بازدید این صفحه: 3102 تاریخ انتشار: 1393/9/14 ساعت: 00:44:50
حضرت آیتالله نوری همدانی بیان کرد:
اثبات جعل روایات در مناظره بین امام جواد (ع) و یحیی بن اکثم
حضرت آیتالله نوری همدانی در درس خارج فقه خود بیان کرد: در این مناظره یحییابن اکثم که یکی ازعلمای اهل سنت است روایاتی را در مورد فضیلت عمر و ابوبکر نقل میکند که امام جواد مخالف بودن همه این روایات با قرآن و اصل اعتقاد اسلام روشن میکند و اثبات میکند که این فضائل که در برخی از روایات از حضرت رسول (ص) نقل شدهاند جعلی هستند.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا؛
حضرت آیتالله نوری همدانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج فقه خود با موضوع «ولایت فقیه» روز چهار شنبه، 12 آذر ماه، بیان کرد: اولین روایتی که امام خمینی (ره) برای اثبات ولایت فقیه بیان کرده است روایت «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: اللهم ارحم خلفائي ثلاث مرآت، قيل له ومن خلفائك؟ قال: الذين يأتون من بعدي ويروون أحاديثي وسنتي فيعلمونها الناس من بعدي» میباشد امام بر خلاف بسیاری از علما معتقد است که در اینجا لفظ خلیفه دلالت بر مدیریت و رهبری جامعه در امور سیاسی دارد و اینطور نیست که معنای خلیفه فقط روایت حدیث باشد. اگر چه در ادامه روایت حضرت به روایت حدیث اشاره کرده است ولی این اشاره مصداقی از مصادیق خلیفه است چرا که خلیفه معنای عامی دارد و حضرت در پاسخ به آن به معنای خاص آن اشاره کرده است. در مقابل امام بسیاری از علما معتقدند که چون در روایت خلیفه معنا شده است پس شامل همان راویان حدیث میشود و هیچ ربطی به بحث ولایت فقیه ندارد.امام نیز که این روایت را یکی از مصادیق ولایت فقیه میداند این ولایت را برای هر فقیهی ثابت نمیکند بلکه فقیهی میتواند شامل این روایت شود که عادل باشد، اگاه به زمانه باشد، عالم باشد و خلاصه بسیاری از اوصاف حسنه دیگر را داشته باشد و علاوه بر اینکه خلیفه در مدیریت و تدبیر جامعه است خلیفه و میراث دار رفتار نیک انبیاء و ائمه معصومین هم باشد.
وی اضافه کرد: از چند جهت میتوان قول امام را تقویت کرد اول اینکه باید بررسی کرد که معنی راوی چیست؟ مثلاً برخی از راویان حدیث نقش یک ضبط صوت و مستنسخ را دارند یعنی روایتی از پیامبر (ص) شنیدهاند و آن را نقل میکنند این چنین شخصی که نمیتواند به صرف این ضبط صورت بودن خلیفه پیامبر باشد. بنابراین باید مشخص کرد که مقصود راوی چیست؟ روای بودن چند شرط دارد، اول این است که این شخص بتواند بین روایت صحیح و سقیم تشخیص دهد چرا که در میان اخبار ما روایات مجعول بسیاری وجود دارد. بنابراین شخص روای باید از چنان علمی برخوردار باشد که بتواند افراد و راویان حدیث را بشناسد و به صحیح آن عمل کند و آن را برای مردم بیان کند.
آیتالله نوری همدانی عنوان کرد: علامه مجلسی در ص 225، جلد دوم کتاب بحار خود روایتی را از حضرت رسول (ص) نقل میکند که این روایت به وضوح لزوم عالم بودن راوی را میرساند در این روایت آمده است: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذَّابَةُ [الْکِذَابَةُ] وَ سَتَکْثُرُ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ فَإِذَا أَتَاکُمُ الْحَدِیثُ فَاعْرِضُوهُ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِی فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِی فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّتِی فَلَا تَأْخُذُوا بِهِ ...»؛ رسول خدا (ص) در حجّة الوداع فرمود: فراوان به من نسبت دروغ دادند و بعدها نیز خواهند داد. هرکس به من نسبت دروغ دهد جایگاهش جهنم خواهد بود. هرگاه سخنی از من به شما رسید آنرا بر کتاب خدا (قرآن) و سنتم عرضه کنید، آنچه را که موافق کتاب خدا و سنت من بود، به آن عمل کنید و هرچه مخالف اینها بود به آن اعتنا نکنید.» به نظر میرسد جعل حدیث یکی از بلاها و مصیبتهای دنیای اسلام است که افرادی مغرضانه، خصمانه، جاهلانه احادیثی را جعل میکنند. در الغدیر پانصد هزار روایت مجعول به روایت خود اهل سنت نقل میکند که خودشان به این مسئله اعتراف کردهاند. بنابراین کسی که روای است باید صلاحیت و فهم شناخت روایت صحیح از سقیم را داشته باشد و علم درایه و رجال را بداند. دومین مسئله که راوی باید بداند این است که بتواند اخباری که از روی تقیه صادر شده است را بشناسد چرا که ممکن است این اخبار با محتوای اصلی دیگر روایات متعارض باشد و فرق کند. سومین شرط دانستن علم اصول است که راوی بتواند در صورت تعارض، حکومت، عام و خاص و ... دیگر ابواب اصول را بداند تا در فهم روایت به راوی کمک کند. بر این اساس کسی که این شرایط را داشته باشد فقیه است و همه این علوم برای فهم روایت همان علومی است که فقیه باید به آنها مسلط باشد.
وی ادامه داد: نکته دیگری که در روایت به آن توجه کرد کلمه «سنتی» در روایت است. این سنت اعم از گفتار و روایت است بلکه شامل فعل و تقریر پیامبر (ص) هم میشود. مسئله سنت بسیار مهم است و در حال حاضر دست کمی از بحث روایات ندارد یعنی باید بررسی شود و صحیح آن فهمیده شود چرا که در حال حاضر وهابیون و سنیها سنتهای کذب فراوانی را به پیامبر گرامی اسلام نسبت دادهاند که در تاریخ وجود ندارد و کذب محض است. آنها در مورد پیامبر (ص) سخنانی نقل میکنند که دور از شان پیامبر است و اصلاً برخی از سخنان ایشان را اصلاً نمیتوان در مورد شخص پیامبر قبول کرد. بر این اساس پیامبر در این روایت قصد داشته فقیه را معرفی کند و قسمت دوم این روایت اشاره به فقیه دارد.
این مرجع تقلید بیان کرد: در جریان مناظره امام جواد با یحیی بن اکثم (یکی از علمای اهل سنت) آمده است که وی از امام (ع) پرسید: ای پسر رسول خدا! نظر شما درباره روایتی که [در مدارک اهل سنت] نقل شده است که خداوند جبرئیل را فرستاد تا از پیامبر صلی الله علیه و آله بخواهد که از ابابکر سؤال کند: آیا او از خداوند راضی هست یا نه؟ با این که خداوند از او راضی میباشد» چیست؟ امام جواد علیه السلام فرمود: من منکر فضیلت ابابکر نیستم، ولی بر ناقل این دستور لازم است که طبق دستور پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حجه الوداع فرمود: بعد از من جاعلان حدیث فراوان میشوند، لذا باید احادیث را بر قرآن و احادیث عرضه کنید؛ هر حدیثی که موافق قرآن و سنت من باشد به آن عمل کنید و اگر مخالف آن دو بود، بدان عمل نشود. این خبر موافق با قرآن نیست، زیرا خداوند میفرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را می دانیم و ما از رگ قلبش به او نزدیک تریم.» آن گاه چگونه میشود خداوند از رضایت و غضب ابابکر نسبت به خود بی خبر باشد، تا نیاز به سؤال داشته باشد؟ این عقلا محال است.
وی ادامه داد: یحیی گفت: روایت شده که ابابکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان میباشند؟ حضرت فرمود: در این حدیث هم باید دقت نمود، چرا که آن دو فرشته از فرشتگان مقرب بوده، لحظهای از طاعت خدا جدا نشدند و هرگز خدا را معصیت نکردند، و حال آن که آن دو مشرک بودند، بعد مسلمان شدند و اکثر عمر خود را در شرک به سر بردند، آن گاه چگونه میتوانند همسان جبرئیل و میکائیل باشند؟ یحیی گفت: در روایات آمده که آن دو (ابابکر و عمر)، پیر مردان اهل بهشت میباشند، در این زمینه چه میگوئید؟ حضرت فرمود: این هم محال است، چون بهشتیها همه جواناند و در آن جا پیرمردی وجود ندارد. این روایت را بنی امیه در مقابله با آن روایتی که میگوید: «حسن و حسین آقای جوانان بهشتی میباشند»، ساختند. یحیی گفت: نقل شده که عمر چراغ اهل بهشت است. حضرت فرمود: این هم محال است، چرا که در بهشت فرشتگان مقرب، پیامبران، آدم و محمد صلی الله علیه و آله حضور دارند. چگونه بهشت با نور آنها روشن نشده که نیاز به نور عمر باشد؟! یحیی گفت: نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر من مبعوث نمیشدم، عمر به جای من مبعوث میشد. حضرت فرمود: قرآن راستگوتر از این حدیث است، آن جا که میفرماید: «و هنگامی که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم.» آن گاه چگونه پیمان خداوند عوض میشود؟ [از این گذشته] پیامبران یک چشم به هم زدن مشرک نشدند، چگونه کسی به رسالت مبعوث میشود در حالی که اکثر عمر خود را در شرک به سر برده است؟! یحیی گفت: در روایت آمده که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر عذاب نازل شود، جز عمر کسی از آن رهایی نمییابد. حضرت فرمود: این هم محال است، چرا که خداوند میفرماید: «خداوند تا تو (پیامبر) در میان آنها باشی، آنها را عذاب نخواهد کرد و مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند، [باز هم] آنها را عذاب نخواهد کرد.» میبینید که برای نزول عذاب دو مانع ذکر شده است و لا غیر؛ اول وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در بین مردم. و دوم توبه و استغفار مردم.
کد خبر: 1393914302263
1393/9/14
|