بازدید این صفحه: 4638 تاریخ انتشار: 1393/8/18 ساعت: 02:33:14
جرج جرداق چگونه امام علی(ع) را شناخت؟ / سید محمود صادقی
مرحوم جرج جرداق، نویسنده، شاعر و استاد فلسفه ایست که امام علی(ع) را فارغ از مذهب و صرفا با ویژگی های انسانی او دید و شناخت.
موضوع: گفتگو
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
مرحوم جرج جرداق، نویسنده، شاعر و استاد فلسفه ایست که امام علی(ع) را فارغ از مذهب و صرفا با ویژگی های انسانی او دید و شناخت. شناخت و ارادت این نویسنده مسیحی به علی(ع) به گونه ایست که همواره و تنها از او می نویسد و معتقد است که بعد از حضرت امیر، کسی را سزاوار نوشتن پیدا نکرده است. علی بن ابی طالب(ع) چه ویژگی هایی داشت که یک نویسنده مسیحی اینگونه به او جذب می شود و تنها از او می نویسد؟ حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود صادقی در پاسخ به پرسش های شفقنا در این مورد، از نکاتی در کلمات و زندگی امیرالمومنین(ع) می گوید و معتقد است، ما به دلیل تعصبات مذهبی آنها را ندیده ایم.
این پژوهشگر دینی مهمترین مولفه در احساس قرابت جرداق با شخصیت امام علی(ع) و اینکه تمام عمر خود را صرف نوشتن از او می کند، «در یک دفتر کاملا انسانی دیدن» علی(ع) می داند و معتقد است: کلمات حضرت به اندازه ای گنجایش دارد که بتوانیم مسایل دنیای جدید را به آن عرضه کنیم و از آن پاسخ بگیریم.
گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود صادقی را بخوانید:
*آقای «جرج جرداق»، نویسنده مشهور مسیحی که فقط و فقط برای حضرت امیر(ع) می نوشت، به رحمت خدا رفتند. از ایشان می پرسند که «چرا فقط درباره حضرت علی(ع) نوشته ای؟» موضوعی را بیان می کنند که به نظر می رسد ذیل جاذبه حضرت علی مطرح می شود و آن این است که «من بعد از حضرت امیر، کسی را سزاوار نوشتن پیدا نکردم». آقای جرج جرداق حضرت امیر(ع) را چگونه شناخت که عمر خود را برای نوشتن درباره ایشان صرف کرد؟
صادقی: من با مرحوم جرج جرداق از نظر شخصیتی آشنایی ندارم و اطلاعات من از ایشان، همین مصاحبه هایی است که با ایشان انجام شده است؛ بخصوص مصاحبه ای که حدود یکسال پیش شفقنا با ایشان داشت و مصاحبه بسیار خوبی در شناخت شخصیت این نویسنده عرب به شمار می رفت. جرج جرداق، نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس، استاد ادبیات و فلسفه اسلامی در دانشگاه بیروت است. مهمترین کتاب او که ما وی را به واسطه آن می شناسیم، «صوت العداله الانسانیه» در پنج جلد است که قبل از انقلاب، آقای خسروشاهی آن را تحت عنوان «ندای عدالت انسانی» ترجمه کرد. البته این نویسنده کتاب های بسیار دیگری هم دارد که با جست وجویی در اینترنت پیدا خواهد شد. موضوعی که شما به آن اشاره کردید، نکته بسیار مهمی است. ایشان در همین مصاحبه ای که با شفقنا داشتند، این جمله را گفتند که «من پس از امیرالمومنین علی(ع) کسی را شایسته نوشتن ندیدم». اجازه می خواهم کمی به عقب بازگردم، بحثی را مطرح کنم و از دریچه این بحث به پرسش شما پاسخ دهم. در ایران و همینطور میان اندیشمندان مسلمان و شیعی و حتی از قدیم این بحث مطرح بوده است که ائمه(ع) مخصوصا علی بن ابی طالب(ع) یا امام حسین(ع) را که این روزها در ایام سوگواری شهادت ایشان هستیم، از زاویه ای غیر از نگاهی که مذهب بر ما تحمیل کرده، بررسی کنید. به این معنی که این بزرگواران را «بما هو انسان» بررسی کنیم، نه اینکه آنها امام هستند و این موضوع موجب تبلور یافتن ویژگی ها یا مولفه هایی خاص در آنها شده است. به نظر می رسد که بسیاری از اندیشمندان ما این راه را پیمودند. به طور مثال در دوره ای حوالی سال چهل، کتاب هایی درباره شخصیت امام حسین(ع) نوشته شد که مناقشات بسیاری در پی داشت و البته همه هدف آن کتاب ها این بود که شخصیت بشری امام حسین(ع) را بررسی کنند. به این معنی که شخصیتی که امام هست، به واسطه دارا بودن ویژگی های امامت، بعضی کارها را انجام می دهد. به طور مثال علم امام باعث می شود که فلان کار را انجام دهد. این اتفاق در ایران هم رخ داده است. متاسفانه در این نوع نگاه به مساله که گفته شد، اندیشمندان ما هم راه درستی را نپیمودند و گاهی دچار افراط و تفریط شدند و بعضی از مولفه ها را تا حدی زدودند که نتوانستند از نظر انسانی به یک جایگاه درست برسند و یک نگاه درست انسانی را درباره ائمه هدی(ع) مطرح کنند. در حالی که آنچه در مرحوم جرج جرداق مشاهده می شود، این است که جرج جرداق فارغ از پذیرفتن تعلق مذهبی و پررنگ کردن تعینات مذهبی در خود، به این کار می پردازد. این مساله شاید به این دلیل باشد که او اصلا شیعه یا مسلمان نبود و ساده تر توانست این کار را انجام دهد اما به هر حال او توفیق بسیار بسیار عجیبی داشت در اینکه امام علی(ع) را فارغ از مولفه هایی که ما در دین و مذهب برای او تعریف کرده ایم بشناسد. ما اول از همه او را به عنوان امام شناختیم و بعد از شناخت به امامت، مسایلی را بر او بار کردیم یا ویژگی هایی را برای او بیان کردیم. جرج جرداق فارغ از اینکه دچار اینگونه مسایل و مشکلاتی در شناخت شخصیت انسانی امیرالمومنین علی(ع) شود، به صورتی کاملا درست و اصولی به شخصیت امام علی(ع) نزدیک شده است. همین نگاه انسانی به امام علی(ع) و نگاهی انسانی که امام علی نسبت به جامعه خود داشته است، باعث شده که اینقدر با این شخصیت احساس قرابت کند؛ به گونه ای که همانطور که شما فرمودید و در مصاحبه ای که از مرحوم جرج جرداق دیدیم، مشاهده شد که او معتقد است «من پس از امیرالمومنین، کسی را شایسته نوشتن ندیدم». به نظر می رسد مهمترین مولفه، امام علی(ع) را در یک دفتر کاملا انسانی دیدن است.
*چه می شود که یک مسیحی در بین این همه شخصیت تاریخی موجود به سمت حضرت امیر(ع) کشیده می شود؟
صادقی: نکته ای در کلمات حضرت امیرالمومنین(ع) وجود دارد و اصولا امام علی(ع) در زندگی خود شیوه ای دارند که متاسفانه اگر گفته باشم که ما به دلیل تعصبات مذهبی آن را ندیدیم، اغراق نکرده ام.
*مثل؟
صادقی: امام علی(ع) نامه ای به ابوموسی اشعری دارند و در آن نامه می فرمایند که «لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي». به ابوموسی می گوید که «شما کسی را مهربانتر از من نسبت به اتحاد و تجمیع امت اسلامی نمی توانید مشاهده کنید». این یک نگاه کاملا انسانی به دین است. حال یک مرتبه بالاتر را هم در نامه 53 نهج البلاغه مشاهده کنید. نامه بسیار عجیبی که امیرالمومنین(ع) به مالک می نویسند و آن تعبیر تامل برانگیز که می فرماید «مردم یا برادر تو در آیین و دین هستند یا همنوع تو در آفرینش» را در آن به کار می برند. البته این کلمات، برآمده از فرهنگ دینی ماست اما این کلمات از شخصی مثل علی بن ابیطالب (ع) باعث می شود که واقعا عظمت را تنها در نگاه دینی به یک انسان در نظر نگرفت. می خواهم بگویم این نکات امروز بسیار کمرنگ شده اند، اصلا توجهی به آنها نمی شود و تعصبات دینی باعث شده که ما دائم و دائم در حال کوبیدن بر طبل تفرقه و فاصله گرفتن از برادران ایمانی خود باشیم. حال بحث انسانی را لازم نیست مطرح کنم. کلام امیرالمومنین(ع) در زمانی که تعصبات در بالاترین رتبه خود قرار می گیرند، این است که من نسبت به اتحاد جامعه اسلامی بسیار بسیار دلسوز هستم و انسان ها یا برادر تو در دین یا همنوع تو در آفرینش هستند. در سال های اخیر این نگاه را در بین کدامیک از متفکرین خودمان داریم؟ متاسفانه این نگاه کاملا نایاب و اصلا گم شده است. تعصبات دینی و مذهبی باعث شده است که برخی از این اصول فراموش شود. این موارد جزو اصول دین هستند. این موارد هستند که مبنای دین ما را تشکیل می دهند. اگر اسلام، سال های سال زنده و پویاست، به برکت همین اصول فراموش نشدنی است که امیرالمومنین علی(ع) برای ما مطرح کرده اند. اینگونه موارد در زندگی حضرت امیر(ع) بسیار مشاهده می شود. ما در مورد امیرالمومنین علی(ع) می گوییم که حضرت عدل، همانند و برابر با قرآن است؛ این فقط یک شعار نیست. می دانید که قرآن طی 25 سال نازل شده است. با در نظر گرفتن قرآن، می توان گفت از بای بسم الله تا سین سوره ناس، هیچ اختلافی در آیات قرآن نیست. حال زندگی سراسر حادثه امیرالمومنین(ع) را هم در نظر بگیرید؛ چه از زمانی که کودک و در دامان پیغمبر اکرم(ص) بودند، چه بعدها که به عنوان وزیر پیامبر مطرح می شوند، چه در دوره خانه نشینی تلخ 25 ساله و بعد هم پنج سال آخر عمر شریفشان که حکومت می کنند. با در نظر گرفتن تمام این شصت سال زندگی امیرالمومنین(ع)، هیچگاه مشاهده نمی شود که مواضع ایشان جایی تغییر کرده باشد یا اختلافی در زندگی امام(ع) دیده شود که جایی به گونه ای و جایی دیگر به شکلی دیگر عمل کرده باشد. اینها همه برای انسانی که فارغ از دغدغه های مذهبی به سراغ یک شخصیت تاریخی می رود، واقعا جذاب است. به نظر می رسد مرحوم جرج جرداق هم به این توجه داشته و این مساله بسیار زیاد برای او رنگ باخته بوده است. جرداق در کشوری مثل لبنان زندگی می کند که بحث تعصبات قومی و قبیله ای در آن بسیار جدی است. اندیشه و قومیت عربی در لبنان بسیار جدی مطرح می شود و پس از آن نیز مساله مذهب -مسیحیت، سنی یا شیعه بودن و ...- در جامعه لبنان بسیار جدی است. جرج جرداق همه این مسایل را می بیند و در تاریخ اسلام یا تاریخ انسان به دنبال شخصیتی می گردد؛ شخصیتی که می تواند فارغ از همه این دلایل اختلاف برانگیز بین انسان ها، یک کلمه جمعی و پرچمی را تحت عنوان «انسانیت» مطرح کند و براساس اندیشه انسانی حرکت کند. تاکید می کنم که فارغ از مسایل مذهبی، هیچ شخصیتی را نمی توان مثل امیرالمومنین علی(ع) دید که تا این اندازه جذابیت داشته باشد. مرحوم جرج جرداق نیز این نکته را به خوبی دریافته بود.
* آقای جرج جرداق کتاب هایی مانند «علی و حقوق بشر»، «علی و انقلاب فرانسه» و «علی و سقراط » نوشته اند که این پرسش را ایجاد می کند که جرج جرداق چه نوع نگاهی به زندگی، سیره و دستگاه فکری امام علی(ع) دارد؟ اساسا می توان اینگونه حضرت علی(ع) را با پدیده های بعد از خود او مرتبط دانست؟
صادقی: بله! من معتقدم درباره امام علی(ع) این چنین است. امام علی(ع) درباره شخصیت خود یک معیار کلی دارند و می فرمایند: دو گروه در مورد من دچار گمراهی یا هلاک شدند، یکی آن عده ای که دچار احساس شدند و دیگری هم کسانی که دچار تفریط شدند. تعبیر دیگری نسبت به این سخن امیرمؤمنان وجود دارد و آن این است که حضرت می فرمایند: کسانی که مرا بسیار دوست دارند و کسانی که درباره من دروغ پردازی می کنند، نسبت به من دچار گمراهی شده اند.
اگر به آثار جرج جرداق مراجعه کنیم، می بینیم که این آثار دچار چنین آفتی نیست، علت پردازش جرج جرداق به امام علی(ع) این است که شخصیت امام(ع) برای او بسیار بزرگ است و شخصیت امام علی(ع) تمام اندیشه و فکر جرداق را تحت الشعاع خود قرار داده است، این شخصیت به گونه ای در ذهن جرج جرداق شکل گرفته که مجال حضور اندیشه دیگری را به او نمی دهد. چنین مساله ای طبیعی به نظر می رسد چرا که هر کسی درباره یک شخصیت مطالعه همه جانبه داشته باشد، این تاثیرگذاری را در ذهن خود خواهد داشت که به تحلیل های خود از نگاهی که مطالعه کرده، بپردازد. به عنوان مثال اگر انسانی به جامعه نگاهی اقتصادی داشته باشد، وقتی می خواهد درباره یک پدیده حرف بزند طبعا اولین چیزی که به آن میل می کند، نگاه اقتصادی است؛ در پاسخ به سوالی که آیا واقعا امام علی(ع) این گنجایش را دارد که ما در تطبیق وقایعی که امروز در جهان می افتد از ایشان استفاده کنیم؟ باید بگویم، بله! مرحوم سیدرضی قصد نداشت کلمات امام علی(ع) را جمع آوری کند بلکه قرار بود کلماتی از حضرت که بهترین درجه فصاحت و بلاغت را داشت، انتخاب و گرد آوری کند. نهج البلاغه امروز شاید درصد بسیار اندکی از کلمات امام علی(ع) است و اگر همین مقدار اندک را بررسی کنیم، می بینیم که حضرت علی(ع) در بسیاری از مسایل دیگر نیز کلمات بسیار درخشانی دارند.
جرداق می گوید؛ من وقتی به انقلاب فرانسه و غارت ها و قتل هایی که بعد از انقلاب فرانسه اتفاق افتاد را نگاه می کنم و سپس به مکتب امام علی(ع) نگاه می کنم که علی(ع) به عنوان یک انسان انقلابی چگونه عمل کرد و انقلابی که امام علی(ع) در جهان آن را رهبری کرد چگونه انقلابی بود؛ [یک انقلاب انسانی، اجتماعی، فکری و فرهنگی در همه زمینه ها] می فهمم که حضرت همه جوانب و مسایل را در نظر می گرفت و انقلاب را همه جانبه پیش می برد. این مساله نشان می دهد که چون نام امام علی(ع) در اندیشه جرداق بسیار پر رنگ است، توانست از دایره فکر امام علی(ع) به بیرون بنگرد.
فارغ از این مسایل اگر ما هم به سراغ نهج البلاغه و کلمات دیگر از امام علی(ع) برویم، می بینیم که همین گونه است و کلمات حضرت به اندازه ای گنجایش دارد که بتوانیم مسایل دنیای جدید را به آن عرضه کنیم و از آن پاسخ بگیریم.
* جرج جرداق درباره امام علی(ع) و دیگران می گوید؛ وقتی شروع کردم به تحقیق، دیدم یک جبهه، جبهه عدالت، آزادی، حقوق بشر، دین رحمت و کرامت است و جبهه دیگر، مقابل آن یعنی جبهه برده داری، مرگ، قساوت و ظلم است. چگونه است که یک نویسنده مسیحی به چنین درکی از نظام فکری و رفتاری امام علی(ع) می رسد، اما بسیاری از مسلمانان بخصوص شیعیان آنگونه که باید و شاید به چنین درکی از اندیشه های امام(ع) نمی رسند؟
صادقی: ما ایرادات مختلفی داریم که باید در یک فضای دیگری به آسیب شناسی این مسایل بپردازیم. منتها به نظر من مهمترین مشکل این است که ما نتوانستیم شخصیت های دینی خود به ویژه امام علی(ع) و امامان را بشناسیم. به عنوان مثال این روزها که در ایام عزاداری امام حسین هستیم نگاهی که به شخصیت امام حسین می شود، متاسفانه یک نگاه کاملا جنگ طلبانه است. عده ای این اشکال را مطرح می کنند که ما امام حسین را از 15 رجب تا 10 محرم در نظر می گیریم و سایر ابعاد زندگی ایشان را بررسی نمی کنیم، من معتقدم اگر در همین مدت کوتاه نوع کلمات، منش و رفتارهای امام حسین را در نظر بگیریم، می توان به راحتی اثبات کرد که حضرت به هیچ وجه به دنبال جنگ طلبی و آتش افروزی در میان جامعه اسلامی نیستند. اتفاقا کلام حضرت در مرتبه ای بالا از کمال انسانی و صلح جویانه است. گاهی نگاهی افراطی نسبت به ائمه وجود دارد و آن بیشتر به این دلیل است که ما از دریچه تنگ اندیشه خودمان به سراغ این شخصیت ها رفته ایم و نتوانستیم از نگاه کاملا متعصبانه ای که شاید دین و مذهب بر ما مستولی کرده، خارج شویم و پس از آن به سراغ شخصیت های دینی خود برویم. در صورتی که اگر ما با این نوع نگاه به سراغ شخصیت ها برویم شاید نتیجه دیگری بگیریم. به نظر می آید در ارتباط با امام علی(ع) نیز چنین اتفاقی افتاده است. به عنوان مثال تعبیر امیرمؤمنان درباره الفت و علاقه ای که نسبت به اتحاد جامعه اسلامی دارند، شاید هیچ کس در هیچ کجا آن را مطرح نکرده باشد یا روی آن مانوری نداده باشد در صورتی که این کلامی از نهج البلاغه است.
یا خیلی به خطبه 216 یا 221 با نگاه امام به مسایل اجتماعی و سیاسی پرداخته نشده است، در صورتی که ابن ابی الحدید درباره آن می گوید؛ بیش از هزار بار این خطبه را خواندم و هر بار مفهوم جدیدی از آن کسب کردم.
شما همین برخوردی را که جرداق با امام علی(ع) دارد شاید در یک مرتبه بالاتر و برتری در ابن ابی الحدید هم می بینید که ایشان «ابن ابی الحدید» یک فرد سنی مذهب و معتزلی است، اما وقتی به سراغ امام علی(ع) می آید و چهره درخشان ایشان را نگاه می کند، نمی تواند شخصیت علی(ع) را نادیده بگیرد و انسانیت خود را فراموش کند؛ وجدان خود را قاضی می کند و کتابی با آن عظمت درباره امام علی(ع) و نهج البلاغه می نویسد؛ غیر از این نیست که این افراد جذابیت امام علی(ع) را در مرتبه ای بالاتر از مرتبه اسلام، دین، مسایل یا تعصبات دینی و مذهبی مشاهده کردند. همین مساله باعث می شود وقتی آنها به سراغ این شخصیت می روند، می توانند حرف های بسیار بهتر و بالاتری بزنند. البته در میان اندیشمندان و بزرگان شیعه آثار بسیار ارزشمندی در مورد امام علی(ع) نوشته شده و کلمات بسیار زیبایی است که متاسفانه به خاطر همین تعصبات مذهبی به فراموشی سپرده شده یا در گوشه کتابخانه ها خاک می خورد و مطرح نمی شود. بعضی از آثار نویسندگان و بزرگان امروزی حرف های بسیار بلندی را در مورد امام علی(ع) مطرح می کنند که هیچ وقت دیده نمی شوند چون ما نمی خواهیم که آنها را ببینیم یا به تعبیر عده ای که حالتی بدبینانه است، نمی خواهند آنها را ببینیم؛ البته من با نظر گروه دوم مخالفم و معتقدم ما خودمان نخواستیم و این اراده در ما به وجود نیامد که این وجه از زندگی امام علی(ع) دیده شود. امام علی(ع) شخصیتی است که اگر خلخال از پای یک زن یهودی در بیاورند، روا می دارد یک مرد دق کند، این نگاه امام علی(ع) با نگاهی که متاسفانه امروز نسبت به برخورد با خطای دختران یا مردان شیعه در خیابان گسترش یافته، بسیار متفاوت است. رواج نگاه دوم و تعصبات کور، این مجال را نمی دهد که کسی به امام علی(ع) از مظهر رحمت و رأفت الهی بیندیشد.
کد خبر: 1393818302000
1393/8/18
|