صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | فرهیختگان جامعه نباید در برابر ظلم، سکوت و تقیه کنند / محمد صادق کاملان
بازدید این صفحه: 5649          تاریخ انتشار: 1393/2/11 ساعت: 09:02:34
فرهیختگان جامعه نباید در برابر ظلم، سکوت و تقیه کنند / محمد صادق کاملان

عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم و استاد حوزه و دانشگاه، با تاسی از سیره پیغمبر (ص) و امیرالمومنین (ع) تقیه را در برابر آسیب به جامعه مسلمانان جایز ندانست و گفت:...

موضوع: اندیشه
نویسنده: دکتر محمد صادق کاملان

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا؛ حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق کاملان با بیان اینکه تقیه از ماده وقایه به معنای حفظ و نگهداری است، گفت: تقیه در فقه به عنوان حفظ جان یا مال یا آبروی شخص محترم است. مالی که محترم و مورد احترام است، آبرو و جانی که مورد احترام است و تقیه برای حفظ این موارد است.

او با اشاره به اینکه تقیه فعلی از افعال انسان به شمار می رود، اظهار کرد: این یعنی انسان است که تقیه می کند یا نمی کند بنابراین کاری است که از انسان سر می زند و افعالی که از انسان سر می زند متصف می شود به یکی از اوصاف احکام یعنی کاری که از انسان مکلف سر می زند یا واجب، مستحب، مباح، حرام یا مکروه است. تقیه هم به همین احکام پنج گانه می تواند تقسیم شود. تقیه واجب یا مستحب و تقیه حرام.

تقیه برای حفظ جان، مال یا آبروی افراد است

کاملان، اساس تقیه را برای حفظ جان، مال یا آبرو عنوان و بیان کرد: وقتی آبروی خود شخص یا دیگری در خطر باشد و از طرف متجاوز مورد تهدید قرار بگیرد؛ در اینجا اگر نتواند به صورت صریح و واضح آن خطر را دفع کند آن خطر باید از راه تقیه دفع شود تا مال و جان شخص حفظ شود یا جان و مال دیگران را حفظ کند. به عبارتی اگر جان کسی از طرف دشمن یا متجاوز مورد تهدید است، انسان یا باید بتواند از آن شخص دفاع کند یا باید به نوعی تقیه کند و او را از این طریق نجات دهد یا خودش را از طریقی نجات دهد. این معنا و مفهوم تقیه در فقه است.

نمی توان از باب تقیه آبروی دیگری را ریخت

این استاد دانشگاه درباره حد و حدود تقیه گفت: اگر تقیه موجب از بین رفتن جان، مال یا آبروی شخصی باشد در اینجا تقیه حرام است. به عنوان مثال اگر شخص متجاوز یا دشمنی شخصی را تهدید به کشتن می کند و می گوید یا تو را می کشم یا برو فلانی را بکش، در این صورت شخص مورد تهدید نمی تواند از باب تقیه بگوید من باید تقیه کنم تا جانم را حفظ کنم و برود جان دیگری را بستاند و این تقیه حرام است؛ زیرا خون این شخص رنگین تر از خون دیگری نیست. اگر مال این شخص مورد تهدید قرار می گیرد و شخص متجاوز می گوید یا اموال تو را از بین می برم یا برو اموال دیگری را از بین ببر او نمی تواند برای حفظ مال خود از باب تقیه به مال دیگران تجاوز کند و بگوید من در اینجا تقیه کردم. اگر گفت آبرویت را می برم و برو آبروی دیگری را ببر نمی تواند از باب تقیه برای اینکه آبروی خود را حفظ کند، آبروی دیگری را ببرد، زیرا آبروی او با آبروی همان فرد مساوی است و حرمت اموال او به اندازه اموال خود شخص است و حرمت جان نیز مساوی است لذا در این مواقع تقیه حرام است و نمی تواند به واسطه تقیه دیگری را از بین ببرد یا آسیبی به او برساند.

او افزود: حال اگر متجاوز گفت یا تو را می کشم یا برو اموال دیگری را از بین ببر. در این صورت چون حرمت حفظ جان و احترام به جان مهمتر از مال است؛ در اینجا جایز است که مال دیگری را از بین ببرد. البته در برابر آن شخص ضامن است و بحث اینکه سبب در اینجا اغوا یا مباشر اغواست، زیرا سبب آن شخص ظالم و متجاوز است که به فرد دستور داده، برو مال دیگری را از بین ببر و این شخص صرفا مباشر است. آیا سبب اغوا یا مباشر یا هر دو در زمان مال تلف شده شریکند؟ اینها بحث های فقهی بعدی است بنابراین تقیه در این موارد است و در حوزه بیشتر مسایل شخصی در فقه اسلامی بحث شده است.

کاملان ادامه داد: حفظ آبروی جامعه اسلامی و جامعه انسانی بحث های دیگری است که در فقه سنتی کمتر به آنها توجه شده است و امروزه از مسایلی است که باید مورد بحث قرار بگیرد. اگر شخصی با گفتن حرفی حیثیت شیعه و آبروی شیعه را زیر سوال می برد در اینجا چطور؟ آیا گفتن آن جایز است یا نیست ولو حق باشد؟ آیا می تواند اظهار عقیده ای کند که موجب وهن و از بین رفتن آبرو و امثال اینها از شیعه و مسلمانان شود؟ اینها مسایلی است که باید مورد توجه و در دستور کار فقه و فقها قرار بگیرد.

او تقیه را در برابر ظلم به مسلمانان و کارشکنی در دین جایز ندانست و تصریح کرد: اصلا در اینجا جای تقیه نیست، چون بحث حفظ جامعه اسلامی است و حفظ نفوذ مسلمانان از اهم واجبات است. حضرت امیر (ع)می فرماید: اگر خداوند از علما و آگاهان عهد و پیمان نگرفته بود که «الا‌ یقارو علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم، لا‌لقیت حبلها»حضرت فرمود اگر نبود این عهد و پیمانی که خداوند از آگاهان و علما گرفته است که در مقابل ستم و ظلم بر مظلوم سکوت نکنند، من هرگز امر حکومت را قبول نمی کردم ولو اینکه در خانه من جمع شدید و تحصن کردید. علت قبول کردن من این است که باید به این عهد و پیمان الهی عمل کنم و در مقابل ظلمی که به مظلوم شده بایستم و حق مسلمانان را بستانم.

آگاهان و فرهیختگان جامعه نباید در برابر ظلم به جامعه سکوت و تقیه کنند

کاملان افزود: این فرمایش حضرت امیر(ع) نشان می دهد در برابر ظلم به جامعه مسلمانان جای تقیه نیست و امام (ع) به عنوان عالم و آگاه امت اینجا نمی گوید خداوند از امام تعهد گرفته است، می گوید از علما تعهد گرفته. بنابراین بحث امام معصوم نیست، بحث آگاهان و فرهیختگان جامعه است که نباید در برابر ظلم و ستمی که به امت و ملت می شود تقیه و سکوت کنند. اینجا دیگر از باب امر به معروف و نهی از منکر واجب است بر اینکه نظر را بیان کنند و ظلم و مظالم را افشا کنند. می بینید که امام حسین(ع) هم در خطبه هایشان در مسیر کربلا کار خود را تعبیر نهی از منکر می کند و می گوید «ارید ان آمر بالمعروف و انهى‏ عن المنكر و اسیر بسیرة جدّى و ابی» من این حرکتم از روی هوی و هوس نیست. این حرکت حرکتی است که به شهادت 72 تن و اسارت جمعی دیگر منجر می شود و دشواری هایی به وجود می آورد و حضرت اینها را به مصداق امر به معروف و نهی از منکر حساب می کند بنابراین اینجا دیگر جای تقیه نیست و اگر حادثه مهمی برای جامعه اسلامی اتفاق بیفتد و یک عده ای کتمان کنند، دروغ به مردم بگویند و منافع ملت را زیر پا بگذارند حتما باید صدای آگاهان و فرهیختگان جامعه بلند شود.

او با بیان اینکه مراتب امر به معروف و نهی از منکر در فقه اسلامی مشخص شده است، گفت: اینطور نیست که ابتدا شمشیر را از رو کشید و با تندی نظم و نظام جامعه را بهم ریخت بلکه باید از راه نصیحت که از اوجب واجبات است و با آرامش کامل از راه مطبوعات، نشریات و رسانه های جمعی مطالب را آهسته آهسته برای آگاه کردن مردم تبیین و تفسیر کرد. اگر این مسایل نتیجه نداد بعد مراحل بعدی مانند پرخاش می آید، مثلا اعتصاب و تحصن می آید و مراحل بعد از آن. این ترتیبی دارد که عقلایی است و تعبدی نیست و در فقه نیز آمده است و مراتب آن نیز بیان شده است.

او وظیفه آگاهان و فرهیختگان جامعه را دوچندان دانست و اظهار کرد: طبق خطبه امیر(ع) و فرمایشات امام حسین(ع) ایستادگی در برابر ظلم بر آگاهان جامعه و فرهیختگان است نه عوام مردم، زیرا عوام مردم از آگاهی آنچنانی نسبت به حقوق ملت، حقوق شهروندی، احکام فقهی و وظایف دینی برخوردار نیستند. لذا تبیین این موارد بر فرهیختگان و حقوقدانان است تا حقوق شهروندی را برای مردم بیان کنند تا کسی نگوید حق شهروندی یعنی کفر. این را با همان سیره پیغمبر(ص) در مدینه ببینید. پیغمبر(ص) بین مسلمانان یثرب و مدینه با مشرکین و یهودیان و مسیحیان مدینه و با همه ادیان و فرق و اقوام برای دفاع از مدینه و ایجاد امنیت در جامعه، معاهده شهروندی بست. اینها را رسول خدا (ص) انجام داد و آن موقع نه کفر بود و نه نفاق، زیرا کار و فعل و عمل و پیغمبر، بر ما و بر همه فقیهان و همه مسلمانان حجت است.

سکوت در برابر برخی سخنان موجب بدبینی جوانان به دین می شود

کاملان تصریح کرد: دو نفر از معصومین یعنی پیغمبر (ص) و دیگری امیرالمومنین(ع) حکومت تشکیل دادند و عمدتا نفوذ امیرالمومنین در کوفه بود والا شامات در اختیار معاویه بود و او از امام حرفی را قبول نمی کرد و نقاط دیگر مشکلات خودش را داشت. بنابراین باید دید سیره حضرت رسول و امیر در همان  زمان چگونه بوده و حق شهروندی نه کفر بلکه عین اسلام و عقلانیت و انسانیت است و اینها را حقوقدانان باید برای مردم بیان کنند و از طرف دیگر روحانیون سیره حضرت رسول را تبیین کنند و بگویند که چطور حق شهروندی است و در اسلام هم می توان این موارد را دید. البته اینها اصطلاحات جدید است و اکنون حکومت از سیستم قبیله ای قبلی به صورت جمعی و اجتماعی تبدیل شده است و اقوام و ملل زیر چتر یک حکومت زندگی می کنند، اما می خواهم بگویم می توان نمونه هایی را از آن زمان مثال زد. اینکه یک عده ای هرچه به دهانشان می آید می گویند و کسی هم در مقابل آنها سخنی نمی گوید؛ موجب شده است برخی آقایان یکه تاز میدان شوند و هر چه می خواهند بگویند و دیگران هم متاسفانه سکوت می کنند و در ذهن دیگران و جوانان فرهیخته این مطرح می شود که اسلام با این وضعیت کارآمد نیست و این حرفها بدآموزی هایی در ذهن دیگران دارد.

هر سکوتی عنوان تقیه ندارد

این استاد دانشگاه در پایان درباره تفاوت سکوت و تقیه گفت: سکوت از باب تقیه نیست. ممکن است از باب رفاه طلبی باشد، یعنی من می خواهم زندگی کنم و گفتن و صحبت کردن من برای زندگی، رفاه و موقعیت اجتماعی من مشکلاتی ایجاد می کند لذا من سکوت می کنم. این سکوت وظیفه شرعی نیست و هر سکوتی عنوان تقیه ندارد. این را چرا به رفاه طلبی و راحت طلبی آقایان معنا نکند و این مساله است. عمده افرادی که در برابر ناهنجاری های جامعه و امت سکوت می کنند به خاطر حفظ موقعیت، اموال و امکانات و شرایط خودشان است و به قول عربها آنها می خواهند نحن نعیش، می خواهند زندگی کنند و راحت باشند والا فردی که به عنوان وظیفه شرعی تشخیص تقیه داده است که اگر این کار را نکند و حرفی بگوید، آبرویی می ریزد؛ این حرف ها نیست و خیلی از موارد ربطی به تقیه ندارد و به رفاه طلبی افراد برمی گردد.

 

 

کد خبر: 13932114149
1393/2/11

پر بازدید
1392/7/4: حقوق استاد و شاگرد در رساله حقوق امام سجاد(ع)
1392/3/23: اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیت‌الله سیدرضی شیرازی
1392/11/13: گفتمان اعتدال و نواندیشی دینی / سید صادق حقیقت
1392/6/5: فرياد مظلوم، فریادی مشروع
1392/9/20: دولت و ابزارهای الزام به شریعت / محمد سروش محلاتی / شش بخش
آخرین مطالب
1401/5/10: عاشورا و برهان فطرت/ آیت الله عرب
1401/5/10: تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا/ آیت الله عرب
1400/11/26: روزنامه جمهوری اسلامی/قسمت اول/صفحه حوزه: علی‌اکبر بیگی نوآوری فقهی حضرت آیت ‏الله صانعی در فتوای رفع حرمت نظر در فرزند خواندگی
1400/10/11: نواندیشی در فتاوای آیت الله صانعی / علی اکبر بیگی
1400/9/15: آیت الله یوسف صانعی (ره): رشیده نباشند، ازدواجشان حرام است
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن