صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | پیامبر (ص) و امتش چگونه بر تحریم‌ها فائق آمدند
بازدید این صفحه: 4541          تاریخ انتشار: 1392/3/21 ساعت: 08:09:10
 گفتاری از آیت‌الله مظاهری:
پیامبر (ص) و امتش چگونه بر تحریم‌ها فائق آمدند

حضرت آیت الله مظاهری تحریم اقتصادی زمان پیامبر را نیز همانند تحریم زمان فعلی از سوی استکبار ناشی از به بن بست رسیدن دشمنان در مقابله با مسلمانان عنوان کرد.

موضوع: سخنرانی

 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما به نقل از خبرگزاری حوزه، معظم له در ادامه سلسله مباحث اخلاقی خود با گذری کوتاه بر رخدادهای بیست وسه سال رسالت پیامبر ص  نکات در س آموز واخلاقی این دوران را تبیین نمودند.

ایشا افزودند: دشمنان اسلام پس از عدم موفقيّت در استفاده از شيوۀ آزار و اذيت فيزيکي پيامبر اسلام  «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و اصحاب ايشان، راه سوّمي را در پيش گرفتند. آنان با تبعيد پيامبر و يارانشان به شعب ابي‌طالب، تحريم اقتصادي را شيوۀ مبارزۀ خود با پيامبر قرار دادند.

معظم له  تصریح نمودند:  تحريم اقتصادي زمان پیامبرمانند آنچه امروزه دنياي غرب و استکبار جهاني براي ملّت‌ ايران برقرار کرده است، به شدّت موجب رنج مسلمانان شد. علاوه بر تحريم‌هاي اقتصادي، قتل و کشتار مسلمين را در دستور کار خود قرار داده و پيامبر را مجبور کردند به شعب ابي‌طالب که دره‌اي در بيايان‌هاي اطراف مکّه بود، بروند.

 متن کامل  سخنان حضرت ایت الله مظاهری  در پی می آید:

تاريخ و سيرۀ زندگاني پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، حاوي دنيايي از اخلاق و معارف اسلامي و نکات درس آموز تربيتي و اخلاقي است. سيري هرجند مختصر در سيرۀ آن نبيّ بزرگوار، دنيايي از تاريخ، سياست و درس زندگي سالم را به انسان مي‌آموزد. از اين‌رو قاطعانه مي‌توان گفت: سرمشق گرفتن از تاريخ زندگاني پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و الگوپذيري از ايشان، حتماً سعادت‌ بشريّت در دنيا و آخرت را به ارمغان مي‌آورد.

در اين جلسه ضمن بررسي اجمالي و فشردۀ تاريخ رسالت پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» از هنگام بعثت تا رحلت ايشان، به بيان نکات آموزندۀ اخلاقي آن دوران خواهيم پرداخت.

 

هدف بعثت

در شب عید مبعث، جبرئيل به همراه گروهی از ملائکۀ مقرّب الهي، آيات اوّليۀ سورۀ مبارکۀ علق را در طبقي از نور، بر پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نازل کردند:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ ، الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»[1]

اين چند آيه، خلاصه‌اي از قرآن شريف و برنامۀ رسالت بيست و سه سالۀ پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» را ترسيم مي‌کند. به تعبير اهل ادب و بلاغت، اين آيات کريمه، به منزلۀ براعت استهلال براي قرآن هستند.خداوند متعال ضمن بيان رسالت پيامبر و نزول تدريجي قرآن، برنامۀ پيامبر را تربيت و آموزش انسان‌ها بيان مي‌دارد و تفصيل اين مطلب را در برخي آيات ديگر قرآن بيان مي‌کند:

«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»[2]

 

 فلسفۀ رسالت، انسان‌سازي است

برنامۀ رسالت پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» تعليم و تربيت انسان‌هاست. اگر از مسلماني سؤال شود که چرا پيامبر گرامي  «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» به رسالت مبعوث شدند، بايد بگويد که آن حضرت از جانب خداوند متعال، يک معلم آموزشي و  تربيتي براي انسان‌ها هستند. اساساً فلسفۀ رسالت، انسان‌سازي است. پيامبر آمده است تا صفات رذيله را از دل‌ها بکَند و صفات نيکو و فضائل اخلاقي را در دل‌ها بکارد و بارور سازد و در عين حال، به انسان‌ها تعليم دهد و بشريّت را عالِم و دانشمند کند.

 

نزول وحي و همراهي اميرالمؤمنين«ع»

هنگامي که آيات اوّليۀ سورۀ علق در غار حرا بر پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نازل شد، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» نيز حضور داشتند. و بنابر تعبير نهج‌البلاغه، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بارها به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» مي‌فرمودند: تو مي‌بيني آنچه من مي‌بينم و مي‌شنوي آنچه من مي‌شنوم: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى»[3]

لذا هنگام نزول وحي، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» نيز حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده‌‌اند. گرچه حضرت علي«سلام‌الله‌عليه» از ابتداي تولّد، مؤمن به خداوند سبحان و وحي و رسالت پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بودند، زيرا هنگام تولّد، وقتي به همراه مادر خود از خانۀ کعبه خارج شدند، به وحدانيّت خداوند و رسالت نبيّ اکرم شهادت داده بودند و حتّي آيات اوّليۀ سورۀ مؤمنون را نيز تلاوت فرمودند،[4] امّا به حسب ظاهر، در شب مبعث و در آن موقعيّت نيز به ايمان اقرار فرمودند و به عنوان اوّلين مؤمن، شهادتين گفتند.

بعد از آن كه پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» از غار حرا به منزل خود تشريف آوردند، ماجرا را براي حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» بيان کردند و حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» اظهار اسلام و ايمان كرده و شهادتين را بر زبان جارى كرد. ظاهراً حضرت خديجه انتظار چنين رخدادي را داشتند و بيان پيامبر از واقعۀ رسالت به اين معنا بود که آنچه انتظار مي‌کشيدي، رخ داده است. به هرحال مثل آنکه براي حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» سابقه داشته باشد، ايشان شهادتين گفتند.

 

آغاز نزول قرآن کريم

پس از آن، آيات اوّليۀ سورۀ مبارکۀ مزمّل نازل شد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ، يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً»[5]

اي کسي که عباي نبوت به دوشت آمده، بار رسالت، سنگين است:«إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً»[6]

براي به مقصود رساندن اين بار سنگين، بايد تلاش و کار کني. بايد در شب با عبادت، از پروردگار عالم نيرو بگيري و در روز هم مثل سياره‌اي که در حرکت است، در حرکت باشي. به تعبير روايات، «رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَار».[7] بايد با نماز شب، سحرخيزى، سعۀ صدر، صبر، خواندن قرآن، راز و نياز با خدا و بالأخره توكّل بر خدا اين مأموريت خطير را به سرانجام برسانى.

 

آغاز دعوت علني

پس از حدود سه سال دعوت مخفيانه، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» موظّف به اعلام علني رسالت خود شدند و دعوت علني خود را از بزرگان قريش و بني‌هاشم شروع کردند. رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» همۀ بزرگان قريش و بني هاشم را براي شام دعوت کردند. پس از صرف شام، پيامبر «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سخنان خود را آغاز کردند و فرمودند: اگر من به شما بگويم پشت کوه يک لشکر مجهز قرار دارد و مي‌خواهد به شما حمله کند، آيا حرف مرا مي‌پذيريد؟ همه با تأييد گفتند: آري! تو امين و صادق و صاحب درايت و عقل هستي، هرچه بگويي قبول مي‌کنيم. سپس حضرت فرمودند: اگر چنين است و به‏ صداقت‏ من‏ اعتقاد داريد، بدانيد من از سوى پروردگار به پيامبرى برگزيده شده‏ام. اگر سعادت دنيوى و اخروى را مى‏خواهيد، بگوييد: «لا اله الا اللّه» تا رستگار شويد. من بزرگى و عزّت شما را تضمين مى‏كنم. تحمل سخنان با صراحت پيامبر «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، براى سران و بزرگان قوم، بسيار سنگين بود. آنان به يكديگر نگاه كرده و شگفت زده در پاسخ به درخواست آن حضرت درماندند.[8]

در ميان آن چهل نفر، هيچ‌کس به جز اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» پاسخ نداد. در واقع عصبيّت جاهلي نگذاشت آنان به «لا اله الا الله» اقرار کنند.

پيامبراکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» به اميرالمومنين«سلام‌الله‌عليه» فرمودند که بنشين. دو مرتبه حرف خود را تکرار کردند و فرمودند: اوّلين کسي که به من ايمان بياورد، پس از من خليفۀ من و امام مسلمين است. در اين مرتبه نيز جز حضرت علي«سلام‌الله‌عليه» کسي پاسخي نگفت. در مرتبه سوّم نيز اين قضيه تکرار شد و پيامبر «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» اتمام حجّت کردند که اگر مي‌خواهيد در دنيا و آخرت سروري پيدا کنيد، همه به توحيد اقرار کنيد، هرکه اوّل اقرار کند، بعد از من خليفه و امام خواهد بود. باز، کسي به جز اميرالمومنين«سلام‌الله‌عليه» جوابي نداد. سپس پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» خطاب به سران عرب، قريش و بنى‏هاشم فرمودند: على پس از من خليفه و جانشين برحق من خواهد بود، پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد. از همان لحظه زبان تمسخر و جسارت سران قريش به ساحت پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» آغاز شد.[9]

 

برخي از اقدامات مشرکان در مبارزه با پيامبر(ص)

پس از قضيۀ دعوت بزرگان، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بدون توجّه به تمسخر و آزار مشرکين، به تبيين رسالت خود مشغول شدند. کم کم مستضعفين اطراف ايشان را گرفتند. وقتي بزرگان و سران قوم ديدند قضيۀ رسالت جدّي است و مردم به سوي ايشان گرايش دارند، براي جلوگيري از حرکت تبليغي پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» ابتدا از راه تطميع وارد شدند. به تعبير سيرۀ ابن هشام، پيغام فرستادند که مقصودت از مخالفت با بت‌هاى ما چيست؟ ما مشكلات و نيازهاى تو را برطرف مى‏سازيم. اگر زن مى‏خواهى، بهترين زنان و زيباترين دختران را به ازدواج تو درمى‏آوريم؛ اگر رياست مى‏خواهى، ما همه به اتّفاق نظر تو را به رياست قبايل عرب برمى‏گزينيم. اگر پول مى‏خواهى، ما دارايى و اموال خود را در اختيار تو قرار مى‏دهيم. در عوض به ما و بت‌هاى ما كارى نداشته باش.

پيامبر «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در پاسخ فرمودند: «اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهيد تا از مأموريت خود دست بردارم، چنين نخواهم کرد.»[10]

وقتي مشرکان از راه تطميع نتوانستند به مقصود خود برسند، راه تهديد را پيش گرفتند. مسلمان‌ها را آزار و شکنجه مي‌کردند و نمي‌گذاشتند اطرافيان پيامبر و مؤمنان به آن حضرت، زندگي راحت و عادي خود را داشته ‌باشند. در عين حال دست از آزار و اذيت خود پيامبراکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نيز برنمي‌داشتند.

 

تحريم اقتصادي

پس از عدم موفقيّت در استفاده از شيوۀ آزار و اذيت فيزيکي پيامبر اسلام «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و اصحاب ايشان، راه سوّمي را در پيش گرفتند. آنان با تبعيد پيامبر و يارانشان به شعب ابي‌طالب، تحريم اقتصادي را شيوۀ مبارزۀ خود با پيامبر قرار دادند.

تحريم اقتصادي مانند آنچه امروزه دنياي غرب و استکبار جهاني براي ملّت‌ ايران برقرار کرده است، به شدّت موجب رنج مسلمانان شد. علاوه بر تحريم‌هاي اقتصادي، قتل و کشتار مسلمين را در دستور کار خود قرار داده و پيامبر را مجبور کردند به شعب ابي‌طالب که دره‌اي در بيايان‌هاي اطراف مکّه بود، بروند.

اميرالمؤمنين در نامه‌اي به معاويه مي‌نويسند: شما کساني بوديد که ما را در بيابان و بين کوه‌هاي صعب‌العبور محصور کرديد و با ايجاد ترس و وحشت در زنان و کودکان، زندگي راحت را از ما گرفتيد و آتش جنگ افروختيد».[11]

نکتۀ مهم در جريان سه سال تحريم اقتصادي در شعب ابي‌طالب، حمايت‌هاي اقتصادي و بي‌دريغ حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» از رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و مسلمانان بود.

حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» هم از نظر شرافت خانوادگي و اجتماعي در مرتبۀ بالايي قرار داشتند و هم از نظر تموّل، صاحب ثروت فوق‌العاده‌اي بودند. ايشان براي کمک به مسلمانان در حصر، مال خود را به حراج گذاشتند و يهوديان فرصت طلب، شروع به خريد مايملک حضرت خديجه به قيمت بسيار پايين کردند. در عين حال حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» حاضر بودند اموال خود را با قيمت بسيار ناچيز بفروشند تا بتوانند در ازاي آن، بار گندم يا خرمايي تهيه کنند و به مسلمانان محصور در شعب ابي‌طالب برسانند. رساندن اين بار خرما يا گندم به شعب ابي‌طالب نيز کار سختي بود، زيرا مشرکان در تحريم اقتصادي، بسيار سرسختانه و با شدّت برخورد مي‌کردند.

حضرت خديجه سه سال، با فروش اموال خود و تهيۀ آذوقه، توانستند جان بسياري از اين مسلمانان را حفظ کنند. به تعبير ديگر بعد از پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، حضرت خديجه «سلام‌الله‌عليها» و ابوطالب، دو حامي بزرگ مسلمانان بودند.

بالاخره تحريم اقتصادي شعب ابي‌طالب ‌با وقوع معجزه‌اي به اتمام رسيد و مسلمانان آزاد شدند. امّا پس از آن، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» دو يار و حامي بزرگ خود، يعني حضرت خديجه و حضرت ابي‌طالب را از دست دادند و آنها از دنيا رفتند. فقدان اين دو ياور بزرگ، به قدري براي رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سخت بود که سال وفات آنان را عام الحزن نام نهادند و پيامبر مجبور شدند پس از ايشان، از مکّه به سوي مدينه هجرت کنند.

 

هجرت به مدينه

پس از طي سختي راه هجرت، پيامبر در مدينه مستقر شدند. البته در زمان استقرار ايشان در مدينه، يهوديان گرچه زير پرچم اسلام آمدند و ذمّۀ اسلام را قبول کردند، ولي متأسّفانه کارشکني‌هاي فراواني کردند و مشکلاتي را براي پيامبر اسلام «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» ايجاد کردند.

 

اقدامات پيامبر«ص» در مدينه

پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» کارهاي مختلف و بنياديني در مدينه انجام دادند. در ابتداي استقر ار در مدينه، حکومت اسلامي تشکيل دادند. آنچه در مکّه به آن نائل نشده بودند، در مدينه زمينه‌سازي شد و رسول اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» با پشتوانه مردم و محوريت خود، حکومت اسلامي تشکيل دادند.

دومين کار بنيادي پيامبر «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» ساخت مسجد بود. حتّي خود پيامبر شخصاً در ساخت مسجد مشارکت کردند و به سرعت مسجد ساخته شد.

سومين حرکت بزرگ پيامبر، تشکيل نماز جماعت بود. ايشان با نماز جماعت، در عمل به همۀ مسلمانان فهماندند که محوريّت اسلام امام است و مردم با وحدت بايد حول اين محور حرکت کنند. مسلمانان بايد مانند نماز جماعت، هماهنگ با امام جماعت تکبير بگويند، رکوع و سجود کنند و همزمان نماز را به پايان برسانند.

 پس از اين کار‌ها، رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» همۀ مسلمانان اعمّ از مهاجر و انصار را با هم برادر کردند و خودشان، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» را به عنوان برادر خويش معرّفي کردند.

 

جنگ‌هاي صدر اسلام

با استقرار حکومت اسلامي در مدينه، کساني که در مکّه مانع حرکت تبليغي پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بودند و نگذاشتند حکومتي تشکيل شود، از تشکيل حکومت در مدينه به هراس افتادند و تصميم گرفتند به براندازي اين حکومت اسلامي، اقدام کنند، لذا هشتاد و چهار جنگ براي مسلمانان جلو آوردند. ولي با نصرت و ياري الهي، در عين حال که امکانات مسلمانان در مدينه بسيار اندک بود، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» پيروز شدند.

البته در دو جنگ، خداوند با شکست‌هايي براي مسلمانان، آنها را متنبّه کرد؛ يکي در جنگ احد و ديگري در جنگ حنين. در جنگ حنين به تعبير قرآن کريم، عجب و غرور  مسلمانان را فرا گرفته بود: «إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً».[12] مسلمانان لشکر مجهّزي فراهم کرده بودند و انتظار پيروزي داشتند. امّا خداوند با شکست آنان، لشکريان را متنبّه ساخت.

در جنگ احد نيز پس از پيروزي اوّليه، مسلمانان شکست خوردند. پس از جنگ و کشته و زخمي شدن بسياري از افراد، مسلمان‌ها در اطراف پيامبر جمع شدند و علّت شکست خود را جويا شدند. حضرت فرمودند: زيرا يک لحظه خدا را فراموش کرديد و به دنبال دنيا رفتيد. امّا به هرحال نتيجۀ عمومي جنگ‌ها، به نفع مسلمانان رقم خورد. پس از هشت سال تحميل و تحمّل جنک، در سال هشتم هجري، مکّه بدون خون‌ريزي فتح شد.

 

فتح مکّه و عفو و بخشش پيامبر«ص»

در سال هشتم هجري، پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» با لشکري مجهّز، به مکّه وارد شدند و بدون کشت و کشتار، مکّه در تصرّف حضرت درآمد. با ورد به مسجد الحرام و کعبه، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» دستور دادند بتهاي کعبه نابود شود، لذا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، بتها را شکستند و اين اولين کار پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» پس از فتح مکّه بود. سپس همۀ عاملان جنگ‌ها و مشرکان مکّه در صحن خانۀ خدا جمع شدند و پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» خطبۀ رسايي به نام خطبۀ وحدت خواندند.

تأکيد بر وحدت، از جمله مسائلي بود که رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» هميشه بر آن پافشاري و اصرار داشتند و آن را رمز پيروزي مي‌دانستند.

سپس حضرت به مشرکان رو کردند و فرمودند: با شما چه کنم؟ همۀ آنها اقرار کردند که هرچه بکنيد حق دارید، زیرا ما از هيچ آزار و اذيتی به شما فروگذاري نکرديم؛ امّا شما انسان بزرگواری هستید و ... . حضرت نیز در پاسخ بسيار کریمانه برخورد کردند و فرمودند: من همان را به شما می‌گویم که برادرم حضرت یوسف گفت: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏».[13] سپس فرمودند: «... فَاذْهَبُوا فَأَنْتُمُ‏ الطُّلَقَاءُ».[14] يعني همۀ شما را بخشيدم، برويد که همگي آزاديد. پس از آن سورۀ مبارکۀ نصر نازل شد:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً ، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»[15]

 

اتمام نعمت و اکمال دين در پرتو ولايت

پس از فتح مکّه و اسلام آوردن همۀ مردم و قدرت گرفتن پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در جزيرة العرب، هنوز اسلام ناقص بود. نقصان دين با جمله‌اي تمام مي‌شود که با تبليغ آن شروع شده بود، يعني نصب ولايت و اعلان عمومي ولايت و امامت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه».

در سال آخر عمر مبارک پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» حضرت براي تشرّف به حج، اعلام عمومي کردند و آن را حجّة الوداع ناميدند. ايشان فرمودند: اين آخرين سفر من به مکّه است و هرکه مي‌خواهد با ما همراه شود. در آن سال تعداد بسيار زيادي به مکّه آمدند و همراه با پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» حج گزاردند. پس از اتمام اعمال حج و در مکّه، آيۀ تبليغ نازل شد و هنگام بازگشت، وقتي کاروان بزرگ مسلمانان به غدير خم رسيدند، اين آيۀ شريفه نازل شد:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»[16]

يا رسول الله آنچه دربارۀ نصب ولايت و نصب اميرالمؤمنين به خلافت مي‌داني، بايد بگويي، اگر اين کار انجام نشود، در اين مدّت بيست و سه ‌ساله ‌هيچ کاري نشده است؛ زيرا اسلام منهاي ولايت، ناقص است. اسلام بايد توأم با ولايت باشد. خداوند تو را از مردم حفظ مي‌کند.

پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» به دستور خداوند متعال، همۀ مردم را در غديرخم جمع کردند و نماز ظهر را خواندند. سپس بين نماز ظهر و عصر به منبر رفتند و در هواي بسيار گرم و طاقت‌فرساي حجاز، خطبۀ مفصّلي بيان فرمودند. علّت اينکه در آن هواي گرم و در وسط بيابان بي آب و علف چنين اقدامي صورت گرفت، براي اين بود که همۀ انسان‌ها تا روز قيامت بدانند که مسئلۀ ولايت و اعلام آن، بسيار مهم است.

پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در خطبۀ خود، اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» را به خلافت نصب کردند و فرمودند:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»[17]

سپس به همگان اعلان داشتند که اي مردم! اين کار از طرف من نيست، بلکه جبرئيل است که الان اينجاست و از طرف خدا آمده و به من مي‌گويد اميرالمؤمنين را به خلافت نصب کن.

پس از اعلام ولايت و خلافت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» توسط پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، جبرئيل نازل شد و آيۀ اکمال را آورد:

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[18]

اسلام که قرآن آن «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ»[19] است و هيچ چيز دربارۀ سعادت انسان در آن فروگذار نشده است: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»[20] بدون ولايت، ناقص است و با نصب اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» به خلافت، کامل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ».

پيش از نصب خلافت و بيان ولايت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، اين دين کامل و مرضي پروردگار عالم نبود و با اعلام ولايت، خداوند متعال، به دين اسلام، راضي شد.

پس از آن واقعۀ مهم، پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» براي تأکيد بر مطلب و نشان دادن اهميّت آن، دو سه روز همۀ آن جمعيّت را در بيابان خشک و بي آب و علف نگه داشتند تا همگان با اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بيعت کنند. اهل سنّت نقل کرده‌اند که اوّلين کسي که بيعت کرد، عمر بود که هنگام بيعت گفت: «بَخْ بَخْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ‏ مَوْلَايَ‏ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة».[21] سپس اطرافيان و رؤسا و آشنايان، يکي پس از ديگري بيعت کردند و تا سه روز همۀ مردم، با اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بيعت کردند.

بعد از اتمام بيعت مردان، پيغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: زن‌ها نيز بايد بيعت کنند. پس يک ظرف آب گذاشتند و اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» دست خود رادر آب قرار دادند و زن‌ها هرکدام دست خود را در آب مي‌زدند و منصب خلافت را به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» تبريک مي‌گفتند.

البته يک نفر مخالفت کرد که پس از مجادله و امتناع از قبول حق، با دور شدن از کاروان مسلمانان، با عذاب الهي از بين رفت.[22]

 

نتيجۀ رسالت

با اعلام ولايت و خلافت اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، پس از گذراندن دوران‌ سخت مکّه، يعني زماني که به تعبير قرآن کريم مصيبت‌هاي آن مي‌توانست کمر پيامبر را بشکند، ولي خداوند آنها را از دوش پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» برداشت:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ ، أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ، وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ ، الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ»[23]

و نيز گذراندن هشتاد و چهار جنگ در مدينه و  سختي‌هاي فراوان حضور در مدينه، تلاش‌هاي نبيّ اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نتيجه داد و دين اسلام کامل شد.

در پرتو تلاش‌ رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» قرآن کريم به عنوان کپيۀ عالم وجود، براي سعادت انسان‌ها به ارمغان آمد و اهل‌بيت «سلام‌الله‌عليهم» يکي پس از ديگري، همراه و همدوش قرآن، براي سعادت انسان‌ها گام برداشتند و مسلمانان بايد با تمسّک به قرآن و عترت، رستگاري و خير دنيا و آخرت را براي خود فراهم سازند.

پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» هرچه لازم بود، حتّي امامت حضرت مهدي«ارواحنافداه» را به همگان اعلام کردند و در خطبه‌اي در حجة الوداع فرمودند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ»[24]

هرچه شما را به بهشت نزديک مي‌کند و هر آنچه شما را از جهنم دور مي‌سازد، بيان کردم.

پس از زحمات طاقت‌فرساي پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» متأسّفانه مسلمين به دستورات ايشان عمل نکردند، با رحلت رسول خدا «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، تأکيد مکرّر ايشان مبني به ضرورت همراهي قرآن و عترت براي رستگاري بشريّت را به فراموشي سپردند و قرآن کريم را بدون مفسّر پذيرفتند و وضعيّت مسلمانان شد آنچه نبايد بشود.

 

پي نو‌شت‌ها:

===================

1. علق، 5-1.

2. جمعه، 2.

3. نهج البلاغه، خطبه 192.

4. ر.ک: امالي الطوسي، ص 708

5. مزمّل، 2-1.

6. مزمّل، 5.

7. الکافي، ج 2، ص 232.

8. تاريخ طبرى، ج 3، ص 1172.

9. تاريخ طبري، ج 2، صص 321-319.

10. السيرة النبوية، ج1، ص 265.

11. نهج‌اليلاغه، نامه 9.

12. توبه، 25.

13. یوسف، 92.

14. اعلام الوري، ص 112-111.

15. نصر، 3-1.

16. مائده، 67.

17. الارشاد، ج 1، ص 176.

18. مائده، 3.

19. نحل، 89.

20. انعام، 59.

21. شواهد التنزيل، ج 2، ص 391.

22. ر.ک: مظهر حق، صص 91-89.

23. انشراح، 3-1.

24. الکافي، ج 2، ص 74.

 

کد خبر: 139232130252
1392/3/21

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن