بازدید این صفحه: 4683 تاریخ انتشار: 1392/4/6 ساعت: 02:54:54
آیت الله مظاهری:
شيعيان دربارۀ تبيين مسألۀ مهدويّت، آنچنان که شايسته است، کار نکردهاند
از نگاه عرفاني نيز، ايجاد و خلقت همۀ موجودات، با ظهور امام عصر«ارواحنافداه» معنادار ميشود. اگر حکومت آن حضرت و پس از آن حکومت هزاران سالۀ ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» نباشد و دنيا به...
موضوع: اخبار
انتظار ميرفت در زمان برقراري جمهوري اسلامي بيش از اين در زمينۀ ترويج مهدويّت تلاش و کار فرهنگي شود، ولي نشد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما به نقل از شفقنا،حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق نيم نگاهي به مفاهيم سورۀ عصر با رويکرد مهدويّت داشته است،متن سخنان وی بدین شرح است:
بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
به تناسب مولود پربرکت حضرت ولي عصر«ارواحنافداه»، در اين جلسه لازم است اظهار ارادتي به محضر آن امام بزرگوار داشته باشيم.
اهميّت سورۀ عصر در صدر اسلام
یکی از سورههای مهم قرآن کریم، سورۀ مبارکۀ «عصر» است. اين سوره، به اندازهاي نزد مسلمانان صدر اسلام اهميت داشته که از آيات آن به عنوان تعارف و احوالپرسي استفاده ميکردهاند. يعني در مواجهه با يکديگر، بعد از سلام، يک نفر قرائت سورۀ عصر را آغاز ميکرده و نيمي از آن را ميخوانده و ديگري در جواب، نصف ديگر آن سوره را ميخوانده است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، وَ الْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ ، إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
اهتمام و توجّه ويژۀ مسلمانان به اين سوره، نشانگر محتواي والا و معاني ارزشمند و کاربردي آن در زندگي است. اگر در جامعۀ فعلي نيز اين سوره سرمشق و مورد توجّه باشد، افراد جامعه به سعادت دنيوي و اخروي دست خواهند يافت.
معاني و مفاهيم آيات سورۀ عصر
اين سوره، از محکمات قرآن کريم است. اگر انسان کمي با ادبيّات عربي آشنا باشد، ميتواند اين سوره را به خوبي معنا کند. البته بيان معناي حقيقي «وَ الْعَصْرِ»، که پروردگار عالم قسم به عصر خورده است، مشکل است. امّا بقيۀ کلمات اين سوره، از محکمات هستند و همه ميتوانند معنا کنند.
لازم به ذکر است که گرچه ترجمه و معنا کردن اين سوره آسان است، اما عمل کردن به آن فوقالعاده مشکل است. اگر فردي يا جامعهاي به دستورات، مفاهيم و مضامين اين سوره عمل کند، ميتواند به سعادت دنيا و آخرت نائل شود.
قرآن کريم در سورۀ عصر ميفرمايد: قسم به عصر که همۀ انسانها در دنيا و آخرت بدبخت هستند؛ مگر يک طايفه، و آنها کساني هستند که«الذّين آمنوا»، يعني کساني که مؤمن و شيعه باشند، البته نه تنها به صورت اسمي، بلکه آنان که طبق «وعملوا الصالحات» به عقايد حقّۀ خود، عمل کنند و به تشيّع پايبند باشند. کساني که به همۀ واجبات و مستحبات اهميت دهند و از گناه اجتناب کنند. اين يک بال حرکت و صعود است. بال دوم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» است. يعني امر به معروف و نهي از منکر داشته باشند. آنچه خود دارند به ديگران بگويند. اعتقادات حقّه را، نه فقط به فرزندان، بلکه به همگان ياد دهند. آنچه که خود عمل ميکنند، از ديگران هم بخواهند که عمل کنند.
ارتباط سورۀ عصر با حکومت جهاني دوران ظهور و رجعت
اگر در هر جامعهاي، اين سورۀ مبارکه حکمفرما شود، آنگاه آن جامعه، بهشتي خواهد شد. حکومت امام زمان«ارواحنافداه»، پس از ظهور آن حضرت، بهشت دنيا را براي مردم به ارمغان ميآورد. علّت اين امر، معجزه نيست، بلکه به خاطر عمل به دستورات قرآني، بالاخص اين سورۀ مبارکه است. در حکومت سراسري اهل بيت«سلاماللهعليهم» در دوران ظهور و دوران رجعت، به آيات نوراني قرآن کريم و از جمله به سورۀ «عصر» عمل ميشود و در نتيجه، زندگي مردمان به زندگي منهاي فقر، تبعيض، نارسايي، ظلم و ستم مبدّل شده، زندگي آنان سرشار از آرامش و آسايش و برخوردار از رفاه و امنيّت خواهد شد.
عمل به اين سوره، در هر عصر و زماني، رافع مشکلات خواهد بود و تمام گرفتاريها را از بين ميبرد. الان نيز در نظام جمهوري اسلامي، اگر صددرصد به مفاهيم بلند اين سورۀ مبارکه عمل شود، آنگاه تمام مشکلات رفع ميشود و تمام گرفتاريها از بين ميرود و يک زندگي صد درصد رفاهي براي مردم فراهم ميگردد.
لذا چون مسلمانان صدر اسلام، اثر اين سوره را در زندگي حس کرده بودند، به جاي تعارفات معمول، که گاهي پر از دروغ و تملّق است، اين سوره را براي يکديگر قرائت ميکردند.
همانگونه که بيان شد معناي ظاهري سورۀ عصر آشکار است، امّا از نظر عمل، عمل کردن به آن مشکل است. زيرا از نظر اين سوره، شيعۀ حقيقي و نجات يافته کسي است که دو بال داشته باشد. يک بال آن است که از نظر اعتقادي به اسلام پايبند باشد و از نظر عمل به اعتقاداتش عمل کند و بال دوّم آن است که در زندگي شخصي، خانوادگي و اجتماعي، امر به معروف و نهي از منکر داشته باشد. اگر اجتماعي به اين دستور انسانساز عمل کند، سعادتمند است و يک زندگي صد درصد رفاهي براي آن فرد و خانواده و اجتماع او پديدار ميشود.
معناي عصر
در ابتداي اين سوره، خداوند متعال به «عصر» قسم خورده است. دربارۀ معناي حقيقي کلمۀ «وَ الْعَصْرِ» بحثهاي زيادي مطرح شده است. دربارۀ اينکه معناي قسم به عصر چيست و «عصر» چه معنايي دارد، مفسّرين اقوال و احتمالات مختلفي را نقل کردهاند. مثلاً بعضى به قرينۀ اينکه در ديگر آيات قرآن کريم، به اوقاتي از شبانه روز، مانند صبح و ظهر قسم ياد شده است، آن را اشاره به همان وقت «عصر» مىدانند. يا برخي ديگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريّت دانستهاند که در طول آن، انسانهاي فراواني دچار ضرر و خسران شدهاند و توجّه به تاريخ، مايۀ عبرت و پند است. برخي معناي عصر را با همان ريشۀ لغوي معنا کردهاند که به مفهوم «فشردن» و فشار دادن است. وقتي پارچهاي را آب بکشيد و فشار دهيد، به اين کار در لغت عرب «عصر» گفته ميشود.[1] بر اين اساس، برخي مفسبرين گفتهاند: سعادت بشر در زندگي، مرهون تحمّل فشار و سختي است.
با توجّه به آيات و روايات مختلف، معاني ديگري نيز براي اين کلمه و قسم ميتوان متصوّر شد که شرح آن در اين مختصر نميگنجد، ولي به تناسب بحث اين جلسه، به چند معناي کلمۀ «عصر» به صورت فشرده و مختصر اشاره ميشود.
قبل از ورود به بحث، ذکر اين نکته حائز اهميّت است که همۀ معاني کلمۀ «عصر» ميتواند در اين آيه جمع باشد و معاني و مفاهيم متعدّد آن تضادّي با هم ندارند؛ زيرا الفاظ قرآن کريم، قالبي براي معاني عامّ است و اين آيۀ کوتاه، همۀ آن معاني را در خود جاي داده است.
شرح پنج معنا از معاني واژۀ عصر
معناي اوّل: بعضي مراد از عصر را «نمار عصر» ميدانند؛ زيرا اصل نماز در اسلام بسيار فضيلت دارد و در ميان نمازها، نماز عصر از جايگاه ويژهاي برخوردار است.[2] بعضي از مفسّرين ميگويند «وَ الْعَصْرِ» يعني قسم به نماز عصر و به عبارت ديگر قسم به نماز. قرآن کريم دربارۀ نماز بالاخص نماز عصر، پافشاري دارد و ميفرمايد: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى»[3]
پس در اين سوره هم به نماز، بالاخص نماز عصر قسم خورده شده است.
خداوند متعال با اين قسم خود، به ما ميفهماند که نماز بسيار مهم است. اگر کسي در زندگي به نماز اهميّت دهد و به راستي نماز در زندگي او نقش داشته باشد، همان نماز در گرفتاريها ياريش ميکند: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»[4]
البته اهتمام به امر نماز، نيازمند خشوع و برقراري رابطۀ محکم با خداوند سبحان است و الاّ نماز براي عموم مردم، سنگين است.
معناي دوم: برخي از مفسّرين گفتهاند منظور از «عصر»، دوران و عصر پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» است. اگر هر کدام از بزرگان، روزي مخصوص به خود دارند، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» عصرها و روزها دارند. روزهايي که در آنها با تلاش و کوشش فراوان توانستند اسلام را پايهريزي کنند و آن را تا رسيدن پرچمش به دست حضرت مهدي«ارواحنافداه» و گسترده شدن در همۀ زمين، امتداد دهند. «وَ الْعَصْرِ» يعني قسم به روزهاي مبارک پيغمبراکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» که شرک و بتپرستي، خرافات، ظلم و فساد را برچيدند و اسلام را به جهانيان معرفي کردند.
معناي سوّم: عدّهاي عصر را به معناي دوران امامت و حکومت امام زمان«ارواحنافداه» ميدانند. روزي که حکومت عدل اسلامي سراسر جهان را تحت سيطرۀ خود درميآورد و هيچ ظلم و ستمي در عالم باقي نميماند. روزي که بهشت موعود دنيا در حکومت حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» ايجاد ميشود و همۀ امکانات براي رشد و تعالي بشريّت فراهم ميگردد و انسانها از نظر علم و قدرت و فضيلت، به کمال ميرسند. اين دوران، عصر حضرت بقيّة الله الاعظم«ارواحنافداه» است. از ابتداي خلقت تا زمان ظهور، مقدّمهاي براي دوران پس از ظهور است. صد و بيست و چهار هزار پيامبر آمدند و مقدّمات آن دوران باشکوه را فراهم کردند. تمام تلاشهاي نبيّ اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» براي آن ذي المقدمه بوده است. تلاشها، تحمّل سختيها، تحمّل زحمتها و رشادتها در دوران حيات همۀ انبياء و اولياء، براي آن بوده که روزي حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» ظهور فرمايند و پرچم اسلام را سراسر زمين افراشته فرمايند و يک زندگي اسلامي به معناي حقيقي، براي همۀ بشريّت ايجاد شود. و پس از آن، ميليونها سال، در دوران رجعت، زندگي سالم و مترقي براي بشريّت رقم بخورد.
از نگاه عرفاني نيز، ايجاد و خلقت همۀ موجودات، با ظهور امام عصر«ارواحنافداه» معنادار ميشود. اگر حکومت آن حضرت و پس از آن حکومت هزاران سالۀ ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» نباشد و دنيا به بهشتي براي همۀ موجودات تبديل نشود، بايد بگوييم خلقت و حتّي بعثت انبياء لغو بوده است. حيات فعلي انسانها که در يک دورۀ مثلاً صدساله واقع ميشود پر از زحمت و رنج و مشقّت است. اگر زندگي دنيايي به همين معنا ختم شود، حياتي عبث خواهد بود؛ در صورتي که کار لغو و بيهوده در نظام حکميانۀ خلقت، وجود ندارد:
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»[5]
بنابراین، قسم به عصر يعني: قسم به عصر امام زمان«ارواحنافداه» و قسم به عصر حکومت اهل بيت«سلاماللهعليهم» که حضرت زهرا«سلاماللهعليها» همه کارۀ جهان است. قسم به آن عصري که مصحف فاطمه، قانون اساسي براي جهان است. قسم به عصري که تنها امام حسين«سلاماللهعليه»، بيش از هزار سال حکومت جهاني ميکنند. قسم به آن زماني که گناه و ظلم و ستم از جهان برداشته شده و به جاي آن، فضيلت در جهان حکمفرما ميشود. قسم به زماني که يک زندگي منهاي فقر و يک زندگي منهاي اختلاف و يک زندگي منهاي تبعيض و يک زندگي منهاي غم و غصه و دلهره و اضطرابخاطر و خلاصه يک زندگي همراه با امنيّت و فضيلت برقرار ميشود. مسلّماً قسم خوردن به اين زمان، اهميّت دارد و قسم الهي به آن، به جا است.
اين معنا از کلمۀ عصر، از دو معناي قبلي رساتر و براي شيعيان، دلنشينتر است.
معناي چهارم: عبارت «وَالْعَصْرِ» يعني قسم به کار و تلاش و کوشش. چهارمين معنا براي «وَ الْعَصْرِ»، معناي رسايي است که مفسّرين کمتر به آن پرداختهاند. درحالي که معناي والايي است و از سه معناي قبلي رساتر است. هرکسي، هرچه به دست ميآورد و به هر مقامي ميرسد، در اثر کار و تلاش است. اگر پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در مدّت بيست و سه سال با وجود همۀ سختيها و مشکلات توانستند اسلام را پياده کنند، بر اثر تلاشهاي فراوان و کار و کوشش شبانهروزي ايشان بود. اگر امام زمان ميتوانند به دست شيعيان حکومت جهاني تشکيل دهند، بر اثر تلاش و کوشش است. کسب فضايل، پيمودن راههاي کمال، اعمّ از مادي و معنوي، و نيز نيل به بهشت الهي، در اثر کار و کوشش است. اين معنا از کلمۀ عصر، با آيات بعدي نيز بسيار تناسب دارد. اگر با اين نگاه بخواهيم سوره را ترجمه کنيم، معناي آيات چنين ميشود:
قسم به کار، قسم به اين ناموس طبيعت، قسم به تلاش و کوشش و صبر و استقامت! همۀ انسانها ورشکسته هستند، مگر کسي که با تلاش و کوشش بتواند مؤمن واقعي باشد. با تلاش و کوشش بتواند دو بال براي خود درست کند، يک بال عمل و يک بال امر به معروف و نهي از منکر و با اين دو بال پرواز کند و به جايي که به جز خدا نداند، برسد.
معناي پنجم: معناي ديگري که براي «وَ الْعَصْرِ» بيان شده و نيازمند يک ذوق عرفاني است، آن است که «وَ الْعَصْرِ» يعني قسم به عصارۀ عالم خلقت. «عصر» به معناي «عصاره» است و عصارۀ عالم خلقت، قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بين غيب و شهود، کسي جز حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» نيستند.
اين معنا از کلمۀ عصر، با احوالپرسي مسلمانان که به جاي تعارفات معمول براي يکديگر ميخواندند، تناسب بيشتري دارد. اين معنا با گفتار و کرداري که پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» به طور مداوم و مکرّر به مسلمان آموختهاند تناسب زيادي دارد؛ زيرا پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در هر فرصتي راجع به امام زمان صحبت ميکردند و مسائل مختلف مهدويّت را تبيين ميفرمودند.
تأکيد پيامبر اکرم(ص) بر قضيۀ مهدويّت
قضيّۀ مهدويّت، از مشهورترين قضايا در اسلام است که بيش از ده هزار روايت دارد. روايات فراواني در کتب شيعه و اهل سنّت، تنها از پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نقل شده است که آن حضرت، در مواقع مختلف به تبيين مسئله مهدويّت پرداختهاند. مثلاً در واقعۀ غدير خم، در ضمن تبيين مسئله ولايت و امامت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، به شرح و بيان مسئله مهدويّت پرداختهاند.
در روايات اهل سنّت، بيش از هزار روايت در مورد حضرت مهدي«ارواحنافداه» نقل شده است و بزرگان آنها، کتابهايي نيز در اين باب تأليف کردهاند. در بين روايات شيعه نيز چندين هزار روايت وجود دارد که در آنها، از زواياي مختلف، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» به مسئله مهدويّت پرداختهاند و کتابهاي مختلف و مفصّلي نيز در اينباره تدوين و تأليف شده است.
مهدويّت از نگاه اهل سنّت
برخي از اهل سنّت، نه تنها کتاب يا فصل مفصّلي از کتاب خود را دربارۀ امام زمان نوشتهاند، بلکه گاهي ادّعاي تشرّف نيز کردهاند. مثلاً ابن عربي به عنوان يک عارف ظاهراً سنّي، در فتوحات مکيّه، يک فصل مفصّل که بيش از صد صفحه است را به امام زمان اختصاص داده و خصوصيّات آن حضرت را بيان کرده و از جمله ادّعاي رؤيت و تشرّف کرده است.
ابن صباغ مالکي يک کتاب مستقل دربارۀ ائمّۀ معصومين و از جمله امام زمان«سلاماللهعليهم» دارد و در آن، روايات مختلفي را نقل کرده است. لذا اهل سنّت، هم راجع به خصوصيات امام زمان از پيغمبر اکرم روايت نقل کردهاند و هم در حکايتها و کتب تاريخي خود، و همچنين در کتابهاي اصولي و عرفاني خود، راجع به مهدويّت سخن گفتهاند.
لزوم توجّه بيشتر به مسئلۀ مهدويّت
شيعيان و بالاخص بزرگان و علماء شيعه نيز دربارۀ مسائل مختلف مربوط به مهدويّت، بسيار تلاش کردهاند. البته شيعيان، خصوصاً در زمان ما، دربارۀ تبيين مسألۀ مهدويّت، آنچنان که شايسته است، کار نکردهاند. در زمانهاي گذشته کتابهاي خيلي خوبي از زمان غيبت صغري تا کنون تأليف کردهاند، ولي در دوران متأخّر، کتابهاي شايان توجّه کمتر به چشم ميخورد.
انتظار ميرفت در زمان برقراري جمهوري اسلامي بيش از اين در زمينۀ ترويج مهدويّت تلاش و کار فرهنگي شود، ولي نشد و اگر هم کتابي در اين زمينه نوشته شده، معمولاً خيلي مختصر و به صورت فارسي بوده و برگرفته از کتابهاي بزرگان است. در حالي که پيش از اين وقتي کتابي مينوشتند، چه عربي و چه فارسي، بسيار دقيق و پرمحتوا بود که از نظر کيفيّت و کميّت مورد توجّه قرار ميگرفت.
از جمله واجبات براي هر شيعهاي آن است که دربارۀ اين دردانۀ هستي که «سُلَالَةَ النَّبِيِّين» هستند، مطالعه و تفکّر داشته باشند. ايشان قطب دايرۀ امکان و محور عالم وجودند که همۀ هستي طفيل وجود مبارکشان است، چنانکه در زيارت جامعه ميخوانيم:
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر»[6]
امام زمان، واسطۀ فيض در زمان حاضر
بر اساس روايات فراوان و نيز طبق تصريح زيارت جامعه که بهترين و صحيح ترينِ زياات است، اگر عالم پابرجاست به واسطۀ امام زمان و به واسطۀ عصارۀ خلقت است. اگر همّ و غمي از کسي رفع ميشود يا حاجتي برآورده ميگردد، به واسطۀ ايشان است. خلاصه واسطۀ فيض اين عالم، امام زمان«ارواحنافداه» هستند. گرچه همۀ چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» واسطۀ فيضاند، اما در زمان ما، واسطۀ فيض عالم، امام زمان«ارواحنافداه» هستند.
يکي از علماي بزرگ، در زمان قديم در تخت فولاد خدمت امام زمان«ارواحنافداه» رسيده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسير» کرده بود. در حالي که ياد گرفتن علوم غريبه حرام است و گفت و شنود و تعليم و تعلّمش نيز حرام است. آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غريبه به تو چه ربطي دارد؟ من به جاي آن ختمي به تو ياد ميدهم که بهتر از اکسير است. بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان توسّل پيدا کن و در توسّلهايت بگو: «يا محمّد يا علي يا فاطمه يا حسن يا حسين، يا صاحب الزمان ادرکني و لا تهلکني».
آن عالم نقل ميکند: وقتي حضرت فرمودند: «ادرکني»، به ذهنم خطور کرد که بايد بفرمايند: «ادرکوني»، يعني براي درخواست کمک از پنج نور مقدّس، بايد فعل جمع به کار ببريم، پس چرا ايشان فعل مفرد به کار برده و ميفرمايند: «ادرکني و لاتهلکني»؟! وقتي چنين تصوّري کردم، امام زمان«ارواحنافداه» تبسّم کردند و فرمودند: همين است که گفتم. براي اينکه واسطۀ فيض اين عالم، فعلاً من هستم.
بر اين اساس، اگر در زمان حاضر توسّلي به پيغمبراکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» يا ساير حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» بشود، فيض الهي به واسطۀ وجود مقدّس امام زمان«ارواحنافداه» به بندگان ميرسد. به دست ايشان غمها و غصّهها برطرف ميشود و حوائج برآورده ميگردد: «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر»
از همگان، بالاخص جوانان تقاضا دارم که با اين ختم، به امام زمان متوسّل شويد و اين ختم را زياد بخوانيد. همۀ افراد، حتي کساني که سواد و تحصيلات کافي ندارند هم ميتوانند اين ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام زمان متوسّل شوند: «يا محمّد، يا علي، يا فاطمه، يا حسن، يا حسين، يا صاحب الزمان أدرکني و لا تهلکني».
اين ختم، علاوه بر آنکه آسان است، براي رفع هر حاجتي خوب، مؤثر و مجرّب ميباشد.
پينوشتها
===================
1. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 814.
2. ر.ک: مفاتيح الغيب(تفسير فخر رازي)، ج 32، ص 278
3. بقره، 238.
4. بقره، 45.
5. مؤمنون، 115.
6. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 615.
کد خبر: 13924630315
1392/4/6
|