بازدید این صفحه: 4428 تاریخ انتشار: 1393/5/11 ساعت: 02:26:55
اصول مخالفت آگاهانه را از علی(ع) بیاموزید
از نخستین روزی که انسانها اجتماع را تشکیل دادند و احساس نیاز به نظامی کردند که امنیت و منافع آنان را تامین کند، همواره برپایی یک نظام حکومتی عادل آرزوی ملت ها بوده است.
موضوع: سیاسی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
از نخستین روزی که انسانها اجتماع را تشکیل دادند و احساس نیاز به نظامی کردند که امنیت و منافع آنان را تامین کند، همواره برپایی یک نظام حکومتی عادل آرزوی ملت ها بوده است. این آرزو پیوسته ذهن فلاسفه، مصلحان و عموم مردم را درگیر خود کرده بود، آرزویی که اصالتا هدف اصیل تمامی پیامبران آسمانی بوده است. در باب حکومت های عادل و مردم سالار، ارکان مدینه ی فاضله، صفات حاکمان عادل، کتاب ها نوشته شد و نظریه ها عنوان شد. نتیجه ی تمامی آنها این شد که: شایستگی حکومت و به طور مشخص، حاکم، موجب پدید آمدن نظام و ملتی شایسته خواهد شد.
اسلام همانگونه که در سایر مسایل دنیوی نظریات خاص خود را دارد در این مساله نیز سکوت نکرده است و حکومت و مردم را با یک چشم می نگرد چرا که می داند حکومت صالح و آگاه با ملت فاسد راه به جایی نمی برد و ملت صالح با حکومت فاسد نیز راهی به رستگاری و نجات نمی یابد. دولت در اسلام از سه رکن حاکم، رعیت و رابطه ی پیوند دهنده ی آنها که نظام نامیده می شود تشکیل شده است.
رعیت نیز منحصرا طرفداران و خادمان حکومت نیستند بلکه خواه ناخواه همه ی شهروندان، مخالفان و حتی دشمنان حاکم را نیز شامل می شود. حضرت علی(ع) مفهومی زنده و پاک از نظام اسلامیِ نمونه ارائه داده است، مفهومی که آن را از قرآن کریم و نخستین آموزگارش یعنی رسول رحمت(ص) آموخته است. این نظام، نظامی عملی است که برمنافع شهروندان بنا گردیده است چرا که ایشان به خوبی می دانند رعیت فاسد اگر روزی شرایط حکومت برایش مهیا شود به هیچ وجه حاکم صالحی نخواهد شد. علی(ع) منادی منافع رعیت است و در این راه، خود به عنوان حاکم، مثالی زنده است. برای او تفاوتی ندارد که رعیت، مخالف حکومت است یا حامی آن، چرا که شایستگی رعیت- در حد خود- وی را برای جامعه مفید قرار می دهد.
حضرت، صفات یک شهروند مخالف را با آیه ای از قرآن کریم ترسیم می فرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(مائده -8) یعنی: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البتّه نبايد دشمنىِ گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
علی(ع) دائما نگران صلاح جامعه بود و آنقدر که به به سعادت و نجات آن می اندیشید حمایت یا دشمنی با نظام حاکم برایش اهمیتی نداشت.
اگر احیانا ما در فهم سیره ی امام علی(ع) ناکام می مانیم به دلیل تکیه ی بیش از حدمان بر معیارها و مفاهیم سیاسی فقیر در فهم معنای حامی یا مخالف سیاسی است. معیار مقایسه ی ما همانند کسی است که می خواهد مسافت میان سیارات را با سانتیمتر بسنجد اما مقیاس علی(ع) فراتر از تمامی این معیارهاست.
هنوز هم برخی معتقدند خدمات گرانمایه ای که علی(ع) در عهد خلفای سه گانه در حق امت اسلامی انجام داد خدمت به نظام حاکم بود. درحالی که برخی دیگر تاکید می کنند که علی(ع) در پذیرش این جایگاه بر دیگران افضل و شایسته تر بود و برای اثبات عجز ایشان و اظهار تفوق بر آنان چنین خدمات و محبت هایی را انجام داده است.
واقعیت این است که هیچ یک از دو گروه مذکور در تفسیر سیره ی مولا موفق نبوده اند. ایشان به خاطر حب حکومت چنین اقداماتی را انجام نداده اند و برای درماندگی حاکمان وقت در کارهایشان لحظه شماری نکرده اند بلکه در خدمت رسانی به جامعه سخاوتمند بودند و برایشان اهمیت نداشت این خدمت از چه دریچه ای به مردم ارائه شود همین که مردم برخوردار شوند کافی است.
منافع عمومی و صلح داخلی مهمترین عوامل ترسیم نقشه ی حرکتی سیاسی و اجتماعی علی بن ابیطالب(ع) بودند و تنها، رضای خداوند را در این راه مدنظر داشت. اما تقدیر پس از رحلت پیامبر(ص)- در عهد خلفای سه گانه- وی را در جمع رعیت و شانه به شانه ی آنان جای داد تا اینکه بالاخره مردم همچون غلامی پشیمان و فرزندی گمگشته باز هم سراغ وی آیند. اما در دوره مذکور، علی(ع)- با توجه به وقایع رخ داده- از دریچه ی تنگِ منافع خود به جهان ننگریست و چشم انداز وسیعش نه منفعت خود بلکه مصالح امت اسلامی را در بر می گرفت تا جایی که بعدها برخی شگفت زده، تلاش کردند تا چنین سلوک بی همتایی را تفسیر کنند.
پس از وفات حضرت رسول(ص) علی(ع) به این نظام نوپا با دیده ی رأفت و شفقت نگریست که تحت هر شرایطی باید آن را پاس داشت. وی از حق خود که عین عدالت بود گذشت تا به سرمنزل احسان برسد، احسانی که از نهاد وی می جوشید و مصداق بارز آیه ی شریفه ی«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (نحل 90) بود. مبدأ احسان و گذشت در نظریه ی اسلامی بسیار اهمیت دارد و در قران کریم بارها(28 بار در اشکال متفاوت) تکرار شده است که: «إن الله يحب المحسنين».
بر اساس همین اصل علی(ع) به ما می آموزد که شهروند صالح از منافع شخصی خود در راه منافع کشورش می گذرد. ایشان وقتی چارچوب کلی سازمان حکومت را ترسیم می کنند امنیت جامعه را بر امنیت خود و منافع امت اسلامی را بر منافع خود ترجیح می دهند آنجا که در خطبه ی 73 نهج البلاغه می فرماید: همانا میدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، سوگند به خدا به آنچه انجام دادهاید گردن مینهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من، به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت میکنید، پرهیز میکنم.
این، همان ایثار کریمانه ایست که خداوند، ظرفیت آن را تنها به مومنین برگزیده ی خود داده است آنجا که می فرماید: «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»یعنی: و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمىيابند و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.
حضرت، تنها به پایبندی خویش به این روش اکتفا نمی کند و دوستان و مریدان خود را نیز دعوت به آرامش می کنند. روایت شده است که در آن شرایط حساسِ امت اسلامی، که نفس ها را در سینه حبس کرده بود (پس از رحلت پیامبر و زمان بیعت مردم با ابوبکر) بریده ی اسلمی از جنگ شام بازگشت و در میان طایفه ی خود پرچم را در زمین فروکرد و گفت: من بیعت نمی کنم تا زمانی که علی(ع) بیعت کند. حضرت فرمود: ای بریده! در آنچه مردم داخل شده اند داخل شو چرا که اتحاد آنان برای من از اختلافشان دوست داشتنی تر است. این در حالی بود که وی با توجه به تعداد یاران- که با وی در جمل و صفین جنگیدند- و سابقه و قدرتی که داشت می توانست به طرفة العینی سپاهی فراهم کند و مملکت اسلامی را به آشوب بکشد تا حق خود را بازپس گیرد اما به خوبی خطرات ویرانگر چنین اقدامی را برای امت اسلامی برآورد کرد، خطراتی همچون ارتداد برخی قبایل عرب از اسلام و پیوستنشان به دشمنان اسلام، خروج برخی پیامبران دروغین در جزیره العرب و ... ایشان دانستند که بروز اختلافات بیشتر نظام اسلامی رابه شدت تهدید می کند.
علی(ع) وضعیت خود و جامعه ی اسلامی را درآن روز چنین توصیف می فرماید: و مرا به رنج نیفکند (یا به شگفت نیاورد) مگر شتافتن مردم بر فلان (ابابکر) پس دست خود نگاه داشتم تا اینکه دیدم گروهی از مردم مرتدّ شدند و از اسلام برگشته میخواستند دین محمد (ص) را از بین ببرند. ترسیدم اگر به یاری اسلام و مسلمانان نپردازم رخنه یا ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگتر از فوت شدن ولایت و حکومت بر شما باشد، چنان ولایتی که کالای چند روزی است که آنچه از آن حاصل میشود از دست میرود مانند آنکه سراب زائل میگردد، یا چون ابر از هم پاشیده میشود، پس در میان آن پیشآمدها و تباهکاریها برخاستم تا اینکه جلوی نادرستی و تباهکاری گرفته شد و از بین رفت، و دین آرام گرفته و بازایستاد. (نامه 62 نهج البلاغه به اهل مصر)
در ادامه ی همین سخن می توانیم دلیل قیام ایشان در مقابله با مرتدین را دریابیم هر چند بسیاری از مورخان از این اصل غافل مانده اند که عملی مهمتر از حمایت کوشش های اجتماعی در جهاد با جنبش های جدایی طلبِ مرتد وجود ندارد. برخی از مورخین حمایت آشکار و مشورت مخلصانه ی علی(ع) با ابوبکر را در زمانی که وی (ابوبکر) برای جنگ با مرتدین لباس رزم بر تن کرده و آماده ی اعزام بود چنین بیان داشته اند: ای ابابکر! شمشیر را در نیام کن و ما را- در غم از دست رفتن خود- بی قرار مساز! پس ابوبکر بازگشت.
به راستی انسان در می ماند که علی(ع) چه قلب پاکی در سینه دارد؟! چه نفس عفیفی؟! بعدها باز هم از این دست نصایح به دیگر خلفاء مشاهده می کنیم طوری که انسان گمان می کند وی جزئی از حکومت است!
منبع: شفقنا
کد خبر: 1393511301330
1393/5/11
|