صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | لقب ابوالقاسم حضرت رسول به چه معناست؟
بازدید این صفحه: 3679          تاریخ انتشار: 1393/9/14 ساعت: 00:50:38
حضرت آیت‌الله جوادی آملی:
لقب ابوالقاسم حضرت رسول به چه معناست؟

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: امام صادق (ع) در تشریح این لقب پیامبر (ص) می‌فرماید چون حضرت علی (ع) شاگرد حضرت رسول (ص) بود و علوم وحیانی را از ایشان یاد گرفت به مثابه فرزند ایشان است و چون حضرت قسمت کننده بهشت و جهنم است پس ایشان که پسر حضرت رسول (ص) و قسیم النار و الجنه است، حضرت رسول (ص) نیز ابوالقاسم است.

موضوع: تفسیر

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

 

 

حضرت آیت‌الله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 41 تا 42 سوره «زمر» روز چهار شنبه، 12 آذر ماه، بیان کرد: خداوند در آیه 41 این سوره فرموده است «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ» در این بخش از آیات آمده است که این کتاب به سوی تو نازل شد آنجا که الیک دارد به معنای این است که سمت و سوی قرآن تو بودی و مقصدش تو بودی اما آنجا که بیان شده است «علیک» اشاره به سلطه و اشراف قرآن دارد. اما در مورد «للناس» باید گفت ما از آن جهت که مردم هستیم در مقابل قرآن باید برابر نص، ظاهر، اظهر، عام و خاص،‌ مطلق و مقید آیات قرآن را بفهمیم و عمل کنیم و برای ما حجت است اما وقتی داریم تفسیر کنیم نباید بگویم که قرآن همین است و لا غیر و آن را صرف کتاب عربی تحلیل کنیم.

وی افزود: بر این اساس قرآن بالاتر از چیزهایی است که توده مردم می‌فهمند. در برخی از روایات وارده شده است که «اِنَّما يُعرف القرآن من خُوطِب به» در آیه 21 سوره مبارکه حشر آمده است که این قرآن را اگر بر کوه نازل کنیم متلاشی می‌شود «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ اگر اين قرآن را بر کوه نازل می‌کردیم، از خوف خدا آن را ترسيده و شکاف خورده می‌دیدی و اين مثال‌هايی است که برای مردم می‌آوریم، شايد به فکر فرو روند» اگر قرار باشد قرآن همین عربی مبین باشد و به همین اختصار شود که دیگر متلاشی کننده کوه نخواهد بود. گاهی خود ائمه گوشه‌ای از اسرار قرآن را نشان می‌دهند که قرآن همین نیست در آیه سوم سوره زخرف آمده است «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» اما در آیه «وَإِنَّهُ فِي أُمّ الْكِتَاب لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيم» دیگر سخنی از تعقلون، تتفکرون و تعلمون نیست چرا که در اینجا راهی برای تعقل،‌ تدبر و تفکر وجود ندارد و همه این‌ها برای عربی مبین است. در حقیقت چون «لَعَلِيٌّ حَكِيم» قسمت اول طنابی است که خداوند آن را آویخته است و در آن بخش از طناب که در دست خداوند است عقل و تدبر و تفکر راه ندارد و عقل و تدبر و تفکر فقط جواب گوی «قرآن مبین» است. پس نباید بگوییم که قرآن همین است که با عقل و تدبر و تفکر از عربی مبین فهمیده می‌شود.

آیت‌الله جوادی آملی عنوان کرد: مرحوم صدوق کتابی دارد به نام معانی الاخبار که در آن روایاتی که ائمه به صورت‌های گوناگون راز و رمز برخی از آیات قرآن، روایات و القاب‌ ائمه را بیان کرده‌اند نقل می‌کند. در این کتاب نقل شده است که شخصی از امام صادق (ع) پرسید که معنای ابالقاسم که به حضرت محمد نسبت می‌دهند چیست؟ حضرت فرمود که ایشان پسری داشت که اسمش قاسم بود و... آن شخص عرض کرد این را می‌‌دانم مطلب بیشتری بفرمایید. حضرت (ع) مطلبی فرمود که عصاره آن به سه مقدمه بر می‌گردد. اول اینکه آیا علی ابن ابیطالب (ع) علوم وحیانی را از پیامبر (ص) یاد گرفت یا نه؟ عرض کرد بله، دوم آیا شاگرد فرزند استاد هست یا نه؟ عرض کرد بله، سوم آیا علی ابن ابیطالب (ع) قسیم النار و الجنه هست یا نه؟ عرض کرد بله. بعد حضرت فرمود پس حضرت رسول ابالقاسم است یعنی پدر قسیم النار و الجنه است. این فهم کجا و آن فهم ساده کجا از لقب اباالقاسم کجا.

وی ادامه داد: زراره و امثال زراره خدمت امام صادق (ع) رسیدند و فرمودند ضریح محاربی خدمت شما آمده است و شما آیه را طوری تفسیر کردید که ما تا به حال آن را نشنیده بودیم. ضریح از حضرت سؤال کرد فلان جمله به چه معناست؟ حضرت فرمود لقاء الامام (ع). ضریح وقتی از خدمت امام (ع) بیرون رفت و زراره و دیگران را دیدجریان را برای آن‌ها تعریف کرد. این‌ها خدمت امام (ع) رسیدند و از ایشان صحت مطلب را خواستند که امام جریان را تأیید کرد و ایشان به امام گفتند که تا به حال این تفسیر را برای ما بیان نکرده بودید. امام نیز در پاسخ گفت چون از شما کسی مانند ضریح نبود که بتواند این سخن را تحمل کند. ما یک سلسله اسراری داریم که کسی به غیر نبی مرسی و اولیاء مقرب توان درک و تحمل این سخنان را ندارد.

این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: در دعای ختم قرآن صحیفه سجادیه آمده است  که حضرت سجاد (ع) به ذات اقدس اله عرض می‌نماید که شما قرآن را نازل کردید و علوم قرآن در درجه اول به پیامبر آموختید «اللهم انّك انزلته على نبيك محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم مجملا و الهمته علم عجائبه مكملا؛ خدايا تو اين قرآن را بى‏هيچ شرح و تفسيرى بر پيامبرت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم فروفرستادى و علم به عجائب و شگفتی‌هایش را در منتهاى كمال و تفصيل به آن حضرت الهام نمودى.» بر این اساس نباید انزلت و للناس در آیه مذکور را به یک نحو معنا کرد.

وی ادامه داد: سپس در آیه بعدی فرمود:‌ «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ موت‌ها وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ خداست که جان مردم را هنگام مرگشان به تمام و کمال می‌گیرد و جان کسانى را که نمرده‌اند، در وقت خوابشان مى ستاند; پس آن‌هایی را که حکم مرگ بر آنان گذرانده است، نگاه می‌دارد و ديگران را تا سرآمدى معيّن به بدن‌ها باز می‌فرستد. همانا در اين امر براى مردمى که می‌اندیشند نشانه‌هایی است بر اين که تدبير امور آدميان در اختيار خداست» مهم‌ترین چیزی که این‌ها از آن غافل هستند مرگ است که مرگ به معنای زوال و از بین رفتن نیست. خدا می‌فرماید در حینی که بدن می‌پوسد حادثه‌ای اتفاق افتاده که این‌ها این را نمی‌بینند، در جریان شهادت هم همینطور است، این حین که حین موت است و آن حادثه این است که انسان روحی داشت آن روح مدبر بدن بود، ذات اقدس اله آن را به این بدن داده بود و این روح در دست خدای سبحان بود و الان ذات اقدس اله این روح را به طرف خودش جمع کرده است. این چیزی است که این‌ها آن را نمی‌بینید و فقط می‌بینید که انسان مرده است. در جای دیگر نیز می‌فرماید که حادثه دیگری نیز اتفاق افتاده است و آن زندگی در دنیا دیگر است. بنابراین در جریان مرگ انسان دو حادثه اتفاق افتاده است یک حادثه محسوس که آن مرگ است و یک حادثه نامحسوس که آن زندگی دیگر است که اگر شهید است، مؤمن است شاد است و خوشحال اما تبهکاران غمگین و ناراحت.

کد خبر: 1393914302266
1393/9/14

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن