بازدید این صفحه: 4779 تاریخ انتشار: 1393/6/1 ساعت: 01:50:39
رفتارهای داعش والنصره هیچ ارتباطی با اسلام ندارد / مرتضي حسيني
به نام اسلام، كشتار ميكنند. غارت و دزدي را توجيه كرده و وحشت گستردهاي را حتي در سطح جهان به راه مياندازند. جنايات خود را زير پرچم «محمد رسول الله» انجام داده و...
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام والمسلسمن مجتبی حسینی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
به نام اسلام، كشتار ميكنند. غارت و دزدي را توجيه كرده و وحشت گستردهاي را حتي در سطح جهان به راه مياندازند. جنايات خود را زير پرچم «محمد رسول الله» انجام داده و تصاوير آن را با افتخار براي جهانيان مخابره ميكنند. ميگويند كه مسلماناند؛ اما پيرو كدام مذهب اسلامي هستند كه اين چنين اقدام به جنايت ميكنند و دين و مذهبشان، به آنها اجازهي انجام اين اعمال را ميدهد؟ براي رسيدن به پاسخ اين پرسشها، بايد قرائتهاي مختلف از اسلام را بشناسيم. به همين دليل به سراغ حجتالاسلام سيد مرتضي حسيني، دانشآموختههاي حوزههاي علميه قم و قزوين رفتيم تا با وي كه هماكنون در مسند نمايندگي مردم قزوين، آبيك و البرز در مجلس شوراي اسلامي است و عنوان دبير اولي كميسيون فرهنگي مجلس را در دست دارد، فلسفهي تأسيس فرقههاي متعدد در اسلام را بدانيم. با ما همراه باشيد.
براي شروع، خيلي كوتاه ميخواهيم بدانيم كه چند قرائت از اسلام وجود دارد؟
قرائتها از اسلام، به يكي دو مورد نميرسد و متأسفانه، به خصوص در دورهي اخير كه برداشتها از آيات قرآن و متفاوت است و با توجه به دسترس نبودن حجت خدا، هر كس با توجه به منافع مالي و دنيوي خود مانند ثروت و قدرت و حكومت، قرائتي از اسلام دارد كه براي اصل آن هم خطرناك است و نتيجهي آن افتراق و اختلافي است كه در دنياي حاضر، شاهد آن هستيم. با اين حال در اسلام، بر اساس منابع مطالعاتي كه در اختيار مراكز علمي و ديني قرار ميگيرد، در حال حاضر 5 قرائت اصلي وجود دارد. قرائتي كه شيعه آن را بيان ميكند و قرائتهاي 4 گانهي اهل تسنن كه البته بسيار به هم نزديك هستند.
از چه دورهاي شاهد ايجاد قرائتهاي متفاوت از اسلام هستيم؟
تفاوت قرائتها از اسلام، دقيقاً پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) و با نمايان شدن نخستين اختلاف ميان مسلمانان آغاز شد. با رحلت حضرت رسول (ص) اولين اختلاف مطرح شده اين بود كه آيا فقط به همين آيات موجود در قرآن اكتفا و استناد كنيم يا كسي بايد اين آيات را تفسير كند؟ قرآن، آيات متشابهات و محكمات دارد و متشابهات را بايد خود پيامبر (ص) بيان كند. حالا كه ايشان رحلت كرده بودند، طبق حديث ثقيلين، كه به تواتر در شيعه و سني نقل شده است، انعكاس واقعي از اسلام را ميتوان در مجموع قرآن و عترت ديد. اين اختلاف چگونگي برداشت دين از قرآن را را ميتوان اولين اختلاف و به تبع آن زايش قرائتهاي متعدد از اسلام دانست.
تفاوتهاي موجود در اين قرائتها از اسلام از چيست؟
تفاوت اصلي در نگرش به توحيد، نبوت و امامت است. مثلاً نگرشي كه وهابيت به توحيد دارد، كاملاً متفاوت با ديگر فرق اسلامي است و حتي طبق اين نگرش، پيروان ديگر فرق و مذاهب اسلامي، كافر و مشرك محسوب ميشوند. تفاوت ديگر بعد از بحث توحيد، مسألهي امامت است كه هر يك از قرائتها، جايگاهي خاص به امامت ميسپارد. اختلافاتي هم در ديدگاههاي فقهي پديد آمده است كه البته با توجه به ركن بودن مسايلي مانند توحيد، نبوت و امامت، خيلي در بحثها به آنها توجه نميشود، يعني فرصت به آن نميرسد.
تغييرات شكلي مدل فقهي صدر اسلام در دوران پيامبر (ص) با مدل امروزي آن در مذاهب مختلف اسلامي چيست؟
در صدر اسلام، مردم دسترسي به پيامبر (ص) داشتند. اگر مسألهاي در جامعهي اسلامي و يا براي شخص مسلماني پيش ميآمد، پيامبر (ص) شخصاً به آن رسيدگي ميكرد و بنابراين، نه اختلافي ميتوانست ايجاد شود و نه اينكه درك و فهمهاي متفاوت از موضوعي كه در قرآن به طور مستقيم به آن اشاره نشده است. بعد از پيامبر (ص)، امامان معصوم (ع) هم اين وظيفه را داشتند و با فهم كاملي كه نسبت به قرآن و اسلام و حتي سنت پيامبر (ص) داشتند، اجازهي تولد فرقههاي جديد اسلامي را نميدادند. اما حالا كه پيامبر (ص) و جانشينان ايشان در دسترس نيستند، در خصوص مسايل جديدي كه رخ ميدهد، استفاده از آيات محكمهي قرآن، روايات مستند پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) و تعقل و اجماع علما راهكار واكنشهاست. از آنجا هم كه ما مانند اولياي الهي نيستيم و مصون از خطا هم نيستيم، متأسفانه، گاهي تصميمات ما منجر به ايجاد فرقههاي جديدي در اسلام با قرائتهاي منحصر به فردش ميشود كه نمونههايي از آن در سراسر دنيا به ويژه جهان اسلام و منطقهي خاورميانه ديده ميشود.
چه تفاوتهاي كلان و خردي بين فقه جعفري با فقههاي حنبلي، شافعي، مالكي و حنفي وجود دارد؟
اختلاف اصلي در مكاتب فقهي سني و شيعي، در چگونگي تلقي نسبت به سنت نبوي و منابع فقه است. اهل سنت، حدييث نبوي را از راه صحابهي او و شيعه، بر اساس حديث ثقلين، از راه خاندان نبوت و ائمهي معصومين (ع) ميگيرند. منابع فقه شيعه شامل قرآن، حديث ـ كه از پيامبر (ص) و اهل بيتاش يعني دوازده امام (ع) به ما رسيده ـ و اجماع و عقل ميشود. اهل سنت هم منابع فقه خود را از قرآن، حديث پيامبر (ص) ـ كه از طريق صحابه نقل شده است ـ و اجماع و قياس استخراج ميكند. اختلاف عمدهي اهل تسنن با تشيع اين است كه اهل سنت، به فقهاي قرن دوم هجري تكيه ميكنند و اجتهاد بهروز ندارند؛ ولي شيعه، داراي فقهاي بهروز است كه در زمان غيبت امام زمان (عج) زندگي ميكنند و بنابراين، اجتهاد بهروزتري دارند.
نزديكترين فقه از فقههاي مذاهب 4 گانهي اهل تسنن به تشيع كدام است؟
فقه شافعي را كه امام شافعي بنيان گذاشت، نزديكترين آرا را به فقه جعفري دارد كه مؤسساش امام جعفر صادق (ع) است.
به ما بگوييد كه كدام يك از رهبران اهل تسنن نزد امام صادق (ع) تحصيل كردهاند؟
ابوحنيفه، رهبر فقه حنفي و مالك ابن انس، رهبر فقه مالكي، از شاگردان مستقيم امام جعفر صادق (ع) بودند و امام شافعي و امام حنبلي هم كه فقههاي شافعي و حنبلي را پايهگذاري كردند، با واسطه از درياي فقاهت و علم امام صادق (ع) بهرهمند شدهاند.
با توجه به شاگردي اين رهبران نزد امام صادق (ع) دليل وجود تفاوت در فقههاي آنان با فقه جعفري در چيست؟
نگاه سياسي رهبران بنيعباس ـ در اين كه نميتوانستند، جايگاه ائمهي معصومين (ع) را در جامعهي اسلامي بربتابند ـ سبب شد تا در ميان مردم، فقهايي كه اعتقادي به امامت ائمه نداشتند را حمايت كنند و براي نمونه قاضي ابويوسف، از شاگردان ابوحنيفه بود و مذهب حنفي را ترويج ميكرد، براي وسعت بخشيدن به فقه حنفي، رواياتي را وارد و كتابي به نام «الخراج» تدوين كرد و به هارون الرشيد تقديم كرد. هارون ارشيد هم اقدام به گسترش اين فقه كرد. در نمونهاي ديگر هم مالك بن انس كه از شاگردان امام صادق (ع) بود، احترام خاصي نزد منصور عباسي داشت. علاقهي منصور عباسي به مالك بن انس، به خاطر مواضع سياسي و اعتقادي وي بود. اين علاقه به حدي بود كه پس از مدتي، منصور به مالك پيشنهاد داد تا كتابي در فقه بنويسد تا او مردم را به پيروي از آن مجبور كند. مالك امتناع ميكرد؛ ولي به اجبار منصور، كتابي به نام «مُوَطّا» را تحرير كرد و منصور پس از نگارش آن در جمع اعلام كرد كه در فقه بايد از اين كتاب پيروي شود. در مورد سوم هم كه مربوط به مذهب شافعي است، بايد گفت كه هارون الرشيد، در نامهاي به مصر، درخواست كرد تا امام شافعي، احترام ويژهاي داشته باشد. همين نامه سبب شد تا گرايشها به شافعي زياد شود و فقهاش در آنجا ترويج شود و كمكم به بغداد و بخشي از ايران هم رسيد. دليل اين ترويج هم يك فتواي مشهور از شافعي است كه گفته: «هر كس كه از قريش باشد و با شمشير خلافت را تصاحب كند، او امام و خليفهي مسلمين است.» نمونهي چهارم هم مذهب حنبلي است كه متوكل عباسي، عامل ترويج آن بوده است.
يعني در آن زمان تنها 5 فقه جعفري، حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي پايهگذاري شدند؟ دليل ترويج گستردهي فقههاي 4 گانه برخلاف فقه جعفري در چيست؟
نه. البته بايد بگويم كه فقهاي بسياري بودند كه فقه خود را تبيين ميكردند؛ ولي چون ميانهاي با خلفا و حاكمان وقت نداشتند، ترويج نشدند. به ويژه فقه جعفري كه از اساس با اين حكومتها، مشكل مبنايي داشت و حاكمان هم با برخورد با آن ميپرداختند و كسي جرأت نميكرد كه بگويد من پيرو مكتب جعفري و شيعه هستم. دستگاه عباسي هم به شدت مانع ترويج فقه جعفري ميشد.
براي پايان ميخواهم بپرسم كه رفتارهای گروههای افراطی مانند داعش و النصره، براساس كدام قرائت از اسلام است. اينكه آيا اسلام اجازهي اين همه خشونت را حتي براي يكتاپرستي ميدهد؟
اينها كه ميبينيد، كوچكترين ربطي با اسلام ندارند. اينها كه قرائت از اسلام نيست. اسلام دين رحمت و شفقت و صلح است. در زمان پيامبر (ص) پيروان اديان ديگر به راحتي در جمع مسلمانان زندگي ميكردند و كسي مانع اعتقادات آنها نميشد. هيچ رهبر ديني در صدر اسلام، اسلام را با شمشير تبليغ نكرد و اعمال خشونت نكرد. اين تحركاتي كه ميگوييد، محصول فكر شيطاني در قالب وهابيت است كه دستساختهي استعمارگران است تا اسلام را به نابودي بكشانند و خود، ادامهي قدرت بدهند. وهابيت هم آنقدر انحراف در افكار دارد كه همانطور كه در ابتداي بحث گفتم، حكم به تكفير شيعيان و حتي اهل تسنن ميدهد. اسلام خشونت را نميپسندند و بهتر است كه گروههاي تكفيري را نه تنها گروههاي تندروي اسلامي نناميم؛ بلكه با بيان واقعيات، آنها را تندورهاي وهابي بناميم؛ چون رفتار آنها هيچ ارتباطي با اسلام ندارد.
شفقنا
کد خبر: 1393614227
1393/6/1
|