بازدید این صفحه: 3947 تاریخ انتشار: 1393/5/29 ساعت: 01:12:18
حرف یک فقیه، محترم است اما مقدس نیست / مهدی مهریزی
اختلافات فقهی موجود میان نظرات علما درباره موضوعات مختلف، برداشت های مختلف و گاهی نزاعی میان عقاید مردم ایجاد می کند. حال این پرسش مطرح است که این اختلافات از کجا ناشی می شوند و چرا اجماعی در این زمینه ها میان فقها به وجود نیامده است؟
موضوع: حوزه
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
اختلافات فقهی موجود میان نظرات علما درباره موضوعات مختلف، برداشت های مختلف و گاهی نزاعی میان عقاید مردم ایجاد می کند. حال این پرسش مطرح است که این اختلافات از کجا ناشی می شوند و چرا اجماعی در این زمینه ها میان فقها به وجود نیامده است؟ خبرنگار شفقنا با محوریت این موضوع، پرسش هایی در حوزه حقوق زنان را با حجت الاسلام والمسلمین مهریزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دینی مطرح کرده است.
او می گوید: راه حل، تقلیل اختلافات و تنها راه تقلیل اختلافات، تفکر جمعی و باب تفکر جمعی نیز گفت وگوست.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فقها مختلف می فهمند اما قانون بر اساس یکی از آنها اتفاق می افتد، راه حل جلوگیری از ایجاد بحران های اجتماعی در چنین مواردی را انتخاب اجراپذیرترین دیدگاه از طرف قانونگذاران می داند.
مهریزی روشن شدن این مطلب که فهم فقها از دین غیر از دین است را بسیار مطلوب و لازم می داند و تاکید می کند: تغییر فتاوا به معنای تغییر دین خدا نیست. حرف یک فقیه، محترم است اما مقدس نیست و می تواند مورد نقد و تغییر قرار بگیرد.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین مهریزی به شرح زیر است:
*دیدگاه های فقهی مطرح شده در موضوع حقوق زنان مثل همسر دوم، ارث، دیه و... همواره با اختلافاتی رو به روست و این اختلاف گاهی تا ارائه نظرات بعضا متناقض از سوی مجتهدان نیز پیش می رود. ریشه شکل گیری این دیدگاه های مختلف فقهی را چه می دانید؟
مهریزی: اختلافات فقهی، تنها در حوزه مسایل زنان مطرح نیست بلکه در مسایل فقهی دیگر حتی در مسایل عبادی مانند بلاد کبیره بودن یا نبودن برخی شهرها نیز اختلاف نظر فراوان است. در زمینه اختلافات فقهی در حوزه مسایل عبادی می توان زمان خواندن نماز صبح یا بحث خمس و اینکه خمس را باید کجا مصرف کرد را نیز مثال زد. اختلافات فقهی از عبادی ترین مسایل تا مسایل اجتماعی وجود دارد و تنها به مباحث فقه زنان و همینطور تنها به فقه منحصر نیست. با نگاهی به هر رشته و دانشی می توان گفت در آنجا نیز اختلافاتی وجود دارد؛ به طور مثال در حوزه پزشکی در مورد مفید یا مضر بودن مواد غذایی مختلف، نظرات متفاوت و گاه متناقضی وجود دارد. در حقیقت در میان دانش هایی که به انسان مربوط می شوند، دانشی یافت نمی شود که همه متخصصان آن یکدست فکر کنند. دلیل اختلافات مطرح شده تفاوت میان انسان ها از نظر استعداد، دانش و تمایلات است. این سه عامل موجب می شود انسان ها درک و فهم متفاوتی از خود و دنیای بیرون داشته باشند. اصل اختلاف در همه علوم، طبیعی است و در شرق و غرب جهان وجود دارد بنابراین از وجود این اختلافات نباید هراس داشت و این موضوع نیز پدیده ای خارق العاده نیست که تنها در اینجا پیدا شده باشد.
*اما این نظرات فقهی، منبع مشترکی دارند که در اعتقاد ما، از طرف خداوند نازل شده است.
مهریزی: بله! درست است اما انسان است که این نکات را از منبع مشترک اصلی می فهمد. پیامبر(ص) کتابی را آورده است اما این کتاب را ما انسان ها می فهمیم و تفسیر می کنیم. مولوی هم یک نفر بوده و دیوان او یک منبع است اما تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است.
*اما دیوان مولوی، پایه قانونگذاری قرار نمی گیرد.
مهریزی: در ابتدا باید اصل اختلاف را پذیرفت سپس به این مطالب و راه حل آن اندیشید. سخن این است که اختلاف در زندگی انسان ها یک امر طبیعی است و برداشتن آن نه ممکن است و نه مطلوب. این مطلب در ذهن بسیاری جای نمی گیرد و در نتیجه با آن به عنوان یک معضل رو به رو می شوند. دیوان حافظ نیز به همین شکل است؛ یک کتاب است و یک نویسنده دارد اما تفسیرهای صورت گرفته از آن از کاملا مادی تا کاملا عرفانی هستند. مشترک بودن منبع، مشکل اختلاف را حل نمی کند زیرا هر جا پای انسان به میان آید، آن سه ویژگی استعدادها، دانش و تمایلات متفاوت عامل اختلاف می شود. فرقی ندارد آن منبع چه باشد، جهان خارج هم یک منبع است اما به چند صورت فهم و تفسیر می شود. تفاوت های فردی در این سه حوزه اختصاص به دین ندارد و به هر فردی اعم از فقیه و غیر فقیه بازمی گردد. دین هم اختصاص به حوزه فقه ندارد، در کلام، مسایل اخلاقی و... نیز وجود دارد. فقه نیز اختصاص به مسایل اجتماعی ندارد و در عبادات و غیر از آن نیز مطرح است.
*چطور می توان این اختلافات را کاهش داد تا از نقشی که عدم اتفاق نظر علما درباره برخی مسایل به ویژه در مورد زنان در تدوین یا بر جای ماندن قوانین دارند، در امان بمانیم؟
مهریزی: برخی مباحث، نظری هستند. در این گونه مباحث، اختلاف نظر وجود دارد اما می توان این اختلاف را کاهش داد اما آن اختلاف ها، تعارض، ناسازگاری و ناهنجاری در رفتار ایجاد نمی کند. به طور مثال اختلاف نظر در داستان نبوت یا امامت ممکن است پراکندگی ذهنی ایجاد کند اما در عمل انسان ها نمودی ندارد؛ در حالی که اختلاف در یک مساله فقهی مثل سیگار کشیدن یا نکشیدن در زمان روزه داری، مرز شکسته بودن نماز و ... در افعال و رفتار مردم بروز و ظهور دارد. به این معنا که اختلافات فقهی غیر از تاثیر در تئوری و امکان ایجاد یکسری تشویش های ذهنی ممکن است در رفتارها و در مسایل اجتماعی مساله ساز باشد. به طور مثال افرادی در یک خانواده هستند اما مراجع تقلید مختلف دارند، این مساله برای آنها در موارد بسیاری از جمله سهم ارث مادر می تواند مساله ساز باشد. اختلافات فقهی کاملا به تزاحم و نزاع منتهی می شود. برداشتن اختلافات، ممکن و همینطور مطلوب نیست. راه حل، تقلیل اختلافات و تنها راه تقلیل اختلافات، تفکر جمعی است؛ باب تفکر جمعی نیز گفت وگوست. به این دلیل که در گفت وگو پس زمینه های ذهنی انسان بیرون آمده و مورد نقادی قرار می گیرد.
*در حال حاضر چقدر در این حوزه ها گفت وگو صورت می گیرد؟
مهریزی: گفت وگو در این زمینه بسیار کم و مشکل اصلی نیز همین است. در خلوت خود حرف می زنند و اصلا حاضر به شنیدن حرف دیگری و مطالعه در نظرات آنها نیستند، به نوعی گوش های خود را گرفته اند و فقط حرف می زنند. مشکل جوامع ما این است که حاضر به شنیدن صداهای دیگر نیستیم. آن هم پیش فرض هایی دارد، از جمله اینکه فکر می کنیم که ما حق هستیم و واقعیت از آن ماست. تا زمانی که این مساله درک و باور نشود که واقعیت و حقیقت متعلق به همه است و هر فردی بهره هایی از آن دارد، تمدن شکل نمی گیرد. تنها با شعار دادن در این زمینه این رشد اتفاق نمی افتد. جوامعی در مسیر تمدن و رشد قدم گذاشته اند که تکثر را در مقام درک و واقعیت و دستیابی به حقیقت پذیرفته باشند. این پذیرش در جامعه ما یا نیست یا بسیار کم است.
*رابطه رشد و تمدن جامعه با پذیرش این تکثر، حالتی مرغ و تخم مرغی دارد یا این که مسیری خطی است؟ یعنی رشد و تمدن نیز می تواند پیش نیاز رسیدن به این باور باشد؟
مهریزی: خیر! به این شکل نیست. مراحل مرغ و تخم مرغ هم نیست، این مسیر سطح سطح و لایه لایه است. لایه ای شکل می گیرد و پیش می رود و بعد از آن لایه ای دیگر تشکیل می شود. یا پیدا شدن یک لایه از درک واقعیت یک مرحله از تمدن شکل می گیرد. تاثیر متقابل دارند اما به این شکل نیست که همیشه مثل مرغ و تخم مرغ دعوا باشد که کدام اول است. اینها رابطه طولی و حلقه ای دارند، باید دو نفر باشند که آن را بپذیرند، پس از آن جامعه یک گام به جلو می رود. وقتی یک گام به جلو رفت، آن دو تا چهارتا می شوند و جامعه دوگام پیش می رود، بعد به همین نسبت ادامه می یابد و رشد و توسعه نیز شکل می گیرد. مهم این است که این پروسه ابتدا از درک تکثر و واقعیت آغاز می شود و در غیر این صورت ممکن نیست. راه تقلیل اختلافات، تفکر جمعی است که باب آن گفت وگوست. این در همه عرصه هاست اما در مسایل اجتماعی غیر از آن راه حلی دیگر دارد. انسان ها و همینطور فقها، مختلف می فهمند اما قانون براساس یکی از آنها اتفاق می افتد. راه حل این است که قانونگذارها افراد عاقلی باشند و اجراپذیرترین دیدگاه را انتخاب کنند. به طور مثال 5دیدگاه فقهی در مورد زمان بلوغ دختران وجود دارد، یکی 9سالگی، دیگری 13یا 14 و ...در چنین حالت هایی باید شرایط واقعی و عینی جامعه را درک و اجراپذیرترین آن را انتخاب کرد تا تبدیل به قانون شود؛ نه اینکه بدترین و ناسازگارترین آن را با جامعه انتخاب کنند. یکی از مشکلات فعلی همین مساله است. مشکل در مرحله فهم فقها نیست، قانونگذاران هستند که بی توجهی می کنند. فقها که از قدیم بوده اند و دیدگاه های متفاوت را داشته اند. آن که می خواهد اجرا شود، قانون است؛ در بانک که بر اساس فتوا رفتار نمی کنند، بر اساس قانون مصوب عمل می کنند بنابراین اختلاف فتاوا مشکل اجتماعی درست نمی کند. آنچه مشکل اجتماعی ایجاد می کند، این است که قانونگذاران بهترین و اجراپذیرترین فتوا را انتخاب نمی کنند.
*چرا این اتفاق می افتد و گاهی با قوانین یا لوایحی نظیر بحث داغ تفکیک جنسیتی مواجه می شویم که علی رغم مغایرت موجود در نظر فقها مقاومت های اجتماعی در برابر اجرای آن را نادیده می گیرند؟
مهریزی: شرایط سیاسی، ترس و مواردی مانند بسته ذهنی و کوچکی خود آنها می تواند عامل انتخاب بدترین و سخت ترین فتوا شود که ایجاد مشکلات اجتماعی را در پی خواهد داشت. با وجود این همه دیدگاه های دیگر، قانون بر اساس آن فتوا تصویب می شود، سپس این قانون تبدیل به بحران اجتماعی می شود. صرف اختلاف فقها مشکل ساز نیست؛ در همه مناطق جهان یک قانون است، حقوقدان ها راجع به آن قانون کتاب و مقاله می نویسند، بحث می کنند و اختلافاتی نیز دارند. تفاوت اینجاست که آنها ده سال بعد با توجه به انتقادات وارد شده و نتایج اجرای آن، اصلاحاتی صورت می دهند و قانون بهتری می نویسند. این پروسه های علمی و واقعی در ایران طی نمی شود و به همین دلیل این مشکلات را در پی دارد. به طور مثال مجلس شورا یا شورای نگهبان که به فتوای خود عمل نمی کنند بلکه یک فتوا را انتخاب می کنند. می توانند شرایط اجتماع را بسنجند و با در نظر گرفتن آن، فتوایی که در جامعه اجراپذیرتر است را انتخاب کنند. به طور مثال دیدگاهی وجود دارد که زن از اعیان ارث نمی برد و دیدگاهی دیگر می گوید که ارث می برد، پس هر دو پشتوانه فقهی دارند، آن را انتخاب کنید که تبعات کمتری دارد.
*یعنی عرف و نسبت جوامع و نوع نگاه آنها می تواند در نظریات فقهی موثر باشد؟
مهریزی: در حال حاضر بحث ما تاثیر عرف بر قانونگذار و انتخاب فتوای مناسب تر است نه تاثیر عرف بر خود نظریه فقهی. عرف واقعیت های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و فرهنگ عمومی را در بر می گیرد؛ قانونگذار در تدوین قانون باید این موارد را در نظر بگیرد؛ البته فقیه هم باید با فهم این موضوعات، نظریه فقهی را ارائه دهد.
* در انتخاب یک رای فقهی چه ملاک هایی برای قانونگذار مطرح است؟
مهریزی: باید عرف زندگی، هنجارهای عمومی، فرهنگ عمومی، واقعیت های انسان و جوامع حتی افکار عمومی را باید در نظر گرفت و بعد انتخاب کرد؛ در آن صورت مشکلات کمتر خواهد شد. اختلافات را نمی توان برچید اما می توان آن را در جامعه نبرد. باید جایگاه نقد برای صاحبنظران همیشه باز باشد و قانون انتخاب شده، مورد نقد و بررسی قرار بگیرد و دوره ای بعد با واکاوی این نقدها، تصمیم بگیرند کدام مناسب تر و سازگارتر است. باید همیشه در حال بازسازی بود. قوانین در همه جوامع، در دوره های ده ساله یا گاهی وقت ها پنج ساله مورد بازنگری قرار می گیرند چون شرایط اجتماعی تغییر کرده است و بازخوردهای اجرای قانون را می گیرند که این اجرای قانون چقدر مفید بود؟ اکثریت جامعه با آن کنار آمدند؟ مشکل را حل کرد؟ در میان فتاوای مختلف که همه منتسب به دین هستند باید فتوایی را انتخاب کرد که مشکل جامعه را کاهش دهد. خود فقها هم در مرحله فهم آن باید این واقعیت ها را در نظر بگیرند؛ این مرحله بحث فقه پویاست. فقیه هم زمانی که قصد فهمیدن و ارائه نظریه فقهی را دارد، نباید در خانه خود بنشیند و فقط به حدیث و آیه نگاه کند. دین برای انسان است، نه انسان برای دین. وقتی دین برای انسان است، باید آن فقیه، انسان، واقعیت های زندگی انسان و تمایلات انسان و جامعه انسانی را بشناسد. در آن صورت است که می تواند بفهمد که اصلا این قانون، موقت یا دایم بوده است. اگر انسان، جامعه و محیط بیرونی خود را نشناسد، نمی تواند این مسایل را نیز درک کند. فتاوای فقیهی که اطلاعات انسان شناسانه و اجتماعی ندارد، مشکلات بسیاری خواهد داشت اما هرچه این اطلاعات او بیشتر باشد، فتواهایش منطبق تر با خود دین و اغراض و اهداف دین است. این کار را هم باید انجام دهد که نام آن را نیز فقه پویا می گذاریم. تمایلات، عرصه ها، آمال و آرزوهای انسان امروز با انسان صد سال قبل تفاوت دارد.
* زن در فقه اسلامی چه جایگاهی دارد؟ برخی نگرش ها و نظریات فقهی این فرض را به وجود می آورند که اسلام، نگاهی آمیخته با تبعیض به زن دارد، نظر شما چیست؟ آیا اسلام، زن را در جایگاه شهروند درجه 2 قرار می دهد؟
مهریزی: براساس گفته های پیشین، در اینجا منظور از فقه اسلامی، فقهای اسلامی است. میان دیدگاه فقها نیز تفاوت هایی در این مورد وجود دارد. با توجه به اینکه وجود این اختلافات، امری طبیعی است. اختلافات در علوم را می توان به سه طبقه تقسیم کرد. یک طبقه، اختلافات فردی در میزان و نوع استعداد و ...است. سطح دیگر به مبانی متخصصان آن رشته در رشته های مرتبط باز می گردد. نظرات مختلف مجتهدان از اختلاف نظر در علوم مرتبط با فقه مانند اصول فقه، رجال، مباحث حدیث شناسی و امثال آن نیز ناشی می شود. به طور مثال فقیهی در باب سند حدیث این مبنا و دیگری آن مبنا را انتخاب کرده است بنابراین به نظر یکی این روایت معتبر است و به نظر دیگری معتبر نیست. لایه سوم اختلاف ها مربوط به مبانی کلامی و اساسی انسان ها در دین شناسی باز می گردد. به این معنا که در رجال و اصول فقه اختلاف ندارند اما در بررسی آیات، به ذهن هرکدام تفسیری متفاوت با دیگری می رسد. آن مباحث، یکی انسان شناسی و دیگری نگاه به دین است. اصلا دین، انسان را چگونه می بینند؟ زن و مرد را چگونه می بیند؟ شاید یعنی نوع نگاه فقها به زن، بیشترین تاثیرگذاری را در اختلافات مسایل زنان دارد. اینکه زن را مثل مرد یک انسان کامل می دانیم؟ کامل از این جهت که قدرت ادراکی، تصمیمی گیری، رشد و حضور اجتماعی اش مثل مرد است. بخش گسترده ای از اختلافات به آن مبانی بازمی گردد.
*به نظر می رسد آرای فقهی بیشتر علما و برخی قوانین مبتنی بر فقه، دید تبعیض آمیز به زن را تعریف می کنند. واقعیت های موجود در حوزه های علمیه نسبت به زن چگونه است؟
مهریزی: نگاه به زن به عنوان انسانی کامل و مستقل یک خروجی دارد، نگاه به او به عنوان انسانی ناقص و وابسته، خروجی دیگری دارد. دیدگاه های مشهور فقهی نشان دهنده اعتقاد آنها به تفاوت های جدی بین زن و مرد است؛ به گونه ای که زن را در برخی عرصه ها ناقص و وابسته به مرد می دانند. این نگاه ناقص و وابسته بودن زن در دیدگاه فقهی موجب می شود که مدیریت را به دست مردان می دهند و معتقدند زن بر مدیریت چه در خانواده و چه در جامعه توانا نیست. گاهی مشاهده می شود از ابتدا با قدرت تدبیر زن مساله دارند و می گویند قدرت تدبیر زن مثل مرد نیست، پس نمی توان اداره را در اختیار زن گذاشت یا قدرت اداراک زن را مثل مرد نمی دانند و توصیه می کنند که «با زن مشورت نکنید» که اگر این طور نبود دلیلی نداشت فهم زن و مشورت با او را در مساله معتبر ندانند یا رای او را مثل رای پدر نمی دانند. از این جهت اساسی ترین تفاوت را در حوزه مسایل زنان، این مبانی کلامی در نگاه به انسان، نگاه به دین و به ویژه نگاه به زن به عنوان انسان ایجاد می کند. بحث ها در این قسمت منقح نشده و بسیاری از گفت وگوهای لازم در این زمینه باید در اینجا صورت بگیرد. در شعارها گفته می شود زنان مثل مردان هستند، این ارزش ها بر آنها مترتب است و... اما با باز کردن مطلب مشاهده می شود که خیر! فتوا با این جملات سازگار نیست. فتوا نشان می دهد ما شعار می دهیم که زنان مثل مردان هستند و در نهایت گفته می شود در بهشت مثل هم هستند. دعوای امروز سر بهشت نیست، بحث سر دنیاست. زن ها امروز در دنیا این کارها را می توانند انجام دهند؟ از این حقوق می توانند برخوردار شوند؟ این تصدی گری ها را می توانند داشته باشند؟ می توانند به جای فرزندان خود تصمیم بگیرند؟ پاسخ همه این سوالات به مباحث انسان شناسی بازمی گردد. راه تقلیل آن نیز انجام گفت وگو هایی جدی در این عرصه است تا نظرات مخالف و موافق یکدیگر را بشنوند. می توان گفت تغییراتی در این زمینه رخ داده است یعنی تاثیراتی بالاجبار مسایلی را تعدیل می کند اما این روند تغییرپذیری ها بسیار کند است.
*چرا؟
مهریزی: نباید انتظار داشت فردی که بیش از هشتاد سال با این سیر فکری و در چنین جامعه ای رشد کرده است، به سادگی تغییر کند. بخشی از این تغییر را باید برای نسل آینده برنامه ریزی کرد؛ این مسایل در برنامه های آموزشی مدارس و حوزه ها مورد توجه قرار گیرد اما در حال حاضر چنین اقداماتی در این زمینه مشاهده نمی شود.
*بنابراین دیدگاه مشهور فقها به سمت کامل و مستقل ندانستن زنان است؟
مهریزی: دیدگاه مشهور به گونه ای است که تفاوت های فراوانی بین زن و مرد قایل می شوند. در مقاله ای تحت عنوان «رویکردهای دین شناسی به زن در میان عالمان شیعه» سه دیدگاه را نسبت به زن مطرح کرده ام. تعدادی از دیدگاه ها تفاوت های زن و مرد را حداکثری و عده ای دیگر تفاوت ها را حداقلی می بینند. دسته ای که نگاه حداقلی به تفاوت های زن و مرد دارند، تفاوت را تنها در بحث های فیزیکی آنها خلاصه می کنند، البته در این نگاه، تفاوت های فیزیکی دارای آثار ذهنی و روانی نیز هستند که می توان آنها را کاهش داد. هر کدام از این نگاه ها یک فقه و یک نظریه را به عنوان خروجی دارد. نگاه افرادی مانند آقای شمس الدین و آقای فضل الله این است که تفاوت های انسان شناسی بین زن و مرد را کم می دانند. در مبانی کلامی چنین حالتی دیده می شود.
*شما از شعارهایی در مورد زنان صحبت کردید که تلاش می شود با استفاده از آنها دیدگاه مشهور فقها در این زمینه پشت صحنه قرار گیرد تا اذهان منحرف شده و متوجه اصل ماجرا نشوند. علنی شدن نگاه های متفاوت حوزویان و به ویژه حقوق زنان چه آثاری بر نسل جدید، نقش خانه داری زنان و نپرداختن به دیگر توانمندی های آنهاخواهد داشت؟
مهریزی: بسیار خوب است و هیچ اشکالی ندارد. اگر این واقعیت در تعلیمات دینی، روشن و پذیرفته شود که فهم فقها از دین غیر از دین است، خود به خود دیگر تاثیر منفی نخواهد داشت. فقیهی به این شکل و دیگری به صورتی دیگر فهمیده است و تغییر فتاوا به معنای تغییر دین خدا نیست. فقیهی تلاش می کند برداشت خود از دین خدا را ارائه دهد، فقیهی دیگر هم همین تلاش را دارد، سوال اینجاست که چه کسی می تواند قسم بخورد که من عینا دین خدا هستم؟ این واقعیت پنهان باید با تعلیم دادن به واقعیتی آشکار بدل شود؛ تا زمانی که این تفکیک بین دین و فهم از دین صورت نگیرد، اغلب تغییر در نظر فقها را تغییر دین معنا می کنند. این مساله نیز به دینداری، اعتقاد و باورها آسیب وارد می کند. این واقعیتی است که پیش از این نیز وجود داشته است و امروز درست نشده است. از قدیم به این شکل بوده است اما ما به آن توجه نداشته ایم و گمان می کردیم حرف این فقیه عین حرف پیغمبر و حرف خداست پس مقدس است. خیر! حرف یک فقیه، محترم است اما مقدس نیست.
*پس قابل نقد و تغییر است؟
مهریزی: بله! قابل نقد است. نمونه های فراوانی موجود است که خود فقیه پس از مدتی به این نتیجه رسیده که فتوایش اشتباه بود و آن را تغییر داده است.
*با این وجود گاهی حوادثی رخ می دهد که معنایی جز این دارد. به طور مثال این اواخر بحث آتش سوزی مدرسه شین آباد به دلیل اعلام بیمه مبنی بر پرداخت نصف دیه کامل به تعدادی از دختران دچار سوختگی در این حادثه، دوباره مطرح شد. این نوع برخورد با کودکان آسیب دیده در این حادثه، با استفاده از قانونی برگرفته از دیدگاه فقها صورت می گیرد که دیه زن را نصف مرد می داند. این موضوع افکار عمومی را که هنوز از آن حادثه جریحه دار است، برآشفته می کند و اولین انگشت اتهام نیز متوجه دین می شود. این قوانین هم قابل تغییر هستند یا طبق گفته برخی افراد مطابق نص صریح قرآن و غیرقابل تغییر است؟
مهریزی: خیر! آیت الله صانعی این مطلب را از همین قرآن طور دیگری فهمیده اند. ایشان روایتی را ذیل آیه مطرح و آیه را با توجه به آن معنا می کند. نص نداریم که غیر قابل تغییر باشد. ارث هم به همین شکل است؛ به طور مثال ارث زن از اعیان ثابت اصلا در قرآن نیامده است و تنها یک قسمت خواهر و برادر در قران آمده است و نه سایر آنها. در مورد مثال شما راه حل های قانونی هم وجود دارد؛ قانونگذار می تواند راه حل هایی تبیین کند، بیمه می تواند این کار را انجام دهد و دولت نیز می تواند بیمه را ملزم به پرداخت کامل بیمه کند. پرداخت پول بیشتر که خلاف شرع نیست بنابراین راه حل دارد اما اغلب می خواهند بار منافع اقتصادی، سود و تجارت خود را بر دوش دین بگذارند.
*برای برداشتن این بار از دوش دین چه باید کرد؟
مهریزی: این مطلب باید مشخص شود که دست قانونگذار در این زمینه ها باز است. دین گفته است نصف، قانونگذار بگوید این را هم من ملزم می کنم. مگر در موارد بسیاری که این اتفاق رخ داده است، مشکلی پیش آمده است؟ چرا باید همه را به حساب دین گذاشت؟ راه های قانونی و اجتماعی دارد. مگر سربازی در دین گفته شده است که همه ملزمند دو سال سربازی بروند؟دولت چگونه آن را الزام می کند؟ مگر مالیات گرفتن در دین گفته شده است؟ مگر دین حرفی از عوارض شهرداری زده است؟ آنجا هم از اختیارات خود استفاده کنند و این کار را انجام دهند.
*این منافاتی با اصل دین ندارد؟ به ویژه در مورد نقشی که برای قانونگذار در این این گونه مسایل بیان کردید.
مهریزی: خیر! هیچ منافاتی ندارد. اینها عرصه هایی است که قابل جبران است و راه حل هایی بسیار عقلایی برای آنها وجود دارد. قانونگذار در این مورد می تواند فتوایی که مشکلی را در اجتماع به دنبال ندارد، انتخاب کند؛ فتوای آقای فضل الله و آقای صانعی را انتخاب کند. اگر هم نخواست این کار را انجام دهد، می تواند از اهرم های اجتماعی خود استفاده کند، همانطور که دیه کافر و مسلمان را به طور موقت برابر دانستند این موضوعات را نیز حل کنند. بن بستی در این زمینه وجود ندارد و بن بست ها را خود برای خویشتن می سازیم.
*مقاومت در کجاست؟ چه عاملی سبب می شود این بن بست ها باقی بمانند؟
مهریزی: منافع یا مسایل دیگر؛ عامل بسیاری از آنها منافع اقتصادی گروه هاست. به طور مثال بیمه نمی خواهد هزینه کند، این مساله را مستمسک قرار می دهد. متاسفانه نه قانونگذار به خاطر منافعش این زحمت را به خود می دهد و نه دولت. چراکه دولت هم می تواند این را در برنامه های اجرایی خود بخشنامه کند و لازم نیست حتما قانون باشد.
*در نظرات فقهی بیشتر فقها و برخی قوانین برگرفته از فقه در مورد رابطه زن و مرد و حدود اختیارات آنها نسبت به هم در زندگی مشترک به نظر می رسد زن زیر سیطره مرد تعریف می شود. چه راه هایی برای واقعی کردن توقعات فقه از زنان و زنان از فقه و تطابق آن با نیازهای دنیای امروز وجود دارد؟
مهریزی: مباحث مربوط به زندگی مشترک هم در حوزه مسایل اجتماعی به شمار می رود. بخشی از آن به فقه برمی گردد. حداقل می توان با تغییر ادبیات قانون مدنی و تکرار «مرد می تواند» ها در آن، قانون را به شکلی نوشت که تحریک کننده نباشد. به طور مثال قرار است برای جایی رییس انتخاب شود، باید عاقل ترین آنها را انتخاب کرد نه اینکه از همان ابتدا تنها به دلیل جنسیت از دایره انتخاب حذف شود. کجای دین این را گفته است؟ بر فرض اگر دین هم گفته باشد، تبصره هایی دارد. بسیاری از مسایل فعلی راه حل دارد اما ما به دنبال حل مساله نیستیم چون مساله مان نیست یعنی قانونگذارها، مجریان و دیگران اولویت ها و دغدغه های دیگری دارند.
کد خبر: 1393529301453
1393/5/29
|