بازدید این صفحه: 5070 تاریخ انتشار: 1393/3/11 ساعت: 10:56:24
اجبار بر بهشتی کردن مردم در اسلام مردود است / ابوالفضل موسویان
در پی اظهارات رییس جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه «نمی توان مردم را با زور به بهشت برد»، برخی ائمه جمعه با رد این موضوع، تأکید کردند، «شلاق که سهل است، با...
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام والمسلین دکتر ابولفضل موسویان
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛ در پی اظهارات رییس جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه «نمی توان مردم را با زور به بهشت برد»، برخی ائمه جمعه با رد این موضوع، تأکید کردند، «شلاق که سهل است، با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد». اینکه وظیفه حکومت اسلامی در زمان غیبت و در امر به معروف و هدایت مردم چیست و آیا به بهشت فرستادن مردم از وظایف حکومت است؟ امروز به موضوعی تبدیل شده که ذهن بسیاری از افراد جامعه را به خود مشغول کرده و با نگاهی گذار به شبکه های اجتماعی، مبهم بودن و در عین حال مهم بودن آن مشخص می شود. به همین دلیل شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) با تاکید بر اینکه حفظ موازین و قوانین اسلامی در جامعه ایران مانند هر قانون دیگری لازم الاجراست و تخلف از آن موجب مجازات است، این موضوع را با حوزویان و محققان دینی به بحث گذاشته که آیا حکومت وظیفه ای فراتر از قانون برای رعایت موازین اسلامی یا هدایت مردم به بهشت دارد و آیا توسل به زور جزو وظایف حکومت برای هدایت مردم است؟
عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم که بهشت و جهنم مردم را به انتخاب و اختیار خود آنها وابسته و دیدگاه اجبار بر بهشتی کردن مردم را از نظر اسلام به کلی مردود می داند، با استناد بر آیات قرآن تاکید می کند که دخالت در حریم خصوصی افراد نادرست است. او می گوید وظیفه حاکم جلوگیری از اعمال مجرمانه ای است که بعد اجتماعی داشته باشند و به صورت علنی انجام شوند. او معتقد است: هدایت مردم به مسیر حق باید با حکمت، موعظه و جدال احسن صورت بگیرد، نه با تندی و خشونت.
حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل موسویان در گفت وگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، با بیان اینکه مساله بهشت و جهنم مربوط به قیامت است و ارتباطی به ما ندارد که برای بهشتی یا جهنمی شدن مردم کاری انجام دهیم، اظهار کرد: این موضوع مربوط به خود مردم است و خود آنها باید با اختیار و اراده انتخاب کنند. این برداشت در کلیساهای قرون وسطی مطرح شد و بعضی معتقد بودند که باید افراد را بهشتی کنند؛ حال اگر مردم هم می خواستند جهنمی شوند، در این اعتقاد، آنها به عنوان دلسوزان مردم حق نداشتند، بی تفاوت باشند و معتقد بودند باید از خلاف ها جلوگیری کنند تا مردم به بهشت روند. به دلایل مختلفی که در آیات و روایات مشاهده می شود، چنین حرفی از نظر اسلام به کلی مردود است و در قرآن نیز با صراحت بیان شده است.
او با اشاره به اتفاقی که در زمان مامون افتاده بود، توضیح داد: در زمان مامون، عده ای به او پیشنهاد کردند، حال که شما قدرت و توانایی پیدا کرده اید، دیگران را مجبور به پذیرش اسلام کنید. مامون نیز این مساله را با امام رضا(ع) در میان گذاشت و نظر ایشان را جویا شد؛ امام(ع) فرمودند که این مساله در دوره پیامبر(ص) هم مطرح شد و بعضی خدمت پیغمبر(ص) آمدند که امروز با وجود قدرتمندی، همه را مجبور به پذیرش اسلام کنیم. این مطرح می شد که مگر ما اسلام را به حق نمی دانیم، پس همه را وادار کنیم به راه حق گرایش پیدا کنند. در این زمان بود که آیه با صراحت نازل شد و وظیفه مومنان را مطرح و مشخص کرد. و در قرآن گفته شده است که «لَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا؛ اگر خدای تو مىخواست قطعا هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مىآوردند» بنابراین خداوند این را نخواسته که اجباری در کار باشد.
موسویان ادامه داد: اگر خداوند می خواست همانطور که سایر موجودات را به گونه ای خلق کرده که مطیع او باشند و براساس همان هدایت تکوینی حرکت کنند، انسان را نیز به شکلی می آفرید که همان مسیر صحیح را طی کند. پس از آن در ادامه آیه گفته شده است که « أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ؛ آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه بگروند» که در آن پیغمبر(ص) را خطاب قرار می دهد که تو می خواهی مردم را وادرا به ایمان آوردن کنی؟ کل آیه به این مفهوم است که وقتی خداوند نخواسته است، توی پیامبر نیز نمی توانی این کار را انجام دهی و خداوند بهشت و جهنم را برای اختیار انسان قرار داده است. خداوند در اینجا به انسان اختیار داده است تا با اراده خود، مسیر را تعیین و انتخاب کند؛ حال می خواهد به جهنم ختم شود یا بهشت. فضلیت و امتیاز انسان بر دیگر موجودات نیز همین اختیار اوست.
او با بیان اینکه در آیات بسیاری این صفت -یعنی متوسل شدن به زور برای ایمان آوردن مردم- را از پیامبر(ص) نفی کرده است، گفت: گرچه این آیات خطاب به پیامبر(ص) بوده است اما در واقع همه مومنان را مخاطب قرار داده است؛ هنگامی که خداوند به پیامبر خود می فرماید: «وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ» یعنی تو نمی توانی مردم را مجبور کنی یا وقتی گفته می شود که«... لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ» یعنی تو بر مردم سیطره نداری تا بخواهی به آنها امر و نهی کنی که کاری را انجام دهند یا خیر! این موضوع در آیات بسیاری با تعابیر جبار، مصیطر، مکره و امثال آنها به کار رفته است و پیامبر(ص) از داشتن این صفات منع شده است بنابراین وظیفه مومنان نیز این است که همین مسیر را داشته باشند. هنگامی که پیغمبر(ص) از این کار منع شده است، مسلما مومنان هم منع شده اند و حق ندارند دیگران را مجبور به انجام کاری کنند که خود، حق و درست تشخیص می دهند.
عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم، موضوع دیگر را بحث مجازات ها در اسلام دانست و افزود: مجازات ها جنبه اجتماعی دارد یعنی اینکه اسلام، مجازاتی را هم برای برخی تخلفات تعیین کرده است، به معنای بهشت و جهنم بردن افراد نیست و تنها به این دلیل است که جرمی در جامعه اتفاق افتاده و شارع نیز برای این بزه، مجازاتی تعیین کرده است تا از خلاف ها در جامعه جلوگیری کند. این بحث دیگری است و ارتباطی به بهشت یا جهنم ندارد. اگر فردی به طور مثال به طور مخفیانه مشروب خواری کند، کسی حق مجازات او را ندارد اما اگر بخواهد در جامعه و به صورت علنی این کار را انجام دهد یعنی جرمی اتفاق افتد که به جامعه لطمه بزند، مجازات دارد. در همه دنیا نیز به همین صورت است که جرم هایی تعریف شده اند و مجازاتی برای آنها در نظر گرفته شده است و این مسایل ربطی به قیامت ندارد. ما هیچ تکلیفی نسبت به کاری که در خفا انجام گرفته است، نداریم و حق روشن و افشا کردن آن را نیز نداریم.
او با تاکید بر اینکه ابدا نمی توان در حریم خصوصی افراد دخالت کرد یا الگوی زیست واحدی را به طور اجباری به آنها ارائه داد، اظهار کرد: حضرت امام(ره) در پیام هشت ماده ای خود به صراحت بیان کرده اند که حتی اگر آلات قمار، مواد مخدر، مشروب و امثال آن در خانه ای پیدا شد، حق مطرح کردن آن وجود ندارد یعنی اصلا در اسلام ورود به حوزه خصوصی ممنوع است. در قرآن با صراحت گفته شده است که «لا تجسسوا» بنابراین حق تجسس در زندگی خصوصی مردم وجود ندارد تا بخواهند بدانند مردم، کارهای درستی انجام می دهند یا خیر! در جرایم، بعد اجتماعی آنهاست که اهمیت دارد و در صورتی که این عمل، بعدی اجتماعی داشت، حاکم موظف است از آن جلوگیری کند.
موسویان روش های ارشاد مردم توسط پیامبر(ص) را با اشاره به آیه «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» توضیح داد و گفت: در این آیه به طور صریح سه راه در برابر پیامبر (ص) قرار داده شده است؛ هدایت مردم به مسیر حق با حکمت یعنی با ادله، براهین و استدلال یا با موعظه و نصیحت یا با جدال احسن. جدال احسن یعنی چنانچه با ارائه استدلال هایی با طرف مقابل به مجادله پرداختید، این دلایل، نقدها و ... نیز باید به نیکویی بیان شود، نه با خشم، تندی و برخوردهای زشت. علاوه بر آن در قرآن به پیامبر(ص) با این مضمون گفته می شود که ای پیامبر! به یادت می آوریم که موفقیت تو به این دلیل است «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ» یعنی مردم به دلیل اینکه تو رئوف و مهربان بودی، به تو تمایل پیدا کردند و اگر انسانی خشن و تند بودی، از اطرافت پراکنده می شدند. در حقیقت خداوند، دلیل موفقیت پیامبر(ص) را رافت و رحمت او بیان می کند و به صراحت تندی و خشونت را موجب پراکندگی مردم و عدم پذیرش آنها می داند.
او با بیان اینکه تبلیغ دین و هدایت مردم وظیفه علماست، گفت: مراد از علما، معممین نیستند یعنی همه کسانی که با اسلام و دستورات آن آشنایی دارند، موظف هستند آنان را که اطلاعات و آگاهی ندارند، آگاه کنند. این وظیفه ای است که خداوند بر دوش همه کسانی که می فهمند و آگاهی دارند، قرار داده است. روش آن نیز همانطور که گفته شد، در آیات و روایات مشخص شده است. هیچ وقت نباید از قوه قهریه برای این امور استفاده کرد زیرا نتیجه معکوس خواهد داشت.
موسویان بیان تفاوت های دین دولتی و دولت دینی، آن را موضوعی مفصل خواند و افزود: من تنها همین را مطرح می کنم که حضرت امام(ره) با وجود اینکه خود، روحانی بودند و بحث ولایت فقیه را نیز خود مطرح کردند، اما در عین حال به شدت از ورود روحانیت در امور اجرایی منع و پرهیز می کردند. ورود روحانیت در اجرا باعث دولتی شدن دین می شود. نظر امام(ره) این بود که روحانیت اصلا وارد این مقوله نشوند، حال به ضرورت چنین شد. در همان زمان نیز صحبت از ریاست جمهوری مرحوم آیت الله بهشتی بود که امام(ره) مخالفت کردند؛ حتی در دوره بعد از بنی صدر نیز بعضی افراد پیشنهاداتی راجع به شخصیت های روحانی داشتند و امام(ره) باز هم نپذیرفت.
او تصریح کرد: پس از شهادت شهید رجایی و در شرایط خاص دهه شصت بود که با توجه به مشکلات بسیاری که وجود داشت، بالاخره امام(ره) درباره ریاست جمهوری موافقت کردند و رضایت دادند که یک روحانی هم به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شود. البته حضور روحانیت در عرصه قانونگذاری و این موارد، برای این که قوانین برخلاف احکام اسلام نباشد، بحث دیگری از حضور در مقام اجراست. کار اجرایی نباید در اختیار گروه روحانیت باشد، این که یک شخص روحانی در جایی مسوولیتی داشته باشد، متفاوت است.
کد خبر: 13933114169
1393/3/11
|