاّ القوم الخاسرون.) [[۴]]

آیا اهل شهر و دیار، از آن ایمنند که شبانگاه که در خوابند، عذاب ما آنها را فراگیرد؟ ایا اهل شهر و دیار از آن ایمنند که روزی که سرگرم بازیچه ی دنیا هستند، عذاب ما آنها را فرا رسد؟ آیا از مکر خدا غافل و ایمن گردیده‌اید؟ که از آن غافل نشوند مگر مردم زیانکار.

(و لا تحسبّن الله غافلاً عمّا یعمل الظّالمون انّما یؤخّرهم لیومٍ تشخص فیه الابصار. مهطعین مقنعی رءوسهم لا یرتدّ الیهم طرفهم و اقئدتهم هواء) [[۵]]

و هرگز مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است، بلکه کیفر ظالمان را به تأخیر می‌افکند تا آن روزی که چشمهایشان در آن روز، خیره و حیران است. در آن روز سخت، آن ستمکاران، همه شتابان سر به بالا کرده و چشمها واله مانده و دلهایشان از شدّت عذاب به دهشت و اضطراب است.

ج) غفلت از خود و استعدادها و کمالات خود که ممکن است برای انسان حاصل شود اما به سبب غفلت، از آن کمالات محروم می‌شود و استعدادهایش به هدر می‌رود.

خداوند می‌فرماید:

(یا ایّها‌ الذین آمنوا اتّقواالله و لتنظر نفس ما قدّمت لغدٍ و اتّقوا الله انّ الله خبیر بما تعملون. و لا تکونوا کالّذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون. لا یستوی اصحاب النّار و اصحاب الجنّه اصحاب الجنّه هم الفائزون.) [[۶]]

ای اهل ایمان، خدا ترس شوید و هر نفسی بنگرد تا چه عمل برای فردای خود پیش می‌فرستد و از خدا بترسید که او به همه کردارتان به خوبی آگاه است. و شما مؤمنان مانند آنها نباشید که به کلّی خدا را فراموش کردند، خدا نیز نفوس آنان را از یادشان برد، آنها به حقیقت، بدکاران عالمند. هرگز اهل جهنم و اهل بهشت با هم یکسان نیستند، اهل بهشت به حقیقت سعادتمندان عالمند.

(یا ایّتها النّفس المطمئنّه. ارجعی الی ربّک راضیهً مرضیّهً. فادخلی فی عبادی. و ادخلی جنّتی.) [[۷]]

ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام، امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود از اویی و او راضی از توست. بازآی و در صف بندگان من در آی و در بهشت من داخل شو.

د) غفلت از عمر که سرمایه و ذخیره و شرافت انسان است و نمی‌توان برای آن بهایی برشمرد و می‌توان با غفلت از آن، خیر دنیا و آخرت را از دست داد. چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

(و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنّا نعمل او لم نعمّرکم ما یتذکّر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظّالمین من نصیرٍ.) [[۸]]

و آن کفار، در آتش دوزخ، فریاد و ناله‌ کنند که ای پرودرگار، ما را از این عذاب بیرون آور تا بر خلاف گذشته به اعمال نیک بپردازیم. آیا شما را عمری مهلت ندادیم و رسولان بر شما نفرستادیم تا هر که قابل تذکّر و پند شنیدن است، متذکّر شود؟ و شما را بیم دهنده، بیم داد. پس امروز عذاب دوزخ را بچشید که ستمکاران را هیچ یاور و نجات دهنده‌ای نخواهد بود.

(… ربّ ارجعون. لعلّی اعمل صالحاً فیما ترکت کلاّ …) [[۹]]

… بارالها مرا به دنیا بازگردان تا شاید کارهای شایسته‌ای را که ترک کرده بودم به جای آورم. به او خطاب شد که هرگز نخواهد شد…

هـ) غفلت از قیامت، مرگ، بهشت و جهنم.

خداوند می‌فرماید:

(الهیکم التّکاثر حتّی زرتم المقابر) [[۱۰]]

شما مردم را، بسیاریِ اموال و فرزند و عشیره، سخت غافل داشته است، تا آنجا که به گور و ملاقات قبور رفتید.

(… یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذٍ ببنیه. و صاحبته و اخیه. و فصیلته الّتی تؤیه و من فی الارض جمیعاً ثمّ ینجیه. کلاّ… ) [[۱۱]]

کافر بدکار، آرزو کند که کاش می‌توانست فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد و هم زن و بردارش و هم خویشان و قبیله‌اش که همیشه حمایتش کردند و هر که روی زمین است، همه را فدای خویش گرداند تا مگر آنکه خود از آن عذاب رهایی یابد، و هرگز نجات نیابد…

(جنّات عدنٍ یدخلونها یحلّون فیها من اساور من ذهب و لؤلؤاً و لباسهم فیها حریر. و قالوا الحمدالله الذی اذهب عنّا الحزن انّ ربّنا لغفور شکور. الذی احلّنا دارالمقامه من فضله لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب. و الذین کفروا لهم نار جهنّم لا یقضی علیهم فیموتوا و لا یخفّف عنهم من عذابها کذلک نجزی کلّ کفورٍ.) [[۱۲]]

همان بهشت ابدی که در آن داخل شده، با زر و گوهرهای آن به دست زیور بندند و جامه حریر در بر کنند و به سپاس آن نعمتهای بی‌حساب، زبان به ستایش خدا گشوده و گویند حمد خدا را که حزن و اندوهها ببرد. همانا، خدای ما بسیار بخشنده و پاداش دهنده است. شکر آن خدایی را که از لطف و کرم، ما را به منزل دائمی بهشت وارد کرد که در اینجا هیچ رنج و المی به ما نرسد و ابداً ضعف و خستگی نخواهیم یافت. و آنان که کافر شدند، عذاب ایشان، آتش دوزخ است که به پایان نرسد تا بمیرند و تخفیف نیابد تا آسوده شوند، و این گونه هر کافر لجوجی را کیفر می‌کنیم.

و) غفلت از دنیای پست

خداوند متعال می فرماید:

(یا ایّها النّاس ان وعد الله حقّ فلا تغرّنّکم الحیاه الدّنیا و لا یغرّنّکم بالله الغرور.) [[۱۳]]

ای مردم …البته وعده خدا، حق و حتمی است. پس زنهار، زندگی دنیا، شما را فریب ندهد و از عقاب خداوند، عفو و کرمش سخت مغرورتان نگرداند.

(و یوم یعرض الذین کفروا علی النّار اذهبتم طیّباتکم فی حیاتکم الدّنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی‌الارض بغیر الحقّ و بما کنتم تفسقون) [[۱۴]]

و روزی که کافران را بر آتش دوزخ مواج سازند، شما لذّات و خوشیهایتان را در زندگانی دنیا به شهوت‌رانی و عصیان بردید و بدان لذّات دنیوی برخوردار بودید، پس امروز به عذاب ذلّت و خواری مجازات می‌شوید، چون در زمین به ناحق تکبّر کردید و راه فسق و تبهکاری پیش گرفتید.

(و ما هذه الحیاه الدّنیا الاّ لهو و لعبٌ و انّ الدّار الاخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون) [[۱۵]]

این زندگانی چند روزه دنیا، سرگرمی و بازیچه‌ای بیش نیست و زندگانی، اگر مردم بدانند به حقیقت در آخرت است.

ز) غفلت از شیطان، دشمن آشکاری که قرآن‌کریم بارها نسبت به آن هشدار داده است، از جمله:

(قال فبما اغویتنی لا قعدّن لهم صراطک المستقیم. ثمّ لا تینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین) [[۱۶]]

شیطان [مذهب جبر را بنیاد نهاد و] گفت: چون که مرا گمراه کردی، من نیز بندگانت را از راه راست که شرع و آیین توست، گمراه گردانم. آنگاه از پیش روی و از پشت و طرف راست و چپ آنان در می‌آیم، تا بیشتر آنان شکر نعمتت را به جای نیاورند.

(قال فبعزّتک لا غوینّهم اجمعین. الاّ عبادک منهم المخلصین) [[۱۷]]

شیطان گفت: به عزت و جلال تو قسم که تمام خلق را گمراه خواهم کرد، مگر خاصان از بندگان را که برای توخالص شدند.

ح) غفلت از نعمات نهان و آشکار الهی.

خداوند می‌فرماید:

(الم تروا انّ الله سخّر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهرهً و باطنهً) [[۱۸]]

آیا شما مردم، مشاهده نمی‌کنید که خدا انواع موجوداتی را که در آسمانها و زمین است برای شما مسخر کرده و نعمات ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان فرموده است؟…

ط) بعد از غفلت از این نعمات، غفلت دیگری بعد از آن می‌آید و آن فرو نهادن سپاسگزاری در برابر نعمات و ناسپاسی کردن است. خداوند متعال می‌فرماید:

(… لئن شکرتم لا زیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابی لشدید.) [[۱۹]]

… شما بندگان، اگر شکر نعمت به جا آورید، بر نعمت شما می‌افزاییم و اگر کفران کنید، به عذاب شدید گرفتارتان می‌کنیم.

(و ضرب الله مثلاً قریهً کانت امنهً مطمئنهً رزقها رغداًً من کلّ مکانٍ فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون) [[۲۰]]

و خدا مثل آورد، مثل شهری را که در آن، امنیّت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی می‌کردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها می‌رسید، تا آنکه اهل آن شهر نعمت خدا را کفران کردند و خدا هم به موجب آن کفران و معصیت، طعم گرسنگی و بیمناکی را به آنها چشانید.

ی) غفلت از قرآن‌کریم و عمل به آن و تدبّر در آیات آن، و چنین غفلتی بزرگترین مفسده است.

خداوند می‌فرماید:

(و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشهً ضنکاً و نحشره یوم القیامه اعمی. قال ربّ لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً. قال کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی.) [[۲۱]]

و هر کس از یاد من اعراض کند، همانا معیشتش تنگ شود و روز قیامت نابینا محشورش کنیم. او در آن حال گوید: الها! چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم. خدا به او می‌فرماید: آری چون آیا ما که برای هدایت تو آمد، همه را به طاق فراموشی و غفلت نهادی، امروز هم [ملائکه رحمت] تو را فراموش خواهند کرد.

آنچه بیان شد خلاصه ی کلام بود که تفصیل آن نیازمند کتابی جداگانه است و از خداوند مسئلت داریم که به ما توفیق دهد تا بر اساس آیات و روایات و سخنان بزرگان، کتاب مستقلّی در این باره بنگاریم. در اینجا بحث را با نقل کلامی از استاد علامه طباطبایی در هنگام مرگشان به پایان می‌بریم که فرمود: «توجه، توجه، توجه».

آیات و روایاتی درباره ی غفلت

(و لقد ذرانا لجهنّم کثیراً من الجنّ و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون) [[۲۲]]

و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاریم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت. آنها مانند چهارپایانند، بلکه بسی گمراهترند، زیرا قوهّ ی ادراک مصلحت و مفسده داشتند و باز عمل نکردند. آنها همان مردمی غافل هستند.

(فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایهً و انّ کثیراً من النّاس عن ایاتنا لغافلون.) [[۲۳]]

پس ما امروز بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت،‌ به ساحل نجات می‌رسانیم، با آنکه بسیاری از مردم از آیات قدرت ما سخت غافل هستند.

(انّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاه الدّنیا و اطمانّوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون. اولئک مأویهم النّار بما کانوا یکسبون) [[۲۴]]

البته آنهایی که به لقای ما دل نبسته و امیدوار نیستند و به زندگی حیوانی و پست دنیا، دل خوش و دل بسته‌اند، و آنهایی که از آیات و نشانه‌های ما غافلند، هم اینان هستند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوا می‌گیرند.

(یعلمون ظاهراً من الحیاه الدّنیا و هم عن الاخره هم غافلون.) [[۲۵]]

آنان به امور ظاهری دنیا آگاهند و آز عالم آخرت به کلّی بی‌خبرند.

(سأصرف عن ایاتی الذین یتکبّرون فی الارض یغیر الحّق و ان یروا کلّ آیهٍ لا یومنوا بها و ان یروا سبیل الرّشد لا یتّخذوه سبیلاً و ان یروا سبیل الغیّ یتّخذوه سبیلاً ذلک بانّهم کذّبوا بایاتنا و کانوا عنها غافلین) [[۲۶]]

من آنان را که در زمین به ناحق و از روی کبر دعوی بزرگی کنند، از آیات رحمتم روگردان و دور گردانم، که هر آیتی ببینند به آن ایمان نیاورند و اگر راه رشد و هدایت یابند، آنان را پیموده و به عکس، اگر راه جهل و گمراهی یابند، پیش گیرند. این بدین جهت بود که آیات خدا را تکذیب کرده و از فهم آن غافل و دور شدند.

(و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنّا عن الخلق غافلین) [[۲۷]]

و همانا ما فوق شما، هفت آسمان را فراز یکدیگر آفریدیم و لحظه‌ای از توجه به خلق غافل نبوده و نخواهیم بود.

(و اذ اخذ ربّک من بنی ادم من ظهورهم ذرّیّتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربّکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انّا کنّا عن هذا غافلین.) [[۲۸]]

و به یادآور هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنها را بر گرفت و آنها را بر خود آگاه ساخت که من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما به خداییِ تو گواهی می‌دهیم؛ که دیگر در روز قیامت نگویید ما از این واقعه غافل بودیم.

(اقترب للنّاس حسابهم و هم فی غفله معرضون) [[۲۹]]

روز حساب مردم بسیار نزدیک شد و مردم سخت غافلند و اعراض می‌کنند.

(و اقترب الوعد الحقّ فاذا هی شاخصه ابصار الذین کفرو یا ویلنا قد کنّا فی غفلهٍ من هذا بل کنّا ظالمین.) [[۳۰]]

آنگه وعده حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت فرو ماند و فریاد کننده‌ای گوید: وای بر ما که از این روز غافل بودیم و سخت به راه ستمکاری شتافتیم.

(و انذرهم یوم الحسره اذ قضی الامر و هم فی غفلهٍ و هم لایؤمنون.) [[۳۱]]

و ای رسول ما، امّت را از روز غم و حسرت بترسان که آن روز، دیگر کارشان گذشته است و مردم، سخت از آن روز غافلند و به آن ایمان نمی‌آورند.

(من یضلل الله فلا هادی له و یذرهم فی طغیانهم یعمهون.) [[۳۲]]

هر که را خدا گمراه خواست، هیچ‌کس راهنمای او نباشد و چنین گمراه را، خدا واگذارد تا در طغیان و سرکشی به حیرت و ضلالت بماند.

(… قل الله ثمّ ذرهم فی خوضهم یلعبون.) [[۳۳]]

… بگو آن خداست، آنگاه آنها را بگذار تا به بازیچه ی خود فرو روند.

(ذرهم یاکلوا و یتمتّعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون) [[۳۴]]

ای رسول ما، این کافران را به خوردن و خواب طبیعت و لذّات حیوانی واگذار تا آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند تا نتیجه ی این کامرانی بیهوده را به زودی بیابند.

(فذرهم یخوضوا و یلبوا حتّی یلاقوا یومهم الذی یوعدون) [[۳۵]]

ای رسول، کافران را بگذار تا به عالم حیوانیت فرو روند و به بازیچه، سرگرم باشند تا روزی که به آنها وعده داده شده است، ببینند.

(فذرهم حتّی یلاقوا یومهم الذی فیه یصعقون) [[۳۶]]

ای رسول ما، اینان را به جهل خود رها کن تا به روز سختشان که آن روز یکسر هلاک می‌شوند، عاقبت برسند.

روایاتی درباره ی غفلت

جابر می‌گوید:

«دخلت علی ابن أبی جعفر –علیه السلام- فقال: یا جابر و الله انّی لمحزون و انّی لمشغول القلب!

قلت: جعلتُ فداک، و ما شغللک و ما حزن قلبک؟

فقال: یا جابر انّه من دخل قلبه صافی خالص دین شغل قلبه عمّا سواه.

یا جابر ما الدّنیا و ما عسی أن تون الدنیا؟ هل هی الاّ طعام أکلته أو ثوب لبسته او أمراه اصبتها؟

یا جابر انّ المؤمنین لم یطمئنّوا الی الدنیا ببقائهم فیها و لم یأمنوا قدومهم الاخره.

یا جابر الاخره دار قرار، و الدنیا دار فناء و زوال، و لکن اهل الدنیا اهل غفله، کانّ المؤمنین هم الفقهاء اهل فکره و عبره، لم یصمّهم عن ذکر الله ما سمعوا بآذانهم و لم یعمهم عن ذکر الله ما رأوا من الزینه ففازوا بثواب الاخره فازوا بثواب الاخره کما فازوا بذلک العلم»[[۳۷]]

به حضور امام باقر –علیه السلام- رسیدم. آن حضرت فرمودند: ای جابر،‌ سوگند به خدا، من محزون و دل مشغولم. عرض کردم: فدایت شوم، سبب دل مشغولی و اندوه شما چیست؟ پس فرمود:‌ای جابر هر که دین ناب و خالص خدا بر قلبش در آید، از هر چه جز خداست دل برکند.

ای جابر، دنیا چیست و چه می‌تواند باشد؟ آیا دنیا، جز غذایی است که خورده‌ای یا لباسی که پوشیده‌ای یا زنی که اختیار کرده‌ای؟

ای جابر، همانا مؤمنان راستین به بقای خویش در دنیا دل نبسته‌اند و هیچ‌گاه از اندیشه ی رسیدن به آخرت آسوده نیستند.

ای جابر، آخرت، منزل آرامش و دنیا، خانه فنا و زوال است و لیکن اهل دنیا، اهل غفلتند و گویی که مؤمنان ژرف‌نگر اندیشمند و عبرت‌آموز هستند که آنچه با گوشهایشان می‌شنوند و آن زینتهایی که می‌بینند، آنها را از یاد خدا غافل نمی‌سازد. پس به پاداش آخرت دست یافتند، آن چنان که به این آگاهی رسیدند.

امام صادق –علیه السلام- از امیرمؤمنان –علیه السلام- روایت کردند که حضرت فرمودند:

«لمّتان: لمّه من الشیطان و لمّه من الملک، فلمّه الملک، الرّقه و الفهم، و لمّه الشیطان، السهو و القسوه»[[۳۸]]

آدمی، دو مونس و همدم دارد:‌ مونسی از شیطان و مونسی از فرشته پس مونسی که از جانب فرشته است، رقّت و فهم می‌باشد و مونسی که از جانب شیطان است،‌ غفلت و سنگدلی است.

امام صادق –علیه السلام- فرمود:

«ان کان الشیطان عدّواً فالغفله لماذا؟ و ان کان الموت حقّاً فالفرح لماذا؟»[[۳۹]]

اگر شیطان، دشمن است، پس چه جای غفلت است؟ و اگر مرگ حق است، پس چه جای شادمانی است؟

امام رضا –علیه السلام- به نقل پدرانش از امیرمؤمنان –علیه السلام- نقل کردند که حضرت فرمود:

«کلّما الهی عن ذکر الله فهو من المیسر.» [[۴۰]]

هر چند موجب غفلت از یاد خدا گردد، مصداق «میسر» است.

علی‌بن‌جعفر از برادرش نقل می‌کند که امام صادق –علیه السلام- فرمود:

«اوحی الله عزّوجّل الی موسی -علیه‌السلام- یا موسی لا تفرح بکثره المال و لا تدع ذکری علی کل حال،‌فانّ کثره المال تنسئ الذنوب و ان ترک ذکری یقسی القلوب.» [[۴۱]]

خداوند عزّوجّل به موسی -علیه‌السلام- وحی فرمود که ای موسی، از مال بسیار شادمان مشو و در هیچ حالتی از یاد من غافل مشو، همانا مال بسیار، گناهان را از یاد انسان می‌برد و غفلت از یاد من، دلها را سخت می‌سازد.

امام صادق –علیه السلام- فرمود:

«اعراف القلوب علی اربعه انواع: رفع و فتح و خفض و وقف، فرفع القلب فی ذکرالله، و فتح القلب فی الرضا عن‌الله، و خفض القلب فی الاشتغال بغیر الله و وقف القلب فی الغفله عن الله الا تری انّ العبد اذا ذکر الله بالتعظیم خالصاً ارتفع کلّ حجاب کان بینه و بین الله من قبل ذلک. و اذا انقاد القلب لمورد قضاء الله بشرط الرضا عنه کیف ینفتح القلب بالسرور و الروح و الراحه. و اذا اشتغل قلبه بشی‌ء من اسباب الدّنیا کیف تجده اذا ذکر الله بعد ذلک و آیاته منخفضاً [مظلماً] کبیت خراب خاویاً، و لیس فیه العماره و لا مونس و اذا غفل عن ذکر الله کیف تراه بعد ذلک موقوفاً محجوباً قد قسی و أظلم منذ فارق نور التعظیم.» [[۴۲]]

اِعراب قلبها چهار نوع است: رفع، فتح، خفض و وقف. رفع قلب، در یاد خداست و فتح قلب،‌ در خشنودی از خداست و خفض قلب، در سرگرم شدن به خداست و وقف قلب، در غفلت از خداوند است. آیا نمی‌بینی هنگامی که بنده از روی اخلاص، خدا را به بزرگی یاد می‌کند، تمام حجابهایی که بین او و خداوند وجود دارد از بین می‌رود. و آیا نمی‌بینی آن هنگام که قلب در برابر قضای الهی با رضایت خاطر خاضع می‌شود، چگونه با شادمانی و آرامش و آسایش، گشایش می‌یابد. آنگاه که دل آدمی به یکی از اسباب دنیوی سرگرم شود، و سپس به یاد خدا و آیات او افتد،‌ چگونه او را همانند ویرانه‌ای فرو ریخته، در هم شکسته [و تاریک] می‌یابی که در آن نه از آبادانی نشان است و نه از یار و همدمی در آن. و آنگاه که از یاد خدا غافل شود، چگونه آن را در بند و حجاب می‌بینی، چنان که از نور بزرگداشت یاد حق، سنگدل و تیره می‌شود.

از پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم- روایت است که حضرت فرمودند:

«علی کلّ قلب جاثم من الشّیطان، فاذا ذکر اسم الله خنس و ذاب، و اذا ترک ذکر الله التقمه الشیطان فجذبه و اغواه و استزلّه و أطغاه.» [[۴۳]]

بر هر قلبی از شیطان، کابوسی است، پس چون نام خدا را ببرد از او دور شود و ذوب گردد و چون از یاد خدا غافل شود، شیطان او را در کام خود فرو می‌برد، او را جذب کرده، می‌فریبد و به لغزش طغیان وا می‌داردد.

رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود:

«اغفل النّاس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال»[[۴۴]]

غافلترین مردم کسی است که از دگرگونی اوضاع و احوال دنیا پند نگیرد.

رذیلت چهارم مکر و فریب و نیرنگ

یکی از اضداد تفکّر، مکر و فریب و نیرنگ است. بلکه می‌توان گفت، نیرنگ، آن نوع فکری است که به هنگام غلبه ی هوای نفس بر انسان، پدید می‌آید. به عبارت دیگر، فریب، آن فکری است که زیر سلطه ی نفس اماره شکل می‌گیرد و معنای آن منصرف کردن دیگری به طور پنهانی از کاری است که وی در صدد انجام آن است بی‌آنکه او متوجّه گردد.اگر این کار در مورد کارهای شر صورت گیرد، مکری پسندیده و نیکو است و اگر در مورد کارهای خیر انجام شود، مکر سوء و ناپسند به شمار می‌آید.

خداوند متعال می‌فرماید:

(و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین) [[۴۵]]

و آنان دست به فریب زدند و خدا هم مکر کرد و خداوند بهترین مکرکنندگان است.

و نیز می‌فرماید:

(… یخادعون الله وهو خادعهم… ) [[۴۶]]

… آنان با خدا مکر و حیله کردند و خدا نیز با آنان مکر می‌کند…

و نیز می‌فرماید:

(انّهم یکیدون کیداً. و اکید کیداً.) [[۴۷]]

همانا، آنان دست به مکر و حیله زدند و من هم، [با آنان] مکر می‌کنم. فریبکاری از مهلکات بزرگ است و گناه آن از گناه عمل ناپسند آشکار،‌ نسبت به دیگران بیشتر است.

محقق ارجمند، مرحوم نراقی در کتاب جامع‌السعادات می‌نویسد:

«مکر ونیرنگ از مهلکات بزرگ است، زیرا آشکارترین صفت شیطان است و بیشترین سپاهیان او دارای این صفت می‌باشند و گناه آن از گناه آزار رساندن به دیگران به صورت آشکار، بیشتر است. زیرا در آن حالت، طرف مقابل با آگاهی از سوءقصد فرد مهاجم، احتیاط می‌کند و خود را در برابر او حفظ می‌کند و چه بسا آزار او را دفع کند. اما فرد غافل، احتیاط نمی‌کند، زیرا گمان می‌کند که این فریبکار حیله‌گر، دوستدار و دلسوز اوست و بدین سان در لباس دوستی و محبت در معرض آزار و نیرنگ او قرار می‌گیرد.» [[۴۸]]

به طور خلاصه باید گفت که مکر و نیرنگ، کیفری دردناک را در دنیا و آخرت در پی خواهد داشت خداوند متعال می‌فرماید:

(یخادعون الله و الذین امنوا و ما یخدعون الاّ انفسهم و ما یشعرون فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً و لهم عذاب الیم… ) [[۴۹]]

آنان در برابر خدا و مؤمنان دست به فریب زدند، ولی جز خودشان را نخواهند فریفت، در حالی که نمی‌دانند. در دلهایشان مرضی است که خدا بر آن، مرضی دیگر می‌افزاید و برای آنان کیفری دردناک است.

(… و الذین یمکرون السّیئات لهم عذاب شدید و مکر اولئک هو یبور.) [[۵۰]]

… و برای آنان که با مکر و فریب، کارهای زشت می‌کنند، کیفری سخت خواهد بود و فریب آنان نابود خواهد داشت.

و نیز می‌فرماید:

(… و لا یحیق المکر السّیّی الاّ باهله فهل ینظرون الاّ سنّت الاوّلین فلن تجد لسنّت الله تبدیلاً و لن تجد لسنّت الله تحویلاً.) [[۵۱]]

… و مکر زشت، جز اهلش، احدی را هلاک نخواهد کرد. آیا آنان جز سرنوشت پیشینیان انتظاری دارند؟ پس سنّت خدا هرگز مبدل نمی‌شود و سنّت خدا هرگز تغییر نمی‌پذیرد.

فریبکاری نوعی نفاق و دورویی است، از این‌رو، گناهش بزرگتر و کیفرش شدیدتر از سوء قصد آشکار، حتی اگر قتل باشد، است. مثلاً کسی با خوراندن سم، دیگری را به قتل می‌رساند، گناهش بیشتر و بزرگتر از کسی است که آشکارا به کشتن دیگری دست می‌زند. زیرا آن قتل پنهانی، و از طریق سم، تحت پوشش احسان و نیکی انجام می‌گیرد، چنانچه بعضی از خلفای بنی‌عباس از این شیوه برای به شهادت رساندن امامان معصوم –علیه السلام- و برخی اولیای الهی استفاده کردند و فرد قاتل، منافق نیز هست و جایگاه منافق در قعر آتش دوزخ است.

اگر کسی -العیاذ بالله- با همسر برادر و دوستش –خصوصاً- در خانه او، زنا کند، او، هم زناکار است، هم منافق و خائن. همچنین اگر کسی به مال برادر مؤمنش با مکر و فریب دستبرد بزند، او یک دزد منافق است. پس اگر گفته شود فریب و حیله و نیرنگ،‌ پلیدترین رذایل و فریبکار در شمار منافقان است، سخنی بجا و درست است و قرآن هم آن را تأیید می‌کند، چنانچه در اوایل سوره بقره می‌فرماید:

(و من النّاس من یقول امنّا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین. یخادعون الله و الذین امنوا…) [[۵۲]]

و برخی از مردم، کسانی هستند که می‌گویند ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی که مؤمن نیستند. آنان در برابر خدا و مؤمنان دست به فریب زدند…

و در سوره منافقون، خداوند به دوری جستن از منافقان چنین امر فرموده است:

(… فاحذرهم قاتلهم الله انی یؤفکون… ) [[۵۳]]

… پس، از آنان دوری کنید. خدا آنان را بکشد؛ چقدر از حق باز می‌گردند.

همچنین، قرآن‌کریم، کسی را که پس از طلاق از روی مکر و فریب و برای آزار رساندن، به زن، به او رجوع می‌کند، بسیار نکوهش کرده است تا بدان پایه که او را در شمار استهزاء‌کنندگان آیات الهی محسوب داشته است.

خداودن متعال می‌فرماید:

(و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فامسکوهنّ بمعروفٍ او سرّحوهنّ‌ بمعروفٍ و لا تمسکوهنّ ضراراً لتعتدوا و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه و لا تتّخذوا آیات الله هزواً… ) [[۵۴]]

و هرگاه زنان را طلاق دادید، باید تا رسیدن عدّه ی آنان، یا آنها را با خوبی [در خانه] نگاه دارید،‌ یا به نیکی رهایشان کنید و نباید آنها را به قصد آزار رساندن و ستم کردن بر ایشان، نگه دارید و کسی که چنین کند، پس به راستی بر خود ستم کرده است و آیات خدا را به مسخره نگیرید.

خداوند. قوم یهود را به سبب حیله‌گری آنان پس از حرام شدن صید ماهی در روز شنبه، مسخ فرمود. زیرا آنها حوضچه‌هایی ایجاد کردند و ماهیان را در روز شنبه به سوی آن سوق می‌دادند و روز یکشنبه آنها را صید می‌کردند. خدای متعال فرمود:

(فلمّا عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردهً خاسئین) [[۵۵]]

پس، آن هنگامی که سر پیچیدند از آنچه از آن نهی شده بودند، به آنان گفتیم که بوزینگانی مطرود باشید.

پس اگر در آیات و روایات،‌ در نکوهش مکر و فریب، هیچ سخنی جز این فرموده ی خدای تعالی نبود -که آیات خدا را به مسخره نگیرید- برای این ادعا بس بود که مکر و فریب و نیرنگ از پلیدترین کارهای زشت است.

آیات و روایاتی درباره ی نیرنگ و مکر

(یوم لا یغنی عنهم کیدهم شیئاً و لا هم ینصرون.) [[۵۶]]

آن روزی که مکر و تدبیرشان، هیچ به کارشان نیاید و هیچ‌کس یاریشان نکند.

(فقاتلو اولیاء الشّیطان انّ کید الشّیطان کان ضعیفاً.) [[۵۷]]

پس با دوستان شیطان بجنگید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است.

(ذلکم و انّ الله موهن کید الکافرین.) [[۵۸]]

این شما را نصیب شد و محققاً خدا سست و بی‌اثر کننده ی مکر کفّار است.

(ذلک لیعلم انّی لم اخنه بالغیب و انّ الله لایهدی کید الخائنین.) [[۵۹]]

[یوسف گفت] من این کشف حال را نه برای خودنمایی، بلکه برای آن خواستم تا عزیز مصر بداند که من هرگز در نهانی به او خیانت نکردم و بداند که خدا هرگز خیانتکاران به مکر و خدعه را به مقصود نمی‌رساند.

(… و ما کید الکافرین الاّ فی ضلالٍ.) [[۶۰]]

… مکر و تدبیر کافران، جز در ضلالت خسرانشان به کار نیاید.

(الم یجعل کیدهم فی تضلیلٍ.) [[۶۱]]

آیا کید و تدبیری را که اندیشیده‌اند، تباه نکرد؟

(و املی لهم انّ کیدی متین.) [[۶۲]]

و روزی چند، به آنها مهلت دادیم که همانا مکر و عقاب ما بس شدید به آنها رسد.

(ام یریدون کیداً فالّذین کفروا هم المکیدون.) [[۶۳]]

یا که می‌خواهند با تو مکر و تزویری اندیشند که کافران خود به مکر گرفتارند.

(انّهم یکیدون کیداً و اکید کیداً.) [[۶۴]]

به راستی ایشان هر چه بتوانند کید و مکر کنند و ما هم در مقابل مکرشان، مکر خواهیم کرد.

(… و الاّ تصرف عنّی کیدهنّ اصب الیهنّ… ) [[۶۵]]

… اگر تو حیله اینان را به لطف و عنایت خود از من دفع نفرمایی، به آنها میل می‌کنم…

آیاتی درباره ی‌ مکر

(و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین) [[۶۶]]

و با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد و از هر کس، خدا بهتر می‌تواند مکر کند.

(و قد مکر الذین من قبلهم فللّه المکر جمیعاً یعلم ما تکسب کلّ نفسٍ و سیعلم الکفّار لمن عقبی الدّار.) [[۶۷]]

و پیش از این هم بسیاری از کافران، مکر کردند، پس همه مکر و تدبیرها نزد خداست و او می‌داند هر کس به چه کار و اندیشه است و کافران به زودی خواهند یافت که عاقبت خوش و منزل سعادت برای کیست.

(قد مکر الذین من قبلهم فاتی الله بنیانهم من القواعد فخرّ علیهم السّقف من فوقهم و آتاهم العذاب من حیث لا یشعرون.) [[۶۸]]

و پیش ا این هم بسیاری از کافران مکر کردند، لیکن خدا سقف بنای آنها را از پایه ویران کرد و بر سرشان فرو ریخت، و عذاب خدا از جایی که نمی‌فهمیدند، آنها را فرا رسید.

(و مکروا مکراً و مکرنا مکراً و هم لا یشعرون فانظر کیف کان عاقبه مکرهم انّا دمّرناهم و قومهم اجمعین.) [[۶۹]]

و آن کافران، مکر و حیله به کار بردند و ما آنها را از جایی که هیچ نفهمیدند، سخت به کیفر مکرشان رسانیدیم. بنگر که پایان مکرشان چه شد. عاقبت، ما آنها را از جایی که هیچ نفهمیدند با بستگانشان هلاک کردیم.

(و کذلک جعلنا فی کلّ قریهٍ اکابر مجرمیها لیمکروا فیها و ما یمکرون الاّ بانفسهم و ما یشعرون) [[۷۰]]

و بدینسان ما قرار دادیم که در هر دیاری، رؤسای بدکار ستمگر با مردم آنجا مکر کنند، ولی در حقیقت، مکر جز با خویشتن نمی‌کنند و به این هم آگاه نیستند.

(و اذا جاءتهم ایه قالوا لن نومن حتّی نوتی مثل ما اوتی رسل الله، الله اعلم حیث یجعل رسالته سیصیب الذین اجرموا صغار عند الله و عذاب شدید بما کانوا یمکرون) [[۷۱]]

و چون آیتی برای هدایت آنان نازل شد، گفتند: ما ایمان نیاوریم تا مانند آنکه به رسولان خدا نازل شده، به ما نازل شود. خدا بهتر می‌داند که کجا رسالت خود را مقرّر دارد. به زودی مجرمان را، خدا خوار سازد و عذابی سخت به واسطه مکری که می‌ورزیده‌اند بر آنان فرو فرستد.

(… و الذین یمکرون السّیّئات لهم عذاب شدید و مکر اولئک هو یبور.) [[۷۲]]

… و بر آنان به مکر و تزویر اعمال بد کنند، عذابی سخت خواهد بود و نیز مکرشان به کلی نابود خواهد شد.

(افامنوا مکر الله فلا یأمن مکر الله الاّ القوم الخاسرون) [[۷۳]]

آنان پنداشتند که از مکر خدا غافل و ایمن گردیده‌اند، ولی از آن غافل نشوند، مگر مردم زیانکار.

(… فلما جاءهم نذیر مازادهم الاّ نفورا. استکباراً فی الارض و مکر السّیّی و لا یحیق المکر السّئّی الاّ باهله… ) [[۷۴]]

… و آنگاه که رسول آمد، بر آنها چیزی جز مخالفت و نفرت نیفزود و بدین جهت که می‌خواستند در زمین تکبر و گردنکشی کنند و مکر اندیشند. و مکر زشت و نیرنگهای بد، جز صاحبش، احدی را هلاک نخواهد کرد…

(و اذا اذقنا النّاس رحمهً من بعد ضرّاء مسّتهم اذا لهم مکر فی ایاتنا قل الله اسرع مکراً ان رسلنا یکتبون ما تمکرون.) [[۷۵]]

ما هر گاه بر آدمی بعد از آنکه او را رنج و زیانی رسید، رحمتی فرستیم؛ آیا در این صورت باید برای محو آیات و رسولان حق، مکر و سیاست به کار برند؟ بگو مکر و سیاست الهی، کاملتر و سریعتر است که رسولان ما، مکرهای شما را خواهند نوشت.

روایاتی درباره ی مکر

امام صادق –علیه السلام- فرمود:

«ان کان العرض علی الله عزّوجّل حقّاً فالمکر لماذا»[[۷۶]]

اگر روبرو شدن با خدا –عزّوجّل- حق است، پس چه جای مکر و فریب است.

امام حسن مجتبی –علیه السلام- از پدرش، امیرمؤمنان –علیه السلام- روایت کرد که رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود:

«المکر و الخدیعه فی النّار.» [[۷۷]]

جایگاه مکر و فریب، آتش دوزخ است.

امام صادق –علیه السلام- از رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- روایت کرد که حضرت فرمودند:

«لیس منا ما ماکر مسلماً»[[۷۸]]

از ما نیست کسی که مسلمانی را فریب دهد.

حضرت علی –علیه السلام- فرمود:

«لولا انّ المکر و الخدیعه فی النّار لکنت امکر العرب»[[۷۹]]

اگر جایگاه مکر و فریب، آتش دوزخ نبود، هر آینه من فریبکارترینِ قوم عرب بودم.

زاذان گوید، شنیدم، علی -صلوات‌الله‌علیه- فرمود:

«لولا انّی سمعت رسول الله -صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- یقول: «ان المکر و الخدیعه و الخیانه فی النّار لکنت امکر العرب.» [[۸۰]]

از رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- شنیدم که فرمود: اگر جایگاه مکر و فریب و خیانت، آتش دوزخ نبود،‌ هر آینه من فریبکارترین قوم عرب بودم.

حضرت علی –علیه السلام- فرمود:

«لولا انّ المکر و الخدیعه فی النّار لکنت امکر النّاس.» [[۸۱]]

اگر جایگاه مکر و نیرنگ، آتش دوزخ نبود، هر آینه من فریبکارترینِ مردم بودم.

[۱] . [۱۱۶]. اعراف / ۱۷۹.
[۲] . [۱۱۷]. نحل / ۱۰۸.
[۳] . [۱۱۸]. بقره / ۷۴.
[۴] . [۱۱۹]. اعراف / ۹۷ـ۹۹.
[۵] . [۱۲۰]. ابراهیم / ۴۲ـ۴۳.
[۶] . [۱۲۱]. حشر / ۱۸ـ۲۰.
[۷] . [۱۲۲]. فجر / ۲۷ـ۳۰
[۸] . [۱۲۳]. فاطر / ۳۷.
[۹] . [۱۲۴]. مؤمنون / ۹۹ـ۱۰۰.
[۱۰] . [۱۲۵]. تکاثر / ۱ـ۲.
[۱۱] . [۱۲۶]. معارج / ۱۱ـ۱۵.
[۱۲] . [۱۲۷]. فاطر / ۳۳ـ۳۶.
[۱۳] . [۱۲۸]. لقمان / ۳۳.
[۱۴] . [۱۲۹]. احقاف / ۲۰.
[۱۵] . [۱۳۰]. عنکبوت / ۶۴.
[۱۶] . [۱۳۱]. اعراف / ۱۶ـ۱۷.
[۱۷] . [۱۳۲]. ص / ۸۲ـ۸۳.
[۱۸] . [۱۳۳]. لقمان / ۲۰.
[۱۹] . [۱۳۴]. ابراهیم / ۷.
[۲۰] . [۱۳۵]. نحل / ۱۱۲.
[۲۱] . [۱۳۶]. طه / ۱۲۴ـ۱۲۶.
[۲۲] . [۱۳۷]. اعراف / ۱۷۹.
[۲۳] . [۱۳۸]. یونس / ۹۲.
[۲۴] . [۱۳۹]. یونس / ۷ـ۸.
[۲۵] . [۱۴۰]. روم / ۷.
[۲۶] . [۱۴۱]. اعراف / ۱۴۶.
[۲۷] . [۱۴۲]. مؤمنون / ۱۷.
[۲۸] . [۱۴۳]. اعراف / ۱۷۲.
[۲۹] . [۱۴۴]. انبیا / ۱.
[۳۰] . [۱۴۵]. انبیا / ۹۷.
[۳۱] . [۱۴۶]. مریم / ۳۹.
[۳۲] . [۱۴۷]. اعراف / ۱۸۶.
[۳۳] . [۱۴۸]. انعام / ۹۱.
[۳۴] . [۱۴۹]. حجر / ۳.
[۳۵] . [۱۵۰]. زخرف / ۸۳.
[۳۶] . [۱۵۱]. طور / ۴۵.
[۳۷] . [۱۵۲]. بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۶، باب ۱۲۲، ح۱۷.
[۳۸] . [۱۵۳]. همان، ص۳۹۷، باب۱۴۵، ح۲.
[۳۹] . [۱۵۴]. همان، ص۱۵۷، باب ۱۲۵، ح۱.
[۴۰] . [۱۵۵]. همان، ص۱۵۷، ح۲.
[۴۱] . [۱۵۶]. همان، ج۷۰، ص۵۵، ح۲۳.
[۴۲] . [۱۵۷]. همان، ص۵۵، ح۲۵.
[۴۳] . [۱۵۸]. همان، ص۶۱، باب ۴۴، ح۱۲.
[۴۴] . [۱۵۹]. همان، ج۷۱، ص۳۲۴، ح۱۲.

[۴۵] . [۱۶۰]. آل‌عمران / ۵۴.

[۴۶] . [۱۶۱]. نسا / ۱۴۲.

[۴۷] . [۱۶۲]. طارق / ۱۵ـ۱۶.
[۴۸] . [۱۶۳]. جامع‌السعادات، ج۱، ص۳۲۸.
[۴۹] . [۱۶۴]. بقره / ۹ـ۱۰.
[۵۰] . [۱۶۵]. فاطر / ۱۰.
[۵۱] . [۱۶۶]. فاطر / ۴۳.
[۵۲] . [۱۶۷]. بقره / ۸ـ۹.
[۵۳] . [۱۶۸]. منافقون / ۴.
[۵۴] . [۱۶۹]. بقره / ۲۳۱.
[۵۵] . [۱۷۰]. اعراف / ۱۶۶.
[۵۶] . [۱۷۱]. طور / ۴۶.
[۵۷] . [۱۷۲]. نسا / ۷۶.
[۵۸] . [۱۷۳]. انفال / ۱۸.
[۵۹] . [۱۷۴]. یوسف / ۵۲.
[۶۰] . [۱۷۵]. غافر / ۲۵.
[۶۱] . [۱۷۶]. فیل / ۲.
[۶۲] . [۱۷۷]. اعراف / ۱۸۳.
[۶۳] . [۱۷۸]. طور / ۴۲.
[۶۴] . [۱۷۹]. طارق / ۱۵ـ۱۶.
[۶۵] . [۱۸۰]. یوسف / ۳۳.
[۶۶] . [۱۸۱]. آل‌عمران / ۵۴.
[۶۷] . [۱۸۲]. رعد / ۴۲.
[۶۸] . [۱۸۳]. نحل / ۲۶.
[۶۹] . [۱۸۴]. نمل / ۵۰ـ۵۱.
[۷۰] . [۱۸۵]. انعام / ۱۲۳.
[۷۱] . [۱۸۶]. انعام / ۱۲۴.
[۷۲] . [۱۸۷]. فاطر / ۱۰.
[۷۳] . [۱۸۸]. اعراف / ۹۹.
[۷۴] . [۱۸۹]. فاطر / ۴۲ـ۴۳.
[۷۵] . [۱۹۰]. یونس / ۲۱.
[۷۶] . [۱۹۱]. بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۸۴، باب۷۲، ح۱.
[۷۷] . [۱۹۲]. همان، ص۲۸۵، ح۷.
[۷۸] . [۱۹۳]. همان، ص۲۸۵، ح۸.
[۷۹] . [۱۹۴]. همان، ص۲۸۵، ح۹.
[۸۰] . [۱۹۵]. همان، ص۲۸۵، ح۱۰.
[۸۱] . [۱۹۶]. همان، ص۲۸۵، ح۱۱.

کد خبر: 13949284523
1394/9/28

پر بازدید
1392/7/4: حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
1392/3/23: اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیت‌الله سیدرضی شیرازی
1392/11/13: گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی / سید صادق حقیقت
1392/6/5: فرياد مظلوم، فریادی مشروع
1392/9/20: دولت و ابزارهای الزام به شریعت / محمد سروش محلاتی / شش بخش
آخرین مطالب
1401/5/10: عاشورا و برهان فطرت/ آیت الله عرب
1401/5/10: تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا/ آیت الله عرب
1400/11/26: روزنامه جمهوری اسلامی/قسمت اول/صفحه حوزه: علی‌اکبر بیگی نوآوری فقهی حضرت آیت ‏الله صانعی در فتوای رفع حرمت نظر در فرزند خواندگی
1400/10/11: نواندیشی در فتاوای آیت الله صانعی / علی اکبر بیگی
1400/9/15: آیت الله یوسف صانعی (ره): رشیده نباشند، ازدواجشان حرام است
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن