بازدید این صفحه: 5566 تاریخ انتشار: 1392/12/25 ساعت: 07:11:54
حوادث مشابه شهادت حضرت زهرا، همیشه تکرار شده است / دکتر کاملان
یک کارشناس مسائل دینی گفت: رویدادهای تلخ مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) تنها در زمان صدر اسلام اتفاق نیفتاد، بلکه در تمام انقلاب ها و همه زمانها، مشابه این حوادث تلخ تکرار شده است.
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام و المسلمین محمد صادق کاملان
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از جماران؛ یک کارشناس مسائل دینی گفت: رویدادهای تلخ مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) تنها در زمان صدر اسلام اتفاق نیفتاد، بلکه در تمام انقلاب ها و همه زمانها، مشابه این حوادث تلخ تکرار شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام والمسلمین، دکتر محمدصادق کاملان، که در دومین شب از دهه فاطمیه در حسینیه حضرت فاطمه الزهرا(س) سخنرانی میکرد، به تبیین خطبه حضرت فاطمه الزهرا(س) در مسجد مدینه پرداخت و گفت: خطبه حضرت فاطمه(س)، از جهات و ابعاد بسیار مختلفی قابل بحث است. در همان ابتدای سخنرانی که ایشان در برابر جمعیت شروع به خطابه کرده و به حمد و ثنای پروردگار میپردازد، اشاره به بعضی از مباحث در حوزه ذات الهی، بحث حدوث عالم و چگونگی آن دارد.
وی افزود: یکی از مباحثی که هم در عرفان و هم در فلسفه مطرح است، این است که آیا ذات خداوند برای ما قابل شناخت است؟ با این بحث، میتوانیم به کنه ذات پروردگار علم و معرفت پیدا کنیم. فلیسوفان و عارفان معتقدند محال است که انسان به ذات پروردگار معرفت پیدا کند، چون حضرت حق، بینهایت است و بینهایت هستی قابل درک برای عقل انسانی نیست. ما چیزی را میتوانیم بشناسیم که بتوانیم از آن شی تعریفی داشته باشیم. اگر بتوانیم یک چیزی را در ذهنمان تعریف کنیم، تا حدی آن را شناختهایم. اما اگر چیزی واقعیت و حد نداشته باشد قابل شناخت نیست. وجود خداوند تبارک و تعالی بینهایت هستی است زیرا اگر هستی خدا حد داشته باشد و محدود باشد، مرکب میشود و هر مرکبی، ممکنالوجود است.
این مدرس دانشگاه، در ادامه گفت: تعبیر قرآن این است که هرگز هیچ انسانی نمیتواند حق و خداوند را آنچنان که هست بشناسد. در جای دیگر هم آمده، هرگز هیچ انسانی نمیتواند آنچنان که خداوند هست را بشناسد. این تعابیر را پیامبر اکرم، خاتم انبیا، و خلاصه انبیا(ص) هم دارد. و حضرت صدیقه(س) در ابتدای خطبهاش به این مساله اشاره میکند. ایشان بعد از این، اشارهای به کلمه لااله الا الله میکند. کلمه توحید باید هم در ذهن، فکر و عقل انسان ثابت شود و هم در جان و قلب باید جا بیفتد و هم توحید در عالم خارج یعنی عمل انسان باید ظهور و بروز داشته باشد.
کاملان اظهار داشت: ممکن است فیلسوفی دلایل فلسفی بر وحدانیت خدا بیاورد ولی ایمان و باور قلبی نداشته باشد. ذهناش آن را باور میکند اما عقل و جانش آرام نمیگیرد. در جای دیگر ممکن است کسی ذهنش چیزی را قبول کند، قلب و عقلاش هم آرام بگیرد ولی در مقام عمل و رفتار، لنگ بزند. وضعیت اکثریت مومنان اینگونه است. در مقام عمل، اخلاص که تاویل همان کلمه لااله الا الله است، وجود ندارد. جالب این است که خداوند بفرماید من بهترین شریک برای تو هستم و هر کسی و یا عملی را برای من و دیگری انجام دهی، همه عمل را من به دیگری میدهم و هیچ چیز از آن را قبول نمیکنم.
این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: بنابراین توحید را هم به لحاظ عقلی و هم به لحاظ باور درونی و قلبی و هم اخلاص باید در عمل باید نهادینه کرد. می فرماید که خداوند اشیا را هم آفریده است، ولی نه از چیزی؛ مسبوق به سابقه نیست. باز اگر به تاریخ فلسفه مراجعه کنید، اولین گزارشاتی که از این مساله داریم، در فلسفه یونان است. فیلسوفان پیش از سقراط به دنبال مادةالمواد هستند، یعنی مواد عالم از چه چیزی است و عالم و آفرینش از چه چیزی ساخته شده است؟ یکی میگوید آب، یکی میگوید خاک، یکی میگوید آب و دیگری میگوید آتش. اینها عناصر اربعه است که در بین فیلسوفان چندهزار سال قبل بوده. در واقع آنها به دنبال مادهالمواد هستند. افلاطون میگوید خداوند عالم را از مادهای به نام خاک که مادهای قدیمی است خلق میکند و بر طبق الگوهای قدیمی عالم آن را میآفریند.
کاملان ادامه داد: خدا ایجاد میکند، نه اینکه تاثیر و متاثر باشد. کار من و شما این است که بر چیزی تاثیر میگذاریم یا از چیزی تاثیر میگیریم. مریض می شویم، دکتر میرویم؛ آن دارویی که دکتر به ما تجویز میکند بر ما تاثیر میگذارد و صحت و سلامت ما باز میگردد. اکتشاف کردن، اختراع کردن و تمدن ایجاد کردن همه کار انسان است که تاثیرگذار است. حضرت فاطمه(س) در این خصوص میفرماید: «ایها الناس» خداوند کارش مثل من و شما نیست که در چیزی تاثیر بگذارد و از چیزی متاثر شود. کار خداوند ایجاد کردن است. از عدم، چیزی را خلق نمیکند. اشیا را خلق میکند، اما نه از چیزی و نه از مادهای.
وی با بیان اینکه سخنرانی حضرت فاطمه، خطبهای عجیب است، به بند اول آن اشاره کرده و میگوید: اگر بخش اول این خطبه را ببینیم، متوجه میشویم حضرت فاطمه(س) حمد و ثنای خداوند را بسیار زیاد میکند. حال این سوال به ذهن خطور میکند که چرا فاطمه(س) اینچنین بر عموم نعمتهای خدا شکر میگوید؟ فاطمه(س)، مگر چه داشت که خدا را اینچنین شاکر است. از همان ازدواج فاطمه زهرا اگر نگاه کنیم میبینیم، امیرالمومنین(س) که برای خواستگاری ایشان، آمده بود چیزی به عنوان مهر نداشت تا به پدر دختر یا دختر تقدیم کند. حضرت محمد(ص) میفرماید زرهت را بفروش. او به خانه امیر می رود. امیر در خانهاش چه دارد؟ او انسانی زاهد و عابدی است که با یک قرص نان جو زندگی میکند و سیر میشود. در روزهایی که تصمیم میگیرند روزه بگیرند و فقیر در خانه میآید، و غذایشان را به آن فقیر میدهند دیگر چیزی برای خوردن ندارند. این زندگی حضرت زهراست. یک زیر انداز میاندازد. اما آنقدر در این خطبه بسیار نعمت خدا را میگوید. پس بر کدام نعمت اینچنین میگوید؟ این نعمت جز نعمت معنوی است. نعمتی جز اینکه دختر رسول الله است، و مورد توجه خاص حضرت حق است. جز این بر چیز دیگری حمد و ثنا میگوید؟ آیا این حمد و ثنا ندارد؟
او افزود: نعمتی که حضرت فاطمه زهرا مد نظرش است، انسانیت و کرامت انسانی و اخلاق و شرافت و ایمان و اخلاص است. این موارد را در حد اعلا دارد و بر این نعمتهایی که خدا به او داده شکرگزار است.
این کارشناس دینی، در ادامه اظهار داشت: خداوند، اشیا را خلق کرد، اما نه برای اینکه به خلق آنها احتیاجی داشته باشد. ابنسینا در این باره میگوید که خداوند در فعلش غایتی جز ذات خودش ندارد و غایتی جز ذات خدا قابل تصویر نیست، در مقابل متکلمان صف آرایی میکند. در ادامه ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، میر داماد، ملاصدرا و سایر فلسوفان و متکلمان هستند. فاطمه زهرا(س) هم در این خطبه همین معنا را با کلام فصیح بیان میکند. به لحاظ فصاحت، این کلمات آنقدر فصیح است که وقتی انسان آن را میخواند یاد کلمات نهجالبلاغه و کلمات حضرت علی(ع) در این کتاب میافتد و یاد خطبههای رسولالله؛ که همانند حقیقتی است که در بدنهای مختلف متجلی شده است.
او با تاکید بر تبیین آنچه بر امت اسلامی از منطر حضرت فاطمه گذشته، گفت: اصحاب در مسجد نشستهاند و مسجد از اصحاب و سیاستمدارانی که الان زمام امور را در دست گرفته اند پر است و امیر(ع) را کشان کشان، برای بیعت از خانه بیرون میآورند، فاطمه زهرا(س) وارد این حوزه میشود و یادآوری می کند که اصحاب، آیا یادتان میآید که پیش از رسالت حضرت محمد(ص)، وضعیت شما به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چگونه بود؟ اشاره میکند به اینکه با قبایل مختلف زندگی میکردید و مدام در حال درگیری و رقابت بودید و تعرض به یکدیگر و به لحاظ سیاسی حکومت مستقل و قدرتمند نداشتید و همواره از همسایگانتان در هراس آن بودید که مورد یورش قرار بگیرید.
کاملان در ادامه با اشاره به وضعیت دوران جاهلی قبایل عرب، گفت: حضرت رسول(ص) آمد در آن جامعه متشتت و متکثر، وحدت ایجاد کرد و عهدنامهای بین مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و مشرکان عقد کرد و مدینهالعرب را به مدینهالرسول تبدیل کرد. فرهنگ مدینه العرب، فرهنگ جاهلیت است. فرهنگی که فرزند دختر را در خاک پنهان میکرد.
دکتر کاملان ادامه داد: انسان در زمان جاهلیت دارای کرامت نبود، هر کسی زور بیشتری داشت، حاکمیت بیشتری داشت. در واقع قانون جنگل بر جامعه حاکم بود. شعار فرعون هم این بود که حق با کسی است که زور بیشتری دارد. کرامت انسانی یعنی چه؟! اینها را حضرت فاطمه با اشاره و خیلی فشرده، میگوید. میگوید شما از آب گندیده میآشامیدید. در حالیکه وقتی قرآن آمد، فرهنگ جاهلیت بالاتر آمد و طیبات را برای شما حلال کرد و گفت از آب پاک بنوشید و غسل و وضو را آورد. شریعت و دین را پای نهاد. اینها فرهنگ اسلامی است که جای فرهنگ جاهلیت را گرفته است.
وی در ادامه با طرح این پرسش که پاسخِ این همه خدمتی را که پیامبر و اصحاب صادق و به قول فاطمه زهرا(س)، اصحاب رو سفید و کسانی که در کنار پیامبر با تمام وجود ایستاندند و از اسلام و فرهنگ اسلامی دفاع کردند، چه دادید؟ گفت: پیامبر در میان ما نیست. شما درباره سفارشی که درباره وصی و اهل بیتاش کرد چه کردید؟ این سوالی است که فاطمه زهرا(س) دارد و بعد هم اشارهای به فدک و غصب فدک دارد. بعد از این سوالات همه سکوت کردند. ابوبکر هم در جای رسولالله نشسته و فرمایشات فاطمه(س) را با آن فصاحت و بلاغت میشنود و چه میخواهد جواب فاطمه بدهد؟ ابوبکر چه میتوانست بکند. جز تعریف کردن از رسولالله و امیرالمومنین(ع) و اسلام و خود فاطمه الزهرا و گفتن خصایص آنها. و گفت: دخت رسول اکرم! ما همه فضایلی که شما دارید را قبول داریم؛ آن فدکی هم که میفرمایید، آن را خود رسول اکرم و پدر شما فرمود که ما سلسله انبیا هیچ پول و مالی را به ارث نگذاشته و نمی گذاریم. خود پدرتان فرمود و به این دلیل ما فدک را از جنابعالی گرفتیم. والا همه فضایل شما را قبول داریم و کمتر آنها نیستیم. فاطمه زهرا برگشت و گفت : مگر میشود پیامبر اسلام که وحی الهی را بر ما قرایت کرده و در همین قرآن صریح آورده که سلیمان از داود ارث برده است. در آیه دیگر درباره یعقوب تعبیر ارث دارد، آیا یعقوب پیامبر نیست؟ آیا حضرت رسول میتواند خلاف آنچیزی که در قرآن آمده و وحی خدا حرفی یا عملی بزند؟ در این هنگام است که وضع مجلس به هم میریزد.
وی گفت: حضرت فاطمه(س) در ابتدای صحبتهایش هم گفته بودند که این اولین و آخرین باری است که من این حرفها را میزنم و برای اتمام حجت بر شما من این حرفها را میزنم، نه اینکه خیال کنید که برای خلافت کردن و حکومت بر شما دلمان لک زده است. اما جناب ابوبکر! خلیفه اسلام باید شباهتی با مستخلف و رسولش داشته باشد و باید عارف به قرآن و سنت باشد و عامل به دین و موحد کامل باید باشد. با کنایه میخواهد بگوید ابوبکر! تو آن کسی نیستی که بخواهی جای رسول خدا را بگیری و خلیفه شوی.
کاملان در ادامه با اشاره به حوادث پیش آمده درجنگ احد، توضیح داد: احد یکی از سختترین غزواتی است که در زمان پیامبر رخ داد. در این جنگ و در این معرکه، بنابر آنچه در روایات داریم، شیطان هم داد میزد که پیامبر کشته شد تا روحیه مسلمانان را تضعیف کند. در این جنگ پنج چهره، وجود دارد که هر پنج چهره در تاریخ اسلام، تاریخ ساز هستند. ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و امیرالمومنین(ع). اما معاویه در جبهه مقابل است و در کنار ابوسفیان و باقی کفار قبیله قریش درحال شمشیر زدن علیه اسلام است. نیم قرن اول تاریخ اسلام، عمدتا مربوط به این پنج چهره و حواشی آنها است. ابوبکر هم به همراه عمر، کم کم در حال خارج شدن از جنگ هستند و در فکر این هستند که جنگ مغلوبه شد و کفار قریش اکنون بر مدینه مسلط میشوند و ما چه کاری میتوانیم بکنیم و چگونه با ابوسفیان و سران قریش ارتباط برقرار کنیم. عثمان هم که به راحتی و بدون رودربایستی از جبهه رفت. امیرالمومنین(ع) هم در کنار رسول الله می جنگد و در اقوالی 70 زخم بر بدن او وارد شده است. حالا امیرالمومنین بعد از وفات رسول خدا کجاست؟ خانه نشین شده است. ابوبکر جای رسول خدا را گرفته است. امیرالمومنینی که در تمام جبههها کنار حضرت محمد(ص) است و با تمام وجود برای اسلام جنگیده، خانه نشین شده است. جناب معاویه که تا آخرین لحظات در برابر اسلام ایستاده، حال شده «دایی مومنان» و کاتب وحی و دارای موقعیت شده و جناب عمر ایشان را به شامات میفرستد که سرسبز و خرم و دارای آب و هوای مدیترانهای است.
او همچنین گفت: اینجور است که بعد از رحلت رسول خدا، اسلام مغلوبه میشود و به قول فاطمه الزهرا، بر تن اسلام، لباس پوسیده پوشیده میشود. واژهها اشتباه معنی میشود و مجاهدان روسفید، خانه نشین و مطرود و کسانی که تا دیروز در جبهه مخالف بودند، امروز به دنبال موقعیت در میان مسلمانان و جا پای مسلمانان راستین میگذارند.
این کارشناس مسائل دینی، با بیان اینکه این موارد تنها در زمان صدر اسلام اتفاق نیافتاد، خاطر نشان کرد: در تمام انقلابها و همه زمانها داستان از همین قرار است. من نمیخواهم دیگر تطبیق کنم آن را با زمان شاه و بگویم چه کسانی در آن دوران راحت زندگی میکردند و بعد هم در دوره جمهوری اسلامی راحتتر به زندگی خود ادامه دادند. به یاد دارم در مشهد و در سالهای 54 و 55 که گاهی من از قم به مشهد میرفتم در مدرسه نواب با این آقا که سن اش هم از من بیشتر بود، کلی راجع به این بحث میکردیم که به ایشان اثبات کنم مرحوم امام، مجتهد، ملا و فقیه است. این آقا اما قبول نمیکرد. ما کتابهای امام را در مدرسه میبردیم و راجع به این موضوع بحث میکردیم و تطبیق میدادیم با مراجع آن زمان تا به این آقا اثبات کنیم که مرحوم امام مجتهد فقیه است. اما او قبول نمیکرد. در زمان شاه این بزرگوار زندگی کرد و بعد از انقلاب و چند سال گذشته، منزل یکی از اقوامم برای روضه رفته بودم که اتفاقا منبری آن جلسه، همین آقا بود و آنچنان داغ اندر اوصاف انقلاب اسلامی و اندر عظمت امام و مشروعیت نظام حرف میزد که من وحشت کردم که این همان آقایی است که فقاهت امام را قبول نمیکرد. الی ماشاالله از این موارد در سلک ما روحانیون و بازاریها و ادارهجات وجود دارد. این مورد عجیب و غریبی نیست بلکه در همه زمانها اتفاق میافتد والا اینکه امت و مردم باید حواسشان جمع باشد. در دوران پیامبر متاسفانه اصحاب رسول خدا(ص)، به هر دلیلی سکوت کردند و خطبه فاطمه زهرا(س)، با آن فصاحت، بلاغت و با آن استدلالهای قرآنی که کرد، تاثیر چندانی نگذاشت و خلافت منحرف شد.
کد خبر: 139212254137
1392/12/25
|