صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | انسان چگونه می‌تواند مرگ و فوت را درک کند؟
بازدید این صفحه: 3731          تاریخ انتشار: 1393/9/16 ساعت: 00:59:09
حضرت آیت‌الله جوادی آملی:
انسان چگونه می‌تواند مرگ و فوت را درک کند؟

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: بر اساس آیه 42 سوره زمره انسان به امر خداوند دو نوع توفی دارد یک نوع توفی که توفی کامل است یعنی انسان به طور کامل می‌میرد و دیگر زنده نمی‌شود و نحوه دیگر توفی همان خواب انسان است که توفی نیمه کامل است و اگر انسان هر زمان که می‌خوابد آگاهانه بخوابد می‌تواند مرگ را درک کند.

موضوع: تفسیر

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

 

 

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 41 تا 43 سوره «زمر» روز شنبه، 15 آذر ماه، بیان کرد: در آغاز این سوره سخن از تنزیل و انزال کتاب است در آیه اول این سوره آمده است «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ» در این آیه چون سخن از نزول قرآن به پیامبر است و مخصوص پیامبر است سخن از حق بودن قرآن و عبادت مخلصانه است اما در آیه 41 چون مردم هم در میان هستند سخن از هدایت، ضلالت و اضلال و گمراهی و دسته بندی مردم است «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا؛ ما اين کتابِ سراسر حق را براى مردم بر تو فرو فرستاديم پس هر که بدان هدايت يابد به سود خود اوست، و هر که گمراه گردد جز اين نيست که به زيان خود گمراه مى‌شود».

وی ادامه داد: مطلب دیگری که در آیه 41 وجود دارد این است که مطلب که ذات اقدس اله قران را به حق نازل کرده است و هر کس هدایت شود به سود خودش است و هر کس گمراه شود نیز به ضرر خود اوست هم در سوره‌های دیگر قرآن بیان شده است و هم در این قسمت و برای اینکه ثابت کند اثر هدایت و ضلالت گذشته از اینکه در دنیا ظاهر می‌شود در آخر هم کاملاً مطرح است جریان مرگ و معاد را طرح فرموده است. آیه 42 از موت شروع می‌شود و آیه 47 درباره معاد است و مسئله پاداش و کیفری است که در قیامت مطرح است. در اینجا فرمود انسان وفات می‌کند نه اینکه فوت کند. اگر در برخی آیات آمده است که خداوند جان مردم را می‌گیرد و در برخی دیگر از آیات آمده است که فرشتگان یا ملک الموت جان انسان را می‌گیرد هیچ تعارضی وجود ندارد چرا که همه موارد تحت تدبیر خداوند است. روش قرآن کریم این است که اگر در جایی وصفی کمالی را به غیر خدا نسبت داد در جای دیگر همان وصف را منحصراً و به طور مطلق به ذات باری تعالی نسبت دهد. مثلاً اگر وصف عزت را به پیامبر و ائمه و مؤمنین نسبت می‌دهد در جای دیگر می‌فرماید «العزه لله جمیعاً» یعنی درست است که انبیاء، ائمه و مؤمنین عزیز هستند اما عزت آن‌ها بالعرض است. در جریان قوت و قدرت هم همین طور است در جایی قوت را به یحیی، در جایی به بنی اسرائیل و در آیه‌ای دیگر به مجاهدین مسلمان و در آیات مختلف دیگری به انسان‌های مختلفی نسبت می‌دهد اما در نهایت در سوره بقره برای اینکه روشن کند همه این قوت‌ها عرضی هستند و از آن خداوند هستند فرمود «القوه لله جمیعاً».

آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: همینطور است در جریان شفاعت که در این جریان، قرآن کریم شفاعت را برای گروه‌های مختلفی ثابت کرده است اما اصل شفاعت را به امضای الهی می‌داند و می‌فرماید مشفوع له هم باید مرتضی المذهب باشد. در همین بخش از سوره زمر یعنی آیه 44 به صراحت فرمود: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا» یعنی گرچه آن‌ها شفیع هستند اما آن‌ها شفیع بالعرض هستند. بر این اساس همه صفات کمالی منحصراً و به قول مطلق برای خداوند ثابت است و اوست که اصل و اساس همه اوصاف است و اگر در جایی صفاتی یا کمالی به کسی اسناد داده می‌شود بالعرض است و از جناب خداوند است. اگر خداوند به خودش نسبت «خیر الرازقین» می‌دهد به این معنا نیست که دیگران هم رزق می‌دهند اما خداوند بهترین آن‌هاست بلکه معنای آن این است که رزاق فقط خداوند است و اگر کس دیگری رزق و روزی می‌دهد عامل خداوند است برای زرق دادن.

وی اضافه کرد: بسیاری قرآنی حرف می‌زنند اما ابن هشامی فکر می‌کنند معنی توفی برای این‌ها روشن نیست، از همین رو خیال می‌کنند که وقتی انسان می‌میرد اجلش فرا می‌رسد و این توفی،‌ ایستیفاء و وفات یعنی اینکه سررسید آن فرا می‌رسد. در حالی که اینجا توفی و فوت به معنا اخذ تمام است و چون آنان گرفتار مغنی و امثال مغنی هستند بسیاری از این تعبیرات را تشبیه می‌دانند. در بیان نورانی حضرت امیر آمده است که خداوند «فاعل لا بالحرکه» خداوند فاعل با اراده است فاعل با حرکت نیست. اما تفکر ابن هشامی در مقابل این اندیشه است چرا که آن‌ها یمسک را به این معنی می‌گیرند که دست چیزی را گرفتن، یعنی این معنا را مادی می‌کنند. این در حالی است که این انسان است که اگر می‌خواهد چیزی را بگیرد آن را باید با دست بگیرد و این به این معنا نیست که در حقیقت امساک با دست گرفتن وجود داشته باشد. بر همین اساس آن‌ها به این معنای مادی از «یمسک» تمسک کرده‌اند و گفته‌‌اند که روح یک موجود مادی است و خداوند آن را می‌گیرد از انسان، این در حالی است که اگر روح مادی باشد تمام معارفی را که درک می‌کند از جمله معرفت توحید، معرفت وحی و نبوت باید نیز مادی باشند و مثل یک زره سلول باشد چرا که موجود مادی به غیر از ذرات مادی نمی‌تواند چیز دیگری داشته باشد. «فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى» اینگونه معنی کردن این آیه همان قرآنی حرف زدن اما ابن هشامی فکر کردن است. اما وقتی بیان نورانی حضرت امیر باشد که خداوند با حرکت کار نمی‌کند بلکه با اراده کار می‌کند آنجا که نفخ دارد یعنی «نفحت فیه من روحی» سخن از دمیدن نیست و جایی که سخن از امساک و ارسال است سخن از گرفتن با دست نیست او با اراده کار می‌کند وقتی با اراده کار کند دیگر مادی بودن معنا ندارد.

این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: نکته دیگری که در آیه 42 و درباره فوت وجود دارد این است که «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ موت‌ها وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا؛ خداست که جان مردم را هنگام مرگشان به تمام و کمال می‌گیرد و جان کسانى را که نمرده‌اند، در وقت خوابشان مى ستاند پس آن‌هایی را که حکم مرگ بر آنان گذرانده است» خداوند دو فوت برای انسان قرار داده است که یکی کامل است که در ظرف حین موت محقق می‌شود و دیگری فوتی است که انسان هر شب با آن همراه است که این توفی نیمه کامل است یعنی خواب انسان توفی نیمه کامل انسان است و چون غالب خواب انسان در شب است اگر در جایی از قرآن سخن از خواب در شب بود به خاطر غالبیت است اما به هر حال انسان هر زمان که بخوابد یعنی مرده است. پس انسان هر وقت که می‌خوابد اگر آگاهانه بخوابد می‌تواند مرگ را درک کند که چگونه است.

وی افزود: در توفی نیمه تمام انسان که در خواب محقق می‌شود روح به طور کامل ارتباط خود را با بدن قطع نمی‌کند بلکه این ارتباط را کم می‌کند از همین رو هیچ اثری از آثار ادراکات در او نیست نه می‌بیند و نه هر چه بگویند می‌شنود. رابطه روح با بدن در خواب در حد حیات گیاهی و بخشی از مراحل حیوانی است و روح مواظب است اگر کسی او را صدا کرد اول او بشوند بعد بدن را بیدار کند، نه اینکه اول بیدار شود بعد بشنود چرا که این روح بالای سر بدن‌ و سرپرست اوست پس اول روح می‌شنود بعد بدن بیدار می‌شود.

کد خبر: 1393916302269
1393/9/16

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن