صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | تمدن ما در تدین، فرهنگ، ادراک، کتاب و سنت ماست
بازدید این صفحه: 4132          تاریخ انتشار: 1394/2/19 ساعت: 00:31:28
حضرت آیت‌الله جوادی آملی:
تمدن ما در تدین، فرهنگ، ادراک، کتاب و سنت ماست

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: تمدن ما در تدین، فرهنگ، ادراک، کتاب و سنت ماست. مشکل اساسی مسلمانان دوران اولیه این بود که به حوزویان، علما، محققان و دانشگاهیان آن روز دیکته شد که باور کنند نمی‌فهمند و آن‌ها هم باور کردند. این نتیجه انکار همان حسن و قبح عقلی است. در واقع انکار حسن و قبح عقلی یعنی گرفتن عقل از جامعه و زمانی که عقل از جامعه گرفته شود یعنی جامعه نمی‌فهمد و زمانی که فهم از جامعه گرفته شود در بلند مدت نتیجه آن شکل گیری داعشی، تکفیری یا وهابی در تمدن اسلامی خواهد بود.

موضوع: حوزه

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 51 تا 54 سوره «فصلت» روز چهار‌شنبه، 16 اردیبهشت‌ ماه بیان کرد: خداوند آغاز سوره فصلت را با عظمت قرآن شروع کرده است و فرموده است «حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ». تقریباً هفت جای سوره فصلت اشاره به قرآن کریم دارد بخش اول همان آیات اولیه این سوره است. در بخش بعدی آمده است که کافران نگذاشتند که صدای قرآن در جامعه پخش شود «لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» در بخش دیگر در مورد قرآن آمده است که اگر ما قرآن را به زبانی غیر عربی یا بر قومی غیر عرب می‌فرستادیم این‌ها بهانه داشتند اما قرآن را به لسان عربی مبین فرستادیم بنابراین هیچ بهانه‌ای ندارند. در بخش دیگری فرمود که قرآن چون احسن القول است داعی الی الله است «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ». در باره حقانیت قرآن نیز فرمود «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». بعد از طی همه این مراحل و بیان عظمت، حقانیت قرآن و بهانه‌های کافران در بخش پایانی خداوند به موعظه حسنه پرداخت و فرمود «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ؛ بگو: به من خبر دهيد، اگر اين قرآن از نزد خدا آمده باشد، آن گاه شما به آن كافر شويد، كيست گمراه تر از آن كسى كه از در مخالفت با آن درآيد، آن هم مخالفتى دور كه نشانى از وفاق در آن نيست» همه بهانه‌ها گذشت و رد شد به هر حال اگر این کتاب از نزد خداوند باشد و شما قبول نکرده باشید در روز آخرت چه جوابی دارید؟ به عبارت دیگر بعد از بیان‌های شش‌گانه‌ای که برهان،‌حکمت و جدال احسن بود خداوند در این بخش با موعظه حسنه می‌خواهد آن‌ها را بیدار کند.

وی ادامه داد: اینکه گفته می‌شود انسان نمی‌تواند در مرحله ذات خداوند بحث کند به دلیل محال بودن آن است و نهی‌هایی که در این مورد در روایات وارد شده است ارشادی هستند و نهی مولوی نیستند، چون او حقیقتی نامتناهی و بسیط است و اگر انسان بخواهد بحث کند روی چه چیزی از این بسیط می‌تواند بحث کند. خداوند مرکب از اجزاء نیست که انسان بخواهدی یکی از اجزاء آن را مورد بررسی قرار دهد و بگوید من به اندازه خودم آن را یافتم و از این اقیانوس بیکران برداشت کردم، این حقیقت مانند اقیانوس نامتناهی نیست تا کسی بگوید من به اندازه خودم شنا می‌کنم یا آب می‌گیرم. چون خداوند جزء ندارد که انسان بخواهد در مورد یکی از اجزاء آن تفکر و تأمل کند. اینکه گفته شده است در ذات خدا تفکر نکنید یعنی نروید که نمی‌شود و اگر رفتید گمراه می‌شوید سرگردان می‌شوید. اگر گفته می‌شود هر کسی به اندازه خود خدا را می‌شناسد اینطور نیست که هر کسی به مرحله عالی و بالا برود و از آنجا دوباره بیایید پایین بلکه معنایش این است که هر کسی در جای خود است و تجلی خدا را در جای خود درک می‌کند مانند آیینه که هر آیینه‌ به اندازه خودش می‌تواند نوری الهی را منعکس کند. اگر آیینه‌ای نور را کم منعکس می‌کند مشکل از خود آیینه است و این نشان دهنده این نیست که منبع نور کم یا کوچک است.

این مرجع تقلید عنوان کرد: صفات ذات مانند علم، حیات، قدرت عین ذات هستند نامتناهی هستند لذا مانند ذات جایی برای انسان و فهم انسان وجود ندارد. بنابراین اگر بحثی و سخنی در مورد خداوند وجود دارد در مرحله سوم یعنی مقام صفات فعلی خداوند است چرا که اگر چه این صفات نامتناهی هستند اما این نامتناهی به صورت لایقفی است یعنی چون به منبع نامتناهی وصل هستند اینگونه قلمداد می‌شوند در ثانی این صفات مقابل دارند و خداوند به هر دو می‌تواند متصف باشد مانند؛ رضا و غضب، احیا و اماته، قبض و بسط و ... چون اینطور هستند پس عین ذات نیستند و بیرون از ذات می‌شوند و زمانی که بیرون از ذات شدند پس صفات فعل هستند چون اگر عین ذات باشند عبارت دیگر این مطلب این می‌شود که بگوییم گاهی ذات هست و گاهی ذات نیست چرا که این صفات گاهی هستند و گاهی نیستند. بر این اساس صفاتی که مقابل دارند و گاهی هستند و گاهی نیستند صفات فعل هستند و خارج از ذات‌اند. وقتی بیرون از ذات شدند ممکن می‌شوند و انسان نیز با ممکنات سرو کار دارد نه با ذات حق. این افعال چون ذات حق نیستند با اذن سر و کار دارند یعنی اگر او اذن بدهد این افعال را دیگران نیز می‌توانند انجام دهند به عبارت دیگر اگر چه اماته فعل حق تعالی است اما چون خارج از ناحیه ذات است اگر عزائیل نیز به امر الهی اماته کند هیچ اشکالی ندارد، حتی اگر حضرت عیسی نیز به امر الهی احیا و اماته کند مشکلی به وجود نمی‌آید.

 وی افزود: شفاعت هم یکی از اوصاف فعل است که در ذات باری تعالی نیست و از افعال اوست و چون از افعال است از ممکنات است و چون ممکنات است قابل دسترسی دیگران است یعنی مدبرات امر الهی در عالم نیز با اجازه ذات باری تعالی نیز می‌توانند شفیع باشند. سر اعتقاد به شفاعت اهل بیت (ع) در شیعه همین است و کسانی که به شیعه به خاطر این اعتقاد اشکال می‌گیرند، این مساله را نفهمیدند و درک نکردند. این نفهمیدن‌ها بیراهه رفتن آن‌هاست؛ چرا که آنها نه معنای توسل و نه معنای شفاعت را درک کردند. تمام مشکل این است که به اساس سخنان حضرت علی (ع) به خاطر این بیراهه رفتن‌ها دین به اسارت بیگانه‌ها در آمده است، ایشان صریحاً در عهدنامه مالک به مالک می‌فرماید به مردم مصر بگو وقتی که در غدیر بسته شد و در سقیفه باز شد دین اسیر شد.

آیت‌الله جوادی آملی بیان کرد: تمدن ما در تدین، فرهنگ، ادراک، کتاب و سنت ماست. مشکل اساسی این است که آن‌ها به حوزویان، علما، محققان و دانشگاهیان آن روز دیکته کردند که شما باور کنید نمی‌فهمید و آن‌ها هم باور کردند. این نتیجه انکار همان حسن و قبح عقلی است. در واقع انکار حسن و قبح عقلی یعنی گرفتن عقل از جامعه و زمانی که عقل از جامعه گرفته شود یعنی جامعه نمی‌فهمد و زمانی که فهم از جامعه گرفته شود در بلند مدت داعشی، تکفیری یا وهابی در تمدن اسلامی شکل خواهد گرفت.

وی در ادامه افزود: استدلال دیگری که خداوند در این آیات سوره فصلت برای حقانیت قرآن بیان می‌کند این است که اگر ثابت شد که اولی وجود دارد کما اینکه اینطور است و همچنین آخری هم وجود دارد و به عبارتی بازگشت به اول حقیقت دارد، پس باید بین اول و آخر راهی باشد، نمی‌شود که این اول و آخر به هم وصل نباشند و اول و آخر باشند. این راه همان راه مستقیم است که در دنیاست و این راه مستقیم دین است. بنابراین اگر در آخرت دینی و عملی نیست به واسطه اینکه آنجا دیگر آخر است و نیاز به راه نیست که انسان بخواهد به واسطه آن راه به آخر و یا جایی دیگر برسد. بر این اساس آن راه مستقیم دین و به عبارتی قرآن است. قرآنی که انسان را در این راه مستقیم قرار می‌دهد.

کد خبر: 1394219303353
1394/2/19

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن